۱۳۸۹ آذر ۲۴, چهارشنبه

سخنی از دکتر شریعتی

سیاستمداران هوشیار و مردم شناس اموی، هم خود را خوب می شناسند

و هم مردم خود را و

زمان و روح زمان خود را.

این جامعه تنها یک نسل از صدر انقلاب بزرگ فکری و اجتماعی و سیاسی و روحی اسلام فاصله دارد …

آنها می دانند که در زیر این خاکستر سیاه شکست، در پس این امنیت هولناک سرخ، خطر مشتعل است و بی تاب انفجار!

زیرا سپاه درهم شکسته اما اسلام همچنان هست،

جبهه ایمان متلاشی شده است اما ایمان هنوز هست ؛

رهبران عدالت خواه، چهره های حقیقت، سلاح و سپر حریت و انسانیت، همه نابود شده اند،

سنگر آزادی را برچیده اند،

پایگاه مقاومت را در هم کوفته اند

اما عدالت خواهی، حقیقت پرستی، شور حریت و عشق انسانیت؟

علی در محراب کشته شده اما آتش علی؟

ابوذر در ربذه دور و خاموش مُرده، اما فریاد ابوذر ؟ شعار ابوذر؟ …

کانون حقیقی این خطرها، سرچشمه اصلی این شورش ها نه در مدینه است تا قتل عامش نمایند، نه در کعبه است که سنگبارانش کنند، نه در کوفه است تا به کودتایی اشغالش کنند، نه در مسجد پیامبر(ص) است تا در آن اسب تازند و سرگین مرکب های سربازانشان را بریزند و حتی نه در خانه پیامبر(ص) است تا ویرانش کنند و نه در خانه فاطمه(س) تا به آتش کشند و نه در قرآن که به تیرش زنند.

پس کانون اصلی آتش و سرچشمه همیشگی خطر کجاست؟ دل ها؛ آری دل ها!

اگر این دو ویران نگردد و نمیرد، همه فتح ها بی ثمر است و همه قدرت ها در خطر!

اگر این دو زنده بمانند، علی ها پس از شهادت نیز نمی میرند؛

و اگر بمیرند، علی ها، پیش از مرگ به شهادت می رسند و در حیاتشان می میرند!

این دو کانون اگر از کار نیفتند همواره ابوذر می پرورند و حجر و عمار و مالک می سازند،

همیشه پیاپی نیروی تازه نفس به صفین می فرستند. تا این دو کانون آتش خیز خاموش و سرد نگردد هیچ امنیتی را – سیاه و سرخ –

با قتل عام های ابدی نیز، لحظه ای نمی توان نگاه داشت؛

در دریایی از خون، در قبرستانی از مرگ نیز نمی توان دمی آرام بود.

«پیام انقلاب الهی» در قرآن نیست، در اینجاست. علی در محراب مسجد کوفه نبود، اینجا است. همه آنهایی که کشتیم، همه آنجاهایی که فتح کردیم، همه آن صف ها که شکستیم، همه آن سلاح ها و سنگرها که گرفتیم؛ آری، همه از آن حقیقت بود و آزادی و عدل، اما

حق خواهی و آزادی طلبی و عشق عدالت

همچنان هست و همچنان در این دو خانه اصلی خویش دست اندرکارند. این دو خانه را باید ویران کرد، این دو کانون زاینده آتش و تابنده روشنی و آفریننده قدرت و حرکت، دو سرچشمه جوشش ابدی و خروش ابدی را باید سرد کرد، خشکانید، آنگاه می توان ماند و می توان آسود … قلب ها، مغزها!

«شهادت»، دکتر علی شریعتی

"

هیچ نظری موجود نیست: