۱۳۸۹ شهریور ۳, چهارشنبه

گفت و گو اختصاصی خبرنگاران سبز با دکتر خزعلی / بخش دوم وسوم ,s,l-----


خبرنگاران سبز/ گفت و گو/ امیر پارسیان:

خبرنگاران سبز با دکتر مهدی خزعلی به گفتگو نشست و پرسش هایی را با وی درمیان گذاشت.بخش اول را از اینجا مطالعه فرمایید. متن بخش دوم این گفتگو بدین شرح است:

پرسش: اگر اختلافات پس از انتخابات تبديل به مذاکره نشود آيا احتمال جنگ داخلی را می دهيد؟


پاسخ: اختلافات جدی و آتش زير خاکستر است. اگر نتوانيم اين اقتدار و تماميت ارضی را حفظ کنيم، کشورهای خارجی مايلند که ما را به يک جنگ داخلی بکشانند تاتماميت ارضی ما را از بين ببرند. اين مهمترين چيزی است که بايد حفظ کنيم. ما به دنبال اين نيستيم که منابع و ذخايرمان نابود شود. تماميت ارضی به خطر بيفتد. دوباره بلوای تجزيه طلب ها در استان های مختلف را داشته باشيم. قدرت های بزرگ غرب و همسايه های جنوبی ما آرزوی اين تجزيه را دارند که يک کشور قدرتمند بالای سرشان نباشد و امکانات نظامی اش نابود شود. من معتقدم بايد اين فضا را آرام کنيم. وارد مذاکره شويم و گام هايمان را تنظيم کنيم. يک نقطه کوچک را مثلا مساله مشايی را در نظر بگيريم با جناح مقابل اين مساله را حل کنيم. با پيدا کردن اين نقاط بتوانيم مسايل را به تدريج حل کنيم و قدم به قدم به جلو برويم. ميتوانيم در مساله مشايی مراجعی را که سکوت کردند راوارد گود کنيم. نگوييم چرا مراجع سکوت کردند. در خيلی از قيام های زمان ائمه معصومين ائمه سکوت کردند چون خواسته آن شخصی که قيام کرده بود برای ائمه مشخص نبود. اگر کسی پرچم مبارزه با ظلم را بردارد اما دعوت به حق نکند اينها دخالت نميکنند. ميگويند به کجا ميخواهی بروی؟ نکند بدتر شود!

به ما ايراد ميگيرند ميگويند چه تضمينی هست شما که بيايی آن دينی را که ميگويی اجرا شود در جوابشان ميگويم چه تضمينی هست شما که بياييد آن سکولاريسمی که ميگوييد برقرار شود، چه تضمينی هست که به ديکتاتوری نيانجامد. هيچ نضمينی وجود ندارد. ما به دنبال اين هستيم که به دموکراسی برسيم که اگر تضمينی نبود بتوانيم طرف را به پايين بکشيم. چرا می‌گوييم فقط دموکراسی را پاسداری کنيم که در آن حکومت آزاد، من ديندار به دنبال حکومت دينی می‌روم و تو سکولار به دنبال حکومت سکولار ميروی. حتی ممکن است با شعار دموکراسی ديکتاتوری راه انداخت. بايد به وسيله دموکراسی بتوانيم ديکتاتوری را به پايين بکشيم. ما بايد به سمت مذاکره برويم. وگرنه خطر جنگ و تجزيه جدی است و به نظرم احمدی نژاد تا آنجا هم می ايستد و مملکت رو به جنگ و نابودی ميکشد چون حيات خود را در همين تنش ها و ناآرامی‌ها ميبيند. و حيات اسراييل هم در ماجرا جويی ماست.بدانيم که اسراييل زنده است به تنش‌هايی که احمدی نژاد ايجاد ميکند و احمدی نژاد زنده اسست به اين ماجراجويی ها.

پرسش: بهترين راه غلبه کردن بر تعصبات مذهبی که به وسيله آن شکنجه و تجاوز هم روا دانسته ميشود را چه ميدانيد؟

پاسخ: اين چيزی که شما نام تعصبات مذهبی را برای آن انتخاب کرديد اين استفاده ابزاری از دين است.اين همان چماق تذهيب شده است. شايد برآن آيات قرآن می‌بينيد اما اين آخرش چماق است!. اين دين نيست. ما اين چماق را به عنوان تعصبات مذهب نمی پذيريم. تنها راه مقابله با سو استفاده ابزاری از دين همان دين است. اگر راه ديگری بروی آنها را تجهيز کردی. اگر شعار غير دينی داديد آنها را تثبيت کرديد. حجت برای عوام آنهاست. باهمين شعار"جمهوری ايرانی" آنها را توجيه وآماده حمله می‌کند. در سفربه مکه، درجايی روغنی به سپر ماشين ميزندند که اين رمل های بيابان رنگ را از بين نبرد. من جدی نگرفتم واين روغن را نزدم. مسير را ادامه دادم. هنگامی که به مقصد رسيدم ديدم رنگ سپر ماشين از بين رفته و سپر سفيد شده است. و آنها که روغن زده بودند روی اين روغن لايه ای از همين رمل ها نشسته بود و رمل های بعدی به همين رمل های چسبيده شده ، می‌خوردواز سپر محافظت ميکرد. گفتم اين رمل ها همان کسانی اند که جلوی ما ايستاه اند. اين رمل همان بسيجی است. از جنس خودمان اند. اعتقاد خودمان را دارند. اين وسط يک روغنی زدند يک غذای چربی گذاشته اند. اگر ميخواهيم اين سپر را برداريم اول بايد اين سپر رملی چسبيده به روغن را پاک کنيم. خوب بعضی از اين ها به لقمه چرب و چيلی چسبيده اند و برخی از آينده می ترسند، ما به کسانی که نگران اند اگر جابه جايی شود لطمه می‌ خورند، نفوذ کنيم. عده ای نگران اند که در آينده با ما چه خواهند کرد به همين دليل جلوی ما می ايستند اين سد رو بايد بشکنيم.

اولاً چماق دين رو از آنان بايد بگيريم. بگوييم: آقای مصباح اين دين شما دين رسول الله نيست. اين اسلام شماست و فاصله اش با اسلام اهل بيت بسيار زياد است. دوماً آنانی که برای حفظ دين به دنبال آن بودند وقتی می‌بينند ما هم به دنبال حفظ دين هستيم و چماق دين را از دارودسته مصباح گرفته ايم به دنبال دين واقعی می آيند.

ترس رو از آنها بگيريم که ما با شما برادريم. بياييد در روز قدس به آنان گل بدهيم. به مخالفين، به آنان که مارا کتک زده اند. در اواخر انقلاب شعار اين بود : برادر ارتشی چرا برادر کشی؟ بايد اعلام کنيم که دنبال انتقام نيستيم دو تفکر بوده و بعد از دموکراسی تفکر شما هم عرصه برای بروز دارد. گام هايمان را تنظيم کنيم. الان آقای مصباح نگران است. می گويد فتنه کسانی که ارزشی هستند. نگران حرف ماهاست. نگران سلطنت طلبها، رضا پهلوی، بنی صدر نيست. چون توانستند آنها را خراب کنند. به بنی صدر می گويند تو فرار کردی. به آن يکی ميگويند رفتی در اردوگاه اشرف زيرسايه صدام وطن فروشی کردی. به هر کس چيزی دارند که بگويند. اما به ما که اينجا نشستيم و از دين حرف ميزنيم و ميگوييم حاصل جنگ و انقلاب از دست می‌رود. به خانواده های شهيد باکری، همت، بهشتی، مطهری، قدوسی، دستغيب، صدوقی، مدنی و اشرفی اصفهانی هم ميخواهند بگويند شما اسراييلی هستيد؟ با افراد مذهبی داخل نظام مشکل دارند. و ما هم دنبال اين هستيم که بسيج و بچه های جنگ در کنار ما باشند. بگوييم شما گمراه شديد. شما منحرف شديد. خواص بی بصيرت شماييد. شما عليه همرزمان جبهه تان چماق بدست گرفتيد. ما که داريم از مردم و اسلام دفاع ميکنيم.

پرسش: کسانی که با اين گفتمان دينی نزديکی ندارند چه بايد کنند؟

پاسخ: يکی از مشکلات ما آلوده بودن دين با خرافه است. مثلا مخالفت با نوروز ربطی با دين ندارد. ائمه رسوم تمام اقوام را ارج نهادند. نه تنها نوروز را نفی نکرده بلکه برای آن نيز دعا گذاشته است. اما اين عده می آيند می گويند نوروز برای بی دينان است، نفی ميکنند. اين باعث می شود که مردمی که آن را ميراث فرهنگی خود، نشان تمدن کهن خود می دانند و بسيار هم زيباست و برتر از ساير تمدن ها بوده، دين را زير پای خود بگذارد و بگويد اين دين را نميخواهم. چهارشنبه سوری را ميگويند برای آتش پرست هاست، مگر ما در ايران آتش پرست داشتيم و يا داريم؟ کدام زرتشتی را ديديد که آتش پرست باشد؟ چهارشنبه سوری يکی از جشن های ملی ماست. همان گونه که نور و روشنايی جلوه ای از اهورامزدا بود و با همين جلوه در طور بر موسی تجلی کرد ميتوانستيم همين را در چهارشنبه سوری وارد کنيم. در کنار آتش که جلوه ای از تجليات الهی است دعا کنيم آيه ای از قران بخوانيم که چگونه خداوند با آتش بر موسی جلوه کرد. اين چه اشکالی دارد؟ اين وظيفه ماست. حلال خدا را حرام کردند. خيلی چيزها حلال است. موسيقی، صدای زن همه اينها چيزهايی است که آقايون اشتباه می گويند. کدام يک از فقها گفته است که صدای زن حرام است؟ به قول آقايان عورت است؟ هيچکدام. اين مسايل سليقه شماست.

در دين حقوق بيشتر برای زن است نه برای مرد. در اسلام واقعی مرد در خدمت زن است. اين شيوه ای است که خدا خواسته است، که خدا زن را جنس لطيف قرار داده و او را در بالا گذاشته است تا مرد به او خدمت کند. چرا کسی اين مسائل را نميگويد؟

پرسش: آيا هدف بعدی احمدی نژاد بيت علی خامنه ای است؟

پاسخ: درواقع من هدف اول آقای احمدی نژآد ميدونم. اساسا احمدی نژاد پا گذاشت رو شانه های اينها و آمد بالا. کسانی که فکر ميکردند مردم در دوم خرداد با بيست و يک ميليون رای يک نه بزرگ به آنها گفتند و در واقع بحران مشروعيت داشتند و هميشه احساس ميکردند که سربارند و مردم به او نه گفتند و او را نميخواهند. اين ماجرا هشت سال عقده ای در گلوی جناح حاکم
شده بود. رای هفده ميليونی دور اول احمدی نژاد عليرغم اينکه بنده مقدمه و نحوه انتخابات را باطل ميدانم باز رای به جناح حاکم نبود.رای کسانی بود که ميخواستند مخالفتشان را با حکومت ابراز کنند.اشتباه نکنيم در دور اول حداکثر چهار تا پنج ميليون رای کسانی بود که اعتقادی رای دادند. بقيه رای تندترين مخالفان بود که حتی برخی به سرنگونی جمهوری اسلامی راضی هستند. اخيرا هم آقای مشايی اعلام کرد که رای به احمدی نژاد رای مخالفان بوده است.به نظر من آقای احمدی نژآد اعتقادی به امام زمان ندارد و بيشتر به دنبال تخريب اين اعتقاد هست. نتيجه کارهای احمدی نژاد استهزا بيشتر باور انتظار است. به مراجع، روحانيت شيعه، ولايت فقيه قطعا اعتقاد و باور ندارد. عملکرد او هم در مواقعی اين مسائل را نشان داده است. دنبال کار ديگری است. پنج سال پيش در کتاب آيينه نوشتم که او قطعا در مقابل رهبر خواهد ايستاد. مطرح کردن مشايی يک صف ارايی است، يک دهن کجی به رهبری است. در واقع اينگونه فکر می‌کند که دوره من تمام شده است و ديگر پايگاهی ندارم و با اين مخالفت ها می توان پايگاهی دست و پا کرد. در اين چهار پنج سال ريش ايشان گرو بوده است اما در اين مدت ريش خيلی ها را به گرو گرفته است.

من دسترسی به اطلاعات خدا رو شکر ندارم و فقط تحليل می دهم.فردا نمی‌توانند بگويند که اسرار محرمانه نظام را افشا کرده است. يک تحليلگر برخورد جناح حاکم با احمدی نژاد را به گونه ای می بيند که گويی ريش آقايان گرو احمدی نژاد است. اين دهن کجی ها پشت پرده ای دارد و فقط در اين موارد نيست.

پرسش: می گوييد احمدی نژاد درد دين ندارد و به دنبال هدف ديگری است اين هدف چيست؟

پاسخ: من ماموريتی برای احمدی نژاد قائلم که بيانش ميتواند بار حقوقی داشته باشد. من هم دستم زير ساطور و گردنم زير تيغ است. همين قدر بگويم که هدف را بالاتر از قدرت ميدانم. دنبال قدرت و شهرت هست. مسائل روانشناختی هم هست که در مقاله ای توضيح دادم. ايشان دچار اختلال شخصيت جدی است. قصه از جای ديگر تنظيم می شود. احمدی نژاد مهره ای است که کسانی برای ما ساخته اند و امروز مشايی را می خواهند برای ما بسازند. نگرانی جدی من از لابی صهيونيست هاست و اينکه آنها برای ما دارند برنامه ريزی می کنند. دويست سال است که در خاورميانه فرقه سازی ميکنند. دعواهای بين شيعه و سنی به راه می اندازند. طالبان را به راه می اندازند. من وهابيت و بهاييت و مصباحيون را همه آنان را فرقه های دست نشانده ميدانم. احمدی نژاد يکی از اين محصولات است. بايد مراقب باشيم. دعوای ما يک دعوای فرهنگی و فکری است که در خيابان حل نمی شود.

پرسش: ابقای چندين باره فردی مانند جنتی به اين دليل است که او خود را به خامنه ای تحميل می کند و يا اينکه خامنه ای او را انتخاب می کند؟

پاسخ: آقای جنتی سی سال است خود را در شورای نگهبان جا کرده است. جنتی يک انسان دست بوس و پابوس است چه قبل از انقلاب چه بعد از انقلاب. از او بهتر چه کسی را می خواهند؟ او با اختلاف سنی و ارتباط نزديک با قدرت حرف اول را در شورای نگهبان است و اوست که ميگويد چه کسی انتخاب شود. قطعا تا وقتی که نفسش در بيايد حتی روی تخت CCU و ICU عضو شورای نگهبان خواهد بود. بعد از مرگ نمی دانيم که عضويتش تمديد می شود يا کس ديگری را می آورند. خيالتان راحت باشد اين آدم مرگ ندارد چندی پيش به منزل پدرم آمده بود سالم و سلامت. نه چربی اش بالاست نه قندش از همه لحاظ سالم است. تشييع جنازه عزراييل را هم خود ايشان انجام ميدهد.

پرسش: اتفاقات پس از انتخابات به معنای فرمان برداری روحانيت از نظاميان است؟

پاسخ: آقای شهيد محلاتی که در سپاه بودند جمله جالبی دارند. ميگو.يند : ما در حوزه يک عمر زحمت ميکشيم تا کسی را که تحصيل می کند را مجتهد و مرجع تقليد کنيم. اما در سپاه داريم جان می کنيم تا اين سپاهيان مرجع تقليد را مقلد کنيم. دردی است که از آغاز سپاه بوده است. اينها هرکدام برای خود مدعی هستند. می خواهيم اينها را تابع کنيم. اين جمله را از قول آقای ده نمکی از زبان يکی از علماء می گويم و مشابه اين را از قول آقای الله کرم که گفته بودند : ما هيچ کدام از مراجع را قبول نداريم، فقط رهبری. برای دفاع از رهبری ميخواهند تمام مراجع را از بين ببرند. اما همين رهبری هم از بين مراجع و روحانيون است. اگر ريشه آن را بزنی و دورش را خالی کنی به راحتی می شود او را هم زد.

شعار اينکه هيچ کس را قبول نداريم جز رهبری و يا اينکه آقای رامين ميگويد : حتی امام خمينی هم به گرد پای امام خامنه ای نميرسد. اينها نمی خواهند آقای خامنه ای را ببرند بالا يا امام را به زمين بکوبد. اينها می خواهند پشتوانه آقای خامنه ای را نابود کنند. وقتی جرات می کنند به بهانه حمايت از خامنه ای به امام خمينی توهين کند راه توهين و کوبيدن خامنه ای را باز کرده است. من از آقای خامنه ای تعبيير امام ندارم اين جمله را نقل قول کردم. من امام خامنه ای نگفتم، نمی گويم و نخواهم گفت. اين جمله نفی امامی است که ميخواهند در ادامه آن نفی آقای خامنه ای و سايرين را باز کند. در اين قضايا سپاهی ها خيلی چيزها را به روحانيت تحميل ميکنند. امروز نظاميان هم دينمدار شدند هم سياستمدار هم همه کاره مملکت

پرسش: آيا به اين دلايلی که فرموديد عمق استراتژيک مذهبی ايران در منطقه خصوصا لبنان، عراق و پاکستان کاهش پيدا کرده است؟

پاسخ: آن قداست روحانيت، مرجعيت و رهبری شکسته شد و اين امر در کشورهايی نظير لبنان مشخص است. لبنانی که رهبری ما و مرجعيت برايشان قداست داشت امروز ديگر اينگونه نيست. ارتباط حکومت و دين به اندازه ای تنگاتنگ شده است که هرچه حکومت ميکند را پای دين می گذارند. متاسفانه بايد بپذيريم که دين ستيزی حاصل استفاده ابزاری آقايان از دين است. هر چند من معتقدم اين قداست درست نيست. معصومين ما بين مردم می نشستند. در برابر معصومين مردم به راحتی صحبت ميکردند. در مجلس پيامبرگرد می نشستند که مجلس بالا و پايين نداشته باشد.پيامبر مانند مردم لباس می پوشيد. و وقتی وارد مجلس می شدند پيامبر را نمی شناختند زيرا مانند بقيه بودند. اين رفتار آقايان ارتباطی با دين واقعی ندارد.

پرسش: چرا مراجع به اين تهاجمات به دين پاسخ نمی دهند؟

پاسخ: به گونه ای افراد در خيابان ها آمده اند که برای مراجع آن طرف قضيه مشخص نيست. نگرانند که ريشه دين زده شود. اين نگرانی ها را بايد از بين برد. آقايانی که در جنبش سبز هستند و سکولار هستند. کسانی که ضد دين هستند و می‌گويند دين افيون ملت هاست. اين دين بوده است که مردم را سرکوب کرده است. اينها را به مراجع می گويند. فيلم آن فردی که در ماهواره عکس امام خمينی وآقايان خامنه ای، هاشمی و موسوی را به اسم مبارزه آتش ميزند، يا به دين توهين می کند، را به مراجع نشان می‌دهند. من معتقدم اگر اشتباهات بعد از انقلاب نبود شاهد راديکاليسم و اعدام های در زندان هم نبوديم. ما چوب اشتباهات سازمان مجاهدين را ميخوريم که در اوايل انقلاب دست به اسلحه برد. بعد از آن همه صداها خفه شد و اين استبداد شکل گرفت. من اين استبداد رو نتيجه ندانم کاری های امثال رجوی می دانم. ما هم آن موقع اگر انتقادی می کرديم منافق می شديم زيرا منافقين آن زمان دست به اسلحه شدند.

 بخش سوم (پايانی) :


پرسش: به نظر شما چرا کسی از ميان بازجويان به ندای وجدان گوش نمی دهد و مانند محمد نوری زاد حقايق پشت و پرده را بازگو نمی کند؟

پاسخ: تو فيلم های سينمايی ديديد که خانواده يک نفر در گروگان هستند و او با گروگانگير همکاری ميکند.اينهايی که در نظام هستند با برخوردهايی که به سمت راديکاليسم رفته، تمام زندگی خود را در خطر می‌بينند. اينها می‌خواهند در اين کشور زندگی کنند. اولا آنها امکانات ندارند. برای اينها مقدور نيست که ازکشور فرارکنند ودرخارج اطلاعات را لوبدهند. البته تعدادی بودند اما برای همه اينها زندگی‌درخارج از کشورآسان نيست. بايد در اين سمت فضا را آرام کنيم. شاخه های گل سرخ را به آنها هديه دهيم و آنها را دعوت کنيم که به ما بپيوندند.محمد نوری‌زاد از تمام زندگيش گذشته و به ميدان آمده است. کار خيلی سخت و با ارزشی را انجام داده است. ما بايد به جامعه آرامش را هديه بدهيم. احساس من در بازجويی هايم اين بود که بازجوی من مرا به عنوان يک رزمنده جبهه، يک بسيجی می پذيرد اما حتی يک کلمه نميتواند با من همراهی کند. اما در سکوتش می‌ديدم که در مقابل حرف من او هم دلش خون است ولی ناچار به سکوت است.

پرسش: به نظر شما قهرمان تاريخ معاصر ايران چه کسی است؟

پاسخ: من اساسا با قهرمان پروری موافق نيستم. معتقدم بايد رستم را در تک تک مردم داشته باشيم. فردوسی يک رستم درست کرد به عنوان الگو برای اينکه بقيه رستم بشوند. برای ما مسلمانان ائمه الگو هستند. اميدوارم در آينده همه ملت قهرمان باشند. اما تاثير گذارترين شخصيت معاصر را امام خمينی ميدانم. امام انقلابی را رهبری کرد که باهيچ کدام از موازين جوردر نمی آمد. پيروزی امام، دنيا را بسيار تحت تاثير قرار داد. و مردم يکپارچه با او همراه شدند. اما به نظر من کشورهای قدرتمند دنيا هم به اين نتيجه رسيده بودند که دوران شاه به پايان رسيده و تاريخ مصرف او گذشته و فضا را کمی بازگذاشتند. اما نتيجه بعد از انقلاب را اين نمی‌ديدند. آمريکا فکر نميکرد منافعش در ايران حفظ نخواهد شد. با اين حکومتی که در اختيار روحانيت شيعه قرار دادند تصميم داشتند که در ابتدا قداست روحانيت را از او بگيرند و سپس روحانيت را حذف کنند. اين برداشت من از برخورد آمريکا با انقلاب ايران است. فکر می‌کرد که باز می تواند مانند ۲۸ مرداد کودتايی کند. متاسفانه دارند به اين خواسته ميرسند که قداست روحانيت شکسته شود. البته منظور لباس روحانی نيست، بلکه ما عالم دينی داريم. اين لباس قسمتی از کليسای کاتوليک است و قسمتی هم از عباسيان است. اين لباس سابقه تاريخی در زمان پيامبر ندارد. پيامبر مانند مردم لباس می پوشيد.


پرسش: تلخ ترين و شيرين ترين خاطره شما از اعتراضات پس از انتخابات چه بوده است؟

پاسخ: تلخ ترينش تظاهراتی که از توپخانه به سمت آزادی ميرفتيم، جوانانی رو ديدم که لباس های نا مناسبی پوشيده بودند. اين لباس پوشش يک مبارز انقلابی نيست. من به آنها تذکر دادم که به دست اينها بهانه ندهيد. از همين ها فيلم می‌گيرند و به فلان آيت الله نشان ميدهند. به همين دليل او همراه ما نمی شود.متاسفانه گوش ندادند و با اينکه من را ميشناختند بدتر کردند.مراجع قم همه با ما هستند.جز اقای نوری همدانی، که من ايشون را مرجع نميدانم. ايشون خودشون رو مرجع معرفی کردند.
زيبا ترين خاطره من تظاهرات سکوت که از هفت تير حرکت کرده بوديم. در آنجا عده ای من رو شناختند و سوال و جواب کردند. هنوز ساعتی نگذشته بود يکی از آقايون اطلاعاتی گزارش داده بود که خزعلی رو در اونجا ديديم که داشت برای مردم سخنرانی ميکرد.از قضا يکی از اون خبرنگاران مامور اطلاعات بود که داشت با ضبط صوتی با من مصاحبه ميکرد.

پرسش: همان طور که روحانيت از ازدست رفتن دين می ترسد، همان طور هم مردمی در اين سی سال از دين ضربه خوردند، اين اعتماد که می گوييد بايد متقابل باشد. چگونه می توان اين اعتماد را ايجاد کرد؟

پاسخ: نکته مهم و حساس همين هست. وظيفه روشنفکران اين است که حلقه اعتماد را تشکيل بدهند. به مردم اين اعتماد را بدهند که دين اين نيست. آقای کروبی هم در چت روم گفتند. روز قدس برای ما يک امتحان است.حضور مردم با پيراهن سبز و نماد سبز، اگر همه پيراهن سبز بپوشند که نميتوانند همه را لخت کنند. آراسته و مرتب.افرادی که باور ندارند، حرمت روزه داران را نگاه بدارند. طبق قانون تظاهر به روزه خواری جرم است و حد دارد. با رعايت قانون و ادب در مقابل روزه داران بايد شرکت کنيم. در جنبش سبز همه گونه تفکری هست. بايد در کنار هم حرکت کنيم. نبايد تفرقه ايجاد کنيم. مذهبی، سکولاربايد در کنار هم حرکت کنيم. دنبال دموکراسی هستيم. بياييد با هم حرکت کنيم.

پرسش: به کدام ورزش ها علاقه داريد و تيم مورد علاقه شما کدام تيم است؟

پاسخ: کوهنوردی و شنا را هميشه دوست داشتم و انجام می‌دهم. برای تماشای ورزش به فوتبال علاقه دارم، خصوصا بازی های تيم ملی اما متاسفانه امسال در جام جهانی تيم ملی نبود و بدون تيم ملی برای من جذابيت نداشت. در خصوص باشگاه ها هم هر تيمی که در مقابل استقلال يا پرسپوليس بازی کند طرفدار اون تيم هستم. چون اين دو تيم دولتی شده اند. در هيئت مديره اين دو تيم آقايون نماينده رئيس دولت وسرداران هستند. من اين رو رانتی ميدونم که از جيب ملت می‌رود. اساسا ورزش ما دولتی شده است و من اين ورزش را نمی‌پذيرم. متاسفانه از ورزش هم مانند دين استفاده ابزاری می شود. در ورزش ما سياست بدعمل ميکند. برخورد زشت و ناپسندی که با علی کريمی شد. آقای کريمی که يک بازيکن به نام وارزشمند برای ما بود و هست. شما تمرين سنگين يک تيم رو ميگذاريد بعد ازظهر قبل ازافطار معنای اين چيست؟ يعنی شما باور داريد که هيچکدام از بازيکنان روزه نيستند. با زبان روزه که نميتواند اين تمرينات رو انجام بدهد. برخورد های سياسی و ورود دولت را نمی‌پسندم. به همين جهت عليرغم علاقه ام به هر دو تيم استقلال و پرسپوليس به خاطر اين رانت ها طرفدار حريفانشان هستم. هديه ای که آقای احمدی نژاد از بيت المال به اين دو تيم ميدهد. هديه به پسران سرخ و آبی برای محبوبيت و رای آوری می دهد. مگر پسران مشکی و سفيد و سبز وزرد اينها جوانان اين کشور نيستند؟ اين هديه يعنی بقيه در جامعه ورزشی ما به حساب نمی‌آيند؟ بقيه فوتباليست نيستند؟

پرسش: شيرين ترين خاطره ای که از پدرتان داريد را برای ما تعريف کنيد.

پاسخ: اعلام برائتی که ايشون از من کردند. عليرغم اينکه به ايشون ارادت دارم، دست و پای ايشان را می‌بوسم که تفکر من را ازآن تفکرجدا کردند. اينکه انديشه من از انديشه آقای مصباح جدا باشد بهترين هديه پدرم به من بود.

پرسش: نقش خانم رهنورد در جنبش سبز را چگونه ارزيابی ميکنيد؟

  پاسخ:   حضور خانم رهنورد در کنار مهندس موسوی هم يک نقش دوگانه بود. يک عده نمادی از جايگاه زن در سياست و ارج نهادن به زن ميدانستند. اينها اکثريت روشنفکران بودند که به فال نيک می گرفتند و موجب شور بيشتر می شد.
در بافت سنتی جامعه بايد يک فرهنگ سازی کرد تا اين مساله را بپذيرند. دراين قسمت جامعه واکنش زياد مثبت نبود. اين فرهنگ  هنوز در جامعه نيست. اين قشر مردم سئوال می کنند که اگرما به موسوی رای دهيم خانم رهنورد در امور دخالت می‌کند يا خير؟
 زن ها در سياست حضور دارند به خصوص خانم رهنورد که برای خودشان يک رجل سياسی هستند. ولی در جامعه اثر معکوس هم داشت. من هم قبلا ايده ام اين بود که اگر کانديدا بشوم در رقابت های انتخاباتی همسر و فرزندانم را به مردم معرفی کنم. به اين دليل که مردم بايد من را بشناسند. به نظرمن اين حرکت خوبی بود، اما بايد بافت سنتی جامعه را هم در نظر گرفت.توصيه من اين است که خانم رهنورد شخصيت مستقل سياسی شود نه اينکه همراه آقای موسوی باشند، خودشان سخنرانی کنند. من شخصيت خانم رهنورد را بسيار بالاتر از اين ميدونم که به عنوان همسر آقای موسوی معرفی شوند. ايشون خودشون صاحب قلم اند. برای خودشون نظرات سياسی دارند. خانم رهنورد يک شخصيت مستقل سياسی هستند.

پرسش: حکومت فعلی تا چه اندازه در دين تحريف ايجاد کرده است؟

پاسخ: يک باطلی علم کرده اند و لباس دين به آن پوشانده اند. وقتی هدف ، حکومت است نميتوان گفت چقدر تحريف ايجاد کرده است. اگر در تلويزيون اذان و قرآن و دعا پخش ميکنند برای اين است که بگويند ما دين داريم. در بين همين برنامه های دينی  حرف هايی را که ميخواهند ميزنند. در حوزه حکومت صددرصد انحراف است و هيچ چيزی از دين در آن نمی‌بينيم. وقتی ميگويند برای حفظ نظام هرکاری ميشود کرد ديگر شما چه می خواهيد بگوييد؟ با همين جمله هر حرامی را حلال ميکنند. دروغ، تهمت، تجاوز، زندان، شکنجه، اعدام همه اين کارها را برای حفظ نظام می توانند انجام بدهند. من يک خاطره تلخی عرض کنم.  يک عالم بزرگ که من به ايشون واقعا اعتقاد داشتم. می‌گفت:" اگر اين مطلب را که می‌گويم از قول من نقل کنيد من تکذيب ميکنم." اين دوگناه کبيره در دل خود دارد: اول اين که ان عالم دروغ ميگويد ودوم اين که به آن شخص تهمت می‌زند. اين چه دينی است که در آن هم دروغ می توان گفت و هم تهمت می توان زد. آن هم از يک فقيه اينگونه سخن بعيد است.

 پرسش: اثر تحريم ها را بر دولت احمدی نژاد چگونه ميبينيد؟

 پاسخ: تحريمها بسيار هوشمند هست. گام به گام حلقه را تنگ تر می کند. ما نگران اين تحريم ها هستيم. اين حرف ها که ما چه می کنيم و چه نمی کنيم صرفا شعاری بيش نيست. در حوزه عمل، واقعا تمام کارها فلج شده است.اميدوارم اين تحريم ها به جايی نرسد که قشر ضعيف و کارگر بی کار بشوند و اون حرکت زمام گسيخته در جامعه انجام بشود و نتوانيم اوضاع را کنترل کنيم. آن موقع بحث جنبش سبز نيست بحث کسانی است که به دنبال نون و زندگی هستند.

پرسش: چه توصيه ای به جوانان سبز داريد؟

 پاسخ: من فکر می‌کنم جنبش سبز بايد کار فرهنگی و فکری کند. حضور در جامعه بايد پر رنگ تر بشود. فعاليت های مدنی بيشتر شود، احزاب و روزنامه ها را راه بيندازيم تلاش کنيم تا بتوانيم مجوز راهپيمايی بياييم. با يکی از مسئولين صحبت می کردم که چرا مجوز نميدهيد. ميگفت ما اگر مجوز بدهيم ده ميليون جمعيت به خيابان ها می آيد شما چه تضمينی می دهيد که اين جمعيت به سمت يکی از مراکز مهم قدرت نرود؟ بايد اين اطمينان را بدهيم که به دنبال تصرف دل های مردم هستيم. نه تصرف اينجا و آنجا. سرعت اين تصرف واقعا تصاعدی است. اگر نوريزاد رو گرفتند به اين دليل بود که وجدان های خفته را بيدار کرد. اردوگاه و خانه ما دل های مردم است.
جوانان دقت کنند، ماهرکدام خواسته هايی داريم. نبايد دنبال اين باشيم که همديگر را عوض کنيم. هرکدام از ما عقايدی داريم. به يکديگر احترام گذاريم تا به دموکراسی برسيم و هرچه مردم انتخاب کردند ما می پذيريم. مطمئن باشيد اگر مردم يک حکومت سکولار را انتخاب کنند ما حکومت الله را به آنان تحميل نخواهيم کرد.

پرسش: خبرنگاران سبز را چگونه ميبينيد؟

 پاسخ: من با خبرنگاران سبز تازه آشنا شدم.  شروع خوبی داشته ايد. سعی کنيد اين تعديل را به جامعه هديه بدهيد که با يک شرايط معتدل حرکت کنيد. تندروی ها را کنار بگذاريد. چه اين طرف چه آن طرف. لطمه ای که ما ميخوريم از افراط مصباحيون هست و افراط اين طرف افرادی مانند آقای گنجی. البته آقای گنجی که متاسفانه سقوط کرده است. من اين جمله را بگويم که ايشون يادگاری داشته باشند. فکر نکنيد که ما پله شما می شويم که بالا برويد. من نميگويم آقای گنجی حق ابراز عقيده اش را ندارد اما بداند که ما اجازه سو استفاده از خودمان را به ايشان نميدهيم. ايشان چيزی نمانده که انکار نکرده باشد. خدا، و پيغمبر و قرآن همه چيز را رد ميکنند. گنجی ها بيايند که همه چيز را زير سوال ببرند؟ آيا آقای گنجی با سابقه ای که در نظام داشته است و طرز فکر امروزشان خط مشی ثابتی دارند که ما بر مبنای آن ايشان را قضاوت کنيم؟ مخالفت ما با گنجی همان قدر است که با رجوی و احمدی نژاد است. اينها کجا به آزادی و دموکراسی اعتقاد دارند؟ من در مورد آقای گنجی نوشتم که من جانم را می دهم تا مخالف من صحبت کند نه اينکه من برای تو پلکانی بشم. من هم ميگويم صد در صد با اين طرز فکر شما مخالفم. آقای گنجی سقوط کرده است.
"

هیچ نظری موجود نیست: