۱۳۸۹ آذر ۲۶, جمعه

آقای خامنه ای! به چه افتخار می کنید؟

سید ابراهیم نبوی

پنج سال گذشته بر ملت ایران بسیار سخت و دشوار گذشته است و حضرت تان در تحمیل این زندگی دشوار بر مردم نقش اساسی داشتید. اگر شما نبودید، قطعا احمدی نژادی که در دور اول انتخابات 84 با شش میلیون رای به مرحله دوم آمده بود، هرگز نمی توانست رئیس جمهور شود و در مدت چهار سال ریاست جمهوری این کشور را ده سال از نظر اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی به عقب ببرد و بطریق اولی اگر خواست شما نبود، همین آقای محترم هرگز نمی توانست در شرایطی که خودتان می دانید و حالا دیگر اسناد مختلفی از تقلب عظیم انتخاباتی منتشر شده، برای بار دوم بر سر کار بیاید. قبلا گفته اید و دوستان خاص از شما نقل کرده اند که امر کرده اید که "احمدی نژاد یعنی من" و اگر او رای نیاورد، یعنی من رای نیاوردم و به همین دلیل کودتایی را تحمیل کردید که حاصل آن کشته شدن هفتاد تا صد نفر تا امروز، زندانی شدن هزاران تن از نخبگان و بزرگان کشور، خروج بیش از نیمی ازاعضای حکومت از جبهه رهبری، ایجاد بحران اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و بین المللی و بسیاری عواقب دیگر؛ که بقول خودتان بدنامی و آبروریزی برای کل نظام بوده است. همه اینها اظهر من الشمس است و همگان آن را می دانند. شما انتخابی کردید که در آن قدرتی مطلق و شکننده و بدنامی و بی آیندگی را به دست آوردید و قدرتی نسبی و پایدار و خوشنامی و آینده را برای خودتان و حکومت از دست دادید. معامله ای کردید پر زیان که بسیارتراز بسیار کسان که عقل شان را نه به شیطان فروخته اند و نه قربانی ایمان شان کرده اند، در عجب می مانند که این چه معامله ای است؛ آن هم از سوی آدمی که به حسابگری معروف است و به هوشمندی مشهور؟ واقعا چه به دست آوردید؟ بیایید جستجو کنیم و ببینیم در این سودا چه سودی حاصل تان آمد؟
آیا استقلال ایران را به دست آوردید؟ پاسخ بی شک منفی است. خود می دانید که وقتی جناب احمدی نژاد بر صندلی قدرت نشست، ایران قدرتی بزرگ در منطقه بود و بالقوه در دست هایش ورق های بسیاری برای بازیهای دیپلماتیک داشت. آمریکایی ها برای رابطه با ایران هر امتیازی می دادند و اروپایی ها به ایران احترام می گذاشتند. ما در جهان اسلام قدرتی بودیم و اعراب منطقه جرات نمی کردند به تاریخ و جغرافیای ما چشم طمع داشته باشند. حالا تمام قدرت رسمی ایران تبدیل به بدنامی و رسوایی شده و تنها توهمی به نام اقتدار نزد ملت ها مانده است. توهمی که گاه با صرف هزینه های گزاف و نمایشات پوپولیستی جلوه می کند و چراغش به یک پف خاموش می شود، قدرتی که نام ایمان دارد و با پول حاصل شده، چگونه دوام می آورد؟
آیا انحصار قدرت بر اقتدار ملی افزود؟ پاسخ این سووال هم منفی است. می دانید که جمعی کثیر از کسانی که می توانستند در اداره کشور، در مدیریت عالی و مدیریت میانی یار حکومت باشند، دیگر برای شما و رئیس جمهور منتخب تان پشیزی احترام قائل نیستند. اقتدار ملی که در آن حکومت هر روز درهراس باشد که اگر یک مجوز اعتراض بدهد، بخش عظیمی از مردم علیه حکومت به خیابان خواهند آمد، چه ارزشی برای شما دارد؟ آیا هرگز تصور کرده اید اگر آنقدر که دولت فرانسه یا انگلیس یا آمریکا یا حتی همین عراق و افغانستان و پاکستان، به مخالفان دولت اجازه اعتراض می دهد، دولت جمهوری اسلامی به مخالفان اجازه مخالفت بدهد، اکثریت مردم در تمام شهرها علیه شما و دولت تان به خیابان می آیند؟ گفته اید این فتنه غرب است، چه فرقی می کند. اگر غرب این توانایی را دارد که هفتاد درصد مردم را علیه دولت به خیابان بکشد، پس شما چه اقتداری دارید؟
آیا انرژی هسته ای به دست آوردید؟ آقای احمدی نژاد بارها گفت که غنی سازی اهمیتی بزرگتر از ملی شدن نفت دارد. حتی ایشان اعلام کرد که می خواهد بعد از شصت سال نفت را دوباره ملی کند. ایشان چهار سال قبل اعلام کرد که ما هر چیزی بدهیم، در مقابل گرفتن حق مان در عرصه جهانی می ارزد. و ایشان گفت که تولید انرژی هسته ای بزرگترین دستآورد ایران در پنجاه سال گذشته است. فرض می کنیم که چنین باشد و تمام این مصائب را به قیمت به دست آوردن حق تولید انرژی هسته ای تحمل کردن، ارزشی نگوئیم والا، حداقل معقول داشته باشد. سووال این است که حالا مگر انرژی هسته ای تولید شده؟ مگر تولید انرژی هسته ای با این همه هزینه وضعی بهتر از پنج سال قبل پیدا کرده؟ مگر دست و پای ما برای چنین تولیدی نسبت به گذشته بازتر شده؟ مگر اصلا چیزی به دست آوردیم در مقابل این همه چیز که از دست دادیم؟
آیا عدالت گسترش پیدا کرد؟ رئیس جمهور منتخب شما گفته بود که می خواهد منافع نفت را به سفره مردم ببرد و می گفت که می خواهد قله های ثروت را نابود کند. آمارها حاضر و ناظر بر عمل دولت است و شما هم آدمی که آمار می فهمد. شما بگوئید، آیا جز اینکه دولت منافع نفت را از بعضی سفره ها برداشت تا بر بعضی سفره ها بنشاند، اتفاقی افتاد؟ و مگر همین هم اتفاق افتاد؟ خودتان می دانید که یارانه پرداخت شده این دو سه وعده ده تا بیست درصد هزینه گروهی را پوشش می دهد، در حالی که بر سبد قیمت ها بیش از بیست درصد گرانی افزوده شده. خودتان می دانید که افزایش قیمت ها چنان در این سالها افسار گسیخت که مردم گرسنه گرسنه تر و لشگر بیکاران پر تعداد تر شد. از سوی دیگر، چه کسی یا کدام قله ثروتی رسوا شد و کدام هزار فامیلی که قدرت را در دست داشت، به زندان افتاد، جز مشتی روزنامه نویس و معترض سیاسی که نان شب شان هم گرو کارشان بود؟ اگر افتخار یک دولت این باشد که در طول چهار سال دولتش یک نفر هم از گرسنگی نمرده است، ننگ این دولت همین که در طول یک هفته چهار هزار نفر از مردم تهران بخاطر آلودگی هوا که مستقیما به تصمیم گیری و رفتار دولت مربوط است، کشته شده اند و می شوند. اگر اسرائیل تهران را هر روز بمباران می کرد، آسیب بمباران از این بیشتر بود؟
آیا همه اینها را بخاطر حفظ قدرت خودتان می خواستید؟ تقریبا همه به همین پاسخ می رسند، ولی من متاسفانه نمی توانم چنین پاسخی بدهم. به نظرم نمی رسد که شما آدمی باشید که در خانه قدرت بنشینید و دلتان خوش باشد که شاهانه زندگی می کنید. اما معتقدم دچار این توهم هستید که اگر شما قدرت داشته باشید، اسلام حفظ می شود و شیعه حفظ می شود و دین در این مملکت باقی می ماند، ولی چنین نیست. چشم تان را باز کنید و حاصل قدرت گرفتن خودتان را ببینید. چشم تان را باز کنید و ببینید که ایران اسلامی شما، در درخشان ترین عصر اقتدارش به تعبیرخودتان، کشوری است که در عرض یک هفته دو نفر آدم را در دو شهر مختلف وسط خیابان، جلوی چشم پلیس می کشند و هیچ کسی هم یک آخ نمی گوید. اگر همین مقتول یک کلمه علیه شخص شما شعار داده بود، بی تردید در عرض دو دقیقه همه نیروهای ضدشورش او را می گرفتند و حداقل زنده می ماند. اما شما او را و ما را کشتید؛ شما یک ملت را کشتید؛ شما با ایجاد رعب و وحشت دلیری و جسارت را در مردم نابود کردید؛ شما شهامت دفاع از مظلوم و جرات کمک به دیگران را از بین بردید. چشم تان را باز کنید و ببینید که تمام مشخصاتی که در روایات و احادیث برای ظالم گفته شده است، در موردتان صدق می کند. و حاکم ظالم جز اینکه ظالم و متجاوز تولید می کند چه بازدهی دارد؟
می گویند چپ روی افراطی سرانجام به راست روی افراطی می انجامد. شما از ترس از بین رفتن اخلاق، توسعه فساد و افزایش ارزشهای غیر اخلاقی کاری کردید که کشور شده است کشور دروغ و فریب و ریا و فساد و مملو از ارزشهای غیراخلاقی. این حد از خلاف های جنسی، مصرف مواد مخدر و الکل، فروپاشی خانواده و بیرحمی افراد نسبت به همدیگر، نه در افغانستان و پاکستان و عربستان و مصر که کشورهای اسلامی هستند، حتی در کشورهایی که آزادی مطلق وجود دارد و بخشی از این موارد جرم هم نیست، اتفاق نمی افتد. واقعا شما به چه چیزی افتخار می کنید؟ افتخار می کنید که حکومت و روحانیون حامی حکومت دروغ نمی گویند؟ افتخار می کنید که فقیر در ایران بیشتر نشده است؟ افتخار می کنید که مردم بیشتر از گذشته نماز می خوانند؟ افتخار می کنید که ام القرای اسلام آلوده ترین شهر جهان نیست؟ افتخار می کنید که بیشترین مصرف مواد مخدر در ایران صورت می گیرد؟ افتخار می کنید که حاکمان تان و ماموران تان دزد نیستند و هر کدام شان صدها پرونده جرائم مالی ندارند؟
آقای خامنه ای! واقعا اگر وجود شما به افزایش جرم و گناه و خلاف و فقر و بی عدالتی و نابودی ایران منجر شده است، چرا به این فکر نمی کنید که محترمانه بروید و کمی بار نفرین را پشت سرتان سبک کنید؟ کاش می توانستم بفهمم به چه چیزی افتخار می کنید؟

۱ نظر:

ناشناس گفت...

افتخار لازم نیست قدرت کافی است