۱۳۸۹ شهریور ۳۰, سه‌شنبه

از چفیه، سوء استفاده نکنیم

علی شکوری راد:
یادم هست در زمان حیات امام همیشه خدا را شکر می کردم که زندگانی مرا در عهدی قرار داد که امام را بشناسم و انقلاب را ببینم . به آن عشق بورزم و برای این بکوشم. یک دلمان رفتن با شهدا بودو نظر بوجه الله و دل دیگرمان ماندن با انقلاب، تا فردای تحقق آرمانهای آن را ببینیم. قسمت ما این بود که بمانیم و ببینیم. اما نه تحقق آن آرمانها را، که روزگار امروزمان را….
سی و یکم شهریور سالروز آغاز جنگ علیه ایران توسط صدام و حزب بعث عراق است. مناسب دانستم متن سخنرانی

پیش از دستور خود را که به این مناسبت و در اولین سال ورودم به ششمین دوره مجلس شورای اسلامی ایراد شده است را دوباره منتشر کنم.هر چند می دانم بخاطر سوء استفاده از ارزشها و نمادها، نگاه غالب جوانهای امروز به آنها مانند من نیست.
بسم الله الرحمن الرحیم
آغاز سال تحصیلی ۸۰-۷۹ را به همه دانش آموزان و دانشجویان و معلمان و اساتید دانشگاهها تبریک می گویم و از خداوند متعال برای این قشرهای پویا و فرهیخته، طلب توفیق و بهروزی می کنم.
هفته ای که در آن بسر می بریم یادآور حماسه هشت سال دفاع مقدس ملت بزرگ ایران در برابر دشمنی است که جنگ را بر دو ملت ایران و عراق تحمیل کرد، جنگی که سرمایه های دو ملت را در آتش خود سوزاند، اما به یمن صبر و پایداری ملت مومن و فداکار این مرز و بوم از دل آتش جنگ، ملتی آبدیده بیرون آمد که استوار و سرافراز ایستاده است.
براستی جنگ چه بود و چرا خاطره آن پاس داشته می شود؟ یاد دارم در تابستان سال ۶۷ وقتی که اخبار بعد از ظهر رادیو اعلام کرد جمهوری اسلامی ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفته است همه ما گریستیم ، ‌اگر چه روزهای پایانی جنگ تحمیلی سخت و دشوار بود و اخبار جبهه ها ناخوشایند، اما گریه ما به خاطر دست برداشتن از غرور انقلابی در جنگ و احساس بسته شدن باب شهادت بود که عشق به آن فرهنگ رایج جوانان پر شور آن دوره بود.
جنگ دو چهره داشت . یک چهره آن ویرانی و تباهی امکانات مادی بسیار و یک چهره آن جلوه های عشق و ایثار ، سربلندی و افتخار.

بدون تردید کسانی که فیض حضور در جبه ها را درک کرده باشند، بخصوص آنان که داوطلبانه و با آگاهی در این مسیر قدم گذاشتند و عشق به شهادت در راه آرمانهای بلندی که امام امت مطرح می فرمود را حتی لحظه ای در جان خویش یافته باشند، شیرین ترین خاطره های زندگانی خود را از آن دوران ذکر می کنند . همه عشق را می ستایند اما عشقی که عاشق تماماً از خود بگذرد وخود را در پیش پای معشوق فدا کند، چیز دیگری است .
ما نسلی هستیم که همواره غبطه یارانی را می خوریم که از ما سبقت گرفتند و یک شبه ره صد ساله رفتند و ما مانده ایم محکوم به دست و پا زدن در دنیایی که جز خون دل نصیبی برای آرمانخواهان و حق طلبان ندارد . باید ماند و دید که چگونه آرمانهای بلند شهیدان به مسلخ برده می شود و افتخارات آن عزیزان مصادره به مطلوب کسانی می شود که دانسته یا ندانسته به سوداگری ارزشها مشغولند.

دلم می خواست در این فضای غبار آلود، هم خود را بپیرایم و هم غبار مظلومیت از چهره عزیز شهداء بزدایم ، خواستم تا تجدید عهدی با شهیدانمان داشته باشم و بگویم ما همچنان درجستجوی آرمانهای انقلاب اسلامی و شهدای گرانقدر، ‌مسیر دوم خرداد را یافته ایم و با همان عشقی که انقلاب و جنگ را سپری کردیم مسیر اصلاحات را می پیماییم .
ما درهمان نقطه که شهدایمان پرواز کردند نماندیم ، با متقضیات زمان و مکان که امام آموخت به آنها بی اعتناء نباشیم، پیش آمده ایم و امروز نیر همان نیت و عزم را برای همان مقصود در برنامه دوم خرداد دنبال می کنیم .
چفیه ام را سالها بود که بقچه کفنم کرده بودم و به کناری نهاده بودم ، خواستم بیاد دوران جنگ و برای گرامیداشت هفته دفاع مقدس آن را به گردنم بیاویزم. آن را برداشتم و توفیقی شد تا تجدید عهدی نیز با کفنم داشته باشم ، امروز این چفیه را به گردنم آویخته ام تا این یادگار شهیدان و فرهنگ ایثار غریب نماند .
چفیه حق بزرگی بر گردن ما دارد در سرمای زمستان جبهه های غرب ، شال گردن و درآفتاب گرم جبهه های جنوب سایبان شهیدانمان بوده است. عرق جبین آنها را پاک کرده وآب وضوی آنها را گرفته است.‌ زخم بند مجروحان و اسباب همرنگی رزمندگان بوده است . چفیه برای خود نمایی نبود . چفیه برای ایجاد رعب نبود . چفیه نشان مهربانی بود ، ایثار بود ، از خود گذشتگی و تواضع بود. چفیه را مردم دوست داشتند . اکنون هم دوست دارند . اگر ما مدعیان چفیه را نیالاییم و تحت لوای آن خشونت نورزیم و آن را نشان باند و گروه خود نکنیم و مردم ببینند چفیه به گردنها به قانون احترام می گذارند، آبروی مردم را پاس می دارند و حریم انسانی و آزادی آنان را نگه می دارند . اگر چفیه زینت ماست ، ما نیز زینت چفیه این یادگار شهیدان باشیم. تا چفیه به گردنها ، همچون همیشه پناه مردم و مظلومان باشند و مرضی نظر روح ناظر شهیدان.
و السلام علیکم ورحمه الله
منبع: وبلاگ گلّجه
"

۲ نظر:

alireza گفت...

سلام راستش برام جالبه که با شما حرف بزنم. خیلی دنبال ادمی مثه شما گشتم که قبلا بسیجی بوده و طرفدار آقای خمینی هستش و جنگ بوده و الان طرفدار جنبش سبزه .
راستش منم سبزم. بیشتر طرفدار کروبیم ینی یه 6سالی هستشو البته بگم که فقط 15سالمه. اولش برام سخت بود اعتماد کنم که شما واقعا همچین ادمی هستید ولی خب اعتماد کردم. راستش ایدیم رو براتون میذارم خوشحال میشم باهم چت کنیم .
enigma_081

Unknown گفت...

به علیرضای عزیز:سلام،اتفاقا آدمهایی مثل من کم نیستند بلکه بدلیل جو خفقان حاکم امکان بروز عقایدشان را نمی یابند. راستش فرصت ووقت چت کردن روندارم،همینقدر وقت هم که میزارم کلی از کارام زده ام ولی اگه بخای تو همین صفحات نظرات درخدمتتون هستم.