۱۳۸۹ اسفند ۹, دوشنبه

تکرار تاریخ،مصدق و مهندس موسوی

امروز خبر دستگیری مهندس موسوی را شنیدیم، روزگاری با خودم فکر میکردم که چگونه میشود مردمی که زنده باد مصدق میگفتند با توپ وتشر شعبان بی مخها و چماقدارانش و استبداد حاکم به خانه های خود خزیدند و این قهرمان ملی را تنها گذاشتند وشد آنچه که میدانیم. گاهی پدرم را توبیخ میکردم که چرا در جوانی به حمایت از مصدق کاری کارستان نکردند، اما حال خودم جای پدرم هستم در شرایطی مشابه و حتی بدتر،سه شنبه های سبز اعتراض را دریابیم تا فردا توسط فرزندانمان و آیندگان  مورد شماتت قرار نگرفته ومحکوم نشویم.

آیت‌الله صانعی: حصر خانگی آقایان موسوی و کروبی، نشان از درماندگی و ضعف سیاسی عاملان و آمران آن دارد

آیت‌الله یوسف صانعی، مرجع تقلید مقیم قم، در بیانیه‌ای به شدت به حصر خانگی آقایان موسوی و کروبی انتقاد کرد و با اشاره به اینکه قدرت‌های استبدادی لااقل قیافه‌ی قانون‌مداری می‌گیرند، دادگاههای سیاسی رژیم شاه را یادآور شد که در آن به متهمان اجازه‌ی دفاع از اعمال و افکار خود داده می‌شد، و تصریح کرد: “برخی از افراد، اعتراض معترضین سیاسی را در جامعه فاقد هرگونه پایگاه و جایگاهی دانسته و آنرا دروغ و حیله پنداشته ولی با داشتن تمامی قدرتهای تبلیغی و رسانه ای از برگزاری یک دادگاه صالح علنی عاجز هستند تا در آن معترضان و منتقدان سیاسی نیز بتوانند از نظرات خود دفاع کنند و در نهایت جامعه خود قضاوت کند که حق با کیست.”

به گزارش کلمه، این مرجع تقلید، حمله به معترضان سیاسی و حبس آنها را غیر اسلامی و غیر انسانی خواند، از موسوی و کروبی با تمجید و احترام یاد کرد، حصر آنها را رفتاری خواند که “با هیچ یک از موازین شرعی، قضایی، حقوقی و اجرایی هماهنگی نداشته و ندارد” و برای رهایی ایشان از حصر و حبس و توفیق خدمت آنها در جهت احقاق حقوق ملت دعا کرد.

متن بیانیه آیت‌الله صانعی که در پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر ایشان منتشر شده، بدین شرح است:

بسمه تعالی

« وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصَار »

در چند هفته اخیر شاهد اتفاقاتی هستیم که هر چند در گذشته نیز سابقه داشته است اما روند بعضی از این اقدامات از نوادریست که با هیچ یک از موازین شرعی، قضایی، حقوقی و اجرایی هماهنگی نداشته و ندارد؛ در صورتی که قدرتهای استبدادی نیز از برگزاری دادگاه و استناد به قوانین کشور و اجازه دفاع به متهم (هرچند به صورت محدود) در جهت گرفتن قیافه قانونمداری و حاکمیت قانون استفاده می نمودند.

هنوز فراموش نکرده ایم که دادگاههای سیاسی در رژیم گذشته، فارغ از احکام ظالمانه و فرمایشی بودن آنها مانند دادگاههای نظامی دکتر مصدق و فدائیان اسلام و دهها محاکمه سیاسی دیگر، چگونه برگزار می شد و متهمان چگونه از اعمال و افکار خود دفاع می کردند که خود حکایت از این توجه در سیستم حقوقی و قضایی دارد.

با این حال پس از سی سال از انقلاب اسلامی که شعار آن حاکمیت آزادی و جمهوریت بر مبنای موازین اسلام و نفی استبداد بود، شاهد حملات مکرر غیر اسلامی و انسانی به معترضان سیاسی و حبس آنها هستیم و ناباورانه می بینیم که شخصیت های خدومی همچون زبدة السادات و الاخیار، ذوی العز و الاحترام؛ جناب آقای مهندس میر حسین موسوی و همسر مکرمه و فاضله ایشان و یار دیرین و معتمد امام، حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ مهدی کروبی و همسر مکرمه ایشان بدون برگزاری هر گونه دادگاه و محکمه ای (هرچند صوری) و بدون اجازه دفاع به آنها در حصر خانگی با محرومیت از حقوق اولیه انسانی، قرار می گیرند. اعمال و رفتاری که نشان از درماندگی و ضعف سیاسی عاملان و آمران آن از اقناع افکار عمومی دارد.

جای بسی تاسف و تعجب است که برخی از افراد، اعتراض معترضین سیاسی را در جامعه فاقد هرگونه پایگاه و جایگاهی دانسته و آنرا دروغ و حیله پنداشته ولی با داشتن تمامی قدرتهای تبلیغی و رسانه ای از برگزاری یک دادگاه صالح علنی عاجز هستند تا در آن معترضان و منتقدان سیاسی نیز بتوانند از نظرات خود دفاع کنند و در نهایت جامعه خود قضاوت کند که حق با کیست.

امید آنکه هرچه زود تر خداوند متعال با رهایی آن بزرگان و دیگران از حصر و حبس، توفیق خدمت در جهت احقاق حقوق ملت را عنایت فرماید.

"

۱۳۸۹ اسفند ۸, یکشنبه

چگونه شما را باور کنیم که نان دین را خوردید و دین را به حال خود رها کردید؟

حسین زمان، هنرمند برجسته کشورمان، در یادداشتی با عنوان «ما چگونه باید هنوز شما را باور کنیم؟» که در وبلاگ شخصی‌اش منتشر شد، نوشت:

یه زمانی ایرانی به غیرت مردانش مینازید و لوطی گری و مردونگی ایرونیا ضرب المثل بود . احترام به بزرگسالان از ویژه گی های ما ایرونیا بود و پدر بزرگا و مادر بزرگا جایگاه خاصی در فرهنگ ما داشتن . یادم میاد نوجوون که بودم لاتهای محل هم احترام بزرگترها را داشتن و و حرمت زن و بچه مردم را نگه میداشتن . حتی لاتهای محل برای خودشون مرام داشتن . دست رو زن و بچه مردم بلند نمی کردن و اگر کسی از این قاعده خارج میشد توسط خودشون تنبیهش میکردن .

اگر مشکلی برای یکی از اهالی محل پیش میامد همون بچه لات با مرام از اولین کسانی بود که برای کمک آماده بود . بچه لات محل تو مسجد ظاهر نمیشد ، جا نماز آب نمیکشید ، حمد و سوره ش هم یا اصلا بلد نبود یا با کلی غلط میخوند اما محرم که میشد دست از لات بازی میکشید و مشکی به تن میکرد و به بیان خودش میشد نوکر امام حسین . موقع روضه و ذکر مصیبت گاهی میدیدی یک گوشه ای تو خلوت خودش نشسته و داره مثل ابر بهار اشک میریزه . برای بلند کردن دیگ های نذری پیشتازبود و وقتی داشت دیگ را بلند میکرد با صدای بلند فریاد میزد : برای سلامتی مریضا بلند صلوات برفست ( بفرست خودمون ) . اون کنار حاجی فلانی دست به کمر ایستاده بود و پز گوسفند هایی را میداد که نذر امام حسین کرده بود . خیلی راضی بود آخه تونسته بود اون سال پوز حاج بیساری را به خاک بماله و ده تا گوسفند بیشتر زمین بزنه ، دائم هم سر این و آن داد میزد و دستور میداد تا همه بدونن همه کاره اونه . بگذریم ، زدم به صحرای کربلا ، قصدم این نبود بیشتر میخواستم یادآوری کنم روزهایی که مردونگی و جوونمردی خصلت ما ایرونیا بود و امروز این خصلت ها پس از گذشت سی و دوسال از انقلاب به شدت رنگ باخته . خودم را مستثنی نمیکنم به دوستان بر نخوره ولی واقعیت همین است که به چشم میخورد .

وقتی فیلم توهین و فحاشی به خانم فائزه هاشمی را دیدم نه اینکه چیز جدیدی بود ولی یکبار دیگر تمام بدنم لرزید . با دیدن تعدادی جوان به ظاهر مسلمان دو قبضه ( با پیراهن های گشاد روی شلوار که اسلامشان را حفظ کند و محاسن بلندشان که ضامن بقای دینشان باشد ) که به دنبال یک زن تنها و بی دفاع ( فرق نمیکند هر که میخواهد باشد ) راه افتاده اند و رکیک ترین فحش ها و تهمت ها را نثار او میکنند که اگر نتوانند اثبات کنند بر مبنای همان دینشان باید بر ایشان حد جاری شود ، داغ دلم تازه شد . اینگونه رفتارها از این جماعت نادان و منحرف که باعث ننگ و نکبت جامعه ما هستند خیلی عجیب نیست . این افراد همان کسانی هستند که حتی به پیر مرد و پیر زن عابر نیز رحم نمیکنند و بارها شاهد ضرب و شتم پدر بزرگا و مادر بزرگا مون بودیم و دیدیدم که چگونه ناجوانمردانه با چوب بر پیکر نحیف ایشان میزدند . این افراد همان کسانی هستند که بی توجه به ناموس و حریم خصوصی مردم نیمه شب به خانه هایشان میریزند و هتک حرمت میکنند . اینها اینگونه ساخته شده اند و برای همین منظور تربیت یافته اند اما تعجبم از علما و بزرگان دین است ، کسانی که یک عمر ما را به راستی و درستی و پاکی دعوت کرده اند ، کسانی که به ما درس مقابله با ظلم و ستم داده اند و مکتب حسین را تبلیغ نموده اند و امروز با سکوتشان و با عافیت طلبی شان خود تیشه بر ریشه باورهایی میزنند که عمری در تلاش برای ترویج آنها بوده اند . حتی در دفاع از فرزندان خود نیز لال مانده اند و غیرت را به فراموشی سپرده اند .ما چگونه باید هنوز شما را باور کنیم ؟ شما را که نان دین خورده اید و دین را به حال خود رها کرده اید .

"-------------------------------------------------------------------
بسیجی سبز:
پ. ن 1:
لینک فیلم هتاکی و حمله به فائزه هاشمی در شهر ری توسط بعثیجی مدعی مسلمانی:
http://dl.persia1music3.com/dl/89.12/music%20video/_youtube_mov0051702_.3gp

پ. ن 2: هر کس باد بکارد طوفان درو خواهد کرد،این طوفان آقای هاشمی بود، حال آقایان چه درو خواهند کرد!!!!

یادداشت محمد نوری‌زاد پیش از بازگشت به زندان: سلام ای زندانیان بی‌دلیل!

محمد نوری زاد، مستند ساز و جهادگر دوران دفاع مقدس، امروز پس از یک مرخصی کوتاه، به زندان بازگشت. او شب گذشته و چند ساعت پیش از آنکه به زندان بازگردد، یادداشت کوتاه زیر را قلمی کرده که ساعتی پیش در وب‌سایت شخصی‌اش منتشر شد:

ساعت حدود یک بعداز ظهر امروز ۷/۱۲/۸۹ بود که تلفن زنگ زد. آقای نبوی بود. نماینده ی دادستان تهران. که خبرداد : فلانی، باید برگردی داخل (زندان اوین). گفتم : برمی گردم . اما نه به بند “دو الف” . مستقیم می روم بند۳۵۰ . گفت : اشکال ندارد. شما بروید ۳۵۰ .

آقای نبوی چیزکی پراند، اما هم خود او و هم خود من می دانیم که مرا به بند۳۵۰ نخواهند برد . چرا که در آنجا یکصدوپنجاه زندانی مشتاق چشم به راه من هستند . درست همان جیزی که زندانبانان من شش ماه است از آن پرهیز می کنند. بند دوالف ، یک بند غیرقانونی است . زیز نظر سپاه . که یک روز در اساسنامه اش گنجانده شده بود که : نباید درکارهای سیاسی و اقتصادی دخالت کند.امروز اما دخالت نکردن سپاه در کار های سیاسی و اقتصادی و اطلاعاتی، مثل یک توهین کفرآمیز است . که یعنی : در این ملک ، کجا را می توانی پیدا کنی که زیر نگین سپاه نباشد ؟ از عسلویه تا سهام مخابرات تا بانک تا اسکله های قاچاق تا صادق محصولی تا وزرای سپاهی تا رییس مجلس سپاهی تا شهردار سپاهی تا صداوسیمای سپاهی تا شخص شخیص سردار محمد کوثری در هیبت نماینده ی مجلس سپاهی . و تا هرکجا که شما برآن انگشت بگذارید. و تا: کور شود هرآنکه نتواند دید!

بی دلیل نیست که نکبت از سروکولمان بالا می رود . دوستان سپاهی ما که باید یک روز قامت به زیر بار حیثیت انقلاب می سپردند، اکنون ، قامت به زیر پولهای بی زبان و جاذبه های پولی و سیاسی واطلاعاتی برده اند . آنان را چه به : اول کشور پرمصرف مواد مخدر؟ آنان را چه به دریوزگی اقتصادی و فرهنگی و آهنگ دلخراش غارتی که به آستین بزرگان راه برده است ؟ سپاه را چه به فلان معاون اول دزد و فلان وزیر دزد ؟ سپاه ، یک زمانی قرار بود برهمه ی این نابسامانی ها بشورد . حالا مگر می تواند بر نکبتی بربشورد؟ که خود ، با همین نکبت ها به همزیستی مسالمت آمیز تن سپرده است.

پس مرا به بند ۳۵۰ نخواهند برد . من نیز به بند دوالف نخواهم رفت . می ماند دوگزینه . یکی : رجایی شهر یا یک زندان بی نشان در هرکجا . و یکی : زور . بله . بلکه به زور مرا به جایی ببرند . من هم کسی نیستم که تن به زور بسپرم . می ماند: ضرب و زور. که بله، این یکی را می توانند . گوارای وجود من و ضاربین . زخمش برای من و کیفش برای آنان .

حالا شما ای به نفس تنگی افتادگان ایران اسلامی ، اکسیژن اگر می خواهید، اکسیژن ناب اگر می خواهید، از همان دورادور زندان اوین، به نیت آسمان ۳۵۰، به زندانیان سیاسی این بند پرآوازه سلام کنید. سرفرازی سرزمین و مردمان خویش را اگر دوست می دارید، از تهران ، از شهرهای خود، از فلان روستای دورتان ، یانه، از هرکجای این کره ی خاکی، روبه تهران، رو به زندان اوین، و رو به زندان رجایی شهر، و رو به زندان هرکجا که یک زندانی سیاسی در او به دیوار بخت خود بال می کوبد، بایستید و دست به سینه ی خود بگذارید و نجوا کنید: سلام ای زندانیان بی دلیل، سلام ای شهد نوشان وادی بلا، سلام ای کبوتران مانده درقفس، سلام ای جوانان و پیران و قربانیان خاموش این روزگاراسلامی ما، ما ، زندانیان این سوی دیوارزندان شما ، سخت محتاج بارش برکات آسمان بالندگی هستیم. راه تنفسمان بند آمده است . کمی از اکسیژن آسمان ۳۵۰ تان را به این سوی دیوار زندان تان حواله کنید.

شاید من امشب به ۳۵۰ بروم .و شاید خسته و زخمی در گوشه ای دیگر در خود مچاله شوم . اما به شما قول می دهم اگر که به بند ۳۵۰ پای نهادم ، تا هرکجا که مقدورم باشد ، برای شما اکسیژن بفرستم . ما باید نفس بکشیم . این طور نیست؟ باید نفس بکشیم. باید.

"

۱۳۸۹ اسفند ۷, شنبه

نامه فرزند مرحوم آیت‌الله‌العظمی منتظری به آیت‌الله خامنه‌ای

احمد منتظری، فرزند مرحوم آیت‌الله‌العظمی منتظری، در نامه ای به آیت‌الله خامنه‌ای نسبت به ریزش بیشتر نیروهای متعادل و بالا آمدن نیروهای رادیکال و تندرو هشدار داده و پیشنهاد کرده است که رهبری با آقایان موسوی و کروبی و خاتمی و هاشمی رفسنجانی که در این سی سال نخست‌وزیر و رئیس مجلس و رئیس جمهور بوده‌اند، یک جلسه ۵ نفره تشکیل دهند و به گفت‌وگوی مستقیم و دوستانه بپردازند.

فرزند آیت‌الله منتظری ابراز امیدواری کرده که چنین گفت‌وگویی، بسیاری از مسائل را حل کند و نور امیدی در قلب ملت بیفکند. وی همچنین به مقام رهبری وعده داده که این اقدام قدرت و موقعیت او را بالا می‌برد و نظر دیگران را نیز نسبت به یک حاکم اسلامی بسیار مساعدتر می‌سازد.

در این نامه همچنین آمده است: لابد استحضار دارید که بر اثر برخوردهای ناشایست عده‌ای که به نام اسلام و جمهوری اسلامی انجام می‌شود اعتقادات بسیاری از مردم و بخصوص جوانان سست شده و دین‌گریزی و حتی دین‌ستیزی رو به افزایش است. جنابعالی با یک تصمیم انقلابی یأس و سرخوردگی از اسلام و حاکمیت دینی را تبدیل به امید خواهید نمود.

متن کامل این نامه که در وبسایت آیت الله منتظری منتشر شده، به شرح زیر است:

بسمه تعالی

خدمت حضرت آیت الله آقای خامنه‌ای (زیدعزه) رهبر محترم جمهوری اسلامی ایران

قال الله تبارک وتعالی: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ . وَ مَا یُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَ مَا یُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ»

پس از عرض سلام، در مورد حوادث و جریانات اخیر، اینجانب بنابر احساس وظیفه شرعی بر خود لازم می‌دانم مواردی را به عرض برسانم:

۱- طبق اصول ۸ و ۹ و۲۳ و ۲۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی که آزادی بیان و آزادی قلم در آن تصریح شده است زندانیان سیاسی هیچگونه گناهی مرتکب نشده‌اند تا مستحق زندان و محکومیت‌ باشند. اجازه ندهید و نخواهید که بیش از این آزادی آنان که حقی خدادادی است سلب شود و قضاوت اسلامی زیر سؤال رود. جنابعالی قبول دارید که مسئولین کشور معصوم نیستند و تخلفاتی دارند و اقدامات بسیاری از زندانیان سیاسی، انتقاد از آن تخلفات و پیشنهاد راه‌ برای اصلاح امور بوده و از مصادیق بارز امر به معروف و نهی از منکر است. بدیهی است انتقاداتی که وارد و مقبول هم نباشد از نظر عقل و شرع و قانون پیگرد ندارد.

جنابعالی توجه دارید که در حکومت‌های پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) با وجود مخالفان بسیار، زندانی سیاسی وجود نداشت و حضرت علی(ع) حتی با پیشنهاد و اصرار بعضی مبنی بر زندانی نمودن خوارج مخالفت فرمودند.

آزادی همه زندانیان سیاسی و دلجویی از خانواده آنان و تمامی خانواده‌هایی که عزیزان خود را در جریانات اخیر از دست داده‌اند موجب همدلی آحاد ملت خواهد شد.

۲- آقایان مهندس میر‌حسین موسوی و حجةالاسلام والمسلمین مهدی کروبی از همفکران و همکاران قدیمی و دوستان واقعی جنابعالی و نظام بوده و هستند. اینکه این آقایان حاضر نیستند برخلاف عقیده خود حرفی بزنند و یا عملی انجام دهند بسیار قابل تقدیر است. این اخلاق و رفتار را با شیوه کسانی مقایسه فرمایید که در ظاهر خود را علاقه‌مند و مطیع جنابعالی جلوه می‌دهند ولی در واقع دوست و خیرخواه شما نیستند و فقط منافع خود را در نظر می‌گیرند. کسانی که حاضرند آسایش خود و خانواده خویش را در جهت عقیده و مرام خود فدا کنند ارزشمند و قابل احترامند. حصر و سلب آزادی و متهم نمودن آنان به مواردی که تاکنون شرعاً و قانوناً ثابت نشده است، در کشوری که اسلامی بودن و پیروی از امام علی‌(ع) را افتخار خود می‌داند، علاوه بر این که موجب نارضایتی قشر وسیعی از مردم می‌شود، قابل توجیه نیست و هیچ کمکی هم به حل مسائل موجود نمی‌کند.

جنابعالی که اکنون بسط ید دارید، به راحتی می‌توانید با یک تصمیم تاریخی این مسأله را حل نمایید و موجب همدلی اقشار مختلف مردم گردید.

آقایان موسوی و کروبی و خاتمی و هاشمی رفسنجانی و حضرتعالی طی این سی سال نخست‌وزیر و رئیس مجلس و رئیس جمهور بوده‌اید. تشکیل یک جلسه ۵ نفره و گفتگوی مستقیم و دوستانه بسیاری از مسائل را حل می‌کند و نور امیدی در قلب همه ملت می‌افکند. این اقدام قدرت و موقعیت شما را بالا برده و نظر دیگران را نیز نسبت به یک حاکم اسلامی بسیار مساعد تر می‌سازد. لابد استحضار دارید که بر اثر برخوردهای ناشایست عده‌ای که به نام اسلام و جمهوری اسلامی انجام می‌شود اعتقادات بسیاری از مردم و بخصوص جوانان سست شده و دین‌گریزی و حتی دین‌ستیزی رو به افزایش است. جنابعالی با یک تصمیم انقلابی یأس و سرخوردگی از اسلام و حاکمیت دینی را تبدیل به امید خواهید نمود.

اگر روند کنونی ادامه یابد باعث ریزش بیشتر نیروهای متعادل و بالا آمدن نیروهای رادیکال و تندرو خواهد شد و چه بسا در آینده ابتکار عمل از دست جنابعالی نیز خارج شود.

مرحوم والد (رضوان الله تعالی علیه) همواره نسبت به سرنوشت انقلاب و نظام نگران بودند و اکنون در فقدان ایشان اینجانب این تقاضا را از شما دارم. امیدوارم با قبول آن، نوروز ۱۳۹۰ را عیدی پر از شادی و امید برای همه ایرانیان گردانید.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
۱۳۸۹/۱۲/۷
"

آیت‌الله دستغیب: هرچه سریعتر به حصر غیر قانونی و غیر شرعی آقایان موسوی و کروبی پایان دهید

آیت‌الله سید علی‌محمد دستغیب، مرجع تقلید مقیم شیراز و عضو مجلس خبرگان رهبری، در نامه ای به اعضای مجلس خبرگان رهبری، از وضعیت حاکم به شدت انتقاد کرد و فهرستی از تخلفات صورت گرفته از موازین قرآن، سنت و قانون اساسی را که به گفته‌ی وی، به نظر عده ای از مراجع بزرگوار نیز رسیده، اعلام کرد.

به گزارش حدیث سرو، ایشان در این نامه، خواستار لغو نظارت استصوابی، برچیده شدن سانسور، محاکمه عوامل سرکوب مردم و شکنجه زندانیان، آزادی زندانیان سیاسی و رسیدگی به اعتراضات آقایان موسوی و کروبی شده است. وی همچنین تاکید کرده که حصر غیر قانونی و غیر شرعی این دو هرچه سریعتر برداشته شود.

متن کامل نامه شجاعانه آیت الله دستغیب به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

حضور محترم آیات و حجج اسلام اعضاء مجلس خبرگان

عرض می شود قیام مردم ایران به رهبری مرحوم امام خمینی ره، یک قیام اسلامی بود. هرچند فشارهای حکومت پهلوی پدر و پسر تاثیر داشت: از ظلم و ستم بر مردم بی سلاح، و خفقان شدید و انباشته شدن ثروت به دست حکّام وقت، و تاراج معادن به خصوص نفت به کشورهای حامی حکومت، و خفه کردن هر نوع صدای انتقاد، و رواج مدح و ثنا از شاه و درباریان و وابستگان حتی به وسیله بعضی از معمّمین، و گسترش فحشا و منکرات و…

امّا هنر امام خمینی این بود که به توفیق خداوند همه را جمع کرد در یک کلمه، و آن دین اسلام و کلمه توحید بود، و گفت مردم اسلام را می خواهند و حاکمیّت بر خلاف میل مردم حرکت می کند، و با نَفس رحمانی خویش و ارجاع آنها به فطرتشان توجه داد که همه این بدبختی ها به خاطر دوری از قرآن و سنّت است، و بیان نمود که اسلام خطّ بطلان می کشد بر ظلم و اسارت و شخص پرستی و بردگی و آنچه فطرت انسان نمی پسندد. لذا همه آنچه تبیین نمود خلاصه شد در «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی».

مردم صدق را در کلام و عمل او یافتند که هرچه می گوید عمل می کند، و خدا را حاضر و ناظر اعمال خویش می بیند، و فهمیدند که اگر کشته می شوند و یا زندان می روند و شکنجه می بینند برای خداست و برای برپایی قرآن و سنّت است. همانطور که وعده خداوند بود قیام مردم به ثمر رسید و لذّت آزادی در سایه اسلام را حس کردند و خداوند بندهای اسارت از حاکمیّت شیطان را از آنها برداشت، و با چه ذوق وشوقی به جمهوری اسلامی رای مثبت دادند، و از تشکیل شورای قانون اساسی توسط فقها و خبرگان در مسائل مختلف استقبال کردند و به حاصل آنکه قانون اساسی بود رای مثبت دادند، و می گفتند و می سرودند «در بهار آزادی جای شهدا خالی»، و چه جانانه از حریم اسلام دفاع کردند؛ هشت سال دفاع مقدّس، برادری و برابری، و آزادی و امید به آینده ای سرشار از نعمت های خدادادی، و از جمله بندگی خداوند و لذت عشق و معرفت به او…

مجلس شورای اسلامی با رای آزاد مردم تشکیل شد، رئیس جمهور با رای آزاد مردم انتخاب شد، خبرگان با رای آزاد مردم شکل گرفت، رهبر جمهوری اسلامی هم اعلام کرد که من هم تابع قانون هستم و از مردم مستثنا نیستم، و همه ما عمل به قانون اساسی می کنیم، و به همه هشدار داد که مواظب باشید از قرآن و سنّت و قانون اساسی منحرف نشوید، افراد متحجّر و کج اندیش در حکومت رخنه نکنند، نیروهای نظامی در غیر امور مربوطه به خود، دخالت نکنند، و رهبر آینده در اجرای قوانین به خصوص عمل به قرآن وسنّت کمال مواظبت را داشته باشد، حوزه های علمیه مستقل باشند، حوزه و دانشگاه در عمل به قرآن و سنّت وحدت داشته باشند، آزادی مردم از جهت رای دادن محصور نشود، جان و مال و ناموس مردم به تاراج نرود… و خلاصه همه قِسم وصیّت و سفارش کرد.

اما به تدریج نظارت استصوابی پیش آمد و اصل بر عدم برائت، جای اصل برائت را گرفت، و شاهرگ مجلس شورای اسلامی خبرگان و قوه مجریه را به دست آورد، و حاکمیت اکثریّت تبدیل شد به حاکمیّت اقلّیّت، و خبرگان که باید منتخب مردم باشند، در واقع منتخب شورای نگهبان گردیدند، و محور کار آنها که باید مواظبت دقیق بر رهبری در انجام وظایف قانونی اش، و مواظبت بر زیر مجموعه که از حدود قانونی اش منحرف نشود، تبدیل شد به تبعیّت بی چون و چرا از رهبری، و مخالفت با وضع موجود تبدیل شد به مخالفت با ولایت فقیه و نظام و در نهایت به اخراج و یا رای نیاوردن در دوره های بعد، اگر در حیات باشد! و این معنا بعینه برای حقیر پیش آمد که در چند سخنرانی تهدید به اخراج و جنگ سرد گردیدم. و قهرا بقیه اعضا نباید جرات انتقادی داشته باشند که چه بسا مبتلا به مثل حقیر شوند و حتی در شهر خویش هر کس به او وابسته باشد به وسیله نیروهای امنیتی دستور به اخراجش صادر گردد و یا برائت بجوید و یا اگر حوزه ای داشته باشد به شدت مراقبت شود و حتی المقدور در انزوای کامل به سر برد. بالاخره اینجانب وظیفه دارم که انتقاد کنم:

نظارت استصوابی لغو شود و آنچه باید باشد نظارت بر حفظ رای مردم در انتخابات است. به اعتراضات دو کاندیدای ریاست جمهوری آقایان موسوی و کروبی در نزد هیئتی که طرفین دعوی قبول داشته باشند گوش داده شود و بررسی شود و هرچه سریعتر حصر غیرقانونی و غیر شرعی این دو بزرگوار برداشته شود.

آنهایی که در راهپیمایی آرام به مردم هجوم آوردند و زدند و دستگیر کردند محاکمه شوند بر حسب شرع اسلام. آنهایی که بدون محاکمه زندان هستند آزاد شوند و اگر متهم به جرمی هستند آشکارا محاکمه شوند بر حسب شرع اسلام و قانون اساسی. روزنامه ها و مراکز خبری آزاد شوند، و سانسور برچیده گردد. بازجویانی که زندانیان را شکنجه کردند و مسببّین حمله به کوی دانشگاه محاکمه شوند بر حسب شرع اسلام و قانون اساسی. نیروهای نظامی از سپاه و بسیج و انتظامی و اطلاعات در مسائل سیاسی، فرهنگی، دینی، حوزوی و دانشگاهی دخالت نکنند، و به تمام بندهای قانون اساسی عمل شود.

قوه قضائیه مستقل عمل کند، و با تعامل با مراجع، اصول و فروع قضاوت انجام گیرد. برخوردهای فراقانونی و غیر شرعی با متهمین سیاسی نشود. این وضع بد اخلاقی و بعضا خلاف شرعها که در صداوسیما اجرا می شود، و خلاف گوییها و دروغها و تهمتها برچیده شود. صداوسیما متعلق به همه مردم- چه موافق و چه مخالف- می باشد، انحصار آن به هیئت حاکمه رجوع به گذشته است. مردم از کارهای که حاکمیت می کند در داخل و خارج با خبر باشند، دخل و خرجها را نه تنها مجلس بلکه همه مردم بفهمند. «یا قَومِ لَکُمُ الیَومَ ظاهرینَ فِی الارضِ فَمَن یَنصُرُنا مِن باسِ اللّه ان جاءنا»: امروز حکومت در دست شما است و همه نوع امکانات دارید و می توانید با مردم بدون سلاح مهربان باشید و آنها را ولی نعمت خود بدانید، و یا بر سرآنها بکوبید تا ساکت شوند، ومی توانید مظلوم را ظالم و ظالم را مظلوم جلوه دهید، اما از «باس» خداوند باید ترسید. اینجانب و امثال حقیر نظری جز خیر خواهی و سعادت شما حاکمیت و غیر شما نداریم. «ما عِندَکُم یَنفَد وَ ما عِندَ اللّه باق»

هنگامی که این سطور را می نوشتم با برخورد غیر منطقی حاکمیت با افرادی که هر کدام هشت سال و بیشتر با رای مردم خدمت می کردند مواجه شدم، و فکر می کردم آخر مردم دنیا چگونه قضاوت می کنند که کشور، مدت ۳۲ سال از انقلاب و در دست افرادی بود که به قول شعارهای شما دست نشانده آمریکا و اسرائیل بودند، چقدر زشت وزننده است! اینها دستور اسلام نیست، سیره ائمه اطهار نیست، تبلیغ اسلام و قرآن نیست…

هر فرد و یا گروه غیر مسئول حق حکم راندن و یا نسبت دادن کسی به ارتداد و منافق و فاسق ندارد، متهم باید در دادگاه علنی زیر نظر مجتهد جامع الشرایط با شنیدن دلایل جرم و اختیار دفاع از خود محاکمه شود، در غیر این صورت هر نوع بازداشت و حصر وغیره صورت شرعی و قانونی ندارد و جایز نیست. شعارهایی که علیه اشخاص داده می شود و بعضا از صداو سیما پخش می شود توسط هر فرد یا گروهی باشد جایز نیست. شبنامه ها، تراکت ها و اعلامیه هایی که علیه اشخاص منتشر می شود حتی اگر در محکمه عدل جرمش ثابت شود جایز نیست و صورت شرعی و قانونی ندارد. میزان حکم شرعی، قرآن و سنت و فتاوای مجتهدین جامع الشرایط مراجع تقلید می باشد.

اینک خلاصه تخلفاتی که از شرع و قانون صورت گرفته به نظر شریف عده ای از مراجع بزرگوار رسیده، از این قرار است:

۱- مطابق حدیث معتبر منقول از امام صادق ع، هر کس شهادتین می گوید جان و مال و آبرویش محفوظ است. (عن الصادق ع: الاسلام شهادة ان لا اله الا الله و التصدیق برسول الله به حقنت الدماء) کافی ۲۵:۲- کتاب ایمان و الکفر.

۲- هر مسلمانی که متهم به جرمی گردید قبل از اثبات جرم در نزد مجتهد جامع الشرایط آبروی او محفوظ و حق بازداشت وی نیست.

۳- اثبات جرم باید با اقرار از روی اختیار و یا شاهد عادل و معتبر حاصل گردد، و اعتراف گیری در زندانها با ارعاب و تهدید و تطمیع بالخصوص آن هم با شکنجه ابدا جایز نیست و ظلم صریح است و فاقد وجه شرعی و حقوقی بوده و اعتبار ندارد.

۴- هر کسی نمی تواند برای متهمین حکم صادر کند مگر مجتهد جامع الشرایط باشد. برای قضاوت یا در شان نبی است ویا درشان و صلاحیت وصیّ نبی است و در غیر این صورت مصداق شقی است. (قال امیرالمومنین ع: لشریح: یا شریح، قد جلست مجلسا ما جلسه الا نبی او وصیّ نبیّ او شقی. من لا یحضر۵:۳ حدیث ۳۲۲۲)

۵- دروغها و تهمت ها که بعضا از صداوسیما پخش می شود هیچ قسم صورت شرعی ندارد.

۶- به بهانه حفظ نظام (که در حقیقت از نظر آنها حفظ هیئت حاکم است) حرامهای خداوند و گناهان کبیره حلال نمی شود.

۷- حاکم شرع و مجتهد جامع الشرایط از اصل تا فرع برای حکم دادن باید تحت هر نوع امر ونهیی نباشد حتی بزرگترین مقام مسئول کشور.

۸- ارتداد و محاربه در فقه چارچوب معین و تعریف خاص دارد و حکم ثبوت ارتداد و محارب بودن اشخاصی که احقاق حق می کنند و فریادرسی می نمایند جز از طرف مجتهد جامع الشرایط با ذکر دلیل جایز نیست.

۹- ضرب و شتم افرادی که برای احقاق حق، راهپیمایی آرام دارند جایز نیست، مرتکبان به آنها مجرمند و تحت پیگرد قانونی قرار می گیرند و هیئت حاکمه مسئول حفظ جان و مال و آبروی آنهاست.

۱۰- با توجه به اینکه امنیت حق طبیعی و اولیه همه افراد و شهروندان می باشد و هیچ کس حق سلب و یا ایجاد محدودیت در این حق ندارد، ورود هر فردی تحت هر عنوان و سمتی به حریم افراد، و استراق سمع و تفتیش وسایل خانوادگی آنها جایز نیست.

۱۱- حوزه های علمیه باید مستقل باشند، مراجع بدون واهمه بتوانند احکام شرع و یا تخلف از آنها را بگویند.

۱۲- دخالت نیروهای امنیتی و انتظامی و نظامی در امور مذهبی حوزه ها و مساجد و دانشگاه ها و امر و نهی آنها برای ائمه جماعات صورت شرعی ندارد.

۱۳- هیئت حاکمه عهد کرده که به قانون اساسی پایبند باشد و قسم یاد کرده. نقض عهد جایز نیست و موجب سلب عدالت است.

۱۴- خبرگان رهبر را برابر قانون اساسی که اختیار انتخاب و تعیین بر عهده آنان قرار داده و حتی برای آنان حق عزل دیده است، وقتی که فردی را برای رهبری تعیین می کنند مکلف هستند که ناظر بر اعمال وی باشند و هر نوع خلاف شرعی از زیر مجموعه انجام گیرد لازم است تذکر دهند و با رعایت مراتب امر بمعروف و نهی از منکر به وظایف قانونی خود عمل کنند، در غیر این صورت در نزد خداوند مسئول خواهند بود.

۱۵- حیف و میل بیت المال بدون حکم شرعی و مجوز قانونی جایز نیست و در دخل و خرج آن لازم است مردم بدانند زیرا متعلق به همه مردم است.

۱۶- وظیفه شورای نگهبان پاسداری از احکام اسلام و صیانت رای مردم و حفظ آبروی مسلمانان است؛ تخلف از آن جایز نیست.

سید علی محمد دستغیب

۵/ ۱۲ /۸۹
"

۱۳۸۹ اسفند ۵, پنجشنبه

سندی دیگر از دروغ و دورنگی

کجایند کفن پوشان کف بر لب  ولایتمداری که ادعای ناموس وغیرت دارند؟
کجایند که این دورویی و یک بام ودو هوا را ترجمه کنند؟
فیلم موجود در آدرس زیر را ببینید و قضاوت کنید.
http://www.youtube.com/watch?v=EZG0ffk4Sok&feature=player_embedded#at=180

۱۳۸۹ اسفند ۴, چهارشنبه

دردنامه یک طلبه / از قم می روم به گم !

نقل از وبلاگ مهدی خزعلی:
قم را برای همیشه خدا حافظ

بسم الله الرحمن الرحیم
امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء
برادر عزیز و صاحب ایمانم سید حسام جان
این نامه را وقتی می خوانی که من برای همیشه از قم رفته ام ، برای همین عذر تقصیر مرا بپذیر که از این رفتن همیشگی و سر به بیابان گذاشتن ،چیزی به تو نگفتم ، گرچه خودت حالم را در این پنج سال دیده ای که چه قدر مضطر بودیم . همین بد حالی دائم الایام من که این روزها تشدید هم شده بود . چند باری به بد خلقی هم ختم شد ، چند باری به بگو و مگو هم رسید ، حلالم کن ، هرچه هست ظرف مصیبت برادرت پرشد.
می دانم که الان به خودت می گویی که چرا چنین کرد، طلبه ساعی حوزه علمیه قم که آقایان مدرسین ، بحث و فحص اش را می پسندیدند کجا رفت ؟ با خودت می گو یی ببین شیطان رجیم چه طور از قلعه ایمان حوزه علمیه هم عبور می کند و می زند به قلب 'یحیی لاری'.
نه برادر جان اطمینان می دهم که این پریشانی کار شیطان نیست ، حکما، بزرگترین تهمت ها بر خداوند این است که ما بندگان آنچه خدایی است را به شیطان نسبت می دهیم تا شاید تکلیف شاقی را ساقط کنیم و خلاص شویم .
سید حسام عزیز امید واثق دارم که تو هم بعد خواندن این نامه همین راه مرا پیشه کنی از این شهر بروی و دنیا و آخرتت را نجات دهی .
باری مرا که می شناسی روستازاده لارستانی که نام کنیه اش هم از همان دهات لارستان می آید ، ما جد اندر جد زاده همان لارستانیم در جنوب فارس و همسایه کویر ، آن روزهای اول که به قم آمده بودم و با شما هم درس و هم بحث شدم از آب قم گله می کردی که شور است . من ولی لام از کام بر نیاورم و لاجرعه نوشیدم .آخر جایی که ما هستیم همین آب شور هم به زحمت و قضا و قدر می رسد ، آب انبارهای ما به قناتی وصل نیست ،منتظر می مانیم تا باران بیاید و بعد این آب انبارها پر شود ورزقی برسد. ابوی مرحوم و رنجور من که عمری به فعلگی و کشت دیم مشغول بود ، همان پنج سال پیش که به قم آمدم ،نصیحتی کرد و از من قسم گرفت همین یک نصیحت را اجرا کنم تا دعای خیرش همیشه بدرقه ام باشد . خیلی کوتاه گفت که نان حلال بخور. آمدم به قم و در اولین کاری که کردم همین شهریه را نگرفتم ، ایستادم به دکان آقای مرتضایی فر و چسب و سریشم زدن به کتاب . گنجشک روزی بودنم هم نگذاشت که دستم به غیر دراز شود . بعد دیدم همین نان حلال خوردن چشم را باز می کند ، در این پنج سال عارضه ای هم به جانم افتاد که شما خوب شاهدش بودی ، خس خس نفس ، در خودم تحقیق کردم، دیدم کاملا روحی است ، این درد بی درمان .
هر چه در این شهر می مانم نفسم بیشتر می گیرد.
سید حسام جان ، در این پنج سال دینم را به قم دیدم که به تاراج می رود ،آقایانی که بر سر منبر می روند از مکاسب می گویند و کسبه قم را به ترازو و عدل فرمان می دهند . من ندانستم این همه مکاسب گفتن خود می شود کسبی . می دانی که از سیاست و امامت جماعت شدن بریده ام ، نان حلال توصیه صعبی بود . پایم افتاد چند باری بروم به مجتمع امام خمینی برای مطالعه ، همین که شیخ مصباح فرمانده اش است و طلاب خارجی می گیرد که هزار برابر ما خرج دارند. گفتند نمی شود حتی برای مطالعه باید بیایی به محضر درس ، کارت بگیری ، رفتم همین مکلا های آخوند آمده بودند ، رحیم پور ازغدی .
در یکی از سخنرانی ها گفتم آقای ازغدی درسی که شما دادید سر تا سرش تهمت بود، حداقل من آیت الله منتظری را می شناسم و مستحق گفته های شما نبود.
سپردند که دیگر ایشان راراه ندهید . دیدم نصیحیت ابوی به نان حلال موسع است و به مکان و زمان حلال هم تسری می یابد . در این پنج سال در همه بی پناهی ها، به من طلبه کسی از آقایان مدرسین التفاتی نکرد. درس و بحث ها بیشتر دنیاوی است و ناظر به رقابت بین علما.
در این سالها وبایی بدتر از آنچه به جان مردم شهر افتاد به دیانت حوزه افتاد. یادم نمی رود که همین هیات بزرگ شیخ پنا هیان جنب حضرت معصومه را شبی از شبهای ماه رمضان رفتم ، با طلبه ای که به دعوتش رفته بودم و از معنویات و کمالات شیخ سخن می گفت . نماز صبح را اقتدا کردیم و خواندیم ، و بعد رفتیم و کنار آقای پنا هیان نشستیم . ایشان گفتند :'هر کس اینجا نماز می خواند اجرش را در همین دنیا خواهد دید.
از طلبه همراه پرسیدم یعنی چه ؟
گفت :حاج آقا پنا هیان دست بازی دارند در ارگا نها و می توانند ، برادران را در تهران مشغول کنند. در صدا و سیما ، نمایندگی رهبری در دانشگاهها و از این قبیل . ایشان معرف معروفی هستند. سینه ام به خس خس افتاد.سریعا آمدم حجره و نماز را دوباره خواندم ، این هم حرام بود ، نماز حرام، مثل نان حرام.
برادر حسام، آنقدر دیده ام که شرحش یک عمر می خواهد. مدتها بود که تصمیم گرفته بودم از قم بروم ، نه دیگر دلی به آقایان مدرسین داشتم و نه به اصلاح امور ، می دیدم هر ساعت که می گذرد ، چنگی به ایمانم می خورد و خسی به سینه ام می افتد.
چند روزی است که سینه ام فوران می کند، تنگی نفس دارم ، می دانم روحی است ، خیابانهای شهر مثل فشار قبر بر تنم می افتد. امروز با عبا و ردا مرا با همین موتور قراضه، کنار خیابان چهار مردان ایستاندند . گفتند که می خواهیم بر چراغ موتورت بنویسم' یا سید خراسانی '.
گفتم سید خراسانی کیست ؟
گفتند : مولایمان خامنه ای به قم می آید، سید خراسانی و سپهسالار امام زمان.
گفتم : این اباطیل تعیین وقت ظهور است ، امام صادق فرمودند هر کس تعیین وقت کند، کذاب است چه سید خراسانی و چه غیر خراسانی .
مرا به باد کتک گرفتند و عبا و ردا را به خاک آلودند. سینه ام خس خس می کرد. حجره آمدم شما نبودید ، عبا را نگاه کردم، یاد نصیحت پدر افتادم، گفتم نکند این هم حرام است ،نکند به این جلد رفتن حرام است . چشمم پر اشک بود و قرآن را باز کردم :امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء
انگشتر عقیق را عبا و ردا را تا کردم و بی اینکه خاکش را بتکانم گذاشتم به کناری ، احساس کردم مضطرم با این دلق و زناری که به تن کرده ام . این را به تن کسانی دیده ام که به هیچ دینی نیستند، با خودم گفتم مگر نه اینکه پیا مبر فرمود شبیه کفار نشوید.
سید حسام جان والله که این شهر مرا تنگ می شود، خدا حافظ تو ، قم را ترک می کنم ، اگر وعده دیداری بود ، به بیابانی قرار می گذاریم جایی که گم باشد و قم نباشد.
بنده مضطر خدا
یحیی لاری ذی قعده 1431
"

۱۳۸۹ اسفند ۳, سه‌شنبه

متن کامل ویراست دوم منشور جنبش سبز

متن کامل ویراست دوم منشور جنبش سبز، که به امضای میرحسین موسوی و مهدی کروبی رسیده است، منتشر شد.
نسخه ی اولیه ی این منشور در بیانیه ۱۸ میرحسین موسوی آمده بود. آنزمان موسوی صاحبنظران را به نقد و بررسی این منشور و کمک به تقویت و تنقیح آن دعوت نمود. پس از آن بیش از یکصد نفر از کارشناسان و صاحبنظران حوزه‌ های مختلف پیرامون منشور نقدها و بررسی های خود را ارایه کردند. نسخه ویراسته شده به امضای امضای موسوی و کروبی رسیده شده بود و به امانت نزد شورای هماهنگی راه سبز امید قرار گرفته بود تا در موقع مقتضی منتشر شود. اکنون این شورا، متن کامل منشور را برای انتشار در اختیار کلمه و سحام نیوز قرار داده است.

به گزارش کلمه این منشور که متن اولیه و پیشنهادی آن در ۲۵ خرداد ۱۳۸۹ و به همراه بیانیه شماره ۱۸ منتشر شد، حاوی ریشه‌ها و اهداف، راهکارهای بنیادین، تعریف هویت سبز و معرفی ارزش‌های جنبش است.

موسوی در همان زمان، تدوین نسخه‌ی اولیه‌ی منشور جنبش سبز را قدم اول دانسته و ابراز امیدواری کرده بود که جنبش سبز در مسیر تکاملی خود، متن کامل‌تر و زیباتری بیافریند. منشور جنبش سبز، آنطور که تاکید می‌کند، قرار است به هماهنگی و همدلی بیشتر و تقویت هویت مشترک جنبش سبز بینجامد.

از آن زمان تاکنون، این متن علاوه بر نقد در عرصه‌ی عمومی، از سوی دهها تن از چهره‌های شاخص سیاسی، فرهنگی و فکری نیز مورد بررسی و اظهارنظر قرار گرفته و در نهایت، با اصلاحات و ویرایش چند مرحله‌ای، به شکل‌گیری متن جدیدی برای منشور جنبش سبز انجامیده است متن کامل آن را در ادامه می‌خوانید

منشور جنبش سبز (ویراست دوم)

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام؛ آغاز سخن

با اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸، جرقه ای در قلب مردم ایران زده شد که به جنبشی فراگیر و بی سابقه و عظیم انجامید. جنبشی برای احیای مفهوم ملت و احقاق حقوق از دست رفته ملت. جنبش راه سبز امید اینگونه شکل گرفت. از آن زمان، ضرورت تدوین و انتشار میثاقی ملی که آرمان های عمومی جنبش را تعریف کند و فعالان جنبش سبز بر محور آن به فعالیت بپردازند، احساس می شد. انتقاداتی که دربارة روشن نبودن اهداف، ارزش ها، مبانی و راهکارهای جنبش سبز به عنوان جنبش اعتراضی مسالمت آمیزی که خواستار اصلاح وضعیت کنونی و برون رفت از بحران های جامعة ایران از طریق سازوکارهای مدنی است، بیان می شد، گویای صحت و اهمیت آن احساس بود. نیز عدم شفافیت و صراحت مرزهای جنبش با حرکت های انتقام گیرنده و براندازانه ای که برای رسیدن به اهداف خود، استفاده از هر وسیله و روش را، حتی به قیمت مغایرت با معیارهای صریح اخلاقی، مجاز می شمرند، خود برهان قاطعی بر ضرورت تدوین و تنویر چارچوب و اسکلت معرفتی و اخلاقی جنبش سبز شمرده می شد. از بخت خوش، پس از چندی و با همت جمعی از فعالان جنبش و شور و تامل چهره های شاخص آن، منشور جنبش سبز انتشار یافت. مهمترین ثمرات انتشار منشور این بود که حدود و چارچوب مطالبات مردم را مشخص کرد، به گسترش و عمق جنبش سبز یاری رساند و بر بطلان این ادعا گواهی داد که نه تنها جنبش نمرده یا بی اثر نشده، بلکه از پیش زنده تر است و می تواند اصول، اهداف، هویت، چشم اندازها و راهکارهای خود را برای مخاطبین و همراهانش روشن کند. همان کلمات ساده و صمیمی کافی بود تا نشان دهد که میزان صحت و سقم ادعاهایی که با برنامه ای حساب شده و با مضمون واحد مرگ یا خاموشی جنبش سبز، از جانب دو جبهه مشخص کودتاگران انتخاباتی و وابستگان به سلطه جویان بیگانه از منافع ملی مردم ایران مطرح می شود، تا چه میزان است. حتی دامنه اظهار نظرها درباره منشور نشان داد که جنبش سبز تا کجا ریشه دوانده و با گذشت زمان، گستره آن به مناطق جغرافیایی متنوع تر و اقشار اجتماعی بیشتری کشیده شده است. تلاش عاشقانه، خالصانه و داوطلبانه نوجوانان و جوانانی که در فقدان امنیت، آسایش، آزادی بیان، توقیف مکرر مطبوعات و سانسور شدید اخبار و تحلیل های واقعی کشور، پیام جنبش را در سراسر ایران به آحاد مردم می رسانند و باز با اعلام هر از گاه مرگ آن حرکت ملی در طول سال گذشته مواجه بوده اند، شاهدی گویا و مانا بر سرسبزی، سرزندگی و بالندگی فزایندة جنبش سبز ملت ایران است.

همانگونه که در اولین منشور جنبش راه سبز امید مطرح شد، گفتگوی مستمر درباره این متن و نقد و اصلاح آن، ضرورتی انکارناپذیر است. به همین منظور، پس از انتشار متن و در پاسخ به نیاز مذکور، پرسشنامه ای برای بیش از یکصد نفر از صاحبنظران، فعالان سیاسی، هنری، اجتماعی و حقوقی، اساتید حوزه و دانشگاه و شخصیت های فرهنگی و مذهبی ارسال و نظرات آنان گردآوری و دسته بندی شد. البته بدیهی است که اگر شرایط مطلوب و مناسب برای این گفتگوها در فضایی مدنی و آزاد فراهم می شد، دائرة این نظرخواهی گسترش می یافت و غنای آن را فراتر می برد. اما متأسفانه به علت امنیتی بودن فضای اجتماعی و عدم امکان تشکیل جلسات بحث و گفتگو، تلاش در این مرحله به انجام نظرخواهی محدود ماند. آنچه در پی می آید، ویراست دوم منشور جنبش سبز است که با لحاظ کردن نظرات ارسالی تهیه شده است. امید آن که نسخه های پسین، نظرات طیفی وسیعتر را در بر گیرد و با بهره گیری از خرد جمعی و خواست ملی، اصول منشور کامل تر بیان شده و نقایص آن مرتفع شود و سرانجام، همه ما بتوانیم سازنده تر و سرزنده تر در راه نیل به آزادی و عدالت و احقاق حقوق ملت گام برداریم.

الف) تولد جنبش سبز

جنبش سبز مردم ایران، نهضتی است که اهداف خود را در بستر میلاد خود تعریف کرده است. این جنبش در اعتراض به ظهور و تداوم کژروی ها و انحرافاتی شکل گرفت و در دل خود اهدافی را پرورد که اینک به نمادهای معنادار آن تبدیل شده است. انحرافاتی که به تدریج پدید آمد و از اتفاق به استمرار رسید. از آن جمله:

وجود و بروز اختلافات سیاسی و تلقی های گوناگون از اهداف و پیدایش موانع سازمان یافته تدریجی در مسیر تحقق اهداف و آرمان هایی چون عدالت، استقلال، آزادی و پیشرفت که مردم ایران برای دستیابی به آنها، جان بر سر انقلاب اسلامی خود نهادند و شکل گیری نظام جمهوری اسلامی را با رأی خود تأیید کردند.

ظهور گرایش های تمامیت خواهانه و انحصارطلبانه در میان برخی از مسئولین حکومتی.

نقض حقوق بنیادین و قانونی شهروندان و بی حرمتی به کرامت انسانی متجلی در اصول مسلم حقوق بشر.

سوء مدیریت، ترویج دروغ سالاری و کاهش چشمگیر اعتماد ملت به مسئولان.

افزایش فاصلة طبقاتی و محرومیت های اقتصادی و اجتماعی.

سوءاستفاده و قانون گریزی بل قانون ستیزی برخی مجریان قانون.

نادیده گرفتن منافع ملی و ماجراجویی های عوام فریبانه در تعاملات بین المللی همراه با سوءاستفاده از روحیة ضدسلطة جهانی در میان اقشار گوناگون.

فراموشی تدریجی و دردناک اخلاق و معنویت در راه رسیدن به قدرت.

افزایش سرکوب، انسداد و اختناق در فضای مدنی.

اینهمه از جمله عواملی است که به تدریج پس از انقلاب و بویژه در سالیان اخیر، به شکل گیری نگرش های اعتراضی در میان دل سوختگان و قاطبة مردم ایران انجامید که جنبش سبز مردم ایران، بروز بارز و مبرز آن در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ و رخدادهای پس از آن بود.

ب – اهداف جنبش

جنبش سبز با پای بندی به اصول و ارزش های بنیادین انسانی، اخلاقی، دینی و ایرانی که در فرهنگ این سرزمین ریشه تنیده اند، خود را منتقد و پالایشگر روند طی شده در نظام جمهوری اسلامی ایران در سال های پس از انقلاب می داند و بر این اساس، حرکت انتقادی در چارچوب قانون اساسی و احترام به نظر و رأی مردم را وجه همت خویش قرار خواهد داد.

جنبش سبز برآمده از مردم و مولود یک نهضت ملی است. حرکتی در تداوم تلاش مردم ایران برای دستیابی به آزادی، عدالت اجتماعی و تحقق حاکمیت ملی است که پیش از این در برهه هایی چون انقلاب مشروطیت، جنبش ملی شدن نفت و انقلاب اسلامی، خود را جلوه گر ساخته است.

بازخوانی تجربة معاصر در جهت تحقق اهداف والای اجتماعی مردم ایران نشان می دهد که تنها از طریق تعمیق و تقویت جامعة مدنی، گسترش فضای گفتگوی اجتماعی، ارتقاء سطح آگاهی و جریان آزاد اطلاعات، زمینه سازی برای فعالیت آزاد مصلحان و فعالان اجتماعی – سیاسی در چارچوب تحول خواهی و ایجاد تغییر در وضعیت موجود و مواجهه صادقانه با مردم و محرم دانستن ملت و پای فشاری بر تحقق آرمان های ملی، می توان اهداف جنبش سبز را عملی کرد. این امر مستلزم توافق و تأکید بر مطالبات مشترک و ایجاد تعامل و هماهنگی میان همة نیروهایی است که به رغم داشن هویت مستقل، با پذیرش تعدد و تنوع درون جنبش، زیر چتر ملی فراگیر جنبش سبز ایران در کنار یکدیگر قرار می گیرند.

پ) چشم اندازهای بنیادین

۱٫ جنبش سبز، یک حرکت اجتماعی است که هرگز خود را مبری از خطا نمی انگارد و با نفی صادقانه هرگونه مطلق نگری، بر گسترش فضای نقد و گفتگو در درون و بیرون جنبش، پای می فشرد. دیده بانی حقوق ملت و طرح راهکار برای نظارت و هدایت عملی سیر حرکت و تحول جنبش از سوی همة فعالان و بویژه صاحبان اندیشه و تجربه، امری حیاتی است که می تواند مانع از لغزش جنبش به ورطة تمامیت خواهی و فساد شود.

۲٫ در نگاه فعالان جنبش سبز، مردم ایران خواهان ایرانی آزاد، آباد و سرافراز هستند. جنبش سبز موافق به رسمیت شناختن تعدد و تنوع و مخالف انحصارطلبی است. در نتیجه، دشمنی و کینه ورزی با بدنة اجتماعی هیچ بخشی از جامعه، جایی در جنبش ندارد. تلاش برای گفتگو و تعامل با رقیبان و مخالفان در فضایی سالم، و آگاهی بخشی دربارة اهداف و اصول جنبش، وظیفة همة افرادی است که خود را در زمرة مشارکت کنندگان جنبش سبز می دانند. ما، با هر باور و ایمان دینی که بدان معتقدیم، به هر قوم و قبیله و تیره و مرامی که تعلق داریم و با هر سلیقه و سبکی که با آن زندگی می کنیم، همه ایرانی هستیم و ایران متعلق به همة ماست.

۳٫ گسترش و فعال سازی شبکه های اجتماعی واقعی و مجازی و تعمیق فضای گفتگو و تعامل از طریق اتخاذ روش های مداراجویانه و احترام آمیز متقابل بین طرف های گفتگو بر سر اهداف و بنیان های هویتی جنبش از جمله راهکارهای محوری است که مستلزم توجه کلیة فعالان سبز است.

۴٫ جنبش سبز در عین تأکید مصرانه بر حفظ استقلال و مرزبندی با نیروهای وابسته به قدرت های بیگانة سلطه جو، نه انزواطلب و نه دیگرستیز است. برعکس، جنبش سبز با صراحت و شجاعت و نه در خفا و خلوت، به دنبال توسعة رابطه با تمام کشورهای جهان از طریق اعتمادسازی متقابل ملت هاست.

۵٫ عدالت، آزادی، صداقت، استقلال، کرامت انسانی و معنویت،ارزش هایی جهانی هستند و تجربه آموزی از ملت هایی که برای دستیابی به این ارزش ها تلاش کرده اند و نیز استقبال و استفاده از نقد و نظر مشفقانة همة آزادیخواهان و صلح طلبانی که برای رهایی نوع بشر و ارتقای کرامت انسان ها تلاش می کنند، از دیگر راهکارهای جنبش است.

ت) هویت سبز

گنجینة اسلامی،ایرانی

۱٫ جنبش سبز با پذیرش تکثر درون جنبش، بر استمرار حضور ایمان سرشار از رحمت، شفقت، معنویت، اخلاق و تکریم انسان تأکید دارد و راه تقویت ارزش های دینی را در جامعه، تحکیم وجه اخلاقی، بینش و کنش پیروان همة ادیان توحیدی کشور می داند.

۲٫ تحکیم پیوند میراث دینی،ملی و اشتیاق به توسعه و پیشرفت در جامعه، پرهیز از اجبار مردم به پای بندی به مرام، مسلک، رویه و سلیقه ای خاص، مبارزه با استفادة ابزاری از دین و حفظ استقلال نهادهای دینی از حکومت، از جمله مهمترین راه های حفظ جایگاه والای دین و تداوم نقش برجستة آن در جامعة ایران است که به عنوان یکی از اصول بنیادین جنبش سبز در سرلوحة هویت آن جای می گیرد.

۳٫ رمز بقای تمدن اسلامی،ایرانی ما، همانا همزیستی و همگرایی ارزش های دینی و ملی در طول تاریخ این سرزمین است. در این راستا، جنبش سبز بر حفظ و تقویت ارزش های والای فرهنگ ایرانی و سرمایه های غنی انباشته شده در رسوم و مناسبت های ملی و آئین های مردمی تأکید می ورزد و در این راه، تقدس زدایی از تعصبات نابجا و آگاهی بخشی دربارة ویژگی های هویت آفرین آئین های مذهبی و ملی را وجه همت خویش قرار می دهد.

۴٫ ملت ایران در تاریخ مبارزات خود برای کسب آزادی، عدالت و استقلال، بارها خودباوری و همبستگی بر سر اصول را به رخ مستبدان و دشمنان آزادی کشیده است. جنبش سبز مردم ایران با اتکاء به این میراث مشترک گرانبها و با تکیه بر خرد جمعی و نفی هرگونه خودمداری و خودخواهی، دستیابی به اجماعی آگاهانه، مبتنی بر خصیصه های هویت آفرین و مصالح عمومی و کنار گذاشتن عناصر تشتت زا را مد نظر دارد.

حق حاکمیت مردم

احترام به حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش از جمله اصول خدشه ناپذیر جنبش سبز است و نهاد انتخابات، به عنوان یکی از عمده ترین راه های تحقق آن، اهمیت می یابد. بر این اساس، جنبش سبز تلاش های خود را برای صیانت از آرای مردم تا زمان استقرار نظام انتخاباتی آزاد، رقابتی، غیرگزینشی و منصفانه که شفافیت آن کاملا قابل تضمین باشد، ادامه خواهد داد. رأی و خواست مردم منشأ مشروعیت قدرت سیاسی است و جنبش سبز، اعمال هرگونه صلاحیت خودسرانه و گزینشی تحت عنوان نظارت استصوابی را مغایر با حق الهی کرامت و آزادی انسان، قانون اساسی، حق تعیین سرنوشت مردم توسط خود و حقوق بنیادین آنها می داند.

دستیابی به آزادی و عدالت بدون توجه به منافع ملی و استقلال میسر نیست. جنبش سبز با آگاهی به این امر، با هر اقدامی که برخلاف منافع ملی و ناقض اصل استقلال باشد مخالف است.

ث) ارزش های جنبش سبز

احترام به کرامت انسان ها و پرهیز از خشونت

نخستین ارزش اجتماعی مد نظر جنبش سبز، دفاع از کرامت انسانی و حقوق بنیادین بشر، فارغ از مذهب، جنسیت، قومیت و موقعیت اجتماعی است. استقرار و تضمین موازین حقوق بشر به عنوان یکی از مهم ترین دستاوردهای تاریخ و حاصل خرد جمعی همة انسان ها، مورد تأیید و تأکید جنبش سبز است. این حقوق خدادادی است و هیچ فرمانروا، دولت، مجلس، محکمه یا قدرتی نمی تواند تحت هیچ شرایطی یا بهانه ای آن را لغو یا به صورت ناموجه و خودسرانه محدود کند. تحقق این امر مستلزم احترام به اصولی چون برابری همگان در برابر قانون، مدارا با مخالفان، گفتگوی همگانی و منصفانه، حل مسالمت آمیز مناقشات ملی، منطقه ای و صلح طلبی جهانی و مقاومت جدی در برابر تبعیضات قومی، جنسیتی، طبقاتی و مذهبی است که خود در پرتو ایجاد زمینه های لازم برای فعالیت آزاد احزاب، رسانه های مستقل، جلوگیری از سانسور، دسترسی آزاد به اطلاعات، گسترش و تعمیق فضای مدنی، احترام به حریم خصوصی افراد، فعالیت آزادانة تشکل ها و شبکه های اجتماعی غیردولتی و اصلاح قواعد و مقررات در جهت حذف هرگونه تبعیض میان شهروندان امکان پذیر است.

جنبش سبز یک جنبش مدنی است که پرهیز از خشونت و حرکت در چارچوب موازین فعالیت مدنی را سرلوحة خویش قرار داده است. این جنبش با اعتقاد به این که کرامت انسانی مردم اصلی ترین قربانی خشونت در فضای تقابل های نابرابر اجتماعی خواهد بود، ضمن تأکید ورزیدن بر گفتگوی احترام آمیز متقابل، فعالیت مسالمت آمیز و توسل به راه های غیرخشونت آمیز را ارزشی خدشه ناپذیر می داند. توسل به روش های غیرخشونت آمیز به معنای تسلیم یا کرنش در برابر ظلم و یا سکوت در برابر آن نیست بلکه به معنای توانایی مبارزه و اعتراض بر مبنای حرمت انسان و شخصیت والای اوست. جنبش سبز با در نظر گرفتن شرایط و مقتضیات، از کلیة ظرفیت های فعالیت مسالمت آمیز استفاده خواهد کرد.

عدالت، آزادی و برابری

شان عدالت در میان ارزش ها و آرمان های جنبش سبز مرتبه اولی و اصیلی است. توزیع عادلانة امکانات و فرصت ها، چه در ابعاد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، و چه در ابعاد دیگر حیات انسانی، از جمله اهداف خدشه ناپذیر جنبش سبز است که لازم است برای دستیابی به آن، تمامی تلاش های ممکن انجام پذیرد. گسترش عدالت در جامعه در صورتی امکان پذیر است که نظام حاکم با پرهیز از انحصارطلبی و قیم مآبی و با اتکاء بر خواست ملت و منافع ملی، در عرصة داخلی و بین المللی، کاملا مستقل و فارغ از وابستگی به نهادهای غیرمردمی و قدرت های اقتصادی و سیاسی و طبقاتی عمل کند و مقید باشد که به اصل برابری انسان ها در بهره مندی از کلیة حقوق انسانی، مواهب طبیعی و تولیدات اجتماعی احترام بگذارد.

جنبش سبز با عنایت به لزوم تأمین خواست ها و مطالبات به حق تمامی اقشار اجتماع، بر پیوند، حمایت و جلب پشتیبانی همة نیروهای مولد جسمی و فکری جامعه و صیانت از آنان در برابر رانت خواران، دلالان، مافیای قدرت و ثروت و مداخلات مخرب حکومت تأکید دارد. این جنبش با الهام از اصل نهم قانون اساسی، با سلب آزادی های اساسی مردم به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور مخالف است و با تأکید بر استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی، اصلی ترین راه حفظ منافع ملی و دفاع از مرزهای میهن را حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش در تمامی ابعاد می داند.

برقراری آزادی و برابری از اهداف انکارناپذیر انقلاب اسلامی مردم ایران در سال ۱۳۵۷ است. پوشیده نیست که جنبش سبز نیز بر ضرورت دستیابی به آن اهداف والا تأکید دارد. نفی هرگونه انحصارطلبی فکری، رسانه ای و سیاسی و نیز مبارزه با حذف فیزیکی هر اندیشه و دیدگاه در سرلوحة اهداف جنبش سبز قرار دارد. ضروری است در این جهت، برای رهایی مردم از هرگونه سلطة سیاسی (استبداد، یکه سالاری و انحصارطلبی)، سلطة اجتماعی (تبعیض و نابرابری های اجتماعی) و سلطة فرهنگی (وابستگی و تقید فکری) تلاش شود. بر همین اساس جنبش سبز بر حمایت از حقوق زنان، نفی هرگونه تبعیض جنسیتی و احترام به حقوق اقوام و مذاهب مختلف ایرانی تأکید ویژه دارد.

جنبش سبز بر این باور است که امنیت حکومت تنها از طریق حفظ امنیت یکایک شهروندان دست یافتنی است بگونه ای که ملت رها از ترس و تسلیم و تحت حمایت قانون زندگی کنند. مداخلة نیروهای نظامی و انتظامی در امور سیاسی و اقتصادی، هرگونه دخالت افراد غیرمسئول در امور انتظامی، و سلطة نیروهای امنیتی و انتظامی بر مقامات قضایی و سلب استقلال قضات، مخل امنیت دولت و ملت و در مخالفت بین و صریح با اهداف عالیه اسلام، آرمان های انقلاب اسلامی و قانون اساسی است.

اجرای بدون تنازل تمامی اصول قانون اساسی و بویژه اصول ناظر بر حقوق ملت (فصل سوم)، هدف و خواست تجدیدناپذیر و حتمی جنبش است.

آزادی زندانیان سیاسی، رفع محدودیت های غیرقانونی و نگاه امنیتی علیه فعالیت احزاب و گروه ها، و جنبش های اجتماعی چون جنبش زنان، جنبش دانشجویی، جنبش کارگری، و مانند آن، و نیز محاکمة عادلانة آمران و عاملان تقلب و تخلف در انتخابات، شکنجه و قتل معترضان به نتیجة انتخابات، نقد آزادانة نظریه پردازان، و افشاء و محاکمة حامیان خشونت در لایه های مختلف فکری و نظری حکومت، از جمله واضحاتی است که در جهت اجرای عدالت باید مورد توجه قرار گیرد.

ج) راهکارها

۱٫ جنبش سبز را نه می توان یک حزب متمرکز دانست و نه مجموعه ای از افراد سازمان نایافته و بی هدف. جنبش سبز قطرات به هم پیوسته مردم معترضی است که برای احقاق حق خود به دریا بدل شدند. مرور تجربة تاریخی مردم ایران نشان می دهد که آنها در پرتگاه های تاریخی، هوشیاری، توانایی و درک بالای خود را نشان داده و با تکیه بر قوای خلاقة خویش، صعب العبور ترین راه ها را برای دستیابی به اهداف خود هموار ساخته و زیر پا نهاده اند. جنبش سبز بر پایة اصول و مبادی بنیادین خود، با استفاده از سازماندهی افقی و همسو در قالب شبکه های اجتماعی واقعی و مجازی، بر فهم، اندیشه و نوآوری های ملت ایران تکیه دارد و دستیابی به آرمان هایی چون آزادی و عدالت را منوط به شکوفایی این خلاقیت ها می داند. این توانایی می تواند شعار «هر ایرانی یک ستاد» را به شعار «هر ایرانی یک جنبش» تبدیل کند. جنبشی که برخلاف پندار مخالفان آن، در قلب ایرانیان جای گرفته و چون جان در تن می تپد و راه خود می جوید.

۲٫ جنبش سبز با پیگیری اهداف و آرمان های همیشگی مردم ایران و با اتکاء به بازخوانی انتقادی تحولات صورت گرفتة پس از انقلاب اسلامی، بویژه در عرصة روابط ملت و دولت، بر پایة میثاق مشترک مردم ایران، یعنی قانون اساسی، در پی دستیابی به آینده ای روشن برای ملت ایران است.

۳٫ در این راستا، تلاش برای ایجاد زمینة اجرای بدون تنازل قانون اساسی برخاسته از رأی مردم، از راهکارهای اصلی جنبش سبز است. این جنبش بر این باور است که تنها با بازگشت به قانون، الزام نهادهای مختلف به رعایت آن و برخورد با متخلفان از قانون در هر موقعیت و جایگاه، می توان از بحران های مختلفی که دامنگیر کشور شده و فشار خود را بر گرده مردم محروم ایران تحمیل می کند، رهایی یافت و در راه ترقی و توسعة میهن گام برداشت.

۴٫ جنبش سبز در عین حال از این مسئله مهم آگاه است که قانونگرایی به معنای استفادة ابزاری از قانون توسط حاکمان نیست. باید شرایطی فراهم آورد تا قانون وسیلة اعمال خشونت های ناروا و موهن، نقض حقوق بنیادین شهروندان که مغایر با اعلامیة جهانی حقوق بشر نیز هست نشود و خشونت، بی عدالتی و تبعیض صورت قانونی به خود نگیرد.

۵٫ قوانین کشوری و از جمله قانون اساسی، متونی همیشگی و تغییرناپذیر نیستند. هر ملتی این حق را دارد که با بازخوانی تجربه خود و تصحیح سیر حرکت خویش، به اصلاح قوانین جاری اقدام کند. اما باید توجه داشت که تنها تغییر و اصلاحی در قانون اساسی واقعی و مورد پذیرش است که در فضایی امن و آزاد و در فرایند مذاکره و گفتگوی اجتماعی و با مشارکت همة اقشار و گروه های اجتماعی و با پرهیز از تصلب و انحصارگرایی و زورگویی صورت پذیرد.

۶٫ تلاش برای گسترش جامعة مدنی و تقویت حوزة عمومی از طریق تشویق مردم به مشارکت در تعیین سرنوشت خود با حضور در تشکل های صنفی و غیردولتی و احزاب و … در زمرة راهکارهای اساسی جنبش سبز است.

۷٫ این جنبش بر این باور است که حفظ منافع ملی و دستیابی به اهداف جنبش و کاهش بی اعتمادی بحران زای کنونی بین ملت و حکومت، مستلزم گفتگو میان نمایندگان گروه های مختلف فکری و سیاسی با یکدیگر و نیز با حاکمیت و با مردم است و در این راستا، از هرگونه دعوت به مذاکره و گفتگوی شفاف به منظور دفاع از حقوق مردم و حل منازعات اجتماعی استقبال می کند.

۸٫ جنبش سبز به منظور قدرت بخشی به اقتصاد کشور از راه تأمین حقوق مادی کارگران، کشاورزان و کارکنان خدماتی از روش های مبتنی بر عدالت اجتماعی در چارچوب قانون، افزایش بهره وری انسانی، کاهش هزینه های تولید کالا و خدمات، و ترمیم حداقل دستمزد با نظارت واقعی نمایندگان نیروی کار در عرصه های مختلف، بهره می گیرد.

۹٫ و سرانجام، جنبش سبز خواهان سیاست خارجی عقلانی و عزت مند مبتنی بر تعامل شفاف و سازنده با دنیا و طرد دیپلماسی ماجراجویانه و عوام فریبانه و ارتقاء شأن ملت بزرگ و تاریخی ایران در جهان است. ملتی که بسیار بیش از این شایسته احترام و تکریم در تمام جهان است.

باور داریم که اینهمه جز با باور به حقانیت ملت و التزام به کسب مشروعیت از او و در نظرگیری مصالح ملی و منافع ملت، میسر نخواهد بود.

مهدی کروبی میرحسین موسوی
"

۱۳۸۹ اسفند ۱, یکشنبه

سبــــز بودن را از میرحسیـــن بیاموزیم

نقل از سایت کلمه: میرحسین، به تعبیر زیبای شهید بهشتی، «شیفتهٔ خدمت است نه تشنهٔ قدرت». او نمایندهٔ سیاستمدارانی است که اخلاق محورند و «سیاست را هنر بهتر زیستن» می‌خواهد نه تکنیکی برای عوام فریبی و کسب قدرت. او در حالی که با یک «اطاعت امر» به ارباب قدرت می‌توانست از ناحیه حکومت قدر ببینند و برصدر بنشینند، این کار غیر اخلاقی را نمی‌کند و در مصائب وارده بر مردم شریک می‌شود.
از کوردلان قدرت طلب و مستی زدگان قدرت که بگذریم، ‌دوست و دشمن اقرار می‌کنند «ویژگیِ برجسته میرحسین، فقدانِ دغدغه قدرت سیاسی است» و به همین دلیل بیست سال سکوت کرد، ولی وقتی می‌بیند دروغ و بی‌رحمی دارد جای اصول دین جا زده می‌شود و اصول دین و شعائرِ انقلاب یکجا چوبِ حراج زده می‌شود، احساسِ تکلیف می‌کند و از آرامش و آسایش خانوادگی و تمام حرمت و احترام حکومتی خود می‌گذرد، گوشه عافیت‌‌ رها می‌کند تا پشت به مردم نکند و نگذارد انقلاب به دست نامحرمان افتد. این به معنای نگرش اخلاقی به سیاست است، چرا که اخلاق به عنوان وجه عمده «خوب زیستن» بسیار فربهتر از سیاست است و این سیاست است که باید خادم اخلاق و زندگی باشد نه برعکس. وقتی از منظر اخلاق و و فرهنگ به سیاست بنگری و آن را هنری برای بهتر زیستن بدانی، آن‌گاه همه چیز را سیاه و سفید نمی‌بینی و تمام حق را به خود نمی‌دهی و خود را حامل حق مطلق نمی‌خوانی. در این حالت کمترین نقاط قوت رقیب را هم می‌شود دید. چنانچه در مورد هدفمند کردن یارانه‌ها میر حسین «اصل طرح را زیر سوال نمی‌بـُـرد و تنها در کفایت دولتِ مستقر، تشکیک می‌کرد.»
اینک دوستان سبز و همراهان جنبش سبز ایران:
‌بدون آنکه از یاد ببریم که میر حسین گفته است: «یادمان باشد برای ما هدف وسیله را توجیه نمی‌کند». بخشی از وقتمان را به شناسایی آرمان‌های سبزمان اختصاص دهیم، خبر‌ها را پی بگیریم و اطلاع رسانی کنیم و در کنشگری سبز باشیم. سبز بودن باید گرایشی برای سبز کردن همه چیزهایی باشد که رنگ خزان و غم دارد. حرکتی ماوراء سیاسی؛ هم برای اصلاح مملکت و هم برای اصلاح خودمان. یادمان باشد «هر بار که اخلاق را فدای سیاست محض و قدرت سیاسی کرده‌ایم، یعنی میر حسین را فراموش کرده‌ایم و خلق و خویش را نادیده گرفته‌ایم». تاریخ معاصر گواه است که گم شدن هدف اصلی در غوغای انقلابی‌گری عاملِ «بی‌سرانجام بودن» جنبش‌های صد ساله اخیر بوده است. جنبش سبز یک جنبش مدنی برای اصلاح همه رویه‌های غلط و برای اصلاحِ مشی سیاست ورزی وپیشگیری از خلط میان وسیله و هدف است که «خلط وسیله و هدف، در ‌‌نهایت هدف را فدای وسیله می‌کند» و این نقطه ضعفِ بسیاری از جنبش‌های اجتماعی پیشین بوده است.
نگذاریم حکومت ما را به واکنش بکشاند و به «کنش صحیح و اخلاقی» خود ادامه دهیم. درستی رفتارمان را با ارزش‌ها و اعتقادات و اخلاقیامان محک بزنیم نه با دشمن! هویت ما سبز است و دشمن پنداریِ همگان و برگرفتن هویت از دشمنی و دشمن سازی آئین ما نیست. کسی که به جنگ سیاهی می‌رود باید چراغی در دست و چراغی در دل داشته باشد و اجازه ندهد کدورت و غم و از آن بد‌تر سیاهی و کینه به دلش راه یابد. هدف ما جلوگیری از نهادینه شدن دروغ و شقاوت و تبدیل شدن آن‌ها به ارزش است. آدم‌هایی که از فرط تکرار دروغ هیچ حقیقتی را در خود و دیگران تشخیص نمی‌دهند، آدم‌هایی که طبیعت انسانیشان استحاله شده و به جای زیبایی و خیر و حقیقت، مبلغ زشتی و شر و دروغ شده‌اند، غالبا انسان‌هایی هستند که در تله‌‌های توجیه گر «کسب قدرت یا حفظ قدرت» گرفتار آمده‌اند و به تدریج استحاله شده‌اند.
باید بکوشیم «با خلاقیت روزنه‌های امید را باز کنیم» و لحظه‌ای از زیبایی، اخلاق، عشق و حقیقت یعنی از حقایق اساسی زندگی غافل نشویم. نگذاریم در غوغای خشونت ورزان، ارزش‌هایمان و حقیقت زندگی فراموش شوند. «راه سبـز امیــد» هدیهٔ میر حسین برای ماست، پاس‌اش بداریم و سبز بودن را زندگی کنیم.
دوستان سبز؛ باید همانطور که میرحسین گفته است «به زندگی آن هم از نوع پر نشاط و سبزش برگردیم». اجنبش ما باید بتواند زندگی را بهترکند و سرانجاممان را سبز کند و عاقبت به خیری برای ما بیاورد. باید در کنشگری یک اصل را مدنظر داشت و آن این که «جنبش مسالمت آمیز باشد و خشونت را با خشونت جواب ندهد».
در کشاکش طوفان، نرگس را مجال روییدن نیست. کاری کنیم که باتوم‌ها آرامترفرود آیند و تفنگ‌ها خاموش شوند. کاری کنیم که خشونت از معصومیت نگاه‌مان خجالت بکشد و با لبخندمان زایل شود. یادمان باشد خشونت میدان بازی حریف است و از خشونت غیر از خشونت نمی‌زاید. یادمان باشد کینه و نفرت است که مملکت را به این روز انداخته است. یادمان نرود و هرگز یادمان نرود که بحث برسر این نیست که رئیس جمهور چه کسی باشد چرا که جنبش سبز با اشخاص مخالف نیست با رویه‌ها مخالف است با دروغ و بی‌رحمی و جهل مخالف است کینه‌ای از اشخاص ندارد ولی دست از نقد جهالت و وقاحت و شقاوت برنمی دارد و مواظب است طی این مبارزه دچار دروغ و بی‌انصافی حتی نسبت به رقیب نشود.
کمربند‌هایمان را ببندیم، محکمتر از همیشه. اقتدارگریان را خسته کنیم با صبرمان؛ که میر حسین امسال را «سال صبر و استقامت» نامیده بود. «صادقانه و مسئولانه» اطلاع رسانی کنیم و آگاهی ببخشیم که می‌رِمان «آگاهی را چشم اسفندیار اقتدارگرایان دانسته است». اجازه ندهیم که حصرِ میر حسین و شیخ مهدی و اسارت فعالانِ سبز، به حصر سبز‌ها تعبیر شود. امروز هر ایرانی باید یک میر حسین باشد و مسئولانه جنبش را همراهی کند. یادمان بیاوریم و یادشان بیاوریم که میرحسین یکسال پیش گفته بود «همواره به اینجانب و دوستان گفته می‌شد که اگر شما اطلاعیه ندهید مردم به خیابان‌ها نخواهند آمد و آنان از اعتراضات و مطالبات خود دست برخواهند داشت و آرامش به کشور برخواهد گشت. بنده به عنوان «یک همــراه» جنبش عظیم سبز مردمی با این نظر موافق نبودم و می‌اندیشیدم که تا اصلاحات لازم با تکیه براصول روشن که می‌توان آن‌ها را از قانون اساسی استخراج کرد صورت نگیرد، آب رفته به جوی باز نخواهد گشت».
و… بدانیم سبز بودن فقط یک جهت گیری سیاسی برای برنشاندن یک رئیس جمهور انتخابی به جای یک رئیس جمهور انتصابی نیست. سبز شجره طیبه‌ای است که هم و غمش ساختن و اصلاح است نه ویرانگری و تخریب. این حیات سبز را قدر بدانیم و این فرصت سبز و این جنبش مدنی و آن انتخابات کذایی را بهانه‌ای سازیم برای گسترش ریشه‌های این شجرهٔ طیب و طاهر در همه ابعاد زندگیمان برای خوب زیستن و سبز زیستن. فرهنگ خداجویی و حقیقت خواهی و زیبایی پرستی و خیر خواهی را جانشین ضد فرهنگِ خودخواهی و دروغ گویی و زشت بینی و بد خواهی کنیم و بدانیم آنکه خواهان تغییر است، خودش هم باید جزیی از این پروسه باشد و از تزکیه و اصلاح خودش هم غافل نباشد
"

۱۳۸۹ بهمن ۲۹, جمعه

اگر به ندای فریاد مسلمانی پاسخ ندهیم از دین خارج شده ایم


استاد محمود امجد:
حضرت ولی عصر  (عج) از ماها می ترسند
اگر به ندای فریاد مسلمانی پاسخ ندهیم  از دین خارج شده ایم
قرآن می گوید سیئه را دفع کنید نه مُسیء  ر ا
استادمحمود امجد
  •  نفسانیت: کلّ ما شَغَلَ عن ربِّک :(هرچه تو را از خدایت باز دارد)
    • در ادعیه داریم که: الهی اشکو الیک شیطانا یُغوینی »» یعنی خدای متعال در وجود من یک چیزی قرار داده که می تواند معاویه بسازد!
    • امام حسین علیه السلام را  یک مشت شرابخور نکشتند. آنهایی که آمده بودند برای مقاتله با امام حسین ع شرابخوار نبودند و نماز خوان بودند؛معصوم (ع )در این باره می فرماید:کلّ یتقرب الی الله بدمه(یعنی همه در راه رضای خدا آمده بودند با امام علیه السلام بجنگند) لذا از مذهبی ها و مسجدی ها و متدینین باید ترسید!
  • شیطان هزاران سال عبادت کرد؛تکبر داشت گفتند برو گمشو!
  • یک نماز خون شد اشقی الاشقیاء! یک شرابخور نبوده یک نماز خوان بوده.
  • اگه کسی سه بار بگه یالَلمسلمین( این کلمه منادای مستغاث است مثلا : یا لَلمسلمین لِزید یعنی ایمسلمانان به فریاد زید برسید!) و کسی جوابش را ندهد(هرکی جواب نداده) از دین خارجه؛ حضرت زینب می خواستند بگویند شما ها مسلمان نیستید! ...یا لَلمسلمین...فَلَم یَجِب عَنه
  • مُرشد چلویی فردی بود که وقتی همه می نوشتند "نسیه داده نمی شود حتی به شما" ایشان می نوشتند: پول دستی داده می شود حتی به شما!...
  • ره دور...وقت دیر... پرو بال سوخته... امروز وقت کردم ذوالجلال است...
  • هیچ موجودی درنده تر از انسان نیست و هیچ موجودی بهتر از انسان نیست. فتبارک الله احسن الخالقین
  • امام صادق علیه السلام می گویند روضه کلاس(پرستیژ) نمی خواهد.
  • نوستن کتابهای سست کاری ندارد.
  • تلخیص(خلاصه کردن کتاب) از ده تا تالیف سخت تر می باشد.حالا یک عالمی بود ششصد صفحه رو در یک خط و نیم خلاصه کرده بود.
  • قرآن می گوید سیئه را دفع کنید نه مُسیء  را !
  • در سلام به امام زمان (ع) داریم: السلام علیک ایهاالمهذب الخائف.آقای بهجت رحمة الله می فرمودند: مگر نه این است که خائن ها می ترسند؟پس حضرت مهدی عجل الله که مهذب هستند از چه می ترسند؟و بعد می فرمودند ایشان از ما می ترسند.از تِز های ما می ترسند.
  • ماها هدف های مقدس رو آلوده می کنیم با وسایل و راه های نا مقدس.
  • در مورد دو هجرت یکی از شعرا شعر گفته اند:
  • هجرت پیامبر صلوات الله علیه و آله: کانت و غایتُها البناء
    هجرت امام حسین علیه السلام: کانت غایتُها محافظة البناء
  • شاعری در مورد امام حسین ع گفته: و دَمُ الحسین نِهایَةُ العِبَرِ
  • مفاتیج الجَنان درست نیست باید بگوییم مفاتیحُ الجِنان.جَنان: عقل و فکر  _ جِنان: بهشت ها

  • مهدی خزعلی:

    غرش شیر و اخراج ریح !


    شیر پیر فرتوتی می غرید و از مقعدش بادی می‌ جست!
    او را گفتند: غرش از چیست؟
    گفت می خواهم بترسانم!
    گفتند: پس این اخراج ریح دیگر چیست؟
    گفت: خودم هم می ترسم!
    ۲۷ بهمن ۱۳۸۹ / !!!!!!!!

    خاطرات ۲۵ بهمن ۱۳۸۹

    نامه الکترونیکچاپPDF
    چهارشنبه, 27 بهمن 1389
    شهر خلوت تر از همیشه بود، صبح به منزل پدر رفتم، درخیابان ولیعصر و میدان تجریش و شریعتی و پاسداران حتی یک پلیس هم دیده نمی شد، خیلی عجیب بود، با خود گفتم لابد همه را برده اند خیابان انقلاب و آزادی!
    ساعت ۲ برگشتم، در مسیر از مقابل دانشگاه تهران و میدان انقلاب گذشتم، خبری نبود، سر گذر ها تعدادی نیروی انتظامی ایستاده بودند، از گارد و موتور سواران هم خبری نبود!
    ساعت ۳ گروههاو دستجات چند نفری از همه خیابان‌های منتهی به انقلاب و آزادی سرازیر بودند، از گام‌های محکم و استوارشان می شد فهمید که به کجا می روند. دوستی آمد و با موتور او تا فردوسی رفتیم، پیاده روی شمالی خیابان انقلاب مملو از جمعیت شده بود که با سرعت به سمت آزادی در حرکت بودند، با سکوت مطلق، گویی که پی کار خویش می روند، تمام میدان انقلاب و خیابان های انقلاب و آزادی و ... مملو از نیروهای ضد شورش و موتوری های بسیجی شده بود، صدای چق چق شوکر ها برای ایجاد رعب بلند بود، اما مردم آرام و بی صدا در پیاده روها در حرکت بودند!
    به یکباره حمله چماق بدستان به مردم بی دفاع و آرام شروع شد، ساعت شلوغی میدان بود، در میان جمعیت رهگذران بی تقصیر و غیرسیاسی هم بودند، اما نیروهای ضد شورش قربه الی الله تر و خشک را با هم می سوزاندند!  خودم را جای آنها گذاشتم، واقعاً کار دشواری است، تصور کنید، می خواهید به کسی حمله کنید که آرام و مظلومانه از کنار پیاده رو می گذرد، نه شعاری و نه حتی عکس العملی! خواهید دید که کار سختی است،  پس قبل از حمله قدری دور برمی داشتند و عربده می کشیدند تا مردم بترسند و فرار کنند و قدری وجدانشان آسوده شود که اینها مخالفند و برای مقابله آمده اند، باز هم مردم مقابله نمی کردند!
    دستور داشتند که این راهپیمایی را در تقاطع ها قطع و آن ها را به داخل فرعی ها بفرستند، نگران جمع شدن این افراد در میدان آزادی(التحریر) بودند، جمعیت به اجبار به داخل خیابان های فرعی کشیده می شد، عربده ها و باتوم ها از ۳۰ خرداد ملایم تر بود! نیروهای گارد موتورسوار هم کمتر بودند، بیشتر بسیجی ها بودند. برایم جالب بود، بین موتور سوارها ماسک پخش می کردند، دیدم عجیب است، آنها که مستظهر به باتوم و شوکر و سلاح و گاز اشک آور و قوای مسلح و قوای قضائیه و مقننه و مجریه و ولایت هستند، از چه می ترسند؟ چرا رو می پوشانند؟ و در مقابل مردم بی دفاعی که در معرض اتهام محاربه و اعدام هستند با دست خالی و بدون روبند می آمدند!
    در ۳۰ خرداد و عاشورا رسم بر این بود که گاز اشک آور را در جلوی جمعیت می زدند تا به سمت عقب فرار کنند، اما امروز همزمان یک گاز در جلوی جمعیت می زدند و گازی در انتهای جمعیت، تا افرادی که فرار می کنند نیز بسوزند! وارد خیابان جمالزاده شدم، اینجا غلظت گاز اشک آور بالا بود، به دنبال آتشی می گشتم تا تسکین سوزش گاز باشد، وارد سوپری شدم  و او فندکی اهداء کرد و هر چه کردم پول آن را نگرفت. دستمال کاغذی در جیب داشتم، آنرا آتش زده و در برابر چشمانم گرفتم، کمی بهتر شد، اما افاقه نکرد.
    از خیابان نصرت وارد اسکندری شمالی شدیم و به سمت بیمارستان امام خمینی رفتیم، آنجا سطل زباله ای را آتش زده بودند،  رفتم تا صورتم را در برابر آتش بگیرم  تا قدری تسکین یابد، جمعیت که ظاهر مرا دید، به یکباره مشت ها را بسوی من تکان داده و شعار " مرگ بر دیکتاتور" سر دادند، نمی دانم چه شد، همراهم غیب شد، شاید ترسید یا سوخته بود - می گفت جانباز شیمیایی است و تحمل گاز ندارد - کمی به آقایان که مرا با دیکتاتور اشتباه گرفته بودند خندیدم، خنده مرا شناختند، و مرا در آغوش گرفتند و بوسیدند، عذر خواهی می‌کردند، از آنها خدا حافظی کردم ، رفیق موتوری هم که غیبش زده بود، پس پیاده به خیابان قریب رفتم. اینجا همیشه مرکز تظاهرات است، مقابل دفتر ما یکی از میدان های کارزار است، گاهی دست مردم است و گاهی دست بسیجی ها، پارسال شیشه ها و دوربین های دفتر را گاردی ها خرد کردند، یگان ویژه موتورسوار می‌رفت و با باتوم معظم آینه ماشین ها را خرد می کرد، ما هم از داخل دفتر این چوگان بازی با موتور را نظاره می کردیم،  اما امسال دیگر بنا نداشتند به اموال مردم لطمه بزنند.
    با حمله بسیجی ها، مردم یک چهارراه بالاتر رفتند و بسیاری هم به داخل خانه ها و شرکتها پناه بردند، حال ما از نزدیک نظاره گر بسیج شده بودیم، عربده می کشیدند، اما در رفتن سستی می کردند، یک بسیجی نوجوان - ۱۴ یا ۱۵ ساله - آمد و فکر کرد من با این ریش سر دسته چماقداران هستم، گفت: آقا بالا دارند شعار می دهند، به بچه ها بگید بیایند بالا! " قدری به قد و بالای او نگاه کردم، یاد دوران جنگ افتادم، من هم وقتی اولین بار جبهه رفتم، مثل او مو در صورت نداشتم! اما من با صدام می جنگیدم با کسی که به سرزمینم تجاوز کرده بود، من هم یک بسیجی بودم، اما هرگز بر مردم تیغ نکشیدم!  در فکر خویش غوطه ور بودم که بسیجی نوجوان بخت برگشته، فهمید که خطا رفته و سراغ ابوالریش دیگری رفت و از او برای چهارراه بالا کمک خواست، کمی بعد بسیجی دیگری آمد و فریاد می زد که آقا دارند می زنند، کمک بفرستید، همه روی موتورها نشسته بودند و می ترسیدند جلو بروند، آنکه ریشش بلند تر بود - یک قبضه یا بیشتر - و سمت فرماندهی داشت، فریادی کشید و با مشت آنها را راهی چهارراه نصرت کرد! بگذریم این ماجرا تا پاسی از شب ادامه داشت و صادقیه و پونک زودتر شروع و دیرتر تمام شد.  چندین بار صدای تیراندازی شنیده شد و مردم می گفتند: " دارند تیر اندازی می کنندو فرار می کردند.
    من با موتور بسیاری از مناطق درگیری را بازدید کردم، از نزدیک با مردم و نیروهای ضد شورش صحبت کردم، خیلی گاز اشک آور نوش جان کردم ، فرزندم هم در مسیر دانشگاه تا خانه باتوم خورد،   بیطرفانه به عنوان یک ناظر یا خبرنگار، یا کسی که دفتر کارش در قلب حادثه است، بگویم: " اگر برخورد نمی شد، جمعیتی مثل ۲۵ خرداد ۸۸ تشکیل می شد، اما با توجه به گستردگی خیابان‌های درگیر، می توان آنرا میلیونی برآورد کرد."
    اما سایت های جناح حکم نظیر تابناک، ابتدا تیتر نوشتند: " راهپیمایی از پشت کامپیوتر " و اضافه فرمودند که: " حضرات به راهپیمایی از پشت کامپیوتر مشغولند و سطح شهر آرام است "   کمی بعد گفتند ۱۰۰ نفر آمدند و دیگری تا ۱۰۰۰۰ نفر را اقرار کرد و سومی تا دهها هزار نفر را اعلام کرد، اما همه بر قلیل و ناچیز بودن تعداد تظاهر کنندگان و غیر قانونی بودن آن اصرار داشتند.
    یکی دیگر برای تحریک مردم نوشته بود که تظاهر کنندگان با ظاهری زننده و قبیح به عنوان روز ولنتاین( روز عشق) با ماشین های لوکس و گران قیمت آمده بودند! ولی آنچه ما دیدیم پیاده بود، عقل سلیم حکم می کند که ماشین - آنهم لوکس و گرانقیمت - را در میدان درگیری نیاوریم!
    در جای دیگر آوردند که: " تعداد زیادی از عوامل فتنه در خیابانها توسط حرکت های خود جوش مردم، عقب رانده شده و مقابله با آنها ادامه دارد!"   در این قسمت اولاً : اجتماع مردمی که درخواست راهپیمایی داده اند، غیر قانونی است و تجمع  طرفداران جناح حاکم می شود " خود جوش  و مردمی! "  آنها که نیازی به مجوز ندارند!  ثانیاً:  این خبر بر کثرت دلالت دارد، تازه مقابله ادامه دارد. ثالثاً : من چیزی از خودجوش ندیدم، هر چه بود نیروی ضد شورش بود.
    من یک فراخوان راهپیمایی ندیدم، یک حرکت خود جوش در اعتراض به عدم صدور مجوز راهپیمایی آرام بود، اگر یگان ویژه به مردم حمله نمی کرد، هیچ اتفاقی نمی افتاد.
    این‌‌ها دیده های من از تهران و برگی از خاطرات من است!
    ۲۷ بهمن ۱۳۸۹  /  مهدی خزعلی