سلامی چوبوی خوش آشنایی. بهتره اول خودمو معرفی کنم البته بینام. من یک بسیجی هستم. 44 ساله ومتولد وساکن تهران.از16سالگی تا پایان جنگ در چندین مرحله داوطلبانه در جبهه بودم و البته منتی گردن هیچکس ندارم!!امام خمینی را شدیدا دوست دارم و به حقانیتش معتقدم.مهندس ساختمان هستم بافوق لیسانس از دانشگاهی دولتی. برادر شهیدم و بیش از 100 نفر از بهترین دوستانم در جنگ شهید شدند.اینا رو گفتم که فکر نکنید ضد انقلاب و منافق ویا بیسواد و جلنبر هستم.!!!همانطور که حدس زده اید سبز هستم.حق یارتان.

۱۳۸۹ مهر ۶, سهشنبه
بسیجی واقعی همت بود و باکری
معجزه عشق
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین. الرحمن الرحیم. مالک الیوم الدین. ایاک نعبد و ایاک نستعین. اهدنا الصراط المستقیم. صراط الذین انعمت علیهم. غیرالمغضوب علیهم ولاالضالین.
فاطمه جان بیا باز هم حمد بخوانیم. چه معجزه ای می کند این آیات نورانی. چه معجزه ای کرد وقتی تو زمزمه می کردی آن را و شربت بیدمشک را به حلق خشکیده من می ریختی دیروز تا همه هیجانات عصبی ناشی از برخوردهای هتاکانه جلوی درب منزلت، منزل شهید باکری، فروبنشیند. شعله خشم و نفرت و کینه من فروبنشیند. تپش سخت و تلاطم قلبم فروبنشیند و اشک های جاری که انگار سرچشمه در پرآب ترین چشمه سارهای عالم داشتند بند بیاید.
آرام شدیم بانو. من و تو و آن معدود میهمانانت که با قدرتی معجزه آسا تک تک به داخل خانه ات کشاندید. تو و آسیه و فاطمه. من آن هنگام که یک دستم در دست تو و فرزند و عروس باکری بود و آن دیگری دست زنان ناشناس سیاه پوشی که مردان اجنبی با خود همراه کرده بودند که معصیتی رخ ندهد در آن عملیات کمین دشمن یا رزم شبانه یا فتح خاکریزها و یا نمی دانم هر اسمی که بر آن گذاشته اند میان خود و لابد ارگان کودتا امروز با آب و تاب تمام شرح خواهد داد، همان لحظه و در همان کشاکش قدرت تو را، قدرت ایمان را، شاهد بودن شهید را و معجزه عشق را با تمام وجود احساس کردم. ما قدرت مندیم فاطمه جان! قربان آن اسم بامسمایت بروم.
ما قدرتمندیم و من این را آنگاه که تو سراسیمه پلکان را از طبقه پنجم تا درب در خانه طی کردی و آمدی و فریاد زدی شما را با میهمانان خانه شهید چه کار!راه خود گیرید و ما را به حال خود گذارید نامحرمان. من قدرت تو را آن هنگام دیدم و روح حمید را که متحیر از آن چه با تو و با ما می شود لبخندزنان شجاعت و ایستادگی تو را تحسین می کرد. ما قدرتمندیم فاطمه جان و من این را وقتی که تو را شرمگنانه از رفتار زننده ای که با تو و خانواده ات می شد، در آغوش گرفتم و بوسه بارانت کردم. همانگاه که فریادهایمان در هم گره خورد و اشک هایمان آسفالت سخت کوچه دوازدهم را خیس کرد من قدرت تو را خودم را و قدرت با هم بودن را با تمام وجود حس کردم. کسی می خواهد ما را از هم جدا کند بانو؟! ما را که انگار پس از سال ها دوری تازه یکدیگر را یافته ایم. ما خانواده های شهدا و اسرا را کدام قدرتی می تواند از هم جدا کند؟
از دیروز هنوز مچ دستم درد می کند فاطمه جان و چه درد شیرینی. دردی که به جانم نشست و امانم برید اما حاصل سرانجام گشایش بود. وقتی که من از همان ابتدای خیابان و در کوچه های اطراف آدم های غریبه ای را دیدم که انگار برای مأموریت مهمی آمده اند و آن هنگام که دوستی از داخل منزل شما پیام داد که وضعیت سفید نیست! من خطر را به جان خریدم و با گام های محکم تر به سویت آمدم. می خواستند ما را بهراسانند و من نخواستم صدای هیچ آژیر قرمزی را در این هفته دفاع مقدس بشنوم. هیچ آژیر قرمزی که نشانی از جنگ داشته باشد و تهاجم ولی جلوتر که آمدم دیدم غریبه ها برای ممانعت از ورود میهمانان خانه شهید عزم راسخ دارند و من نیز برای ورود به این زیارتگاه عزمم را جزم کردم. باید کفش ها را از پا در می آوردیم و با وضو وارد می شدیم. قبل از آن باید با احترام اذن می گرفتیم و وارد این مکان متبرک می شدیم. ما از روزها پیش اذن گرفته بودیم. ما و همه همکلاس های کلاس قرآن تو و معلمش و همه ایثارگرانی که فقط برای زینت می خواهندشان و برای گواهی حقانیت قدرت پوشالی غصب شده شان ای عزیز استوار سبز میهنم. مرا از دور شناختند وگفتند «این» به هیچ عنوان نباید وارد شود. مرا شناختند؟ چگونه؟
من که امروز سبزپوش نبودم! وقتی که من به شبکه های آهنین درب خانه تو خانه شهید دخیل سبز می بستم ناگهان با تمام وجود عطر شهادت را حس کردم و وجود آن زنده جاویدی که وقتی فریاد باکری باکری من و شهیدان زنده اند الله اکبر من همه منطقه را پر کرده بود، درب خانه اش را به رویم گشود و آن درد شیرین مقاومت در جان من نشست آنقدر عمیق که حتی اگر همه استخوان هایم شکسته بود باز هم برایم شیرین بود. ما به مصائب شیرین عادت کرده ایم بانو. ما خانواده های اسرا و شما خانواده های شهدا. ولی درد من کجا ودرد تو کجا. درد تو که هر شب و روز جسم عزیز و گمشده محبوبت را طلب می کنی و من که لحظه لحظه منتظر شنیدن صدای عشق جاودان زندگیم هستم و منتظر شنیدن خبر سلامتش و منتظر آن چند دقیقه دیدارش از پشت شیشه های دوجداره زشت و …
آه فاطمه فاطمه من وقتی که پس از انتظاری کشنده به وصلی شیرین هرچند با آن همه مانع و مزاحم می رسم دلم آرام می گیرد و تو وقتی هر شب در رویاهای شبانه ات عشق اولین و آخرینت را در آغوش می گیری و با او نجوا می کنی و درددل می کنی و از جفاهای مردمان بی صفت می گویی و اشک می ریزی و … فاطمه! برایم بگو حمید تو که هیچگاه طاقت دیدن اشک های تو را نداشت، این روزها چگونه سیلاب اشک تو را می بیند و تحمل می کند؟ چگونه این همه فغان تو را از ظلم و ستم بر خودت و بر فرزندان این آب و خاکی که او برای آزادی و امنیتشان شما را به خدا سپرد و جان در نرد عشق محبوب باخت، می شنود و تاب می آورد. فاطمه تو از عمر کوتاه زندگی مشترکت برای ما گفتی و از حمیدت که برای تو اسطوره انسانیت است و نماد مقاومت. حالا کمی از رویاهایت بگو بانو! و از رازهایی که دور از چشم نامحرمان سردرگوش هم نجوا می کنید.
بگو بانو باز هم از حمید بگو من می خواهم همه مشابهت های میان او و اسیر سبز خودم را شماره کنم. مانند مشابهت های خودمان. ما زن ها. من، تو، همه فاطمه ها و همه فخرالسادات ها. همه هم نسلی های ما که عشق و ایمان در وجودشان موج می زد تا کاخ آرزوهایشان، جمهوری اسلامی، از گزند خطرات مصون بماند. و حالا رسالت زینبی بر دوش فریاد می زنند و پیام رسانی می کنند. و مشابهت ها میان مردانمان. مردان خدمت و صداقت. مردان مقاومت و ایثار. مردان اندیشه، مردان تحلیل، مردان فهم و شعور، مردان شجاع دست از جان شسته. مردان ما، مردانِ مرد. بیا با هم گفتگو کنیم حالا که نامحرمان از پیوند ما هراسیده و کوچه بندان را رها کرده اند یا نمی دانم شاید فرمان عقب نشینی یافته اند که فردا هم روز خداست بیایید استراحت کنید تا مأموریت مهم بعدی. این همه فرم که پر کردید این همه نام ونشان. این حجم انبوه عکس و فیلم که گرفتید، عجالتا خوراک لازم را برای فتنه گران ارگان کودتا مهیا کرده تا چند روزی . بفرمایید استراحت کنید تا ترفیع و پاداش و اضافه کار برسد. اجرکم عندالله برادر! خواهر! اجرتان با زهرا(س) با مادر این سادات دربند و سادات هتک شده و آزار یافته امروز. اجرتان با خدای شهیدان.
بعد از این مأموریت مهم فتح خاکریزی دیگر از منطقه سبزها، دیگر بروید استراحت کنید و سعی کنید یادتان برود کجا بودید وچه کردید برای رسیدن به هدف مقدس دنیاطلبان فراموش کرده خدای. چه باک که دینتان به یغما برود. بروید سر خودتان واربابانتان به سلامت. سلامت این خانه و اهلش و دوست دارانش، دوست داران اهل بیت را خدای خانه و خدای شهید تضمین می کند. شما بروید فکر دیگر کنید ای نوباوگانی که نه از انقلاب ما چیزی می دانید و نه از شهید و شهادت و دفاع مقدس و نه از الفبای عشق چیزی سرتان می شود. ما مجنون های کوی لیلی را به حال خود بگذارید و بروید.
ما حمد می خوانیم. دلم می خواهد با صوت عبدالباسطی بخوانم حمد را و با قرائت های چندگانه. ایاک نعبد و ایاک نستعین. اهدناالصراط المستقیم. صراط الذین انعمت علیهم. غیرالمغضوب علیهم و لاالضالین. ما به نمایندگی از تعداد زیادی از دوستداران صداقت و مقاومت و حق خواهی فاطمه امیرانی همسر و فرزندان شهید باکری در هفته دفاع مقدس در خانه متبرک به عطر شهیدش به خواست خدا و با عنایت روح زنده و شاهد شهید و به دعوت صاحب البیت جمع شدیم تا نماز بگذاریم. نمازی که از فحشا و منکر بازمی دارد و قرآن بخوانیم که در تاریکترین روزهای گمراهی هدایتگر است. فاطمه جان ما فاتحة الکتاب را با هم خواندیم و با شهیدان میثاق بستیم که تا پای جان با وحدت و هم بستگی در راه آنان که راه مستقیم استقامت است گام برداریم. و برای هدایت جاهلان هدایت شده از جانب اهریمن نیز دعای اصلاح و عاقبت به خیری کردیم. تو آنان را بزرگوارانه به شرط تمام کردن بازی باخت باختشان، بخشیدی و ما وقتی پس از وداع آرام و مطمئن به کوچه قدم گذاشتیم، همه چیز آرام بود.
سپاس مهرت بانو. سپاس میزبانی نیکویت. سپاس همه هم راهی ها و هم دلی ها و هم زبانی ها. خدای این با هم بودن ها را از ما نگیرد و این هم بستگی های راهگشا را. خدا تو را و فرزندانت را به سلامت دارد و روح حمیدت را در روضه رضوان شادتر کند و مقامش را عالی تر گرداند. خوش به سعادت تو که حمید و خدای حمید از تو راضی اند. خوش به حال ما که چون تو رفیق و همراهی داریم. خوش به حال فرزندان ما که خدا نگذاشت تاریخ تحریف شده دفاع مقدس برایشان به یادگار بماند. خوش به حال نسل نو پویا و آگاه امروز. خوش به حال اسلام. خوش به حال ایران. پاینده ایران و ایرانیان سبز نیک اندیش نیک خواه.
۱۳۸۹ مهر ۴, یکشنبه
برای دفاع از واقعیت سپاه و بسیج آشکارا موضع بگیرند
رئیسجمهور سابق ایران با بیان اینکه “آنچه در عمل جریان دارد سیاست دفع حداکثری و عدم جذب است”، گفت: معتقدم دل اکثریت ملت با حرفهایی است که ما میزنیم که اگر اکثریت قاطع مردم حرف اصلاحطلبان را قبول ندارند، چرا بخشنامه میکنند دستگاههای رسمی هیچ حرف و خبری از این طرف را منتشر نکند؟
به گزارش وبسایت بنیاد باران، سیدمحمد خاتمی در دیدار با شورای هماهنگی جبهه اصلاحات گفت: وجود این شورا، موقعیت مغتنمی است که باید فعالتر شود، اولا خودشان علیرغم همه تنگناها، نشستهایشان، دیدارهایشان، برنامهریزیها و موضعگیریهایشان بیشتر بشود ودیدارهایی با چهرههای نظام و شخصیت های مؤثر داشته باشند.
وی با تاکید بر اینکه “همه رفتارها و کارهای ما قانونی است و نمی خواهیم کاری خلاف قانون انجام دهیم”، اظهار داشت: توصیه میکنم نشستهایتان را بیشتر کنید تا هم پشتوانهای برای تشکلهای دیگر باشید و هم خود درعرصه حیات اجتماعی فعال باشید.
رئیس بنیاد باران در ادامه با گرامیداشت هفته دفاع مقدس، افزود: دفاع مقدس برای همه ما یک واقعه مهم در تاریخ انقلاب و ایران بوده و مقاومتی بزرگ و مقدس در برابر ستمی بود که با پشتیبانی همه قدرتهای دنیا علیه جمهوری اسلامی ایران اعمال شده بود و ملت ایران با ایمان مردم و پایداری نیروهای جوان خود با دست تهی مقاومت کرد و پیروز شد.
خاتمی با تأکید بر اینکه “برای ما دفاع مقدس حادثهای که رخ داده و گذشته نیست”، گفت: این دوران، دوران دفاع از انقلاب ما، تمامیت ارضی ما و سربلندی ملت و دفع تجاوزها از کشور و انقلاب بود. یاد شهدا را گرامی میداریم، آزادگان عزیز را ارج مینهیم و ایثارگران و جانبازان بزرگوار را مورد تجلیل قرار می دهیم و امیدوارم روح شهدا از ما راضی باشد.
وی با اشاره به حادثه تروریستی رخ داده در مراسم بزرگداشت دفاع مقدس در مهاباد گفت: حادثهای که رخ داد، حادثهای زشت، پلید و تروریستی بود که موجب شد عدهای از هموطنان عزیز ما شهید و مجروح شدند.
رئیس دولت اصلاحات یادآور شد: فکر میکنم همانها که به جمهوری اسلامی حمله کردند و میخواستند انقلاب را از بین ببرند، امروز هم نمیتوانند ببینند ازسالگرد دفاع مقدس تجلیل می شود و این اعمال تروریستی از نظر ما همواره محکوم بوده و هست.
خاتمی اضافه کرد: موضوع دیگر شروع سال تحصیلی است. باید به همه معلمان و مربیان و دانش آموزان تبریک بگوییم، ولی متأسفیم که در حالی سال تحصیلی آغاز می شود که پاره ای از معلمان و همچنین اساتید گرفتار فشار و زندان هستند و جریاناتی تلاش می کنند که محیط پاک و زاینده مدارس و آموزشگاهها و دانشگاهها را با فشار بر معلمان، استادان و مربیان مستقل و آزاده آلوده کند و ذهن نوجوانان و جوانان را از حقایق منحرف کند.
وی تاکید کرد: تعلیم وتعلم و تربیت کار پیامبران است تا انسانها آگاه، آزاد، مسؤولیت شناس و مفید باشند. باید فضای آموزشی ما آزاد، اندیشه پرور، اخلاقی و رشد دهنده شخصیت علمی، اجتماعی، دینی و اخلاقی نوباوگان باشد.
رئیس بنیاد باران در ادامه اظهار داشت: اما در این هفته حوادثی رخ داد که موجب تأسف است، از جمله اهانتی که به بعضی از خانوادههای بزرگ شهیدانی که سمبل مقاومت و اندیشه رهایی بخش انقلاب اسلامی بودند انجام شد.
رئیسجمهور سابق کشور تصریح کرد: همسران شهید همت و باکری، دو بانوی بزرگواری که بحق عرض میکنم اگربخواهیم خصلتها و خصوصیات همت و باکریها را بیابیم باید به این دو بانوی بزرگوار، شجاع، موقرو متدین و علاقهمند رجوع کنیم که همه زندگیشان را در رابطه با انقلاب و دفاع مقدس معنا کردند و سعی کردند جایگاه و پایگاه و حرمت دو شهید بزرگوار که به حق سمبل بزرگ مقاومت و ایثار و فداکاری و ایمان بودند نگاه دارند.
خاتمی تأکید کرد: تعجب میکنم چرا وقتی خانواده های دو شهید بزرگوار همت و باکری و فرزندان ایشان مورد تعرض قرار میگیرند سرداران و رزمندگان بزرگی که همکار و همراه این دو شهید بودهاند فریاد نمی زنند. آنان که واقعاً از این رفتارها بیزارند این انتظار را از آنان داریم که برای دفاع از واقعیت سپاه و بسیج آشکارا موضع بگیرند، البته آرام و محترمانه، و نگذارند نهادهای انقلابی لطمه ببینند.
وی افزود: با این حال به این دو بانو و فرزندانشان تعرض شد وبرایشان مشکل ایجاد کردند، آیا کسانیکه این کارها را انجام میدهند، علاقمند به شهیدان و بزرگداشت دفاع مقدس هستند یا اینکه اینها دچار غفلت اند و یا خدای ناکرده توطئهای وجود دارد که با نیروهایی که بیشتر به امام و انقلاب و مردم نزدیکتر بودند و بهتر از اصل انقلاب که متاسفانه امروز در معرض تهدید است نمایندگی میکنند، برخورد می کنند.
خاتمی تاکید کرد: ممکن است مثل همیشه گفته میشود نیروهای خودسر این اعمال را انجام دادند! عجب نیروهای خودسر قوی هستند که همه کاری میکنند و یه صورت رسمی هم علیهشان موضع گرفته می شود ولی باز هم رفتارهایشان را تکرار میکنند، تعجب میکنم در نظامی مقتدر و با وجود نیروهایی که مدعی میشوند بر همه چیز مسلط هستند نمیتوانند با آنها برخورد کنند.
رئیسجمهور سابق کشورمان یادآور شد: به مراجع و شخصیتهای نظام حمله میشود، حتی یک مجلس ترحیم که جنبه سیاسی هم ندارد، عدهای میریزند به هم میزنند یا جلویش را میگیرند، اینها چه نیروهایی هستند؟ باید با تردید با این مساله برخورد کنیم اگر اینها طرفدار و مدعی طرفداری از انقلاب هستند، پس چرا چهرههایی که در انقلاب نقش داشتند و بعضیهایشان سمبل انقلاب هستند مورد تعرض قرار می گیرند؟
رئیس موسسه بینالمللی گفتگوی فرهنگها و تمدنها اظهار داشت: این امر باعث تاسف است، امیدوارم برای پاسداری از اصل انقلاب و نظام و راه امام و خون شهیدان ما شاهد تحول دیدگاهی در مدیران و مسئولان کشور باشیم و بدانیم به نحو دیگری باید کشور را اداره کرد چرا که اولین زیان این مسائل به نظام بر میگردد.
وی با طرح این سئوال که در این خصوص وظیفه ما چیست، گفت: جریانی وجود دارد که به نظر من سعی میکند در همه ارکان و امکانات نظام دست بیاندازد و همه نیروها را از رده خارج کند.خوشبینانهترین وضع این است که آنها دچار توهم و تنگ نظری هستند و در حالیکه بسیاری از روشها و شیوههایی که اعمال می شود نه با قانون سازگار است نه با شرع و نه با شیوههایی که لااقل ما از امام و انقلاب خودمان آموختهایم.
خاتمی تاکید کرد: خیال نکنید که تنها اصلاحطلبان در معرض حملات و فشارهای این جریان هستند، درست است که آشکارا بیش از همه فشار روی اصلاح طلبان است ولی همه نیروهای استخواندار، معتدل، نیروهایی که واقعا خوبند، حاضر نیستند به بعضی روشهای نادرست تمکین کنند یا به بعضی از روشهای موجود انتقاد دارند آنها هم مورد فشار هستند.
رئیس بنیاد باران افزود: بر خلاف سیاست اعلام شده جذب حداکثری و دفع حداقلی، آنچه در عمل جریان دارد سیاست دفع حداکثری و عدم جذب است.
وی ادامه داد: باید در این زمینه فعال شد، یعنی اگر بعضی روشها با معیارهای قانونی و انقلاب نمیخواند گفته شود و پیگیری کنیم، گرچه متاسفانه پیگیری هم که میشود ثمری ندارد، بلکه بالعکس اغلب تبلیغات و اعمال رسمی هم همسو با جریاناتی است که جز خشونت و افراط و قانون شکنی کاری ندارند.
رئیسجمهور سابق کشور هشدار داد: به نظرم آنچه امروز در معرض تهدید است، اگر در مقابلش کوتاه بیاییم تحریف کننده همه معیارهای اصلی انقلاب و خصوصیاتی است که نظام ما باید داشته باشد.
وی با اشاره به اینکه “عدالت، محور کار پیامبران و پیاده کننده آن خود مردم هستند”، اظهار داشت:عدالت و محبت، زاینده صلح است و ادیان الهی هم این را میخواهند و نیز عدالت و آزادی با همدیگراند.
خاتمی افزود: اگر عدالت اعطا حق هر ذیحقی به اوست، کدام حق بالاتر از اینکه انسانها آزاد و بر سرنوشت خود حاکم باشند و حکومت اگر روشنترین حق را از انسانها بگیرد، دیگر میتواند ادعای عدالت کند؟ اولین گام عدالت تامین آزادیهای اساسی است و مهمترین مساله درعرصه اجتماعی اینکه مردم حاکم بر سرنوشت خود باشند.
رئیس دولت اصلاحات همچنین اظهار داشت: اگر این همه امام راحل تاکید میکرد که میزان رای ملت است، آیا شوخی میکردند؟ البته بعضیها میگویند امام شوخی میکردند و امروز اینها میخواهند بگویند، ما ایدئولوگ انقلابیم، این خطرناک است.میگویند امام به مردم اعتقاد نداشت، اسلام به مردم اعتقاد ندارد اسلام به رای مردم اعتقاد ندارد!
وی افزود: امیرالمومنین(ع) که بالاتر از امام راحل و همه است و حاکم منصوب الهی و شایسته است، میفرماید تا رضایت مردم نباشد و مردم نخواهند من بر آنها حکومت نمیکنم؛ این آزادی است و ما اگر از آزادی و حق مردم دفاع و بر آن تکیه میکنیم به جهت دفاع ما از انقلاب است.
رئیسجمهور سابق کشورمان با بیان اینکه “ما بیش از هر چیزی باید از تحریف ارزشها و مفاهیمی که در انقلاب ما بود جلوگیری کنیم و گفتارها و رفتارهای خلاف آن را نقد کنیم”، اظهار داشت: از معیارهای اصلی حکومت این است که دروغ در آن نباشد، اگر کارها بر اساس دروغ و دغل باشد، غلط است و آنچه خدا میخواهد این است که نظام بر اساس عدالت و راستی و درستی مستقر شود و استقرار پیدا کند و انقلاب اسلامی هم برای همین بود.
وی یادآور شد: اگر کسانی که در راس امور هستند و مسئولیتهای مهمی دارند و از مردم رای می گیرند که خدمتگزار آنها باشند، اگر رفتارهای نادرستی داشته باشند، اگر خلاف واقع بگویند، اینها بر خلاف معیارهایی است که انقلاب ما داشته است، اینها را باید تذکر داد.
رئیس دولت اصلاحات تصریح کرد: وقتی میگوییم اصلاحات، اتفاقا همین را می گوییم که این نارواییها و نارساییها نباشد و نظم و انتظام مطابق با معیارهایی باشد که در انقلاب و مورد خواست مردم بود، یعنی همه کارها و مواضع بر اساس راستی و درستی و عدالت، خدمت به مردم و احترام به مردم و تأمین آزادیهای مردم باشد.
وی افزود: ما از حق دفاع میکنیم، معتقدم دل اکثریت ملت با حرفهایی است که ما میزنیم.چرا اجازه روزنامه به ما نمیدهند؟چرا بخشنامه میکنند دستگاههای رسمی هیچ حرف و خبری از این طرف را منتشر نکند؟
خاتمی تاکید کرد: خوب اگر اکثریت قاطع این حرفها را قبول ندارند از چه بیم دارند که جلو آزادی بیان و نشر افکار و اندیشه هایی که معتقدیم به انقلاب و امام نزدیکتر است می گیرند؟
رئیسجمهور سابق کشورمان ادامه داد: باید حرف را زد و گفت، الحمدالله دنیا طوری شده که دیگر این محدودیت های رسمی و بخشنامهای خیلی اثرگذار نیست هرچند که این حق همه جریانها است که روزنامه و رسانه و تریبون داشته باشند.
وی تصریح کرد: صدا و سیمای جمهوری اسلامی، باید صدا و سیمای کل ملت ایران باشد نه فقط ترویج کننده یک فکر، روش و جریان. نه اینکه یک طرفه هر اتهامی می خواهند بزنند و طرف حق نداشته باشد به آن اعتراض کند! یا اگر کرد هیچ ترتیب اثری به آن داده نشود.
رئیس دولت اصلاحات هشدار داد: هر چه آزادیها محدود شود و هر چه حضور قانونی مردم با تنگنا روبرو شود زمینه برای پیدایش و بروز و ظهور حرکتهای خشن در مقابل خشونت وحرکتهای افراطی پیدا میشود و همه و از جمله کشور و نظام آسیب میبیند و برای حفظ نظام هم شده باید فضا را باز کرد.
سیدمحمدخاتمی خاطر نشان کرد: همچنان که در دانشگاهها تنگنا هست، در مدارس نیز این امر مشاهده میشود، به نامهای مختلفی ممکن است اندیشههای انحرافی وارد شود و به بچهها تزریق میکنند، در حالیکه آنها را طوری باید تربیت کرد که خودشان بتوانند انتخاب کنند و بتوانند در جامعه موثر باشند.
در آغاز این دیدار هر یک از اعضاء شورا به ابراز نظر پرداخته و مطالبی را بیان داشتند.
ابتدا ضمن تبریک هفته “دفاع مقدس” و یادآوری شهامت و شهادت های آن دوران به آغاز سال تحصیلی اشاره کردند و پیگیری قانونی امور از جمله پیگیری شکایت هایی که در مورد اهانت ها و تهمت ها و برخوردهای نادرست می شود لازم دانستند و از اینکه بسیاری از نیروهای ارزنده سیاسی و اجتماعی در زندان به سر می برند یا برایشان تضییقات ایجاد می شود امری نگران کننده دانستند و خواستار تبدیل حالت امنیتی به فضای امن و آزادی برای همه کسانی شدند که به نظام اعتقاد دارند و درخواستی جز رعایت قانون و عمل در چارچوب موازین قانون اساسی و ارزشهای انقلاب ندارند شدند.
۱۳۸۹ مهر ۳, شنبه
زیبا کلام : باید از احمدی نژاد درخصوص نطق هایش در سازمان ملل بازخواست کرد
صادق زیبا کلام درباره دستاوردهای سفرهای رییس جمهور به نیویورک گفت: اگر ملاک ما منافع ملی کشورمان باشد تردیدهای جدی دارم که این چند سفر به سود و نفع منافع ملی جمهوری اسلامی ایران باشد. بالعکس معتقدم که اتفاقا سفرهای ایشان و مطالبی که در صحن علنی سازمان ملل مطرح کردند به هیچ وجه به خیر و صلاح و نفع کشور مان نبود.
این استاد دانشگاه در گفتگو با خبر آنلاین در خصوص دلیل نظرش توضیح داد: معتقدم مطالبی که ایشان در اجلاس نیویورک مطرح می کنند باعث کدورت و دلخوری و رنجش رهبران کشورهای دیگر می شود؛ همچنان که در گذشته شاهد بودیم و این بار نیز این اتفاق افتاد.
او افزود: البته آقای احمدی نژاد و مشاورین شان به ایرادی که من مطرح می کنم همواره این گونه پاسخ می دهند که درست است رهبران کشورها با ما مخالف و از حرف های ما استقبال نمی کنند ولی ملت ها از حرف های ما استقبال می کنند. ولی معتقدم که این جا یک خلط مبحث مهمی صورت می گیرد. اینکه ما بگوییم ملت ها طرفدار این اظهارات هستند ولی رهبران کشورها نیستند یک تضاد به وجود می آید. چون در کشورهای غربی و بسیاری از کشورهای دمکراتیک غیر غربی مانند ترکیه، ژاپن و هند رهبران کشورها منتخب مردم شان هستند و ظرف پنج سال گذشته هیچ گاه ندیدیم مردم آن کشورها به رهبران شان اعتراض کنند که چرا حین سخنرانی آقای احمدی نژاد در سازمان ملل، اجلاس را ترک کردید و چرا مقابل پیشنهادات واکنشی نشان ندادید.
زیباکلام خاطر نشان کرد: اصلا این گونه مواردی نداشتیم. یعنی نه تنها رهبران کشورها از مطالب آقای احمدی نژاد استقبالی نکردند بلکه مردمان بسیاری از کشورها از اظهارت ایشان استقبالی نمی کنند. البته ما می توانیم بگوییم که مثلا یک میلیون مردم نوار غزه یا دو میلیون مردم کرانه غربی رود اردن از اینکه آقای احمدی نژاد می گویند هولوکاست واقعیت نداشته و تحریف تاریخ است و یا اسراییل باید نابود شود استقبال می کنند ولی باید کلان مسئله را دید.
زیباکلام با بیان این نظر که ما شواهد و قراینی برای استقبال مردم کشورهای جهان از صحبت های آقای احمدی نژاد در نیویورک نداریم، خاطرنشان کرد: باید طوری به مسئله نگاه کرد که در سطح هفت میلیاردی جهان آیا حرف های آقای احمدی نژاد در نیویورک مورد استقبال مردمی که به مسایل سیاسی و جریانات روز اشراف دارند قرار می گیرد یا خیر؟
وی با اشاره به مشاورین احمدی نژاد و اینکه ممکن است برخی از مشاورین وی سال ها در آمریکا زندگی کرده باشند، افزود: مشاورین آقای احمدی نژاد باید دو کار اساسی بکنند. یکی اینکه بازتاب و بازخورد مطالبی که ایشان در صحن علنی سازمان ملل مطرح می کند را در سطح دنیا بررسی کنند. به هر حال کمپانی و شرکت هایی هستند که این کار را انجام می دهند و قطعا کار دشواری نیست.
زیباکلام تصریح کرد: اگر به این نتیجه رسیدند که مردم بسیاری از کشورهای از حرف های ایشان استقبال کردند به طبع به این روند ادامه دهند. حتی اگر این حرف ها درست نباشد همچنان این حرف ها را تکرار و مطرح کنند.
این استاد دانشگاه گفت: اما اگر متوجه شدند که این حرف ها خیلی به نفع ایران اسلامی نبوده و باعث بالا رفتن جایگاه ایران اسلامی و پیدا شدن دوستان، همراهان و هم پیمانانی برای جمهوری اسلامی نمی شود، در بیان برخی از این مطالب و مشاورینی که ممکن است نطق های ایشان را بنویسند مقداری تجدید نظر کرده و دایره مشورت و رایزنی های خود را بیشتر کنند.
وی با بیان اینکه در این خصوص مجلس شورای اسلامی را به شدت مقصر می دانم، گفت: معتقدم که قطعا نمی بایست مجلس شورای اسلامی از کنار نطق های رییس جمهور بی تفاوت رد شود. این نطق ها مهم و روی منافع و مصالح ملی ما تاثیر زیادی می گذارد. قطعا باید مجلس از رییس جمهور به خاطر نطق هایی که در صحن عمومی سازمان ملل بیان می کند بازخواست کند.
زیباکلام در خصوص ارزیابی اش از کلیات مطالبی که رییس جمهور در مجمع عمومی سازمان ملل مطرح می کند گفت: می توان مطالبی که آقای احمدی نژاد در مجمع عمومی سازمان ملل مطرح می کند به دو گروه و دسته تقسیم بندی کرد. یک دسته مطالبی در جهت نفی سرمایه درای یا انتقاد از سرمایه داری و توزیع ناعادلانه ثروت در جهان و یا یک سری نابرابری ها است. که به نظر من این حرف ها جدید نیست و صد و پنجاه سال پیش کارل مارکس مدعی ناعدالتی و نابرابری در نظام سرمایه داری شد. این حرف جدید نیست و بسیاری از رهبران انقلابی و رادیکال جهان نیز به کرار این مطالب را بیان کردند.
وی ادامه داد: مسئله اساسی بیان این نیست که توزیع ناعادلانه ثروت در جهان حاکم است. چه کسی توزیع را عادلانه می داند؟ ولی سوال اساسی از آقای احمدی نژاد این است که راه حل عملی و واقع بینانه شما برای توزیع عادلانه ثروت چیست؟ اینجاست که دیگر آقای احمدی نژاد نمی تواند کلی گویی کند. چون آن فرمول و راه حل باید در جمهوری اسلامی پیاده شده باشد.
وی تصریح کرد: هنگامی که ما در جامعه خود نتوانستیم بعد از سی و دو سال عدالت و مساوات را پیاده کنیم و وقتی اقتصاد ما به شدت به فساد و تبعیض آلوده است، دنیا به آقای احمدی نژاد می گویند شما که این فرمول و راه حل را ارایه دادید، چرا این راه حل را در مملکت خود پیاده نکردید؟ یا مثلا مطالبی که ایشان در خصوص توزیع قدرت بین کشورها و ناعادلانه بودن شان مطرح می کند و حرف کاملا درستی است ولی مائو تسهتونگ حدود چهل سال پیش از آقای احمدی نژاد مطرح کرد که بر شورای امنیت قانون توحش حاکم است.
وی همچنین گفت: در اینجا چه از آقای احمدی نژاد و چه از مائو تسه تونگ این سوال مطرح می شود که راه حل شما برای اینکه شورای امنیت و نهاد سازمان ملل عادلانه و بهتر اداره شود چیست؟ ما نمی توانیم بگوییم روسیه یا چین که یک میلیارد و اندی جمعیت دارد یا فرانسه و انگلستان یک رای داشته باشند و گینه بیسائو هم یک رای داشته باشد. این مسئله محقق نمی شود و حتی خود آقای احمدی نژاد نیز این مسئله را قبول ندارد.
زیباکلام خاطرنشان کرد: فرمول و راه حل هایی برای حل این مشکل بیان شده است که مثلا بزیل، هند و …نیز به شورای امینت بپیوندد که راه حل های عملی است و جهان به آن گوش داده و برای آن ارزش قایل می شوند.
وی در خصوص دسته دوم مسایل و مطالبی که آقای احمدی نژد در سازمان ملل مطرح کرد گفت: در این سفر گفتند که یازده سپتامبر کار خود آمریکایی ها بوده و گروه های رادیکال و اسلام گرایی تندرو در آن نقش نداشتند. قبول داریم که ممکن است در خود آمریکا نیز حدود ده درصد، کمتر یا بیشتر به این اعتقاد داشته باشند که حادثه یازده سپتامبر را کار افرادی داخل حاکمیت آمریکا بدانند ولی ۲۱ مقصر و متهم اصلی یازده سپتامبر معرفی و محاکمه شدند و القاعده به عنوان یک طرز فکر و جریان فکری و کارهایی که کرده است مشخص است و این که ما پیشنهاد دهیم کمیته ای روی این حادثه کار کنند به نظر من مسخره کردم حکومت آمریکا و انکار بسیاری از بدیهیات و مسلمات است.
۱۳۸۹ مهر ۱, پنجشنبه
حماسه ای دیگر از احمدینژاد!!!
احسان باکری آزاد شد
احسان باکری، فرزند شهید حمید باکری از فرماندهان دفاع مقدس، پس از چند ساعت بازداشت، دقایقی پیش آزاد شد و به خانه برگشت.
به گزارش خبرنگار کلمه، احسان باکری عصر امروز (چهارشنبه) در سالروز آغاز هشت سال دفاع مقدس، پس از اعتراض به ضرب و شتم مادرش توسط ماموران لباس شخصی در جلوی منزل مهدی کروبی، بازداشت شده بود که دقایقی پیش آزاد شد و به خانه بازگشت.
آسیه باکری، دیگر فرزند شهید باکری، ساعتی پیش در این باره به کلمه گفته بود: ابتدا ما آقای کروبی را دعوت کرده بودیم، اما کمی بعد ایشان تماس گرفت و گفت نمیگذارند من بیایم و زنگ زده و گفتهاند که اگر بخواهی از خانه بیرون بروی، بسیجیها را دم در خانهات میریزیم! مادرم که این موضوع را شنید، تصمیم گرفت برای دیدار با آقای کروبی به منزل وی برویم. اما جلوی منزل ایشان، ماموران جلوی ما را گرفتند و مانع ورودمان شدند. یکی از آنها مادرم را تهدید کرد و گفت: اسلحه را روی شقیقهات میگذارم و راحتت میکنم. احسان هم به شدت عصبانی شد و وقتی یه سمت آنها رفت که اعتراض کند، آنها هم او را بردند.
دختر شهید باکری همچنین خاطرنشان کرده بود: ماموران مادرم را به شدت کتک زدند و نصف صورت مادرم بر اثر پاشیدن گاز فلفل سوخته است.
--------------------------------------------------------------------------------
سعید صفوی تصریح کرد: آقایان در روز روشن با خانواده های سرداران رشید و شهدایمان این چنین می کنند، و ادعای آزادی در ایران را در آن سوی مرزها برای جهانیان سر می دهند. وی با اشاره به سخنان امام خمینی (ره) افزود: مگر نه اینکه امام خانواده شهدا را چشم و چراغ این انقلاب می دانستند، نکند این جمله امام هم به مانند سایر فرمایشات ایشان از نگاه آقایان تاریخ مصرف داشته و اینک “نیروهای خودسر” چشم و چراغ شان هستند؟!
عضو شورای مرکزی سازمان عدالت و آزادی ایران اسلامی ضمن ابراز همدردی با خانواده های همت و باکری تصریح کرد: مردان بی ادعایی چون همت و باکری رفتند تا مملکت رنگ و بوی آزادی و احترام به ملت را ببیند، غافل از اینکه با فرزندان و خانواده شان در سالروز حماسه دفاع مقدس با گاز اشک آور و سلاح گرم استقبال می کنند.
وی در پایان گفت: مسوولان نظام مراقب باشند که ادامه روند بی حرمتی به یاران خمینی و دلسوزان وطن نه تنها در تاریخ ثبت و مورد قضاوت آیندگان قرار خواهد گرفت، بلکه این بی مهری ها و بی اخلاقی ها روزی گریبان خود آنها را می گیرد.
۱۳۸۹ شهریور ۳۱, چهارشنبه
مردان ومرد نمایان!!!
«من چیزی از تو نمی خواهم، من سرباز گمنامم، من درویشی سروپابرهنه ام و هنگامی که چشم از جهان فرو می بندم، می خواهم هیچ چیز نداشته باشم، می خواهم تلاشم فقط به خاطر خدا باشد، می خواهم از هر شائبه خودخواهی و خودبینی به دور باشم .
می خواهم بسوزم تا راه را روشن کنم، می خواهم رسالت بزرگ اسلامی تحقق بپذیرد و این تحقق بزرگ ترین پاداشی است که مرا خوشحال می کند .» (مصطفی چمران، کردستان، چاپ چهارم، 1380، ص 171)
حال که نه جنگی است ونه توپ وتیر وترکشی، ادعای رزمندگی آنهم با فقط پوشیدن لباس نظامی از سوی کسی که حتی یکروز در زمان جنگ در صف مردان جنگ جای نداشته است چه معنای دیگری جز نفاق دارد؟ آقای رحیمی !! آیا زمان جنگ که پوشیدن این لباس ممکن بود به بهای جان ناقابلتان تمام شود نمیتوانستید مردی را پیشه خود کنید؟ البته این مسئله در مورد سایر اطرافیان و حتی خود آقای احمدینژاد نیز صادق است.این فرقه هیچ نسبتی با بچه های با اخلاص جنگ نداشته وندارند و حاصل عملکردشان نیز نابودی بسیج و محبوبیت ناشی از فداکاریهای زمان جنگ بسیجیان و سپاهیان میباشد. با آلودن سپاه به اقتصاد آنان را نابود کردند و با تبدیل بخش اعظم بسیج به ابزار کودتا آنان را به سطح شعبان بی مخ تنزل دادند. اما این نامحرمان و نااهلان مسلط بر انقلاب بدانند که همچون کف روی آب رفتنی خواهند بود و صبر خدا برای اینست که آنها تمام وکمال خود رابنمایند و آنچه میماند درستی و راستی و درستکاران خواهند بود.
۱۳۸۹ شهریور ۳۰, سهشنبه
از چفیه، سوء استفاده نکنیم
یادم هست در زمان حیات امام همیشه خدا را شکر می کردم که زندگانی مرا در عهدی قرار داد که امام را بشناسم و انقلاب را ببینم . به آن عشق بورزم و برای این بکوشم. یک دلمان رفتن با شهدا بودو نظر بوجه الله و دل دیگرمان ماندن با انقلاب، تا فردای تحقق آرمانهای آن را ببینیم. قسمت ما این بود که بمانیم و ببینیم. اما نه تحقق آن آرمانها را، که روزگار امروزمان را….
سی و یکم شهریور سالروز آغاز جنگ علیه ایران توسط صدام و حزب بعث عراق است. مناسب دانستم متن سخنرانی
پیش از دستور خود را که به این مناسبت و در اولین سال ورودم به ششمین دوره مجلس شورای اسلامی ایراد شده است را دوباره منتشر کنم.هر چند می دانم بخاطر سوء استفاده از ارزشها و نمادها، نگاه غالب جوانهای امروز به آنها مانند من نیست.
بسم الله الرحمن الرحیم
آغاز سال تحصیلی ۸۰-۷۹ را به همه دانش آموزان و دانشجویان و معلمان و اساتید دانشگاهها تبریک می گویم و از خداوند متعال برای این قشرهای پویا و فرهیخته، طلب توفیق و بهروزی می کنم.
هفته ای که در آن بسر می بریم یادآور حماسه هشت سال دفاع مقدس ملت بزرگ ایران در برابر دشمنی است که جنگ را بر دو ملت ایران و عراق تحمیل کرد، جنگی که سرمایه های دو ملت را در آتش خود سوزاند، اما به یمن صبر و پایداری ملت مومن و فداکار این مرز و بوم از دل آتش جنگ، ملتی آبدیده بیرون آمد که استوار و سرافراز ایستاده است.
براستی جنگ چه بود و چرا خاطره آن پاس داشته می شود؟ یاد دارم در تابستان سال ۶۷ وقتی که اخبار بعد از ظهر رادیو اعلام کرد جمهوری اسلامی ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفته است همه ما گریستیم ، اگر چه روزهای پایانی جنگ تحمیلی سخت و دشوار بود و اخبار جبهه ها ناخوشایند، اما گریه ما به خاطر دست برداشتن از غرور انقلابی در جنگ و احساس بسته شدن باب شهادت بود که عشق به آن فرهنگ رایج جوانان پر شور آن دوره بود.
جنگ دو چهره داشت . یک چهره آن ویرانی و تباهی امکانات مادی بسیار و یک چهره آن جلوه های عشق و ایثار ، سربلندی و افتخار.
بدون تردید کسانی که فیض حضور در جبه ها را درک کرده باشند، بخصوص آنان که داوطلبانه و با آگاهی در این مسیر قدم گذاشتند و عشق به شهادت در راه آرمانهای بلندی که امام امت مطرح می فرمود را حتی لحظه ای در جان خویش یافته باشند، شیرین ترین خاطره های زندگانی خود را از آن دوران ذکر می کنند . همه عشق را می ستایند اما عشقی که عاشق تماماً از خود بگذرد وخود را در پیش پای معشوق فدا کند، چیز دیگری است .
ما نسلی هستیم که همواره غبطه یارانی را می خوریم که از ما سبقت گرفتند و یک شبه ره صد ساله رفتند و ما مانده ایم محکوم به دست و پا زدن در دنیایی که جز خون دل نصیبی برای آرمانخواهان و حق طلبان ندارد . باید ماند و دید که چگونه آرمانهای بلند شهیدان به مسلخ برده می شود و افتخارات آن عزیزان مصادره به مطلوب کسانی می شود که دانسته یا ندانسته به سوداگری ارزشها مشغولند.
دلم می خواست در این فضای غبار آلود، هم خود را بپیرایم و هم غبار مظلومیت از چهره عزیز شهداء بزدایم ، خواستم تا تجدید عهدی با شهیدانمان داشته باشم و بگویم ما همچنان درجستجوی آرمانهای انقلاب اسلامی و شهدای گرانقدر، مسیر دوم خرداد را یافته ایم و با همان عشقی که انقلاب و جنگ را سپری کردیم مسیر اصلاحات را می پیماییم .
ما درهمان نقطه که شهدایمان پرواز کردند نماندیم ، با متقضیات زمان و مکان که امام آموخت به آنها بی اعتناء نباشیم، پیش آمده ایم و امروز نیر همان نیت و عزم را برای همان مقصود در برنامه دوم خرداد دنبال می کنیم .
چفیه ام را سالها بود که بقچه کفنم کرده بودم و به کناری نهاده بودم ، خواستم بیاد دوران جنگ و برای گرامیداشت هفته دفاع مقدس آن را به گردنم بیاویزم. آن را برداشتم و توفیقی شد تا تجدید عهدی نیز با کفنم داشته باشم ، امروز این چفیه را به گردنم آویخته ام تا این یادگار شهیدان و فرهنگ ایثار غریب نماند .
چفیه حق بزرگی بر گردن ما دارد در سرمای زمستان جبهه های غرب ، شال گردن و درآفتاب گرم جبهه های جنوب سایبان شهیدانمان بوده است. عرق جبین آنها را پاک کرده وآب وضوی آنها را گرفته است. زخم بند مجروحان و اسباب همرنگی رزمندگان بوده است . چفیه برای خود نمایی نبود . چفیه برای ایجاد رعب نبود . چفیه نشان مهربانی بود ، ایثار بود ، از خود گذشتگی و تواضع بود. چفیه را مردم دوست داشتند . اکنون هم دوست دارند . اگر ما مدعیان چفیه را نیالاییم و تحت لوای آن خشونت نورزیم و آن را نشان باند و گروه خود نکنیم و مردم ببینند چفیه به گردنها به قانون احترام می گذارند، آبروی مردم را پاس می دارند و حریم انسانی و آزادی آنان را نگه می دارند . اگر چفیه زینت ماست ، ما نیز زینت چفیه این یادگار شهیدان باشیم. تا چفیه به گردنها ، همچون همیشه پناه مردم و مظلومان باشند و مرضی نظر روح ناظر شهیدان.
و السلام علیکم ورحمه الله
منبع: وبلاگ گلّجه
دولت فرصتطلب است؛ نه پیرو شهید رجایی است و نه دنبال کورش
عماد افروغ، نماینده سابق مجلس، در پاسخ به این سوال که چگونه احمدینژاد که زمانی از سوی عدهای رجایی زمان بامیده میشد اکنون و پس از ۵ سال کوروش زمان نامیده میشود، اظهار داشت: من هیچ گاه دولت فعلی را با دولت شهید رجایی مقایسه نکردم و همواره هم این قیاسرا معالفارغ دانستهام و بعد از مدتی هم به این نتیجه رسیدم که آنچه در مورد این دولت صادق است این مساله است که این دولت زمانه را خوب میشناسد و شرایط و احوال را خوب درک میکند و متناسب با اوضاع و شرایط تغییر موضع میدهد.
وی در گفتوگو با ایلنا، با اشاره به اینکه این جریان به دنبال فرصت میگردد و از هر چیزی به مثابه فرصت استفاده میکند. تاکید کرد: این جریان یک جریانی است که از آن میتوان بهعنوان ماکیاولیسم مذهبی یاد کرد که هر مسئلهای برای او یک فرصت است ، چه اشخاص و شعارها و چه اهداف. بنابراین یک چنین جریانی نمیتواند مطلوب و جدی باشد و از نظر من نه انتسابش به شهید رجایی جدی است و نه توسل و تمسکش به کوروش و جریانهای دیگر.
این فعال سیاسی اصولگرا فعالیتهای حزبیای را پیرامون قدرت دولتی شاهد هستیم، از سوی دیگر میبینیم که این نوع فعالیت از سوی دولت نفی میشود، به این معنا که فعالیت حزبی صورت میگیرد، اما در قالب مخالفت با تحزب،چنین امری آزار دهنده است که گروهی فعالیت حزبی بکند اما در عین حال فعالیتهای حزبی را نیز نفی کند، این ماجرا را پیچیدهتر میکند.
عماد افروغ در مورد تشکیل احزاب حامی دولت و نگاه دولت به مسئله احزاب، اظهار داشت: در عالم سیاست اگر یک رجل سیاسی که قصد دارد واردکار اجرایی سیاست شود، ادعا کند که بدون اتکا به گروهها و جریانات سیاسی غیر از احزاب توفیق پیدا کرده ادعای گزافی است.
وی با بیان اینکه تنها قشری که میتواند به تنهایی فعالیت بکند و معمولاً هم هزینههای زیادی را متحمل میشود و به قول ادوارد سعید «در زندان خود تحمیلی خودش محبوس میشود روشنفکر است» ، متذکر شد: تنها روشنفکر است که بدون اینکه قصد داشته باشد وارد قدرت سیاسی شود با روشنگریهایش خود را به حاشیه میکشاند و انواع هزینهها را متقبل میشود.
افروغ ادامه داد: بقیه اقشار وقتی میخواهند وارت فعالیت سیاسی شوند ، حتما با اتکا به یک جریان و یا پیوند و پیوستهایی وارد میشوند و این پیوندها هم البته تفاوت میکند ،بعضی وقتها این پیوندها بوی حزب میدهد و برخی اوقات بوی حزب نمیدهدکه هر چند ممکن است ظاهری از عنوان حزب را نداشته باشد ،اما محتوای یک حزب را میتوان درون آن جستوجو کرد و این مساله را میشود درباره همه کسانی که بعد از انقلاب اسلامی به قدرت اجرایی رسیدهاند ردیابی کرد.
این نماینده سابق مجلس با طرح این پرسش که کدام یک از روسای جمهور بودند که بدون اتکا به جریانات و گروههای سیاسی شناخته شده و ناشناخته، روی کار نیامده باشند،
اضافه کرد: در سالهای اخیر شاهد یک واقعیت ساختاری در رابطه قدرت و ثروت بودهایم و این رابطه هم صرفا بر مدار ثروت اقتصادی نیست، و حوزههای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی را دربر میگیرد.
افروغ خاطرنشان کرد: به محض اینکه افراد وارد قدرت دولتی میشوند به دلیل فرصتهایی که این موقعیت در اختیار آنها قرار میدهد ، هم به ثروت میرسند و سرمایههای فرهنگی و هم سرمیاههای سیاسی را در اختیار میگیرند که نمونه آن احزاب دولت ساخته است ،حتی اگر قالب حزب را هم نداشته باشد.
افروغ با نام بردن از برخی احزاب در این رابطه ادامه داد: میتوان به حزب کارگزاران ، مشارکت و برخی از همین احزابی که در دروه ریاستجمهوری نهم به بعد شکل گرفته و تقویت شدهاند اشاره کرد که قبلا اثری از آنها نبود.
وی با تاکید بر اینکه این اتفاق ربطی به این رئیسجمهور و یا روسای جمهور دیگر ندارد این واقعیت را یک واقعیت ساخت یافته دانست که به جای اینکه دولتها توسط جمعیتها و گروههای شناخته شده سیاسی شکل بگیرند ، این دولتها هستند که جریانات و گروههای سیاسی را تشکیل میدهند.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه اگر قاعدهبازی قاعده حزبی میشد ، به این معنا بود که ما با یک فلسفه سیاسی روشن و ایدئولوژی تعریف شده و نیز یک رهبری مشخص و عضوگیری و منابع مالی تعریف شده مواجه بودیم، گفت: فعالیتهای حزبیای را پیرامون قدرت دولتی شاهد هستیم، از سوی دیگر می بینیم که این نوع فعالیت از سوی دولت نفی میشود، به این معنا که فعالیت حزبی صورت میگیرد، اما در قالب مخالفت با تحزب،چنین امری آزار دهنده است که گروهی فعالیت حزبی بکند اما در عین حال فعالیتهای حزبی را نیز نفی کند، این ماجرا را پیچیدهتر میکند.
افروغ تصریح کرد: به سادگی میتوان مصادیق جریانهای سیاسی که کمک کردند ، رئیسجمهور فعلی به قدرت برسد مشخص کرد و نیز مصادیق جریانهای سیاسی را که با وجود آمدن این دولت شکل گرفتند و تقویت شدند را برشمرد، اما من نمیخواهم وارد روشن کردن این مصادیق بشوم.
امام خمینی و «مجلسی که در رأس امور بود»
بیست و پنج سال قبل، بین نخستوزیر و رئیسجمهور وقت اختلافی بروز کرد که به تلاش رئیسجمهور برای عدم معرفی وی برای دور دوم و مخالفت امام خمینی (ره) با این تصمیم و حمایت قاطع ایشان از ابقای مهندس موسوی به عنوان نخستوزیر منجر شد. دستنوشتههای آقای هاشمی رفسنجانی که یکی از اسناد زنده و پرمحتوای تاریخ انقلاب اسلامی به شمار میرود، این ماجرا را از نگاه رئیس مجلس وقت روایت میکند.
آقای هاشمی که از نزدیک در جریان جزئیات این ماجرا بوده است، با روایت مختصر اما تیزبینانه خود نشان میدهد که امام از سویی تا چه حد در حمایت از میرحسین موسوی راسخ بود و در برابر مخالفان او در هر جایگاهی که باشند، ایستاد، و از سوی دیگر به نظر نمایندگان (موسوم به گروه ۹۹ نفر) که نظر رهبری را نادیده گرفتند و بر مخالفت خود با مهندس موسوی پافشاری کردند، احترام گذاشت و ضمن اینکه نظر خود را بیان کرد، بدون آنکه بر نمایندگان تحکم کند، بر حق مجلس و آزادی رای نمایندگان تصریح کرد. حتی با وجود آنکه برخی از نمایندگان آن دوره عبارات نامناسبی را در مورد دولت وقت به کار بردند، هیچیک از آنان به خاطر این مواضعشان تخطئه یا ردصلاحیت نشدند و حتی امام در مقابل واکنش برخی چهرههای جناح چپ در دفاع از نظر ایشان، تأکید کرد که کسی حق ندارد راجع به مجلس جسارت کند.
مرور روایت هاشمی رفسنجانی از این مقطع تاریخی، در روزهایی که زمزمههای یکهسالاری رئیس قوه مجریه بالا گرفته و ظاهرا وقت کنار راندن مجلس به عنوان یکی از آخرین سنگرهای متزلزل موجود در برابر دیکتاتوری رسیده است، خواندنی عبرتآموز است:
سهشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۶۴
در مجلس زمزمهای پیچیده که امام به آقای فخرالدین حجازی [نماینده تهران] گفتهاند، مصلحت نمیدانند که [آقای میرحسین موسوی] نخستوزیر عوض شود و اختلافات شدیدی از این جهت در مجلس است.
شب با آقای خامنهای جلسهای طولانی داشتیم، درباره کابینه آینده، ایشان مایل نیست که مهندس موسوی [مجددا] نخستوزیر شود. خط اقتصادی ایشان را قبول ندارند. از من توقع دارند که همراهی کنم. قرار شد ایشان این مسئله را با امام در میان بگذارند. مشکل را جدی میبینم؛ دو سلیقه در مورد وزرا و برنامهها. [رئیسجمهور و نخستوزیر] در طول چند ماه گذشته، نتوانستهاند در مورد سه وزیر دفاع، برنامه و بودجه و راهوترابری توافق نمایند….
پنجنشبه ۱۷ مرداد
بعد از نماز با آقای خامنهای جلسه داشتیم … آیتالله خامنهای شرح مذاکرات امروزشان را با امام دادند. امام گفتهاند مصلحت نیست که آقای مهندس [میرحسین] موسوی از نخستوزیری کنار بروند…
یکشنبه ۲۰ مرداد
شب با آقای خامنهای درباره نخستوزیری مذاکره کردیم. ایشان توقع دارند من در جهت تسهیل نظر ایشان در مورد تعویض کابینه کار کنم. پیشنهاد دادند که امام به نحوی گفته خودشان را که ابقای آقای میرحسین موسوی را به مصلحت دانستهاند، جبران نمایند و بعید میدانم که امام بپذیرند…
دوشنبه ۲۱ مرداد
احمد آقا هم آمد و به طور مفصل مذاکرات آقای خامنهای و امام را درباره نخستوزیر آینده گفت و گفت نظر امام این است که تعویض مهندس [میرحسین] موسوی مصلحت نیست و مایلند که این نظرشان گفته شود؛ درست بر خلاف نظر آیتالله خامنهای.
پس از مشاوره به این نتیجه رسیدیم که اگر نظر امام این باشد، باید بر همین روال عمل شود. ولی آقای خامنهای اگر اختیار داشته باشند، به هیچ وجه حاضر نیستند که نخستوزیری ایشان را بپذیرند و میگویند فقط در صورت حکم امام حاضرند ایشان را معرفی نمایند و در این صورت در کارها دخالت نخواهند کرد و وزرا را هم به میل آقای موسوی تصویب میکنند. به هر حال مشکل بزرگی در پیش داریم….
چهارشنبه ۲۳ مرداد
شب مهمان احمدآقا بودیم. امام هم در جلسه شرکت کردند. آقای خامنهای به خاطر آمدن والدینشان نیامدند. بیشتر بحثها بر سر نخستوزیر آینده و اختلاف نظر بین آقایان خامنهای و مهندس موسوی بود ولی به نتیجهای نرسیدیم… .
شنبه ۲ شهریور
خدمت امام رفتم و راجع به مشکل کابینه آینده، با توجه به عدم موافقت آقای خامنهای با آقای [میرحسین] موسوی مذاکره کردم، اما نتیجهای به دست نیامد. امام همان حرف قبلی خودشان را تکرار فرمودند که تغییر دولت را صلاح نمیدانند و حاضر هم نیستند در این خصوص امر صادر کنند و اظهارنظر را کافی میدانند.
در مورد اینکه به شورای نگهبان توصیه کنند در تفسیر قانون اساسی که معرفی نخستوزیر را بعد از انتخاب مجدد رئیسجمهور لازم میدانند، تجدیدنظر کنند که خود به خود دولت بماند، امام فرمودند: نمیخواهیم این بدعت باب شود که موجب تضعیف شورای نگهبان شود. گفتم، فتنه پیش خواهد آمد. فرمودند: با آقای خامنهای صحبت کنیم و ایشان را قانع کنیم و ضمنا گفتند: برای خود آقای خامنهای ضرر دارد و خبر از رسیدن نامه آقای خامنهای و جواب خودشان به همین مضامین دادند.
آیتالله خامنهای تمایلی به نامزد شدن مجدد نداشتند و با اصرار ماها و نیز خواست امام پذیرفتند و همان موقع نظرشان را راجع به کابینه گفتهاند و اکنون حجت دارند، ولی نمیخواهند از نظر امام تخلف کنند… .
یکشنبه ۳شهریور
عصر آقایان [محمد] یزدی و سیدجعفر کریمی از طرف جامعه مدرسین [حوزه علمیه قم] آمدند و برای تغییر دولت آقای [میرحسین] موسوی از من استمداد کردند. مشکلات را گفتم و گفتم نظر امام با آقای موسوی است و نمیشود با آن مخالفت کرد.
دوشنبه ۱۱ شهریور
وزیر امور خارجه … با توجه به اظهار امام که مصلحت نمیدانند آقای [میرحسین] موسوی عوض شود، گفت: به آیتالله خامنهای بگویم که اسم آقای ولایتی را به عنوان نخستوزیر مطرح نکنند و حاضر نیست در این شرایط مسئولیت را بپذیرد.
عصر آقای ناطق [نوری] آمد. ایشان هم درباره همین موضوع صحبت کرد و اصرار داشت که امام را باید راضی کرد. طرفدار نخستوزیر شدن آقای [علیاکبر] ولایتی است….
چهارشنبه ۱۳ شهریور
ساعت ۹ صبح به زیارت امام در حسینیه جماران رفتم. مراسم تنفیذ ریاستجمهوری آقای خامنهای بود. امام در متن نوشتهشان بر ضرورت تکیه بر محرومان و مستضعفان تأکید نمودند. آیتالله خامنهای در اظهاراتشان از نقاط ضعف عملکرد دولت با کنایه یاد کردند… .
شنبه ۱۶ شهریور
پیش از ظهر آقای رئیسجمهور آمدند و ناهار مهمان من بودند … نظر آقای خامنهای این است که اینها خوب کار نکردهاند و جایز نیست دوباره مأمور تشکیل کابینه شوند. زمان طولانی بحث کردیم، ولی به نتیجه نرسیدیم. مشکل عمده ایشان، اظهارنظر امام است….
دوشنبه ۲۵ شهریور
با آیتالله خامنهای درباره جلسه فردای نمایندگان، تلفنی مذاکره کردیم. معلوم شد ایشان مصمماند که در این جلسه شرکت کنند. نامهای به ایشان نوشتم و نکاتی را ذکر کردم. احمدآقا آمد و اطلاع داد که امروز آقایان مهدوی کنی، ناطق نوری، یزدی و جنتی خدمت امام آمدند و از امام خواستند اظهارنظری که مبتنی بر عدم مصلحت بودن تغییر آقای [میرحسین موسوی]، نخستوزیر فرمودهاند، پس بگیرند یا جبران کنند که آقای خامنهای بتوانند فرد دیگری را معرفی نمایند. ولی امام نپذیرفتهاند و محکم گفتهاند که مصلحت نیست دولت عوض شود.
شب آقایان بهزاد نبوی و [محسن] نوربخش آمدند و از تصمیم آقای خامنهای مبنی بر تعویض دولت اظهار نگرانی کردند و از من خواستند دخالت کنم و مانع شوم…
سهشنبه ۲۶ شهریور
آقای خامنهای در جلسه سهشنبه نمایندگان شرکت کردند و انتقاداتی علیه دولت داشتند اما نگفتند که میخواهند دولت را عوض کنند، ولی مخالفت خود را به نحوی گفتند…
چهارشبنه ۲۷ شهریور
حدود هشتاد نفر از نمایندگان طرفدار دولت آقای [میرحسین] موسوی آمدند و از اظهارات دیروز آیتالله خامنهای انتقاد کردند. نامهای برای امام تهیه کردهاند که مشغول جمعآوری امضا هستند….
شنبه ۳۰ شهریور
عصر آقای ناطق [نوری] برای چارهجویی در موضوع کابینه آمد؛ به نظر میرسد فهمیدهاند که آقای [میرحسین] موسوی را نمیتوان عوض کرد و گفت: آقای خامنهای هم تا حدودی به همین نتیجه رسیدهاند و دیگر آن احساس تکلیف را ندارند…
سهشنبه ۲ مهر
بعد از نماز با آقای خامنهای جلسه خصوصی داشتیم. آماده شدهاند که آقای [میرحسین] موسوی را به مجلس معرفی کنند، ولی بنا دارند در مورد وزرا سختگیری نمایند.
شنبه ۶ مهر
پیش از ظهر احمد آقا آمد و نتیجه مسافرت به خارک را به ایشان گفتم که خدمت امام بگویند. خبر داد که امام جواب نامه ۱۳۵ نماینده مجلس در حمایت از آقای [میرحسین] موسوی را دادهاند و نوشتهاند که نظرشان ابقای آقای موسوی است. این تأیید کتبی مجدد، لابد آقای رئیسجمهور و جناح مقابل آقای موسوی را عصبانیتر میکند.
حضرت امام در پاسخ به نامه نمایندگان چنین مرقوم کردهاند: «بسماللهالرحمن الرحیم با تشکر از حضرات آقایان، اینجانب چون خود را موظف به اظهارنظر میدانم، به آقایانی که نظر خواستهاند، از آن جمله جناب حجتالاسلام مهدوی و بعضی آقایان دیگر، عرض کردم آقای مهندس موسوی را شخص متدین و متعهد و در وضع بسیار پیچیده کشور، دولت ایشان را موفق میدانم؛ و در حال حاضر تغییر آن را صلاح نمیدانم. ولی حق انتخاب با جناب آقای رئیسجمهور و مجلس شورای اسلامی محترم است ـ ۵ مهر ۶۴ ـ روحالله الموسوی الخمینی».
پنجشنبه ۱۸ مهر
صبح زود به مجلس رفتم. عفت و خانواده امام هم، برای شرکت در مراسم تحلیف رئیسجمهور به مجلس آمدند… من به خاطر اقداماتی که هفتههای اخیر در تضعیف آقای خامنهای شده، از ایشان تمجید و تجلیل زیاد کردم.
شنبه ۲۰ مهر
آقای [محمدرضا] توسلی [مسئول دفتر امام] از اظهارات روز پنجشنبه آقای خامنهای در مراسم تحلیف گله داشت که به نحوی اعلان تحمیل دولت بود. حاج احمد آقا آمد و گفت: امام از اظهارات پریروز آقای خامنهای ناراحت شدهاند و معلول شیطنت اطرافیان ایشان میدانند و میخواهند به ایشان در این خصوص پیغام بدهند. راجع به اعضای دولت آینده بحث شد و ترجیح دادیم آقای منتظری هم به نحوی در شورای حکمیت [در انتخاب وزرا] باشند و امام هم موافقت فرمودند.
یکشنبه ۲۱ مهر
اولین دستورمان رأیگیری برای دولت بود. شرکت نمایندگان در جلسه کمسابقه بود. ۲۶۱ نفر از مجموع ۲۶۷ نفر نماینده آمده بودند. ۱۶۲ موافق، ۷۳ مخالف و ۲۶ نفر ممتنع بودند. ۹۹ رأی مخالف و ممتنع که [به رغم تذکر قبلی] برخلاف نظریه امام بود، باعث ناراحتی شدید اکثریت نمایندهها شد و وسیلهای برای بدنام شدن و ضد ولایت فقیه معرفی شدن جریان محافظهکار گردید. بعضی این را از اشتباهات بزرگ سیاسی آنها میخوانند. نقطه مثبت آنها تعبد آنها بود که با این رأی از دستشان ممکن است گرفته شود و خود آنها این را وظیفهشناسی نمایندگی میدانند و فکر میکنند امام هم راضی نیستند نماینده برخلاف نظرش رأی بدهد.
دوشنبه ۲۲ مهر
احمدآقا آمد و گفت: امام آمادهاند برای ختم غائلهای که در اثر مخالفت ۹۹ نماینده مجلس با نظر امام درخصوص نخستوزیر ایجاد شده، با نمایندگان ملاقات نمایند. قرار شد روز چهارشنبه به ملاقات برویم و مطالبی که امام به آقای خامنهای درباره عدم مخالفت با دولت و طرد افراد ناباب گفتهاند، نقل کرد و گفت: آقای رئیسجمهور پذیرفتهاند. درباره وزرای پیشنهادی آقای میرحسین موسوی هم مذاکره کردیم.
سهشنبه ۲۳ مهر
قبل از جلسه رسمی به نمایندگان اطلاع دادم که فردا به ملاقات امام میرویم؛ خوشحال شدند. بعد از تنفس به دفترم آمدم.
چهارشنبه ۲۴ مهر
امام فرمودند: من قبلا از آقایانی که زحمت دادم، معذرت میخواهم، لکن بعضی مسائل هست که موجب شد من به خدمت آقایان برسم و آن چیزی که تکلیفم هست، عرض کنم. اولا که هیچ نگرانیای در این مسائل نیست و من تأیید میکنم مجلس را و همیشه سفارش میکنم به ملت که مجلس را باید تأیید کنند و مجلس از ارگانهایی است که لازم است بر همه ما که او را تأیید کنیم و هیچ کس حق ندارد که راجع به مجلس جسارتی بکند و مجلس حقش است که موافق و مخالف داشته باشد و ممتنع و یک مسئلهای است که همیشه باید در مجلس باشد و این امری است که گذشت و در او هیچ صحبتی نیست. آن چیزی که موجب زحمت آقایان است، این است که ما راجع به آتیه صحبت کنیم، گذشته گذشته است.
۱۳۸۹ شهریور ۲۹, دوشنبه
سردار جعفری! شـما به امانت شهــــــــــــــدا خیانت کـــردید
همسر شهید باکری که از حامیان میرحسین موسوی در انتخابات دهم ریاستجمهوری بود و به خاطر صراحتش در افشای انحرافات طیف احمدینژاد و از جمله توهینهای محصولی وزیر کنونی رفاه به شهیدان باکری، آماج اتهامات رسانههای حامی تمامیت خواهان و برخی چهرههای حامی سرکوب قرار گرفته بود، دو هفته پیش در نامهای سرگشاده به فرمانده سپاه پاسداران، با یادآوری سابقه روابط او با شهید باکری و آشنایی و رفت و آمد دو خانواده، به سردار جعفری هشدار داد که رویه فعلی، خیانت در امانت و از دست دادن سرمایههای نظام است.
فاطمه امیرانی، در این نامه که برای انتشار در اختیار کلمه قرار گرفته است، نوشت: شهیدان باکری خونشان را برای ایجاد تفکری دادند که پیامبرش رحمه للعالمین و هدف بعثتش اکمال اخلاقیات بود. سردار! آیا خیانت در امانت نیست که فرزند شهیدی را چند ساعت دستگیر کنند و به بدترین صورت توهین و فحاشی و شکنجه و در نهایت تهدید به….. کنند؟ همان که سران نظام همواره منکر انجام آن بوده اند! وقتی فرزند شهید به این مزخرفات تهدید شود، بر سر دیگر جوانان چه آمده است؟!
وی در بخش دیگری از این نامه، با انتقاد از سرکوب خشن اعتراضات مردمی پس از انتخابات، خاطرنشان کرد: از اولین ساعات پس از اعلام نتایج با روشی غیرمنطقی و غیرانسانی با مردم برخورد کردید. واقعا پاسخ سوال خانواده های باکری و همت در مورد ابهامات برگزاری انتخابات باید باتوم فرود آمده بر فرق مصطفی همت می بود یا شوکری که به نا حق بر گردن احسان باکری نشست؟ و یا باتومی که به کمر جراحی شده خانم همت در ۲۳ خرداد خورد؟
همسر شهید باکری همچنین در بخشی از این نامه، دردمندانه به توصیف بسیجیان دیروز و تفاوت آنها با مدعیان امروز بسیج پرداخت و نوشت: بسیجی انسانی بی ادعا با یک کوله پشتی و لباس خاکی بود که بدون توقع حاضر بود هر کاری که از دستش بر می آمد برای کمک به دیگران انجام دهد تا مردم در آرامش و امنیت زندگی کنند. نه آنکه که با لباس سیاه و باتوم در دست و موتوری که دود آن هوای تنفسی انسانها را سیاه کند و با ترساندن مردم به ظاهر قضیه را آرام کند! شما بهتر از همه می دانید با ایجاد رعب و وحشت، کسی از تفکر خود دست بر نمی دارد.
وی در ادامه نامه خود، با تشبیه وقایع چند سال اخیر به کودتا، از فرمانده سپاه پرسیده است: با چه معیاری یاران انقلاب به خودی و غیرخودی تقسیم شدند؟ چرا در این مملکت اسلامی هدف وسیله را توجیه کرده و برای توجیه عملکرد نادرست از دروغ، تهمت و افترا استفاده می شود؟ مگر نه آنکه بنا به روایات”از آثار دروغ در جامعه تفرقه و جدایی است”. چرا اجازه می دهید با دروغ وحدتی را که از ارکان اساسی انقلاب بود، از بین ببرند؟ آیا این عملکرد باعث از بین رفتن وحدت، آبرو، اعتبار و اقتصاد ایران نیست؟!
متن کامل نامه این همسر شهید به فرمانده کل سپاه پاسداران که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسَى وَلْیَدْعُ رَبَّهُ إِنِّی أَخَافُ أَن یُبَدِّلَ دِینَکُمْ أَوْ أَن یُظْهِرَ فِی الْأَرْضِ الْفَسَادَ
و فرعون گفت مرا بگذارید موسى را بکشم تا پروردگارش را بخواند من مىترسم آیین شما را تغییر دهد یا در این سرزمین فساد کند. آیه ۲۶ سوره مبارکه غافر
سردار سر لشکر جعفری امروز، برادر عزیز جعفری دیروز !
اینجانب فاطمه چهل امیرانی همسر شهید حمید باکری در مورد بعضی از عملکردهای شما اعتراض دارم. چون شما در جایگاهی قرار گرفته اید که موجودیت آن از خون بهترین فرزندان این مرز و بوم و صبر و تحمل خانواده آنهاست. درست است که به قیامت و اجر آخروی معتقد هستیم ولی طبق وصایای امام و شهدا باید از ارزشها و اهدافی که آنان برای رستگاری مردم دنبال می کردند، محافظت و دفاع کنیم. اگر خیلی آرمانی هم فکر نکنیم حداقل باید بتوانیم جوابگوی سوالات فرزندانمان باشیم که “پدر برای چه هدفی رفت و نتیجه چه شد؟!” و اگر تاکنون نیز آشکارا مطلبی نگفتیم، از آن جهت بود که فرصت به افرادی مانند شما داده بودیم، تا ببینیم به چه سرانجامی می رسیم. لطفا به من نگویید چند موشک ساخته اید و یا چند هواپیما به هوا فرستاده اید، از رشد اقتصادی و مادی هم نگویید. چون احساس می کنم به شعورم توهین می شود. می دانید که هم می فهمیم، و هم می دانیم. فقط پاسخ این سوال مرا بدهید که در این کشور که امثال شما آن را اداره می کنند، جایگاه کرامت انسان کجاست؟
برادر جعفری! به خاطر می آورم تابستان سال ۱۳۶۲ وقتی به همراه فرزندان کوچکم، از دزفول به پادگان الله اکبر در اسلام آباد رسیدیم، همسر مهربان شما با محبت از ما پذیرایی کردند تا خستگی سفرمان بر طرف شود. و بعدها نیز هر وقت حمید می خواست تماس بگیرد به منزل شما زنگ می زد و همسرتان به زحمت می افتادند و مرا خبر می کردند. آخرین باری که حمید تماس گرفت و متوجه شده بود که بچه ها مریض هستند، می دانید چه گفت؟ “فاطمه! به عزیز بگو بچه ها را دکتر ببرد…” نمی دانم رابطه شما با حمید چگونه بوده، فقط می دانم شما فرمانده قرارگاه بودید و حمید تحت امر شما. و برای من تعجب آور بود که چرا حمید چنین توقعی از شما دارد؟ آن روز من چیزی به همسرتان نگفتم و خودم به تنهایی و سختی بچه ها را در شهر غریبی که تازه بمباران شده بود پیش دکتر بردم. در منزل شما بود که متوجه شدم حمید شهید شده. هر چند رسماً چند روز بعد به من اطلاع دادند که او شهید شده و من برای همیشه جسم فیزیکی حمید را از دست دادم. و او در مجنون ماند….
چقدر ساختمانهای پادگان الله اکبر باصفا بود. هر دری که باز می شد، شهیدی از آن خارج می شد. همت، دستواره، عباس کریمی، فتوره چی، نورانی، ورامینی، اثری نژاد، ممقانی و… اخلاص رزمندگان و شهدا به خانواده آنها نیز تسری پیدا کرده بود. شاید شما و خانوادتان هم هنوز مانند من به یاد داشته باشید که آنجا چقدر یکدلی و یکرنگی حاکم بود! آن روزها حسادتی نبود. هیچ کس تنها به فکر خودش نبود. همه مواظب بودیم به دیگران آسیبی نرسانیم حتی اگر خودشان هم متوجه نباشد.
یادم هست بعد ها وقتی با خانم آقا مهدی و خانواده های شهید همت و شهید زین الدین در قم ساکن بودیم، شما به همراه خانواده تان با یک جعبه انار به دیدن ما آمدید!
این مطالبی که عرض کردم شناختی است که از برادر عزیز جعفری دارم.
اما سردار سرلشکر جعفری،
ششم اسفند سال ۱۳۸۸ شما را البته بعد از سالها مجدداً در مراسم سالگرد شهدا در منزلمان دیدم، یکی از مشخصه های بارز برنامه های سالگرد ما این است که کسی به آن دعوت نمی شود. هر کس بخواهد با هر تفکری می تواند در آن شرکت کند. افراد از هر طیف فکری با محوریت علاقه به شهدا به آن وارد می شوند، اختلافات را کنار گذاشته، به مشترکات می پردازند و شبی را سر سفره بی ریای شهدا می گذرانند. می دانم که این خواسته قلبی حمید و مهدی است. زیرا از تفرقه بسیار بیزار بودند. جناب مهندس میرحسین موسوی هم تشریف آورده بودند، سردار جعفری! نمی دانم اطرافیانتان به شما چه گفتند که از فرصت خاموشی چراغ ها استفاده کردید و از خانه شهدا رفتید!
سردار سرلشکرجعفری،
به نظر بنده بر دستاوردهای انقلاب که در ازای فداکاریهای بهترین فرزندان این مرز و بوم به دست آمده بود، جفاهای بسیار رفته است. متاسفانه برخی را در حیطه اختیارات و مسوولیتهای جنابعالی می بینم. و از سکوت شما در مقابل بقیه موارد در تعجبم. انتظار من از جنابعالی چیز دیگری بود. به نظر بنده شما خیانت در امانت کردید و وظایف خود را در قبال صیانت از آرمانهای انقلاب، شهدا و امام شهیدان و حفظ منافع ملی به درستی انجام ندادید. لذا به گوشه ای از مواردی که خود به آن رسیده ام اشاره می کنم:
۱ – به یاد دارم که روزی همسرتان به من گفتند که بدون اجازه شما کاری نمی کنند و فقط از شما اجازه دارند که تا نانوایی بروند. این قضیه را برای حمید تعریف کردم و به او گفتم که از امروز من هم فقط با اجازه تو بیرون می روم و وظایف بیرون از خانه به عهده توست. او قبول کرد و به شوخی گفت که من نسبت به تو ولایت دارم و باید از من اطاعت کنی! اما چون دیر به دیر به خانه می آمد، فقط یک بار توانست خرید خانه را انجام دهد و دفعه بعد که پس از ۱۵روز آن هم شبانه به خانه آمد با خجالت گفت: ” فاطمه! می توانم ولایتم را از شما بردارم؟ شما کارهای خانه و بیرون از خانه را انجام دهید!”
جناب سردار جعفری شما که اینگونه به حریم زنان معتقد هستید، نمی دانم وقتی آقای ذوالنور) ! (به خود اجازه دادند در جمع مردان، برای هدایت فکری آنها روایت های دروغ از زندگی خصوصی من و همسر آقا مهدی بیان کنند، چه حالی داشتید؟ من که گناهی نکردم چون طبق وصیت حمید و تفویض ولایتش به وظیفه ام عمل کرده ام. اما شما چه؟ آیا در دفاع از ناموس شهدا کوتاهی نکرده اید؟!!! نمی دانم! شاید اعتراض کرده باشید، اما صدای اعتراضتان به گوش کسی نرسیده! در صورتی که فرمایشات آقای ذوالنور نقل و نبات همه مجالس شده بود….
۲ – شهیدان باکری خونشان را برای ایجاد تفکری دادند که پیامبرش رحمه للعالمین و هدف بعثتش اکمال اخلاقیات بود. سردار! آیا خیانت در امانت نیست که فرزند شهیدی را چند ساعت دستگیر کنند و به بدترین صورت توهین و فحاشی و شکنجه و در نهایت تهدید به….. کنند؟ همان که سران نظام همواره منکر انجام آن بوده اند! می خواهم بگویم من با تمام وجود درک می کنم که چه به روز دستگیرشدگان بعد از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری رفته است. وقتی فرزند شهید به این مزخرفات تهدید شود، بر سر دیگر جوانان چه آمده است؟!
۳ – می دانید که انتخابات برای تحقق تفکر مردم سالاری چقدر حائز اهمیت است و همه مردم تلقی شان این است که می توانند در این فرصت، خواسته ها و توقعات خود را مطرح کنند و بازتاب آن آرامش روحی و امنیت اجتماعی خواهد بود .
سردار جعفری! من در عجبم شما که افراد متولی برگزاری این انتخابات را می شناختید، چگونه توانستید ساکت بمانید و این امانت عظیم را به چنین افرادی بسپارید؟ که اگر فرض بگیریم که هیچ تقلبی نیز نکردند، با تناقض در برگزاری انتخابات و اعلام نتایج آن باعث ایجاد شبهه شدند! البته بنده دلایل موثق برای خود دارم که خیلی از تخلفات انجام شده است.
۴ – نقد دیگر من به عملکرد شما، نحوه برخورد تان با معترضان است. به جای آنکه به معترضان جوابی قانع کننده و عقلانی بدهید از اولین ساعات پس از اعلام نتایج با روشی غیرمنطقی و غیرانسانی با مردم برخورد کردید. واقعا پاسخ سوال خانواده های باکری و همت در مورد ابهامات برگزاری انتخابات باید باتوم فرود آمده بر فرق مصطفی همت می بود یا شوکری که به نا حق بر گردن احسان باکری نشست؟ و یا باتومی که به کمر جراحی شده خانم همت در ۲۳ خرداد خورد؟
نمی دانید بودن در میان خانواده های آسیب دیده از جریانات بعد از انتخابات و شنیدن آنچه که بر آنان گذشته، چقدر سخت و طاقت فرسا بوده و هست. من در هر مجلسی با آنها برخورد می کنم نمی توانم از خجالت سرم را بالا بگیرم. شما خود به خوبی می دانید که بسیاری از آنان از خانواده های رزمنده یا ایثارگر و عموما از طبقه اقتصادی متوسط یا پایین و نهایتاً هم وطن ما بودند. نمی دانم خطوط قرمز شما کجاست؟ ولی برای شهدا و خانواده شان خط قرمز آنجایی است که ظلمی بر انسانی بیگناه روا داشته و یا خونی به ناحق ریخته شود. بدانید من به تبعیت از راه و منش حمید در کنار مظلوم و مقابل ظالم می ایستم، ان شاءالله. و این آموخته ما از زندگانی حضرت علی است. امامی که به باز کردن خلخال از پای زن یهودی چنان اعتراضی می کرد!
سردار سر لشکر! چگونه اجازه می دهید که افراد تحت فرمان شما به منازل افرادی از نظام که برای تحقق انقلاب زحمت کشیده اند حمله کنند؟ از جمله جناب آقای کروبی؟ خانواده های شهدا آقای کروبی را به خوبی می شناسند. هنوز هم بسیاری از آنان برای حل مشکلات زندگی به آقای کروبی مراجعه می کنند. حداقلِ خدمت ایشان در حق خانواده های شهدا تغییر برخی از قوانینی بود که واقعاً تحمل آنها برای همسران شهدا سنگین بود. خوب به یاد دارم که قانون نحوه پرداخت حقوق خانواده شهدا، همسر شهید همت را مجبور می کرد هر ماه با دو فرزند شیر خواره و با مشکلات حمل و نقل سالهای جنگ برای دریافت مستمری از قم به شهرضا برود! یقین دارم که اگر خاطرات آن روزها را در فیلمی باز سازی کنند، شما هرگز تحمل دیدنش را نخواهید داشت! در ضمن بدانید اگر این رفتار ها باب شوند ، قطعا نوبت به شما هم خواهد رسید. در این شک نکنید .
۵ – می دانید که آقا مهدی و حمید و بقیه شهدا چقدر به حفظ بیت المال و سرمایه ملی پایبند بودند. من فکر می کنم شما سرمایه های ملی ما را پاس نداشته اید. منظور از بیت المال خودکار یا خودرو نیست که مطمئنم به آن پایبند هستید. یکی از این سرمایه ها اعتماد مردم به نظام است که به سختی و با تلاش انسانهای مخلص و فداکاری ایثارگران آن جامعه به وجود می آید. اخلاص، صداقت، پاسخگو بودن مسوولان در مورد عملکرد و وجود قوانین و اجرای آنها نیز مولفه های موثری در ایجاد و حفظ آن هستند. یادم می آید بعد از هر عملیات، آقا مهدی و حمید تا آنجاییکه می توانستند خدمت خانواده های شهدا می رفتند و گزارش می دادند که بچه هایشان چه کاری انجام می داده اند و چگونه شهید شده اند.
افرادی مثل جنابعالی به خوبی ارزش این موهبت یعنی “اعتماد مردم به یک سیستم اداره کننده” را در دفاع مقدس درک کرده اید. شما چه بخواهید و چه نخواهید سر سفره اعتمادی که شهدا و ایثارگران در ابتدای انقلاب پهن کرده اند نشسته اید شهدا با لباس سبز و خاکی در قاب عکس بهترین تعریف از انسانیت و ایثار بودند. بعد از جنگ مردم آن لباس سبز را بر تن سپاهی ها که می دیدند بلافاصله شبیه سازی می کردند که اینان نیز ایثارگر هستند و می توان به ایشان اعتماد کرد. به خاطر دارم بعداز شهادت حمید که کل وسایل منزل ما با یک وانت به ارومیه برگشت، یکی از نزدیکانمان که به انقلاب بدبین بود گفت من الان باور کردم که شما مزدور نیستید! بسیجی انسانی بی ادعا با یک کوله پشتی و لباس خاکی بود که بدون توقع حاضر بود هر کاری که از دستش بر می آمد برای کمک به دیگران انجام دهد تا مردم در آرامش و امنیت زندگی کنند. نه آنکه که با لباس سیاه و باتوم در دست و موتوری که دود آن هوای تنفسی انسانها را سیاه کند و با ترساندن مردم به ظاهر قضیه را آرام کند! شما بهتر از همه می دانید با ایجاد رعب و وحشت، کسی از تفکر خود دست بر نمی دارد. کار شما مثل آن زارع است که تخمی را زیر خاک دفن می کند. آن تخم ظاهرا دیده نمی شود. ولی بدانید از هر تخم هزاران تخم به وجود خواهد آمد. به هر حال شما به اعتماد مردم خیانت کردید. زر و زور و تزویر را که فراموش نکردید؟ زر و زور را می دانید چیست. اما تزویر یعنی یک روضه از شهدا بخوان و پشت سر خواسته های خودت را مطرح کن !!!! یادتان هست که قبل از انقلاب می گفتیم، باید نظامی بسازیم که همه قدرتها در آن یکجا جمع نشود، چراکه عامل مفسده می شود. چرا اجازه دادید اینها یکجا جمع شوند؟ ما به امثال شما اعتماد کردیم و اعتراضی نکردیم. شما چرا به وصیت آن پیر یگانه عمل نکردید؟
مردم نجیب این مرز و بوم بدترین شرایط را تحمل کردند تا فضایی در این مملکت ساخته شود که جوانهایشان بتوانند استعدادهای بالقوه خود را بالفعل کنند. اما به خاطر تنگ نظری بهترین استعدادها که با صرف هزینه و سختی فراوان در این مملکت رشد کرده اند و به خوبی می توانند مسایل داخلی را درک کنند، از ایران خارج می شوند؟ آیا این از بین بردن سرمایه ملی نیست؟ آیا خانه نشین کردن افراد با تجربه که تواناییهای خود را در ازای بهای سنگین بدست آورده اند با تنگ نظری و ایراد اتهامات واهی خیانت نیست؟
۶- اما در مسایل امنیتی نیز به نظرم کوتاهی کرده اید. اعتراض نکنید و نگویید که مسایل امنیتی جزو وظایف سازمانی شما نیست! چون به وضوح حضور فعالتان را در تمامی موارد امنیتی می بینیم! شما معمولاً حرکتهایی را ضدامنیتی می دانیدکه بطور آشکار سخن می گویند و به شما اعتراض می کنند، که اشکالاتتان را بدانید و آنها را اصلاح کنید. چند سال پیش من و خانم همت به سردار اسدی در مورد بعضی از مسایل از روی دلسوزی اعتراض کردیم که ظاهراً خوششان نیامد! به ایشان تذکر دادیم که “تا با شما حرف می زنیم واعتراض می کنیم، یعنی شما را قبول داریم. روزی که حرف نزنیم، تازه خطرناک می شویم!” مگر نه اینکه نظام ما عظیم ترین ضربه ها را زمانی خورده است که دشمنانمان در لباس دوست در کنار ما بوده اند!!!! آیا وقت آن نرسیده است که این دید امنیتی را به درون سیستم ببرید و بدانید چه کسانی با عملکرد خودشان باعث نارضایتی می شوند؟ لطفا این سوال مرا پاسخ گویید که با چه معیاری یاران انقلاب به خودی و غیرخودی تقسیم شدند؟ چرا در این مملکت اسلامی هدف وسیله را توجیه کرده و برای توجیه عملکرد نادرست از دروغ، تهمت و افترا استفاده می شود؟ مگر نه آنکه بنا به روایات”از آثار دروغ در جامعه تفرقه و جدایی است”. چرا اجازه می دهید با دروغ وحدتی را که از ارکان اساسی انقلاب بود، از بین ببرند؟ آیا این عملکرد باعث از بین رفتن وحدت، آبرو، اعتبار و اقتصاد ایران نیست؟!
در حال حاضر کسانی که مسوولیتی در نظام دارند با کلام و عمل به امنیت ملی آسیب می رسانند. راستی این آقای مشفق کیست؟ ما اسمش را جزو بچه های جنگ نشنیده بودیم !!! من به ایشان شک دارم. می خواهید اسامی کسانی را که به آنها شک داریم بگوییم ؟
به نظر بنده اتفاقاتی که در چند سال اخیر در مملکت افتاد، چیزی شبیه کودتا بود. این مطلب را گاهی در تبلیغات پیش از انتخابات هم گفته ام. اما از آنجاییکه آدم خوش خیالی هستم، امیدواربودم با انتخابات می توان کژیها را راست کرد.
آرزو می کنم کاش در همین دنیا می توانستم از شما شکایت کنم. چون برای من حساب شما از دیگران جداست! من، شما و خانواده تان را در دفاع مقدس دیده ام. در مورد شما نمی خواهم شکایتم را به دادگاه عدل الهی ببرم. چون فکر نمی کنم آنجا بتوانید چیزی را جبران کنید.
در ضمن مسوولیت مطالبی که نوشته ام را به عهده می گیرم. این دنیا برای ما زندان است. خوشحال می شوم مانند گذشته در کنار مظلوم قرار بگیرم و نه ظالم. تاکید می کنم اگر من خانواده شهید نمی شدم قطعاً از روی خانواده های ایثارگران خجالت می کشیدم. همانگونه که امروز از مردمی که امیدوارانه وصادقانه در انتخابات شرکت کردند و در ماجراهای بعد از آن اکثراً بی گناه آسیب دیده اند شرمنده ام.
والسلام علی من اتبع الهدی
فاطمه امیرانی
۲۶ رمضان ۱۴۳۱
۱۵ شهریور ۱۳۸۹
دراعتراض به حصر رهبران جنبش سبز فریاد الله اکبر سر می دهیم
به گزارش تحول سبز، متن کامل این فراخوان که به امضای سایتهای سحام نیوز٬ نوروز٬ میزان خبر٬ تحول سبز٬ ندای سبز آزادی و رای ما کجاست رسیده به شرح زیر می باشد:
مردم شریف ایران، یاران و یاوران همگام با جنبش سبز
دولت کودتایی که پس از یک سال سرکوب و خفقان و ادعای شکست فتنه و خاموشی مخالفان، هنوز از اداره ملک و مملکت عاجز است در آخرین صحنه آرایی خطرناک خود به محاصره سران جنبش سبز و تلاش برای به حصر درآوردن آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی روی آورده است. امری که هرچند از ابتدای آغاز جنبش، نقطه آمال و آرزوهای کودتاچیان بود اما ترس و هراس آنان از واکنش مردم اجازه این مقابله را به آنها نمی داد و داد و قال افراطیون آنان نیز برای محاکمه آنچه که سران فتنه می نامند در واهمه عکس العمل مردم و طرفداران جنبش سبز ناکام می ماند.
امروز اما که مدیریت دولتی در سایه حمایت های بی دریغ حکومتی کشور را بدین وضع نابسامان کشانده است که صدای مخالفت با دولت احمدی نژاد نه تنها از حلقوم سبزها بلکه از سوی هرکس که اندک دغدغه ای برای آینده ایران دارد شنیده می شود، کودتاچیان رادیکال و تندروان بزهکار خیال مقابله با سران جنبش سبز را در سر می پرورانند و برای امتحان کردن واکنش مردم این دست و آن دست می کنند، گاهی اراذل و اوباش را به منزل کروبی می فرستند و عربده کشی می کنند و حتی تحت الحفظ نیروی انتظامی هفت تیر می کشند، گاهی بانوی سبز را در خیابان به محکمه می برند و در این آخرین زورآزمایی خود به دفتر میرحسین موسوی می روند و مسئول دفتر را بازداشت می کنند و اسناد و مدارک را ضبط می نمایند حتی افرادی را که به ملاقات این دو بزرگوار می روند بازجویی خیابانی کرده و تهدید به زندان می نمایند.
با ۵۶ امتیاز و ۳ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
"
آیتالله جوادی آملی در دیدار با خانواده قربانیان کهریزک: از تقصیر مسببان اصلی نگذرید
تحول سبز: آیت الله جوادی آملی خطاب به اولیای دم کشته شدگان کهزیزک در حوادث پس از انتخابات، گفت: عفو خوب است اما نباید از مسئولان قضایی این اتفاق گذشت، مظلوم واقع نشدن هنر است.
به گزارش فردانیوز، والدین محسن روح الامینی، محمد کامرانی و امیر جوادی فر در دیدار با آیت الله جوادی آملی از گذشت خود در خصوص قصاص نفس در پرونده فرزندان شان سخن گفتند.
در پی پیشنهاد بخشش دو افسر نگهبان نیروی انتظامی که عامل قتل در پرونده جنایات کهریزک شناخته و به قصاص نفس محکوم شده بودند، آیت الله جوادی آملی ضمن استقبال از چنین تصمیمی، عفو را از زکات قدرت برشمرد و در عین حال بر پیگیری مجازات عاملان اصلی این اتفاق تاکید کرد.
آیتالله جوادی آملی در این دیدار که چندی قبل در منزل وی صورت گرفت، در سخنانی کوتاه پنج اصل مهم را به خانوادههای قربانیان کهریزک یادآور شد که مهمترین آنها اهمیت پیگیری محکومیت عاملان اصلی واقعه کهریزک بود.
وی اصل اول را سنگینی داغ فراق برای همه بالاخص پدر و مادر قربانیان دانسته و در عین حال بر اصل اسلامی قصاص تاکید کرد.
آیتالله جوادی آملی همچنین اصل سوم را عفو مجرمان و متهمان کوچک و دونپایه این پرونده دانست و تاکید کرد ثواب این گذشت بزرگ به روح قربانیان خواهد رسید.
ایشان اصل چهارم را لزوم پیگیری برای برخورد دستگاه قضا با مسببان اصلی این حادثه دانست و با تاکید بر لزوم تعلیق و تحدید این افراد افزود: نگذارید چنین کسانی که با آبروی روحانیت بازی کردهاند بر سر کار باشند.
وی با اشاره به زحمات زیاد روحانیت شیعه و مردم برای تحقق حکومت دینی تاکید کرد: اگر چنانچه اینها(مسببان اصلی فاجعه) سر کار باشند، علاقه مردم به نظام کم میشود. این نظام به آسانی بدست نیامده است، هزار سال زحمت و تلاش و کوشش شده تا این نظام به ثمر نشسته است. اینها با آبروی هزارساله روحانیت در ایران بازی کردهاند.
آیتالله جوادی آملی با بیان این نکته که خونهای پاک زیادی ریخته شده تا این نظام شکل بگیرد افزود: من یادم هست، وقتی تاریخ جنگ به ۲۰۰۰ روز رسید روزنامه های سراسری آنروز نوشتند که هزار روحانی شربت شهادت نوشیدند. یعنی یک روز در میان یک روحانی اعم از طلبه نوجوان یا پیر مرد کهنسال برای دفاع از این انقلاب و نظام به شهادت رسیده است. دیگر اقشار جامعه هم به همین نسبت زحمت کشیدهاند.
وی ادامه داد: الان هم اگر یک دیوانه ای دیوانگی کند و به سمت ایران حمله کند اول کسی که آماده شهادت است همین روحانیت است. این که می بینید بیگانه هرگز به خود اجازه تجاوز به این آب وخاک نمیدهد، این است که این ملت بیدارند.
این مرجع تقلید شیعه در پایان افزود: مصلحت نیست که کسانی در این نظام روی کار باشند که برای مردم مشکلاتی ایجاد کنند، این مصلحت نیست از آنها(مسببان قضایی فاجعه کهریزک) نگذرید.
یادمان خاطرات سبز دفاع
و جبهه جنگ گسترده شد به گستردگی یک ایران جاوید. به گستردگی ایرانی برای همه ایرانیان. به گستردگی همه اقوام ایرانی و همه اقلیت های دینی و قومی. و پیک شهادت وقتی از راه رسید نه از نام پرسید نه نشان، نه از قومیت نه از مذهب و نه از رنگ و زبان. پیک عاشقی عاشقان را صلای حیات جاوید داد و برگزیدگان بی ادعا سراسیمه به سوی معشوق شتافتند. و ما جا ماندیم.
ما زن بودیم و این سو پشت جبهه. پشت میدان عشقبازی عزیزانمان. پشت صحنه. ما زن بودیم و داشتیم جای خود را در این عرصه جدید ناآشنا جستجو می کردیم. سپیدپوش در کسوت پرستاری؟ سیاه پوش در قامت عزاداری؟ یونیفورم پوش با ردای مقاومت؟ ما بسیج شدیم برای مقاومت برای پاسداری از خاک پاک میهن و هم زمان با آموزش هر آن چه که لازم بود از مهارت های اولیه و کمکهای اولیه و حرکت های دفاعی، تدارکات رزمندگان نیز فراموشمان نشد. روزهای تعطیل در مدرسه و دیگر روزها بعد از تعطیلی مدرسه، جمع می شدیم در یکی از مراکز کمک رسانی و می نشستیم دور سفره هایی که خشکبار اهدایی به عزیزان در وسط آن قله هایی را ساخته بود و آن ها را بسته بندی می کردیم که مغذی جسمشان باشد و بعد آن سو تر قلم بر کاغذ سپید نهاده برایشان از سبزی می نگاشتیم و از حیات. جملات و عبارات آرامش بخش. اطمینان بخش و تسکین دهنده دوری ها، هجران از زن و فرزند، از یار و دیار. تسکین دهنده آلام روح و جان. و با این عبارات گویی این خود ما بودیم که با ارسال همه انرژی های مثبت نه تنها تهی نشده بلکه جان می گرفتیم و سرزنده می شدیم و سبز می شدیم. یادمان هست همه آن جملات زیبا را که در میان بسته های خشکبار در سنگرهای مرزبانان غیور قرار بود نشانه پیوستگی و هم بستگی ما باشد. قرار بود این دلنوشته ها به سنگرنشینان دست از جان شسته یادآور شود که عزیزم، برادرم تو تنها نیستی ما همه با هم هستیم در گوشه گوشه این سرزمین اهورایی.
ما کوچک بودیم اما روحمان را سپردیم به مناجات های عاشقانه و به راز و نیازهایی که دست نسیم از آن دوردست ها از جبهه های شرافت و غیرت در کوچه های غربت پشت جبهه به ما می رساند. آری غریب ما بودیم در بحبوحه تلاش معاش آنان که نان هم شهریان را به نرخ روز معامله می کردند و خون شهیدانمان را نیز و هنوز هم بر سر همان معاملات فربه و فربه تر می شوند.غریب ما بودیم که مقاومت را از محله هایمان آغاز کردیم و برفار بام مسجد محل پاس شب می دادیم و درب خانه ها را برای گرفتن امداد مردمی می کوفتیم و کسی از جنسیتمان نمی پرسید؟ غریب بودیم؟ نه. همه چهره هایی که ما را اقبال می کردند آشنا بودند در همان محله قدیمی عین الدوله. آن روحانی با تقوای با اخلاق و در همسایگیش، آن مینی ژوپ پوش دیروز که حالا راه دیگر و سبک زندگی دیگری را انتخاب کرده بود. چه انتخاب زیبا و باوقاری. همه آشنا بودند و هم دل و همراه و همه با هم برای سلامت رزمندگان صلوات می فرستادیم بلند تا صدایمان را باد به مرزها برساند و به سنگرها و به همه مردان بزرگی که دفاع از وطن را وظیفه خود می دانستند.
ما کوچک بودیم و با این حماسه ها بزرگ شدیم. با حماسه بخشش تخم مرغ و نان دهاتی و حلقه طلای نوعروس و همه پول های داخل قلک های کوچک و هم زمان با احتکار مایحتاج اولیه شهروندان توسط آنان که خون و خیانت برایشان پیوندی نامیمون داشت. ما با بزرگان زمانه مان بزرگ شدیم با مدیران مدبری که نگذاشتند دفاع در سرزمین من اسم مستعار ویرانی باشد. با نخست وزیر امام، نخست وزیر جنگ و همکاران صادقش که نگذاشتند فریب براریکه قدرت بنشیند و روزگار انقلابیون را سیاه کند. با بزرگانی که امام به مخالفانشان می فرمود شما عرضه اداره یک نانوایی را هم ندارید! بزرگان مورد تأیید امام که حالا نااهلان و نامحرمان کودتاچی دارند ابلهانه می کوشند از مردم جدایشان کنند. غافل از این که دل ها قابل تفتیش نیستند و مهری که از عزت یافتگان بر دل می نشیند با زور و سرنیزه بیرون رفتنی نیست. محبوب تر می شوند یاوران واقعی مردم و قدرشناسی و وفاداری مردم داغ تنهای را بر دل دشمنانشان خواهد گذاشت. آری آن روزها ما یاران در گهواره امام رنگ ها و نیرنگ ها را پس زدیم و بزرگ شدیم و با خود عهد کردیم میراث دار انقلابی باشیم که نه به ظلم فلسفه اصلی اش بود و میراث دار شهیدانی باشیم که نه به تجاوز و تعدی فلسفه عروجشان بود. ما حالا بزرگ شده ایم و خوب می دانیم رخت بسیج بر اندام نوموزون نااهلان و نامحرمان سخت عاریه است. و مضحکه هایشان نه تنها خنده بر لب نمی آورد بلکه دل همه ما و بازماندگان شهدا را خون می کند.
بس است آقایان. بس کنید این ضیافت به اندازه کافی شکم هاتان را سیر کرده، لقمه ای هم برای فرزندان شهدا باقی بگذارید. شما دیگر از دفاع مقدس نگویید که وارونه گویی هاتان برای اهل بصیرت و معرفت بسی مشمئز کننده شده است. بگذارید صدای نسل مقاومت، و پیام سرداران منزه و با تقوای بی ادعا که دنیاطلبی شما آنان را خانه نشین و عزلت نشین کرده به نسل های بعدی برسد. هیاهو بس کنید کودتاگران دنیاپرست قدرت طلب! مردان بی ادعا با سکوتشان همه رازها را خواهند گفت. همه رازهای ناگفته را.
نامه مهدی کروبی به رییس مجلس خبرگان رهبری
مهدی کروبی در این نامه که تاریخ روز ۲۲ شهریور را دارد و یک روز پیش از آغاز اجلاسیه اخیر خبرگان نوشته شده است، رهبری را طبق قانون اساسی در قبال اختیاراتش مسئول دانسته و گفته است که مجلس خبرگان باید جلوی “تزلزل جایگاه ولایت فقیه و رهبری به واسطه اهمال در انجام وظایف یا استفاده نادرست از اختیارات” را بگیرد.
در این نامه آمده است که می توان “ده ها سئوال از عدم رعایت حقوق حقه مردم و بی کفایتی مدیران اجرایی و قضایی و به ویژه تجاوز به حقوق عمومی توسط نهادهای تحت پوشش رهبری” مطرح کرد.
مهدی کروبی در نامه تازه خود به آقای هاشمی رفسنجانی چند بار بر اختیارات گسترده مجلس خبرگان رهبری، از جمله حق عزل رهبری تأکید کرده و نوشته است که به عقیده او مجلس خبرگان از ظرفیت های قانونی اصول ۱۰۷، ۱۰۸ و ۱۱۱ قانون اساسی به درستی استفاده نمی کند.
اصل ۱۰۷ قانون اساسی ایران به “مسئولیت های” رهبری و مساوی بودن او با دیگران در برابر قوانین و اصل ۱۰۸ به اختیار مجلس خبرگان برای تصویب مقررات مربوط به وظایف خود اشاره دارد، اما اصل ۱۱۱ مربوط به عزل رهبری است.
در این اصل آمده است: “هرگاه رهبر از انجام وظایف قانونی خود ناتوان شود یا فاقد یکی از شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم گردد یا معلوم شود که از آغاز فاقد بعضی از شرایط بوده است، از مقام خود برکنار خواهد شد. تشخیص این امر به عهده خبرگان مذکور در اصل یکصد و هشتم می باشد…”
مهدی کروبی در نامه خود به رئیس مجلس خبرگان، از “عدم استقلال قوه قضائیه و فرمایشی بودن احکام دادگاه های سیاسی و مطبوعاتی”، دخالت “بی قید و شرط” سپاه و بسیج در مسائل سیاسی و “ورود گسترده و انحصارطلبی” آنها در حوزه اقتصاد به عنوان نمونه هایی از عملکرد نهادهای تحت نظر رهبری یاد کرده است.
او نوشته است که سپاه و بسیج در “مهندسی انتخابات” و “سرکوب خواسته های به حق” مردم نقش داشته اند و با واگذاری پروژه های بزرگ اقتصادی به سپاه از طریق “حذف مناقصه های عمومی”، شرایط برای انحصار طلبی و رانت خواری نظامیان فراهم شده است.
کروبی همچنین با برشمردن انتقادات متعدد خود از عملکرد دولت، نوشته است: “اگر مجلس خبرگان به مسئولیت خطیر خود در راستای بی کفایتی، بی تدبیری، گزافه گویی، خرافه گویی، بی ادبی و گستاخی این دولت در موقع و زمان آن نپردازد، شاید زمانی به این نکته واقف شود که نوشداروی پس از مرگ سهراب باشد”.
متن کامل این نامه به شرح زیر میباشد:
حضرت آیتالله هاشمی رفسنجانی
ریاست محترم مجلس خبرگان رهبری
سلام علیکم؛
با آرزوی توقیق روزافزون برای حضرتعالی و اعضای محترم مجلس خبرگان در راستای تحقق آرمانها و ارزشهای متعالی اسلام، انقلاب مقدس جمهوری اسلامی و حاکمیت عدل علوی و به ویژه وظایف خطیری که در این مقطع حساس از تاریخ جمهوری اسلامی ایران به عهده دارید، فرصت را مغتنم شمرده و در آستانه هشتمین اجلاس خبرگان در دوره چهارم، نکاتی را یادآور میشوم و امیدوارم با تدبیر آن جناب و اعضای محترم مورد توجه قرار گیرد و رسیدگی لازم در رابطه با مسائل معروضه انجام شود و نتیجه جهت رفع ابهام و شبهات موجود در جامعه به صورت شفاف به اطلاع ملت شریف ایران برسد.
خاطر آن همرزم دیرین و یار باوفای انقلاب اسلامی را به این نکته مهم معطوف میدارم، در زمانی که علیه رژیم شاهنشاهی مبارزه میکردیم به زندان محکوم و شکنجه میشدیم به جوانان مبارز و ملت ایران که در آرزوی آزادی سیاسی و اجتماعی به سر میبردند وعده حکومت اسلامی مبنی بر موازین عدالت، آزادیهای مشروع و ارزشهای متعالی اسلام را میدادیم.
حضرتعالی و سایر خطبا و سخنرانان و رهبران سیاسی جامعه، شیوه حکومتی موعود را نظامی مبتنی بر عهدنامه مالک اشتر عنوان میکردیم که حضرت علی (ع) اجرای آن را از فردی غیرمعصوم خواسته است. برخی ویژگیهای این حکومت بر گرفته از نامه معروف حضرت به مالک اشتر را چنین میشمردیم:
الف) پاسخگویی حکومت در مقابل مردم.
ب) رعایت عدالت مطلق بین آحاد جامعه.
پ) مساوی دانستن خود با دیگران حتی افراد غیر مسلمان در برابر قانون.
ج) خوشرویی با دیگران و اجتناب از بدزبانی و تندی در سخن گفتن.
چ) صاحب حق دانستن مردم و شفافیت در مقابل آنان.
د) دعوت از مردم به نظارت عمومی بر حکومت و انتقاد از حاکمان.
ر) احترام به افکار عمومی.
ز) جلوگیری از ورود متملقان و چاپلوسان به ارکان حکومت.
م) ضرورت مشورت و تعامل با علما، دانشمندان و صاحب نظران و کارشناسان با دیدگاههای مختلف.
ه) پرهیز از درندهخویی و اجتناب از ریختن خون بیگناهان.
ی) ضرورت توسعه دایره مهر و محبت حکومت به همه شهروندان.
آقای هاشمی رفسنجانی
پیشتازان انقلاب اسلامی، روحانیت و روشنفکران مبارز و در راس آنها رهبر فقید انقلاب اسلامی با وعده تشکیل چنین نظامی، مردم مسلمان و معتقد ایران را به میدان مبارزه علیه رژیم شاهنشاهی کشاندند و بحمدالله با رهبری داهیانه امام راحل و حضور یکپارچه امت مسلمان و با شعار حکومت عدل علی، نظام شاهنشاهی ساقط و نظام جمهوری اسلامی بر مبنای احکام نورانی اسلام در ایران اسلامی حاکم شد که طبق وعدههای بنیانگذار جمهوری اسلامی و خواسته ملت مسلمان قرار بوده است که این نظام بر اساس مرام علی (ع) شکل گیرد و عمل کند و برای این که از هر گونه انحرافی از موازین اسلامی در این نظام جلوگیری شود، تدابیری اندیشیده شده است که از جمله آن ها، تعبیه نهادی به عنوان مجلس خبرگان با اختیارات: انتخاب آزاد بهترین و نظارت مستمر بر او و اعمال و رفتار و مجموعههای زیرفرمانش و نیز با دارا بودن حق عزل رهبری در صورت ناتوانی در انجام وظیفه یا فقد شرایط.
اینک بعد از این مقدمه نکاتی را در چند محور معروض میدارم و از حضرتعالی و اعضای محترم مجلس خبرگان میخواهم که با تامل و تحقیق لازم درباره آنها شبهات موجود را مرتفع و بخشی از مطالبات ملت ایران را برآورده سازید.
آقای هاشمی رفسنجانی همانطور که مستحضرید مجلس خبرگان رهبری یکی از حساسترین مسئولیتها یعنی، انتخاب رهبر را در نظام جمهوری اسلامی بر عهده دارد. بر اساس اصل ۱۰۷ قانون اساسی “تعیین رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است. خبرگان رهبری درباره همه فقها واجد شرایط مذکور در اصل یکصدو نهم بررسی و مشورت میکنند؛ هر گاه یکی از آن ها را اعلم به احکام و موضوعات فقهی یا مسائل سیاسی و اجتماعی یا دارای مقبولیت عامه یا واجد برجستگی خاص در یکی از صفات مذکور در اصل یک صدو نهم تشخیص دهند او را به رهبری انتخاب میکنند و در غیر اینصورت یکی از آنان را به عنوان رهبر انتخاب و معرفی مینمایند.
رهبر منتخب خبرگان، ولایت امر و همه مسئولیتهای ناشی از آن را بر عهده خواهد داشت. رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است.”
و بر همین اساس است که مجلس خبرگان عالیترین مرجع نظارتی در جمهوری اسلامی است که هیچ یک از نهادهای نظارتی دیگر نمیتوانند مانع انجام وظیفه قانونی و شرعی آن در انتخاب رهبر و حتی عزل وی شوند. توجه داشته باشید که عنوان صحیح، نهاد مجلس خبرگان است و قید رهبری به معنی انجام وظیفه در امور رهبری است نه قید مالکیت.
بر اساس اصل ۱۰۸ قانون اساس، “قانون مربوط به تعداد و شرایط خبرگان، کیفیت انتخاب آنها و آیین نامه داخلی جلسات آنان برای نخستین دوره باید به وسیله فقهای این نهاد تهیه و با اکثریت آرای آنان تصویب شود و به تصویب نهایی رهبر نظام برسد. از آن پس هر گونه تغییر و تجدید نظر در این قانون و تصویب سایر مقررات مربوط به وظایف خبرگان در صلاحیت خود آنان است.”
و باز بر اساس اصل ۱۰۸ قانون اساسی، مجلس خبرگان رهبری تنها نهادی است که علاوه بر مجلس شورای اسلامی حق قانونگذاری، البته فقط در حیطه وظایف و امور مربوط به خبرگان را دارد و قوانین مصوب مجلس خبرگان نیازی به تصویب شورای نگهبان و حتی رهبر ندارد، و تنها نهادی است که نه تنها تحت نظارت رهبر نیست، بلکه نظارت بر عملکرد رهبر و تشخیص صلاحیت و بقای شرایط رهبر به عهده او است و هم در ذیل اصل ۱۰۷ قانون اساسی آمده است رهبر منتخب خبرگان، ولایت امر و همه مسئولیتهای ناشی از آن را بر عهده خواهد داشت. رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است.”
توجه داشته باشیم بر اساس ذیل اصل ۱۰۷ قانون اساسی مقام رهبری در نظام جمهوری اسلامی، مقامی تشریفاتی، همانند شاه در نظام مشروطه سلطنتی نیست. بلکه همانطوری که اختیارات گستردهای توسط قانون اساسی به عهده این مقام گذاشته شده، همه مسئولیتهای ناشی از این اختیارات نیز بر عهده او است و در طریق انجام وظایف و استفاده از اختیارات و پاسخگویی با سایر افراد کشور در برابر قوانین مساوی دانسته شده است.
جناب آقای هاشمی
من همیشه بر این عقیده بوده و هستم که باید به گونهای رفتار شود که ضعف و نقص و خطاها به عهده دستگاههای عمل کننده باشد و مردم اگر ایراد و اشکالی میبینند آن را متوجه جایگاه رفیع ولایت فقیه نکنند و به یاد داریم در عهد رهبری امام با توجه به رهبریهای حکیمانه و مدبرانه ایشان علیرغم کوههایی از مشکلات از جمله جنگ تحمیلی و دفاع مقدس و مشکلات ناشی از آن در سراسر کشور مخصوصا در پنج استانی که در آتش جنگ میسوختند، آن همه خرابی و ویرانی، از شهادت جوانان در جبهه یا کشتار مردم در بمباران شهرها و اشغال سرزمین و هدم و نابودی تاسیسات زیربنایی و آوارگی و دربهدری مردم جنگ زده و آواره و خانواده شهدا ذرهای تزلزل و تردید نسبت به امام و جایگاه ولایت فقیه در آنان ایجاد نمیشد و ستون اصلی خیمه انقلاب نه با زور و سرکوب و نه با تظاهر و تبلیغ رسانهای که در قلب و دل آحاد مردم مصون از تعرض بود.
اکنون از آنجایی که مجلس خبرگان رهبری وظیفه سنگین نظارت بر عملکرد رهبری و تشخیص بقای شرایط را در وی بر عهده دارد و رهبر اختیارات و وظایف خویش را از طریق قوه مقننه، قوه قضاییه، قوه مجریه، شورای نگهبان قانون اساسی، نیروهای مسلح، سازمان صدا و سیما، ائمه جمعه و… اعمال میکند. لذا بر مجلس خبرگان رهبری است که عملکرد کلیه قوا و نهادهای مذکور را نحوه تعامل رهبری با آنان را به دقت مورد نظارت قرار دهد و در راستای اصلاح قوا و نهادهای مزبور از طریق نظارت بر عملکرد رهبر بکوشد تا مانع بروز فساد و گسترش آن در ارکان نظام و موجبات تزلزل جایگاه ولایت فقیه و رهبری به واسطه اهمال در انجام وظایف و یا استفاده نادرست از اختیارات گردد.
جناب آقای هاشمی رفسنجانی
اندک تامل در وضعیت حاکم بر کشور نشانگر آن است که متاسفانه شرایط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حتی فرهنگی کشور در وضعیت نامطلوبی قرار دارد و مجلس خبرگان رهبری به دلیل برخی اعمال نفوذها و دخالت فراقانونی بعضی فقهای شورای نگهبان و برخی کاستیها در انتخاب اعضا و عملکرد ضعیف و قصور و تقصیرهای متعدد نتوانسته است از ظرفیتهای قانونی اصول ۱۰۷ و ۱۰۸ و ۱۱۱ قانون اساسی بهره کافی ببرد.
جناب آقای هاشمی
آیا جنابعالی به همین مقدار که سالی دوبار اجلاسهایی تشکیل داده و چند نطق قبل از دستور که عمدتا ثناخوانی و توجیهی و زیارتی از مرقد و دیداری از موضع عرض اخلاص با رهبری و صدور قطعنامهای کلیشهای و صرف هزینههای مالی و معنوی و تبلیغاتی و زمانی از بیتالمال هستید؟!
و اجازه بدهید با توجه به امکان طرح دهها سوال از عدم رعایت حقوق حقه مردم و بیکفایتی مدیران اجرایی و قضایی و ویژه تجاوزه به حقوق عمومی توسط نهادهای تحت پوشش رهبری صرفا به چهارسوال کلیدی بسنده نموده و امیدوارم بوسیله حضرتعالی و اعضای محترم مجلس خبرگان رهبری، با درنظر گرفتن خدای خویش، برای پاسداری از نظام جمهوری اسلامی، که حاصل مجاهدت، شهادت و ایثارگری میلیونها آزادی خواه مذهبی و ملی بوده است و همچنین برای حل مشکل جاری، با توجه به وظیفه خطیر قانونی که آن مجلس محترم به عهده دارد، چاره ای اندیشیده شود.
یک: نفی و محو استبداد یکی از اهداف اصلی و مهم انقلاب اسلامی بود، که در بندهای ششم تا هشتم اصل سوم قانون اساسی به آن تصریح شده است.
“محو هرگونه استبداد و خودکامگی و انحصار طلبی، تامین آزادی های سیاسی و اجتماعی و … و مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش.”
اینجانب از حضرتعالی و اعضای محترم خبرگان می پرسم، کدامیک از مفاد فوق را، امروز در جامعه ساری و جاری می دانید؟ آیا عدم استقلال قوه قضاییه و فرمایشی بودن احکام دادگاههای سیاسی، مطبوعاتی را شاهد نیستید؟ آیا نامه های تکان دهنده زندانیان سیاسی و رنجنامه کارگزاران نظام جمهوری اسلامی و انحلال احزاب، انجمن های مستقل و توقف فعالیت سیاسی منتقدان را، از مصادیق سلب حقوق شهروندی و بی توجهی قوه قضاییه به وظایف خطیر نمی دانید؟ شما را به این جمله امام خمینی یادآور می شوم که فرمودند “سربلندی جمهوری اسلامی، در گرو قوه قضاییه مستقل و مجلس نیرومند است.”
آیا وقتی احکام در دادگاههای سیاسی به طور فرمی و نسخه از قبل تهیه شده توسط بازجو و دستگاههای امنیتی به قضات تحمیل می شود و یا اکثر جلسات به صورت غیر علنی و بدون حضور هیئت منصفه صورت می گیرد، جایی برای استقلال در قوه قضاییه باقی می گذارد؟ در اصل ١۵۶ قانون اساسی آمده است “قوه قضاییه، قوه ای است مستقل، که پشتیبان حقوق فردی و اجتماعی و مسئول تحقق بخشیدن به عدالت و عهده دار وظایفی از جمله احیای حقوق عامه و گسترش عدل و آزادی های مشروع است.”
از شما به عنوان ریاست مجلس خبرگان تقاضا دارم، بفرمایید در رابطه با مفاد حقوق، آیا اصول ٣۸ در مورد شکنجه و ٣۹ در مورد منع هتک حرمت دستگیر شدگان و ١۶۵ پیرامون ضرورت علنی بودن محاکمات و ١۶۶ راجع به ضرورت مستند بودن احکام دادگاه ها، در شرایط امروز چگونه اجرا می شود. در حالیکه عدم استقلال و ضعف قوه قضاییه و رفتارهای ضابطین امنیتی و انتظامی، موجب خلق و شهرت جهانی کهریزک می گردد و این ظلم و ستمی که بر افرادِ مشمول مفاد فوق می رود را، چه کسی پاسخگو است؟ آیا تا کنون پاسخی در رابطه با تظلم شهروندان، به ویژه زندانیان سیاسی از طریق قوه قضاییه و یا …، دریافت کرده و یا شنیده اید؟ امیدوارم در این راستا، به حداقل وظیفه خطیر خود، که اطلاع رسانی شفاف به مردم است، بپردازید.
دوم: شورای نگهبان نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبر، ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی، مراجعه به آرای عمومی و همه پرسی را بر عهده دارد. این نظارت در اصلِ ۹۹ قانون اساسی، بر اساس تفسیر شورای نگهبان، استصوابی بیان شده است و شامل مراحل اجرایی انتخابات، از جمله تایید و یا رد صلاحیت کاندیداها می شود.
به این ترتیب کلیه نامزدها در دو مرحله امکان شرکت در انتخابات را دارند؛ مرحله اول احراز صلاحیت توسط منتخبین شورای نگهبان(که البته از نظر آنان و اطاق های فکر حاکم بر ایشان، اصل نه بر برائت، که بر فساد است) و پس از احراز توسط افرادِ مذکور، صلاحیت شرکت در انتخابات را دارد خواهند بود. اخیرا دو نکته قابل توجه در محافل تصمیم گیری مطرح شده است که جا دارد به آن توجه شود.
اول اینکه اگر نماینده ای احراز صلاحیت شد و پس از کسب آرا، واجد شرایط برای نمایندگی در مجلس شورای اسلامی و یا خبرگان بود و شورای نگهبان بعد هم بفهمد اگر موارد دیگری بوده است که توجه به آن نشده است، می تواند نماینده محترم را رد صلاحیت کنند. (وا اسفا)
نکته دیگر، چنانچه نماینده ای در طول نمایندگی صحبت، نقد و یا مطلبی را بیان کند که به تشخیص شورای نگهبان مناسب نبوده است، باز هم رد صلاحیت وی منطقی است. بدیهی است این گزافه گویی و بیهوده سخن به این درازا، و این تیر خلاص به آزادی و دموکراسی و اینگونه به توپ بستن مجلس، نه می تواند اتفاقی باشد و نه می تواند بدون پشتوانه محکم اجرایی. که اگر مایل بودید، اخبار پشت صحنه آن را به جنابعالی خواهم گفت؛ گرچه یقین دارم شما بهتر از من در جریان هستید. شما از محققین تاریخ هستید، آیا این نوع رفتار، ما را به سوی حکومت داری در قرون وسطی رهنمود نمی کند؟ آیا دیگر جایی برای نقد و بررسی و آزادی بیان مانده است؟
آیا امنیت اجتماعی و سیاسی افراد می تواند به همین سادگی دستخوش حوادث شود؟ تا جایی که مجلس خبرگان رهبری نیز، به سکوت تاریخی فرو رود و صرفا اندکی نماینده، که در مناصب دیگر نیز حضور دارند، گرداننده همه تصمیمات باشند.
آیا مجلس شورای اسلامی با آنچه در ساخت و ادامه کار آن اعمال می شود، همان مجلسی است که امام آن را در راس امور می دانست؟ و آیا این مجلس می تواند به وظایف خطیر خود در راستای تحقق اصولی چون ۷١ و ۷۶ و ۷۷ عمل نموده و آیا این است نوع مصونیتی که در اصل ۸۶ قانون اساسی به آن داده شده؛ که آزادانه حرف و نظر خود را اعلام نمایند.
سوم: مجموعه اصل ١۵۰ قانون اساسی و قوانین جاری کشور و نیز بیانات و وصیت نامه امام خمینی، ورود سپاه و نیروهای مسلح را به عرصه سیاست منع نموده است و بر این اساس، در این اصل آمده است “سپاه پاسداران، که در نخستین روزهای پیروزی انقلاب تشکیل شد، برای ادامه نقش خود در نگهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن بر جا می ماند.”
این نهاد مقدس، امروز با دو عارضه جدی روبرو شده است، که هم برای این نهاد بسیار خطرناک بوده و ماهیت وجودی آن را خدشه پذیر می کند و هم امروز آینده کشور و نظام را تهدید می نماید: یک- ورود بی قید و شرط به عرصه سیاست دوم – ورود گسترده و انحصار طلبی در حوزه اقتصاد. در عرصه سیاست، رفتار سیاسی تعدادی از فرماندهان سپاه و سازماندهی و مهندسی انتخابات، با بکارگیری نیروهای بسیج، همه و همه، نتیجه ای را جز بی ثباتی سیاسی و ایجاد فضای استبدادی و حذف حاکمیت مردم و در نهایت نفی جمهوریت نظام در بر نداشته است.
نکته قابل توجه اینکه به پاس این خدمت بزرگ به گروه خاصی در انتخابات ریاست جمهوری، اکنون سپاه از طرفی به قیم و حاکم مطلق کشور و از طرفی به بنگاه بزرگ اقتصادی تبدیل شده است، که بیم آن می رود که با توجه به قدرت نظامی و حضور در عرصه سیاست، به صورت جامع و کامل و با پشتوانه عظیم اقتصادی، روزی سپاه به صورت کامل در مقابل مردم قرار گیرد و نظامیان به صورت رسمی به کشور حاکم شوند و آن شود که نباید. هرچند هم اکنون تعداد کثیری از وزرا، استانداران و نمایندگان محلی و جمعی از کارگزاران کشور، از بین نیروهای نظامی و بویژه سپاه انتخاب و یا اینکه توسط سپاه انتخاب می شوند.
امروز شاهد هستیم که با حذف مناقصه های عمومی، واگذاری های غیرقانونی صنایع بزرگ و کلیدی کشور همچون مخابرات، خودرو سازی و دهها پروژه بزرگ نفتی و راهسازی و …، به سپاه واگذار می شود. آیا این نوع نگاه به سیاست و اقتصاد، در قاموس جمهوری اسلامی جایی داشته است؟ آیا این روش، کشور را به سراشیبی سقوط و انحطاط رهنمون نمی کند؟ آیا این روش رانت خواری نظامیان و نورچشمیان در بهره برداری از سود هنگفتِ ناشی از عدم رقابت و انحصار طلبی را باعث نمی شود؟ آیا بیکاری حاکم بر جامعه، با توسعه فعالیت های اقتصادی سپاه، گسترش نمی یابد؟
با توجه به اقدامات سوال برانگیز سپاه و بسیج در سازماندهی افراد تحت امر برای سرکوب خواسته های به حق قانونیِ سیاسی، اجتماعی و حتی فرهنگی مردم، و هزینه کرد بخش عمده ای از درآمدهای اقتصادی در جهت به ظاهر “امنیت داخلی” توام با سرکوب، دیگر امیدی به اینکه بخش اصلی این درآمدها که از کیسه ملت هزینه می گردد، در جهت توسعۀ زیر ساختها و شکوفایی اقتصاد ملی صرف شود، وجود ندارد و در عوض این سرمایه گذاری، به صورت رانت در اختیار افراد خاصی قرار گرفته است، که جز فساد اقتصادی و اداری، خیری را به ارمغان نیاورده است.
چهارم: ریاست جمهوری، پس از مقام رهبری، دومین شخصیت سیاسی و اجتماعی کشور است. در این مقام، کسانی شایستگی تکیه زدن بر این مسند را دارند، که علاوه بر توانایی لازم برای اداره کشور، از عدالت، تقوی و تعهد بالا در رعایت ارزش های اخلاقیِ جوامع انسانی برخوردار باشند. از این رو هر چند ارزیابی عملکرد و نقد دولت حاکم در این نامه نمی گنجد و خود مثنوی دیگری را نیازمند است، ولی بدلیل اهمیت پاره ای از تصمیمات و روش های اجرایی دولت و تاثیر آن بر زندگی آحاد مردم و از طرف دیگر مسئولیت خطیر خبرگان رهبری در هدایت تمام ارگان هایی که به نحوی زیر فرمان رهبری قرار دارند و از جمله دولت، در مسیر منافع ملی به نکاتی چند به اختصار اشاره می شود. حکمرانی خوب یعنی کارآمدی و صداقت مدیریتی، که این موارد، در دولت نهم و دهم کمتر دیده شد.
آنچه از عملکرد مدیریتی این دولت بر می آید، آشفتگی در تصمیم سازی در تمام عرصه های مدیریتی است، به طوری که تمامی اصول و مفاهیم مدیریتی، در آن شکل دیگری به خود گرفته است؛ البته دولت مکرر اعلام نموده است با این روش آزمون وخطا و اظهارنظرهای غیر مسئولانه که یک روز موضوع کشور می شود هولوکاست و روز دیگر غرامت جنگ جهانی دوم و روز سوم مدیریت بر جهان و …، که جز آشفتگی در سیاست و کیاست، چیزی را شاهد نیستیم و بیچاره ملتی که باید هزینه سنگین این بی خردی ها را بپردازد و لب نیاورد. و صد البته که با هزینه ای که از اسلام و بیت المال مسلمین و کیان کشور و بالاخره به قیمت آلودگی زمزم، برای خود نام و نشانی فراهم می کنند. برای مثال به چند مورد از اِعمال روش های مدیریتی این دولت که به واقع جز شرمندگی و بی اعتباری ملت بزرگ ایران، در بین جهانیان چیزی را در بر نداشته است، را بر می شمارم:
الف- عدم اتکا به تئوری مشخص مدیریتی و سردرگمی در تصمیم گیری و تصمیم سازی
ب- بی توجهی به برنامه چشم انداز و برنامه های میان مدت و حتی کوتاه مدت
ج- تصمیم گیری فردی و عدم اتکا به خرد جمعی
د- قانون گریزی و عدم تمایل به نظارت و کنترل قانونی
نتیجه عوامل فوق، رکود اقتصادی، عدم وجود امنیت اقتصاد، رشد بیکاری و فقیرشدن جامعه و … که آمارهای رسمی، گویای واقعیت تلخ بحران اقتصادی و اجتماعی در کشور است. هرچند که دولت مکررا هر گونه ادعا در این راستا، حتی آمارهای رسمی را نیز منکر می شود، و به اعتراض نمایندگان محترم مجلس در دستکاری کردن آمار رسمی کشور، توجهی نمی شود. تضعیف موقعیت کشور در جهان را نه از منظر دولت، بلکه از منظر ملت بنگریم. آیا جایگاه ایران و ایرانی، در جهان هیچگاه حتی به این اندازه تضعیف شده است؟ آیا می دانید امروز ما با توجه به تحریم های متعدد سازمان ملل که تماما نه به دلیل حمایت ملت ایران از انرژی هسته ای، بلکه از بی خردی، بی تجربگی و گزافه گویی مکرر دولت، به ویژه رئیس جمهور، اینگونه منافع ملی و هویت ایرانی خدشه دار گردیده است؟
جناب آقای هاشمی رفسنجانی
همانطور که عرض شد، قصد آن نیست که عملکرد و یا چگونگی به سر کار آمدن این دولتِ غیر مردمی را برشمارم؛ ولی چند نکته را از آن جهت مطرح کردم، که یادآور این مهم باشم که اگر مجلس خبرگان به مسئولیت خطیر خود در راستای بی کفایتی، گزافه گویی، خرافه گویی، بی ادبی و گستاخی این دولت در موقع و زمان آن نپردازد، شاید زمانی به این نکته واقف شود، که نوشدارو پس از مـــرگ سهـــراب باشد.
والسلام علی من یخدم الحق لذات و یسعی لاقامه العدل و القسط
مهدی کروبی
بیست و دوم شهریور ماه هشتاد و نه