کلمه: اقتدارگرایان در ده روز نخست دی ماه، با لحنی عصبی و تهاجمی تر از قبل به تخریب شخصیت های جنبش سبز پرداختند. آنها در این روزها با موجی از شعار و توهین در قالب سخنرانی، مصاحبه، یادداشت و … علیه هواداران جنبش سبز و همچنین میرحسین موسوی، کروبی و خاتمی به میدان آمدند. تا جایی که صدا و سیما در بخشهای مختلف خبری خود شعار مرگ بر خاتمی، موسوی و کروبی را به وضوح پخش کرد. هواداران دولت حتی خود را به جای خدا و ائمه معصوم نیز نشاندند و عنوان کردند که موسوی و خاتمی و کروبی توسط خدا هم بخشوده نخواهند شد. آنها در مقام داوری تا جایی پیش رفتند که مدعی شدند میرحسین موسوی، نخست وزیر هشت سال دفاع مقدس، روز قیامت و اسلام را باور ندارد. میرحسین موسوی اما در برابر این همه توهین و ناسزا فقط سکوت کرد. بسیاری از هواداران جنبش سبز در این مدت پرسیده اند که چرا موسوی در برابر این تهاجم وسیع موضعی نگرفته است؟خبرنگار کلمه به همین مناسبت در گفت و گویی کوتاه پرسش هایی را در این مورد با وی مطرح کرده است.
موسوی در پاسخ به سوالات کلمه، راه و روش تبلیغاتی اقتدارگرایان را متعلق به دوران قدیم دانسته و گفته است «آنها از شگردهایی استفاده می کنند که در رژیم های توتالیتر، شبیه شوروی دوران استالین و یا رومانی زمان چائوشسکو، استفاده می شد.» وی ضمن بی اثر خواندن این تبلیغات گفته است «این ده روز فرصت خوبی برای شناخت ملت ما از ماهیت این آقایان بود. این همه دروغ و تهمت نشان داد که اسلام حضرات چگونه اسلامی است.»
موسوی در این مصاحبه یک بار دیگر بر مطالبات بیانیه هفدهم خود تاکید کرده و خطاب به اقتدارگرایان اعلام کرده است: «شما امثال بنده را ندیده بگیرید و خودتان بی اعتنا به ما زندانیها را آزاد و اعلام کنید که پایبند به همه اصول قانون اساسی هستید و رسانه ها را آزاد کنید، انتخابات آزاد غیر گزینشی داشته باشید. خواهید دید افق روشن خواهد شد… اگرنه سرکوب، سطح مطالبات را بالا خواهد برد.»
متن مصاحبه خبرنگار کلمه را با میرحسین موسوی می خوانید:
در هفته های اخیر، اقتدارگرایان هجمه تبلیغاتی بی سابقه ای را علیه شما و جنبش سبز انجام دادند، اما شما در برابر این هجوم سکوت کردید و موضعی نگرفتید. دلیل این سکوت چیست؟ انتظار خیلی از طرفداران جنبش سبز این بود که شما در برابر این همه تهاجم چیزی بگویید.
بنده قصد پاسخ داشتم اما انتشار نامه برادر عزیزم آقای کروبی مرا منصرف کرد. نگاه ایشان دلیل بسیاری از این بداخلاقی ها را روشن می کند. دلیل دوم سکوتم آن بود که تبلیغاتی از این قبیل متعلق به دوران قدیم است و از شگردهایی استفاده می کند که در رژیم های توتالیتر شبیه شوروی دوران استالین و یا رومانی زمان چائوشسکو استفاده می شد. کسانی که این تبلیغات را سازمان دادند نه جامعه خودمان را می شناسند و نه درکی از فضای متحول بین المللی دارند. آنها در فضای قبل از گسترش تکنولوژی ارتباطات زندگی می کنند.
ارزیابی شما از ده روز تهاجم که علیه شما و دیگر شخصیت های جنبش سبز صورت گرفت، چیست؟ چقدر تبلیغات اقتدارگرایان را اثربخش می دانید؟
به دلایلی که در پاسخ به سوال قبلی گفتم این تبلیغات نه تنها کم اثر بود بلکه بدلیل محتویات غیرمنصفانه خود اثر عکس داشت. این ده روز فرصت خوبی برای شناخت ملت ما از ماهیت این آقایان بود. این همه دروغ و تهمت نشان داد که اسلام حضرات چگونه اسلامی است. تعجب آور هم نبود ما همه پیشنمازی را می شناسیم که گفت امریکا از طریق عربستان یک میلیارد دلار به ما کمک کرده و قول پنجاه میلیارد دیگر را بعد از پیروزی داده است و هنوز این آقا علیرغم این بهتان و دروغ، موقعیت رسمی خود را حفظ کرده است. به همین دلیل، اثرات این تبلیغات خارج از عرف توام با فحاشی های سخیف و تهدید، بیشتر از آنکه به جنبش رو به گسترش سبز لطمه بزند، حقانیت و سرزندگی جنبش سبز را نشان داد.
اینها نمی توانند درک کنند وقتی کسی که به خاطر یک کبک یک انسان محترم را به قتل رسانده ادعا کند شخص عالمی مثل آقای خاتمی قرآن را نمی فهمد و یا در سایتهای خود، دادستان انقلابی و مورد اعتماد امام را جاسوس شوروی و قرآن پژوه مبارزی چون خانم رهنورد را با تهمت های مضحک، همکار خانواده مطرود رژیم پهلوی، و بنده و ایشان را به نقل از یک نویسنده درگذشته، که از ترس مردم به اروپا گریخت و در آنجا فوت کرد، فراماسون می نامند، مردم چگونه با این ادعاها روبرو می شوند. اینها روی گوبلز را در جعل و دروغگوئی سفید کرده اند و تهمت و دروغ را جزئی از دیانت متحجرانه و توام با خرافات خود قرار داده اند. البته یک نکته ظریف دیگر نیز وجود دارد که دستپخت این چنین شور از آب در می آید و آن اعتقاد ریشه ای بخشی از حاکمیت به خس و خاشاک و بزغاله و گوساله بودن میلیونها نفر از مردم این کشور است. یکی از دلایل دلیری اینان برای گفتن دروغهای بزرگ همین نگاه به ملت است. آنها هنوز باور به شعور ملت ندارند و متاسفانه در خلوت خود حتی از تصور حقوق شهروندی برای همه مردم و کرامت ذاتی برای همه انسانها وحشت می کنند.
در مهدیه تهران و برخی تریبون های دیگر خطاب به شما و آقای کروبی و دیگر شخصیت های جنبش سبز گفتند که شماها عددی نیستید. شما چه نظری درباره چنین اظهار نظری دارید؟
اتفاقا این سخن کاملا درست است. نه بنده و نه کروبی نگفته ایم عددی هستیم. در احوالات شیخ ابوسعید ابوالخیر آمده است عالمی که با شیخ احساس رقابتی داشته کسی را پیش او می فرستد که من مثل یک فیل هستم و شما مثل یک پشه و شیخ جواب می دهد که به او بگوئید «ما هیچ نیستیم و آن پشه هم تو هستی». البته ما در مرتبه شیخ نیستیم ولی با تاسی به او می گوییم ماها عددی نیستیم. ولی این دلیل نمی شود که شما حقوق مردم را ضایع کنید و میثاق ملی را تا این اندازه خوار کنید.
شما شبیه این مضمون را در بیانیه هفده، که پس از وقایع عاشورای تهران صادر کردید، نیز یادآور شده اید. آیا همچنان بر همان خواست ها تاکید می کنید؟
بله. بنده در اطلاعیه ۱۷ گفتم شما امثال بنده را ندیده بگیرید و خودتان بی اعتنا به ما زندانیها را آزاد و اعلام کنید که پایبند به همه اصول قانون اساسی هستید و رسانه ها را آزاد کنید، انتخابات آزاد غیر گزینشی داشته باشید. خواهید دید افق روشن خواهد شد. اگرنه سرکوب، سطح مطالبات را بالا خواهد برد. این نوع تبلیغات دروغ و ناشیانه که همزمان با ادامه سرکوب و دستگیریها انجام می گیرد جز آنکه مردم را روز به روز بیشتر از اصلاح در چهارچوب قانون اساسی مایوس سازد فایده ای نخواهد داشت.
دبیر کل موتلفه گفته است که شما یعد از انتخابات، در ملاقات با هیئتی با شمارش بخشی از آرا موافقت کردید و بعدا با ملاقاتهائی که با اعضای مشارکت و مجاهدین انقلاب داشته اید آنها شما را از این توافق قبلی منصرف کرده اند. آیا درست است؟
متاسفانه دبیر کل جدید موتلفه پختگی لازم را ندارد. درمورد این ادعا بنده آن را تکذیب می کنم. در آن جلسه، آخرین حرفی که زدم «قبول حکمیت» بود و اگر شرکت کنندگان در آن جلسه به حافظه خود رجوع کنند، بنده حتی چند نام را به طور مثال برای چنین هیئت حقیقت یابی مطرح کردم. بدترین بخش ادعای ایشان تهمتی است که به دو گروه سیاسی معتبر کشور زده اند، در حالی که اعضای اصلی آنها در بند هستند.
البته علاوه بر ایشان برای چندمین بار یکی از وزرای زمان دفاع مقدس با استناد به یک نشریه غربی به صورت ترجیع بند نقل قولی از بنده می کند که با توجه به خدمات ایشان به بهداشت کشور تا کنون صبر کردم که چیزی نگویم. بنده تعجب می کنم ایشان که ادعای مسلمانی دارد، علیرغم این همه مدرک و سند و سخنرانی و اطلاعیه های بنده و بحثی که یک بار با ایشان کردم به قول یک نشریه آمریکائی تکیه می کند و از آن فراتر می رود و برخلاف گفته ها و کردار قدیم خود در مورد گذشته سیاسی اینجانب به قضاوت می نشیند. مگر انکه بگوئیم در آن موقع تظاهر می کرده است.
با توجه به اینکه فشار و تبلیغات علیه جنبش سبز در ماههای اخیر افزایش یافته است. وضعیت جامعه و جنبش سبز را در این شرایط چگونه ارزبابی میکنید؟
بله. حجم تحریف و دروغ و تهدید بالارفته است. اعدام های فله ای و محکومیتهای عجیب و غریب ظالمانه هم برای کمک به مرعوب کردن بکار گرفته می شود. مهمتر، گسترش فرهنگ اعتراف گیری و تواب سازی است که از درون زندانها به فضای سیاسی بیرون منتقل شده است. بر اساس این فرهنگ، شما اگر می خواهید پست خود را حفظ کنید و یا انتخاب شوید و یا در معاملات بزرگ و کوچک سهیم شوید و یا با آرامش از دست و زبان بد اخلاقان زندگی کنید، باید فهم و بصیرت لازم را برای محکومیت منتقدان و معترضان جنبش سبزداشته باشید. آنها حتی از حوزه ها و مراجع عظام نگذشته اند و ما شاهد فشارها و جسارتها و اهانتهای گوناگون علیه روحانیت و مرجعیت هستیم. غافل از آنکه داخل همین خانواده های دست اندر کاران، توجه به خواستهای مطرح شده درجنبش سبز در حال گسترش است. چرا که این مطالبات مطابق با حقوق مردم و میثاق ملی ماست.
مردم ما خاطرات خوشی از اعتراف گیری و تواب سازی و مداهنه و تهمت و دروغ ندارند. این ترفندها در ماه دی به ضد خود تبدیل شد. تمام این تمهیدات و اقدامات به خوبی نشان می دهد که جنبش سبز در حال پیشرفت است و انشالله با شرکت همگان این روند تا رسیدن به اهداف مطرح شده در جنبش سبز ادامه خواهد یافت. ما اعتقاد داریم که: «فاما الزبد فیذهب جفاء و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض»، کف ها به کناری رفته و محو میشوند، ولی آنچه برای مردم سودمند است باقی می ماند.
گر چه این حجم تهمتها و افتراها و دروغ زنی و وارونه نمایی در نهایت برملا خواهد شد اما به هر حال نمی توان حجم تبلیغات رسانه های حکومتی با بودجه های نجومی را، که به قبضه جناح خاصی در آمده، نادیده گرفت. به نظر شما چه طور می توان بر این تفرقه افکنی ها در جامعه و در میان خانواده ها فائق آمد؟ جنبش سبز چه طور می تواند در جهت پوشاندن و کم کردن شکاف های مختلفی که ممکن است روزبه روز در اثر سوء تدبیر و سوء نیت اقتدارگرایان بیشتر و بیشتر شود گام بردارد و وحدت ملی را در برابر تفرقه افکنی های دولتی حفظ کند؟
به نظرم استراتژی اصلی باید همان آگاهی بخشی و راهکار اصلی همان هر شهروند یک رسانه باشد. کارهای به ظاهر ساده ای مثل تکثیر روزنامه ها و نامه ها و بیانیه ها، تکثیر سی دی از عکس ها و فیلم های وقایع پس از انتخابات و … امروزه عمق نفوذ خوبی پیدا کرده اند و به دورترین نقاط هم رسیده اند. لشگر پرشمار آگاهی بخشی و اطلاع رسانی از دل وسایل ساده ای که عصر اطلاعات در اختیار آنها گذاشته است موثرترین شیوه ها را با خلاقیت خود برای رساندن پیام حقیقت پیدا کرده و می کند.
اما در کنار تلاش برای گسترش آگاهی ها و مبارزه با انتشار دروغ و قلب حقایق، نباید خاطره بحثها و گفتگوهای صمیمانه روزهای انتخابات را از یاد برد. نباید از یاد ببریم که چه طور پیش از آن که مداخله های به اصطلاح امنیتی فضای گفتگوی مدنی را به آشوب بکشد و صدای بحث و گفتگو را خاموش کند، شنیدن صدای همدیگر را در گفتگوهای انتخاباتی تجربه و تمرین می کردیم. نباید زنجیره سبزی که تمام اختلافات و تفاوت ها را از جنوب تا شمال شهر و کشور به هم پیوند می داد و زیستن در کنار هم را به ما می آموخت فراموش کنیم. این خاطرات گرانبها درس ها و الگوهای ارزشمندی برای امروز ما نیز می توانند باشند. امروز هم باید تا آنجا که می توانیم با زنده نگاه داشتن فضای بحث و گفتگوی ملی، تحمل و مدارای یکدیگر را تمرین کنیم و نظرات و آراء همدیگر را بشنویم تا بر شکافهای تحمیل شده از سوی رسانه های رسمی غالب شویم. سبز بودن ما به این معنا نیست که می خواهیم همه را به رنگ خود در آوریم و یک رنگ کنیم، آن طور که انحصارطلبان و اقتدارگرایان برای همه رنگ و رای خویش را تجویز می کنند. سبز بودن زیستن در کنار یکدیگر با درک تفاوت ها و اختلاف آراء و نظرات و سلایق یکدیگر است. اگر اقتدارگرایان و رسانه های شان می کوشند ترک های ایجاد شده در خانواده ها و جامعه را پررنگ کنند، ما باید بکوشیم با پذیرفتن این اختلاف ها نسخه ای برای زیستن مسالمت آمیز در کنار یکدیگر ارائه کنیم. آگاهی بخشی در عین مسالمت، موثرترین سلاح علیه خشونت و پراکندن بذر های تفرقه و جهل است.
"موسوی در این مصاحبه یک بار دیگر بر مطالبات بیانیه هفدهم خود تاکید کرده و خطاب به اقتدارگرایان اعلام کرده است: «شما امثال بنده را ندیده بگیرید و خودتان بی اعتنا به ما زندانیها را آزاد و اعلام کنید که پایبند به همه اصول قانون اساسی هستید و رسانه ها را آزاد کنید، انتخابات آزاد غیر گزینشی داشته باشید. خواهید دید افق روشن خواهد شد… اگرنه سرکوب، سطح مطالبات را بالا خواهد برد.»
متن مصاحبه خبرنگار کلمه را با میرحسین موسوی می خوانید:
در هفته های اخیر، اقتدارگرایان هجمه تبلیغاتی بی سابقه ای را علیه شما و جنبش سبز انجام دادند، اما شما در برابر این هجوم سکوت کردید و موضعی نگرفتید. دلیل این سکوت چیست؟ انتظار خیلی از طرفداران جنبش سبز این بود که شما در برابر این همه تهاجم چیزی بگویید.
بنده قصد پاسخ داشتم اما انتشار نامه برادر عزیزم آقای کروبی مرا منصرف کرد. نگاه ایشان دلیل بسیاری از این بداخلاقی ها را روشن می کند. دلیل دوم سکوتم آن بود که تبلیغاتی از این قبیل متعلق به دوران قدیم است و از شگردهایی استفاده می کند که در رژیم های توتالیتر شبیه شوروی دوران استالین و یا رومانی زمان چائوشسکو استفاده می شد. کسانی که این تبلیغات را سازمان دادند نه جامعه خودمان را می شناسند و نه درکی از فضای متحول بین المللی دارند. آنها در فضای قبل از گسترش تکنولوژی ارتباطات زندگی می کنند.
ارزیابی شما از ده روز تهاجم که علیه شما و دیگر شخصیت های جنبش سبز صورت گرفت، چیست؟ چقدر تبلیغات اقتدارگرایان را اثربخش می دانید؟
به دلایلی که در پاسخ به سوال قبلی گفتم این تبلیغات نه تنها کم اثر بود بلکه بدلیل محتویات غیرمنصفانه خود اثر عکس داشت. این ده روز فرصت خوبی برای شناخت ملت ما از ماهیت این آقایان بود. این همه دروغ و تهمت نشان داد که اسلام حضرات چگونه اسلامی است. تعجب آور هم نبود ما همه پیشنمازی را می شناسیم که گفت امریکا از طریق عربستان یک میلیارد دلار به ما کمک کرده و قول پنجاه میلیارد دیگر را بعد از پیروزی داده است و هنوز این آقا علیرغم این بهتان و دروغ، موقعیت رسمی خود را حفظ کرده است. به همین دلیل، اثرات این تبلیغات خارج از عرف توام با فحاشی های سخیف و تهدید، بیشتر از آنکه به جنبش رو به گسترش سبز لطمه بزند، حقانیت و سرزندگی جنبش سبز را نشان داد.
اینها نمی توانند درک کنند وقتی کسی که به خاطر یک کبک یک انسان محترم را به قتل رسانده ادعا کند شخص عالمی مثل آقای خاتمی قرآن را نمی فهمد و یا در سایتهای خود، دادستان انقلابی و مورد اعتماد امام را جاسوس شوروی و قرآن پژوه مبارزی چون خانم رهنورد را با تهمت های مضحک، همکار خانواده مطرود رژیم پهلوی، و بنده و ایشان را به نقل از یک نویسنده درگذشته، که از ترس مردم به اروپا گریخت و در آنجا فوت کرد، فراماسون می نامند، مردم چگونه با این ادعاها روبرو می شوند. اینها روی گوبلز را در جعل و دروغگوئی سفید کرده اند و تهمت و دروغ را جزئی از دیانت متحجرانه و توام با خرافات خود قرار داده اند. البته یک نکته ظریف دیگر نیز وجود دارد که دستپخت این چنین شور از آب در می آید و آن اعتقاد ریشه ای بخشی از حاکمیت به خس و خاشاک و بزغاله و گوساله بودن میلیونها نفر از مردم این کشور است. یکی از دلایل دلیری اینان برای گفتن دروغهای بزرگ همین نگاه به ملت است. آنها هنوز باور به شعور ملت ندارند و متاسفانه در خلوت خود حتی از تصور حقوق شهروندی برای همه مردم و کرامت ذاتی برای همه انسانها وحشت می کنند.
در مهدیه تهران و برخی تریبون های دیگر خطاب به شما و آقای کروبی و دیگر شخصیت های جنبش سبز گفتند که شماها عددی نیستید. شما چه نظری درباره چنین اظهار نظری دارید؟
اتفاقا این سخن کاملا درست است. نه بنده و نه کروبی نگفته ایم عددی هستیم. در احوالات شیخ ابوسعید ابوالخیر آمده است عالمی که با شیخ احساس رقابتی داشته کسی را پیش او می فرستد که من مثل یک فیل هستم و شما مثل یک پشه و شیخ جواب می دهد که به او بگوئید «ما هیچ نیستیم و آن پشه هم تو هستی». البته ما در مرتبه شیخ نیستیم ولی با تاسی به او می گوییم ماها عددی نیستیم. ولی این دلیل نمی شود که شما حقوق مردم را ضایع کنید و میثاق ملی را تا این اندازه خوار کنید.
شما شبیه این مضمون را در بیانیه هفده، که پس از وقایع عاشورای تهران صادر کردید، نیز یادآور شده اید. آیا همچنان بر همان خواست ها تاکید می کنید؟
بله. بنده در اطلاعیه ۱۷ گفتم شما امثال بنده را ندیده بگیرید و خودتان بی اعتنا به ما زندانیها را آزاد و اعلام کنید که پایبند به همه اصول قانون اساسی هستید و رسانه ها را آزاد کنید، انتخابات آزاد غیر گزینشی داشته باشید. خواهید دید افق روشن خواهد شد. اگرنه سرکوب، سطح مطالبات را بالا خواهد برد. این نوع تبلیغات دروغ و ناشیانه که همزمان با ادامه سرکوب و دستگیریها انجام می گیرد جز آنکه مردم را روز به روز بیشتر از اصلاح در چهارچوب قانون اساسی مایوس سازد فایده ای نخواهد داشت.
دبیر کل موتلفه گفته است که شما یعد از انتخابات، در ملاقات با هیئتی با شمارش بخشی از آرا موافقت کردید و بعدا با ملاقاتهائی که با اعضای مشارکت و مجاهدین انقلاب داشته اید آنها شما را از این توافق قبلی منصرف کرده اند. آیا درست است؟
متاسفانه دبیر کل جدید موتلفه پختگی لازم را ندارد. درمورد این ادعا بنده آن را تکذیب می کنم. در آن جلسه، آخرین حرفی که زدم «قبول حکمیت» بود و اگر شرکت کنندگان در آن جلسه به حافظه خود رجوع کنند، بنده حتی چند نام را به طور مثال برای چنین هیئت حقیقت یابی مطرح کردم. بدترین بخش ادعای ایشان تهمتی است که به دو گروه سیاسی معتبر کشور زده اند، در حالی که اعضای اصلی آنها در بند هستند.
البته علاوه بر ایشان برای چندمین بار یکی از وزرای زمان دفاع مقدس با استناد به یک نشریه غربی به صورت ترجیع بند نقل قولی از بنده می کند که با توجه به خدمات ایشان به بهداشت کشور تا کنون صبر کردم که چیزی نگویم. بنده تعجب می کنم ایشان که ادعای مسلمانی دارد، علیرغم این همه مدرک و سند و سخنرانی و اطلاعیه های بنده و بحثی که یک بار با ایشان کردم به قول یک نشریه آمریکائی تکیه می کند و از آن فراتر می رود و برخلاف گفته ها و کردار قدیم خود در مورد گذشته سیاسی اینجانب به قضاوت می نشیند. مگر انکه بگوئیم در آن موقع تظاهر می کرده است.
با توجه به اینکه فشار و تبلیغات علیه جنبش سبز در ماههای اخیر افزایش یافته است. وضعیت جامعه و جنبش سبز را در این شرایط چگونه ارزبابی میکنید؟
بله. حجم تحریف و دروغ و تهدید بالارفته است. اعدام های فله ای و محکومیتهای عجیب و غریب ظالمانه هم برای کمک به مرعوب کردن بکار گرفته می شود. مهمتر، گسترش فرهنگ اعتراف گیری و تواب سازی است که از درون زندانها به فضای سیاسی بیرون منتقل شده است. بر اساس این فرهنگ، شما اگر می خواهید پست خود را حفظ کنید و یا انتخاب شوید و یا در معاملات بزرگ و کوچک سهیم شوید و یا با آرامش از دست و زبان بد اخلاقان زندگی کنید، باید فهم و بصیرت لازم را برای محکومیت منتقدان و معترضان جنبش سبزداشته باشید. آنها حتی از حوزه ها و مراجع عظام نگذشته اند و ما شاهد فشارها و جسارتها و اهانتهای گوناگون علیه روحانیت و مرجعیت هستیم. غافل از آنکه داخل همین خانواده های دست اندر کاران، توجه به خواستهای مطرح شده درجنبش سبز در حال گسترش است. چرا که این مطالبات مطابق با حقوق مردم و میثاق ملی ماست.
مردم ما خاطرات خوشی از اعتراف گیری و تواب سازی و مداهنه و تهمت و دروغ ندارند. این ترفندها در ماه دی به ضد خود تبدیل شد. تمام این تمهیدات و اقدامات به خوبی نشان می دهد که جنبش سبز در حال پیشرفت است و انشالله با شرکت همگان این روند تا رسیدن به اهداف مطرح شده در جنبش سبز ادامه خواهد یافت. ما اعتقاد داریم که: «فاما الزبد فیذهب جفاء و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض»، کف ها به کناری رفته و محو میشوند، ولی آنچه برای مردم سودمند است باقی می ماند.
گر چه این حجم تهمتها و افتراها و دروغ زنی و وارونه نمایی در نهایت برملا خواهد شد اما به هر حال نمی توان حجم تبلیغات رسانه های حکومتی با بودجه های نجومی را، که به قبضه جناح خاصی در آمده، نادیده گرفت. به نظر شما چه طور می توان بر این تفرقه افکنی ها در جامعه و در میان خانواده ها فائق آمد؟ جنبش سبز چه طور می تواند در جهت پوشاندن و کم کردن شکاف های مختلفی که ممکن است روزبه روز در اثر سوء تدبیر و سوء نیت اقتدارگرایان بیشتر و بیشتر شود گام بردارد و وحدت ملی را در برابر تفرقه افکنی های دولتی حفظ کند؟
به نظرم استراتژی اصلی باید همان آگاهی بخشی و راهکار اصلی همان هر شهروند یک رسانه باشد. کارهای به ظاهر ساده ای مثل تکثیر روزنامه ها و نامه ها و بیانیه ها، تکثیر سی دی از عکس ها و فیلم های وقایع پس از انتخابات و … امروزه عمق نفوذ خوبی پیدا کرده اند و به دورترین نقاط هم رسیده اند. لشگر پرشمار آگاهی بخشی و اطلاع رسانی از دل وسایل ساده ای که عصر اطلاعات در اختیار آنها گذاشته است موثرترین شیوه ها را با خلاقیت خود برای رساندن پیام حقیقت پیدا کرده و می کند.
اما در کنار تلاش برای گسترش آگاهی ها و مبارزه با انتشار دروغ و قلب حقایق، نباید خاطره بحثها و گفتگوهای صمیمانه روزهای انتخابات را از یاد برد. نباید از یاد ببریم که چه طور پیش از آن که مداخله های به اصطلاح امنیتی فضای گفتگوی مدنی را به آشوب بکشد و صدای بحث و گفتگو را خاموش کند، شنیدن صدای همدیگر را در گفتگوهای انتخاباتی تجربه و تمرین می کردیم. نباید زنجیره سبزی که تمام اختلافات و تفاوت ها را از جنوب تا شمال شهر و کشور به هم پیوند می داد و زیستن در کنار هم را به ما می آموخت فراموش کنیم. این خاطرات گرانبها درس ها و الگوهای ارزشمندی برای امروز ما نیز می توانند باشند. امروز هم باید تا آنجا که می توانیم با زنده نگاه داشتن فضای بحث و گفتگوی ملی، تحمل و مدارای یکدیگر را تمرین کنیم و نظرات و آراء همدیگر را بشنویم تا بر شکافهای تحمیل شده از سوی رسانه های رسمی غالب شویم. سبز بودن ما به این معنا نیست که می خواهیم همه را به رنگ خود در آوریم و یک رنگ کنیم، آن طور که انحصارطلبان و اقتدارگرایان برای همه رنگ و رای خویش را تجویز می کنند. سبز بودن زیستن در کنار یکدیگر با درک تفاوت ها و اختلاف آراء و نظرات و سلایق یکدیگر است. اگر اقتدارگرایان و رسانه های شان می کوشند ترک های ایجاد شده در خانواده ها و جامعه را پررنگ کنند، ما باید بکوشیم با پذیرفتن این اختلاف ها نسخه ای برای زیستن مسالمت آمیز در کنار یکدیگر ارائه کنیم. آگاهی بخشی در عین مسالمت، موثرترین سلاح علیه خشونت و پراکندن بذر های تفرقه و جهل است.
۱۸ نظر:
سلام
از نشوني مقاله اي كه داديد خيلي ممنونم، چون به شدت دنبال دونستنم، اما در مورد احمدي نژاد هم كه فرموديد ترديدي نيست كه احمدي نژاد هم براي خوب بون ملاك نيست، ابدا، تنها چيزي كه اينجا ملاكه،اسلامه و اسلام هم تاكيد كرده به ولايت فقيه، و ما الان در زماني كه امام عصرمون از ديده ها پنهانند و مستقيم بر ما ولايت نمي كنند، ما موظف به پيروي از ولايت فقيه هستيم، آقاي خامنه اي خدا نيستند، اما ولي فقيه ما هستند. شما كه به امام خميني اعتقاد داريد، نظريه ولايت فقيه ايشون رو قبول نداريد و اين به نظرم بي مفهومه،دوست دارم بدونم چه جوري اسلام و ولايت فقيه و فرقه سبز رو به هم مربوط مي كنيد؟
در مورد متن وبلاگ هم بايد توضيح بدم كه مني كه دنبال دونستنم، وقتي تو دانشگاه با يك عده سبزي اي رو به رو ميشم كه دقيقا توصيفاتي كه توي متن اومده رو دارند، علنا مي تونم بگم اين متن حقشونه كه به چادر سياه من كه بر اساس عقيده منه توهين مي كنند.
از حضور سبزتون ممنون.
سلام خواهرم
عزیز دل برادر شما خودتان بریده اید و خودتان هم دوخته اید!!!کی گفته من مخالف ولایت فقیه هستم؟
اتفاقا من بعنوان فرزند روح ا... مدعی میراث اویم که به بدترین وجه ناکارآمدی اش را با میدان دادن به نا اهلان و نامحرمانی چون احمدینژاد و رحیمی و مشایی و محصولیوشریعتمداری وتائب و... به اثبات رسانده اند.همان ولایت فقیه ای که فقیه عالیقدری که امام خود را در او خلاصه میدانست و بیشترین کار فقهی را با نوشتن کتاب ولایت فقیه در اینمورد انجام داد در باره اش گفت:"ولایت فقیه با امام خمینی شروع شد و با آقای خامنه ای تمام شد".حکایت ما حکایت مادریست که شاهد مثله شدن فرزندش بدست نامادری است.البته منهم در سن و سال جوانی مثل شما دگم بودم اما سالها تجربه چشمهایم را باز کرده.بقول سهراب چشمها را باید شست طور دیگر باید دید.
سبز و برقرار باشید.
در همان جوانی هم میشود با هوش وبا انصاف بود به ظرایف دقت کرد دقیقا با پایان ولایت فقیه توسط خامنه ای موافقم این جبر روزگار است یا جبر انسان خاکی که ظرفیت ولی فقیه بودن را ندارد مگر درطول تاریخ ری کره خاکی چند نفر مثل خمینی زندگی کرده اند ان هم در شرایط خاص زمانی ومکانی
وقتی تاریخ را میخوانید معمولا سر سلسله ادم های محترمی هستند کسانی که بدون شجاعت وزحمت به قدرت میرسند فقط از ان سوءاستفاده میکنند این داستان تکراری تر از ان است که به دنبال تکذیب ان باشیم ویا بتوانیم به عمد چشمان خودرا ببندیم وبگویمم ان شااله بز است
سلام
من بازهم فیلتر شدم و فعلاً با آسمان سبز8 هستم. شمارو هم لینک کردم. اگه دوست داشتید لینکم را اصلاح کنید.
خیلی خوبه که شما فیلتر نمیشوید یا دیر فیلتر میشوید، ایده ی خاصی دارید؟
سلام برادر خوبم(در جواب خواهري كه شما مي فرماييد وگرنه من هيچ وقت در بند اين گونه الفاظ نبودم)ممنونم كه حداقل به سوالاتي كه ازتون ميشه جواب ميديد، اون هم با منطق ومن واقعا خوشحالم كه با شما به عنوان اولين سبزي اي كه با منطق ميشه باهاش حرف زد، تعامل دارم و به شدت تشنه حقيقتم، البته اين رو به افراد ديگري از فرقه سبز هم گفتم ولي متاسفانه هيچ وقت تشنگي من رو رفع نكردند و تنها من رو به خودشون بدگمان تر كردند، اين جملتون كه فرموديد ولي فقيه با خميني شروع شد و با خامنه اي تموم، حرف بسيار سنگينيه و براي من جالب.
خواهش مي كنم به من به عنوان يه هم وطنتون، كه به قول شما جوونه و خام، بگيد دلايلتون براي اين حرف چيه؟ شما به چه سند و اعتباري، به خاطر چه رفتار و واكنشي، آقاي خامنه اي رو تموم كننده ولايت مي دونيد؟
خواهش مي كنم جواب من رو بديد، چون مي خوام بدونم، شايد شماها درست مي گيد و ما داريم اشتباه مي كنيم
بهم منبع معرفي كنيد، برام دليل بياريد.
مي دونم شايد بگيد اصلا اين كار وظيفه شما نيست، اما شما با گفتن همون يك جمله اين وظيفه رو براي خودتون خريديد، آدمها در قبال تك تك كلماتشون مسئولند.
منتظرم
يا حق
سلام خواهر گرامی
اینکه دلیل برای اون نقل قول خواستید، باید از مرحوم آیت ا... منتظری که گوینده اون جمله بود پرسید که امکانش نیست!!!
اما آنچه بعنوان مثال میتوانم بگویم عملکردهایی است که در این سالها با سیره و منش امام(ره) منافات داشته و اصلی را که حفظ آن قافیه مشترک تمام وصیت شهدا و امام بوده بجایی رسانده که دفاع از آن فقط توسط خشک مغزانی چون نامبردگان پیشین صورت میگیرد و حامیان دیروز آن لقب خواص بی بصیرت گرفته اند!!! کسانی چون هاشمی رفسنجانی و صانعی و موسوی اردبیلی و توسلی و موسوی و کروبی و خاتمی و عبد ا... نوری و محتشمی و فرزندان بهشتی و مطهری وقدوسی و اشرفی اصفهانی و محلاتی وهمت و باکری و نوریزاد وصدها تن دیگر که قابل شمارش نیستند کسانی هستند که بارها امتحان خود را پس داده اند و اکثرا به کرات توسط امام تایید شده اند و درعوض کسانیکه حتی یک سیلی در سالهای مبارزه و آتش و خون نخورده اند امروز شده اند سمبل بصیرت و مدافع ولایت!!! من مرده و شما زنده همینها در صورت موفقیت سر رهبری را هم بزیر آب خواهند کرد. امام در همه حال تمام نیروها با سلایق مختلف را در دایره انقلاب و نظام حفظ میکرد ،بعنوان مثال در انتخابات مجلس سوم همین آقای یزدی را مردم از مهدیه با شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه بیرون کردند وبلافاصله امام ایشانرا به عضویت در شورای نگهبان گماشتند. اما امروزه خناثانی حاکم شدند که هنرشان تبدیل اکبر گنجی سپاهی بعد 5 سال زندان به ضدانقلاب دو آتشه است.مثال زیاد است ولی اگر مایل به دانستن هستید وقایع انقلاب را و صحیفه امام را مرور کنید .
سبز و برقرار باشید
سلام
يعني شما به حرف سياسي آقاي منتظري استناد مي كنيد كه خود امام خميني(ره) كه شما حسابي قبولش داريد، بهشون نامه نوشتند و گفتند كه شما ساده لوح هستيد و به درد سياست نمي خوريد.مي خوايد يك قسمت هايي از متن نامه امام رو براتون بذارم؟
"...از آنجا كه روشن شده است كه شما اين كشور و انقلاب اسلامي عزيز مردم مسلمان ايران را پس از من به دست ليبرالها و از كانال آنها به منافقين ميسپاريد، صلاحيت و مشروعيت رهبري آينده نظام را از دست دادهايد. شما در اكثر نامهها و صحبتها و موضعگيريهايتان نشان داديد كه معتقديد ليبرالها و منافقين بايد بر كشور حكومت كنند. به قدري مطالبي كه ميگفتيد ديكته شده منافقين بود كه من فايدهاي براي جواب به آنها نميديدم..." صحيفه نور جلد 21- صفحه 330
در ضمن چطور شما حرف امام رو كه در مورد تاييد دشمنان بود رو فرموديد با هميشه صادق نيست و با گذشت زمان منقضي ميشه و الان عملكرد چندين سال پيش افراد رو مدرك قرار مي ديد؟
آقايوني مثل موسوي و كروبي و ... كه نميشه در موردشون صحبت كرد، چون علنا مواضعشون براي همه روشن نشده، اما شما به افرادي مثل اكبر گنجي استناد مي كنيد و اين براي من خيلي خيلي عجيبه!!!! يك فرد معتقد به اسلام و قرآن و اعتراف به جنگيدن در راه حق از كسي دفاع مي كنه كه صراحتا در شبكه هاي ماهواره اي كه من خودم شاهدش بودم اعلام كرد امام زماني وجود نداره!!! به كسي كه ميگه قرآن دست نوشته خود محمده نه سخن خدا!!!
مي تونيد توي اين لينك خودتون ببينيد:
http://dc150.4shared.com/download/iHElvIMI/2030-ghanji_Mobarezclipcom_.wmv?tsid=20110112-163706-7d44216b
به نظر من امام حكم اعدام نويسنده كتاب آيات شيطاني رو داد چون به قرآن توهين كرده بود و شما از ولي فقيه انتظار داريد كه كسي كه به مقدس ترين كتاب مسلمانها توهين مي كند رو در حكومت راه بدن؟!!!
عجيبه
شما تا به حال فتواهاي آقاي صانعي رو خونديد؟ به عنوان يك مسلمان معمولي و عادي نه يك مرجع تقليدي كه خيلي در دين سررشته داره، كاملا مي تونيد به تناقضات و تمايل زيادش به فمينيست پي ببريد، اگر منصفانه نگاه كنيد.
تو رو به خدا بيايد بدون غرض فكر كنيم و نگاه كنيم
حرفهاتون من رو قانع نكرد
علنا لقب خشك مغز داديد به عده اي(كه من نظري در موردشون ندارم) ولي همون طور علنا لقب احترام و سپاهي داديد به كسي كه خودش صراحتا ابراز كرد كه از دين خارج شده...
چه چيز شما رو قانه مي كنه، اين همه تناقض رو چجوري حل مي كنيد؟
سلام !
دلم براي شنيدن صداي ميرحسين تنگ شده !!!
دلم براي نشستن پاي تلويزيون و ديدن چهره ش و گفتن اين جمله هاش تنگ شده !!!!!!
به دختران انتظار بگوييد :
انتظار بيخود نكشند !!
تا وقتي بتي به جاي خدا هست .خدا نيست !
تا وقتي بتي به جاي مهدي هست . مهدي نخواهد آمد !!!!!!!!!!!!!!
دلم منجي ميخواهد !
دلم هر چيز سبز و روشني اي ميخواهد غير اين بت هاي سربرافراشته ي اين جماعت !!!!!!!!!!!!!!!!!!
برادرجان ! دلم تنگ است ...
دلم ميگيرد از باغي كه ميسوزد !!!
خواهر گرامی
سلام
شما تو نظر اولتون بدون هیچ حرف پیشی فرمودید:
"ما الان در زماني كه امام عصرمون از ديده ها پنهانند و مستقيم بر ما ولايت نمي كنند، ما موظف به پيروي از ولايت فقيه هستيم، آقاي خامنه اي خدا نيستند، اما ولي فقيه ما هستند. شما كه به امام خميني اعتقاد داريد، نظريه ولايت فقيه ايشون رو قبول نداريد و اين به نظرم بي مفهومه"
یعنی شما مستقل از عملکرد آقای خامنه ای چون الان امام زمان نیست، خودتون رو موظف به پیروی از ایشون می دونید؟ یعنی چون حضرت امام(ره) نظریه ولایت فقیه دارن پس بعد از ایشون هر کسی ولی فقیه شد، مستقل از عملکردش باید ازش پیروی کرد چون ما تابع امام هستیم و امام نظریه ولی فقیه دارن؟
یعنی اصلا مهم نیست آقای خامنه ای چطور عمل می کنن؟ ظلم می کنن یا نمی کنن؟ مثلا اگه ایشون مثلا بزنن 1000 نفر رو بکشن، مهم نیست، چون ما موظف به پیروی از ولی فقیه هستیم؟
یه اشاره تاریخی:
یزید تو جواب نامه امام حسین که مسلم آورده بودش می دونید چی گفت؟
گفت ای مردم، "اطیعوالله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم"
یزید گفت من "اولی الامر منکم" هستم پس "اطیعوا"!
ابن زیاد هم تو کوفه بالای منبر می رفت و دقیقا از همین استدلال استفاده می کرد.
همین منطق خیلی از مردم رو جذب کرد و اماممون تنها موند.
اصلا نمی خوام بگم آقای خامنه ای خدایی نکرده یزیده، صرفا خواستم ایراد استدلال و منطقتون رو بدونید.چون منطق و استدلال شما می تونه منجر به این بشه که حسین تنها بمونه.
یا حسین
خواهرم دختر انتظار
نمیدانم از کجای سخن من طرفداری از نظرات گنجی را استنباط کرده اید و بر این اساس بقیه سخنانتان را ادامه داده اید؟!!!من گفتم گنجی که زمانی سپاهی بوده با تحمل ظلم و زندان 5 ساله به یک ضد انقلاب دو آتشه تبدیل شد. واین سرنوشت مبتلا به بسیاری از زندانیان بیگناهی است که بی جرم و جنایتی تحمل انفرادی و شکنجه های جسمی وروحی میکنند!!! آنهم از نظامی که مدعی حکومت علوی است و در قانون اساسی اش شکنجه تحت هر عنوان ممنوع است!
گیرم که آیت ا... منتظری در سیاست ساده لوح بود،مگر امام نفرمودند که گرمی بخش حوزه و دین و فقاهت باشند؟ پس حصر چند ساله و تعطیلی درس و بحث وتخریب حسینیه وهتک حرمت بخاطر دفاع از جایگاه مرجعیت را چگونه میتوان توجیه کرد؟
آیا امام نیز با مراجع منتقد خود اینگونه برخورد میکردند؟
ظلم و شکنجه وسانسور گسترده و قلع و قمع منتقدین و دروغ وتوهین و تهمت وفساد گسترده در کجای آرمانهای انقلاب میگنجد؟
اگرشکنجه را باور ندارید نامه های عبدا... مومنی و حمزه کرمی به رهبری را بخوانید و اگر سانسور را باور ندارید نگاهی به نامه های محمد نوریزاد به رهبری و سرنوشت اوو مطبوعات توقیفی پس از انتخابات و اگر دروغ را باور ندارید سخنان و عملکرد احمدینژاد و رحیمی و متکی و اگر فساد را باور ندارید وضعیت خانه فاطمی و رحیمی را مرور کنید!!!
سبز وبرقرار باشید
سلام
فرموديد:"گیرم که آیت ا... منتظری در سیاست ساده لوح بود،مگر امام نفرمودند که گرمی بخش حوزه و دین و فقاهت باشند؟ پس حصر چند ساله و تعطیلی درس و بحث وتخریب حسینیه وهتک حرمت بخاطر دفاع از جایگاه مرجعیت را چگونه میتوان توجیه کرد؟
آیا امام نیز با مراجع منتقد خود اینگونه برخورد میکردند؟
"
اگر نامه خود امام رو به آقاي منتظري خونده باشيد كه توي وبلاگمون هم هست مي بينيد ايشون فرمودند كه: "و الله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را سادهلوح میدانستم كه مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیلكرده كه مفید برای حوزههای علمیه بودید و اگر این گونه كارهاتان را ادامه دهید مسلما تكلیف دیگری دارم "
از تمام فعلهاي گذشته استفاده شده و علاوه بر اون امام تاكيد فرمودند كه اگر دست از اين كارها بر نداريد تكليف چيز ديگري است، و از اونجايي كه آقاي منتظري به حرف امام گوش ندادند كه امام فرمودند:" نامهها و سخنرانیهای منافقین كه به وسیله شما از رسانههای گروهی به مردم میرسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان -روحی له الفدا- و خونهای پاك شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ برای اینكه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه كنید، شاید خدا كمكتان كند. " بنابراين امام در هيچ جا نفرمودند كه شما گرمي حوزه دين و فقه هستيد
بنابراين براي من وشما روشن شد كه فرقه سبز كه علنا بر خلاف دستور صريح امام عمل مي كنند و از آيت ا.. منتظري براي خودشون بتي براي مقابله با سياستهاي امروز ساختند، تنها به دنبال يك چوب مي گشتند كه بزنند تو سر نظام
در مورد زندانياني كه فرموديد، من متن تمام نامه ها رو مطالعه كردم، خيلي دردناك بود و غير انساني، و دقيقا به همون اندازه كه نمي تونم از صحت حرفهاي كساني مثل احمدي نژاد مطمئن باشم،كه از فساد مالي چندين ميلياردي كساني مثل هاشمي و كروبي و فساد مدركي زهرا رهنورد حرف مي زد، نمي تونم از صحت نامه هاي كساني مثل عبدالله مومني و حمزه كرمي اطمينان داشته باشم، با چه سنگ محكي، حرفها و افشا گري هاي احمدي نژاد رو قبول نمي كنيد و نامه هاي اين افراد رو قبول مي كنيد؟ من تو دوراهي ها موندم، عقل من نمي پذيره كه چرا بايد فسادهاي مالي اي كه افشا شده و افشاگري هاي صورت گرفته رو نپذيرم و نامه هاي منتشر شده رو بپذيرم؟
http://hanozistadeim.mihanblog.com/post/44
به لينك بالا سر يزنيد و ببينيد به همون اندازه كه شما بر ضد اين نظام نامه و زنداني داريد، اون طرفتون هم مدرك و افشا گري بر ضد افرادي دارند كه شما طرفدارشون هستيد، سنگ محكتون چيه؟ راست و دروغ رو دل بخواهي تشخيص ميديد؟
من به عنوان يك مسلمون تا به اينجا به يه سري چيزها پي بردم
فرقه سبز توي روز عاشورا88 به خيابونها ريختند و سوت زدند، دست زدند و رقصيدند، در راهپيمايي ها اومدند و شعار دادند "مرگ بر اصل ولايت فقيه"، توجه داريد كه با مصداقش كاري نداشتند، با خود اصلش كار داشتند. در محيطهاي ديگه مثل دانشگاه علنا به حجاب من با تمسخر نگاه كردند و توهين كردند، توي مجالس امام حسين و عاشوراي دانشگاه، از دخترهاشون كه حتي يك دونه هم نديدم كه شركت كنند و پسرها رو نمي دونم، علنا طرفدار كساني هستند كه مرتد به حساب ميان، مثل اكبر گنجي... يا مثلا سروش.. كتاباشو خوندين؟ بخونيد و ببينيد از كي طرفداري مي كنيد.
برادر من، مسلمون بسيجي كه توي جنگ به خاظر اين ملت جونتو گرفتي كف دستتو رفتي وسط مبارزه، داري از اينها دفاع مي كني؟ اين نظام بد، ولايت فقيه بد، براي درست كردنش بايد اين اصولي كه بالا گفتم رو بپذيريم؟!!!
پس چي از اسلاممون مي مونه؟ از ترس افتادن تو چاله بپريم تو چاه؟
من بازم منتظر شنيدن حقيقتم
اگر منو غافل مي دونيد كمكم كنيد تا از غفلت در بيام
يا علي
برادرسلاااام
خوبي؟
چه خبرا؟
اي بابا دنيا چه قدر كوچيك شده...كه همرزما به هم سر نميزنن و...
شوخي كردم!
ميبينم كه از برو بچه هاي انحصار طلب اومدن اينجا عرضه اندام ميكنن!
اخوي اگر رخصت بدي پاسخي دندان شكن با سلاح منطق به ايشان بدهم!!
آپم!با يك عشق نامه!
منتظر حضور برادران بسيجي پاخط سبز اسلام،امام وانقلاب هم دروبلاگمون هستيم.
سلام دختر انتظار
در موردافشاگریهای احمدینژاد بد نیست از خود سوال بفرمایید پس چرا پس از 6 سال حتی یک پرونده از تخلفات ادعایی را به قوه قضاییه نفرستاده است؟ وفقط در موعد انتخابات شعارش را میدهد؟ و حال نیز رییس ستاد مبارزه با مفاسد دولت نیز رحیمی شده که خود پرونده مفاسدش شهره شهر است؟درمورد نامه های شکنجه دیدگان زندانی بد نیست کمی فکر کنی کسی که گوشتش زیر دندان این نظامه باید خیلی دیوانه باشد که به دروغ چنان افشاگریهایی کند!!!یااینکه کارد به استخوانش رسیده باشدونظام اسلامی را در حال استحاله ببیند که با شخصیتی که من از افرادی چون محمد نوریزاد و عبدا... مومنی و حمزه کرمی (هرسه از رزمندگان و خانواده شهدا وسابقون انقلابند) سراغ دارم مورد دوم صادق است.
در مورددیگرباید بگویم جنبش سبز یک طیف است که از رزمنده و روحانی امتحان پس داده در انقلاب گرفته تا ضدانقلاب و لاییک در آن است!!! که این امر را ما در انقلاب اسلامی سال 57 هم داشتیم وهیچ جای نگرانی ندارد، حق و حقیقت پابرجاست و کفها و زوائد ناپدید میشوند،البته این ملت همان ملت مسلمانی است که با98 درصد به جمهوری اسلامی رای داد واز کره دیگری نیامده اند و اگر اظهار بیدینی در آن پررنگ شده بخاطر سرخوردگی از ریا و دین فروشی قدرت طلبانی شده که سپر دین برافراشته اند.
درمورد سوت و کف زدن در عاشورا نیز باید بگویم شما نیز دچار ساده لوحی شده اید که دروغها و وارون نمایی این عمرو عاصها را باورکرده اید!!! اتفاقا یکی از حجتهای من در اصرار بر عقایدم مشاهده اینهمه خباثت و دروغ و نیرنگ در حین و پس از آن وقایع است. اولین پست وبلاگ من مشاهداتم از عاشورای 88 است اگر مرا دروغگو نمیدانید میتوانید آنرا بخوانید!!!
سبز وبرقرار باشید
سلام و ممنون از اين كه من رو به فكر ميندازيد
با حرفاتون به فكر فرو رفتم، مخصوصا بعد از خوندن وقايع قدس 88 (نتونستم عاشوراي 88 رو از وبلاگتون پيدا كنم)
افشاگري هاي احمدي نژاد به نظرم يك هدف تبليغاتي داشت و اينو قبول دارم، اما پيگيري نكردن كسي مثل احمدي نژاد كه گفتم قبولش ندارم، دليل نمي شه اون مفاسد اقتصادي وجود نداشته باشه، از نظر شما دليل ميشه؟!!! اگر شهرام جزايري به كسي باج داد و اين مداركش عملا در دسته، مگه احمدي نژاد بهش رسيدگي كرد؟ نه. پس وجود نداشته؟
در مورد عبدا.. مومني اتفاقا از يكي ديگه از كسايي كه ميشناختش هم سوال كردم و نظري متفاوت با شما داشت، من عبدا.. مومني رو نميشناسم، اما دو نفر كه ميشناختند به من دو حرف متفاوت زدند!!!!
جنبش سبز شما يك طيفه از افراد متفاوت با ايده ها و نظرها و عقايد متفاوت، ولي هدف اين همه آدم متفات چيه؟ مبارزه با دين فروشي؟ يا مبارزه با اصل ولايت فقيه؟ شما مطمئنيد كه همه هم جنبشي هاي شما همين هدف رو دنبال مي كنند؟
(توي چند تا نظر مي نويسم چون زياد ميشه و شايد بهتون نرسه).
در مورد عاشوراي 88 هم شما درست ميگيد، من تو اون روز توي خيابوناي تهران نبودم، اما توي دانشگاه خودمون توي محرم 89 بودم و خودم دست و صوت زدنشون رو ديدم. و هر چي ما بهشون نگاه كرديم و مجري گفت كه بابا محرمه و براي ماها حرمت داره انگار نه انگار...
طرفداراي دموكراسي و حقوق بشر رو ديديد؟!! احترام به عقايد طرف مقابلشون رو هم ببينيد...
من به شدت معتقدم كه هر كسي كه طرفدار جنبس سبزه مشكل دار نيست، ابدا. اما به جرات ميتونم بگم هر كسي كه مشكل داره طرفدار جنبش سبزه و اين يعني خطر.
شما با اين مدركتون احتمالا از محيطهاي دانشگاهي اطلاع داريد و من تعجب مي كنم كه چطور معتقديد كه با اين تعاريف و اهدافي كه در جنبشتون هست، و با اين روندي كه پيش ميريد، مي خوايد اسلام ناب رو احيا كنيد؟
پر تيراژترين نشريه سبزي كه توي دانشگاه ما هست، توي نشرياتش به صورت پر رنگ و جدي از جدايي دين از سياست صحبت مي كنه،از آقاي منتظري مي گه و هزار درود و سلام و چاكريم به كسي كه به قول شما فقط محدود شده به فقه،نه سياست، تماما بر ضد ارزشهاي اسلامي حرف ميزنه و از روي عمد جملاتي رو از روي كتابهاي دكتر شريعتي پيدا مي كنند كه به اسلام و نماز توهين كرده،فقط هم همون تيكه شو ميارن!!!
درسته از طيفهاي مختلف در جنبش شما هست، اما به اين هم فكر كنيد كه كدوم طيف توش پر رنگ تره و داره براي اهداف خودش كار مي كنه.
سياست ما عين ديانت ماست، نيست؟ پس جدايي دين از سياست ديگه چه صيغه ايه؟
...
سلام خواهرم(دخترانتظار)
راستش اینکه شعارها به ضدیت با ولایت فقیه کشانده شد را باید در عملکرد زیرکانه احمدینژاد وغفلت رهبری جستجو کرد!!! در مناظره احمدینژاد با لری کینگ در آمریکا پس از انتخابات وقتی لری کینگ گفت چرا مردم را کشتید احمدینژاد گفت مگر نیروی نظامی وانتظامی که کشتار کردند از من دستور میگیرند ،فرمانده کل قوا رهبری است و با اینکار رهبری را سپر خود ساختند و با ادامه سرکوبها سیبل مخالفتها از احمدینژاد به رهبری تغییر کرد. رهبران سبز نیز بارها از افزایش مطالبات با ادامه سرکوب هشدار دادند اما کو گوش شنوا. اگر عبدا... مومنی را نمیشناسید نوریزاد را که دیگر باید بشناسید!!! درمورد فساد نیز هیچکس با مقابله با فساد جز فاسدان مخالف نیست،اما سوء استفاده فصلی از این شعار وسپردن امور به مفسدان را چطور میتوان توجیه کرد؟مگر دین ما نمیگوید "لم تقولون ما لا تفعلون"آیا ما مجاز به دروغگویی و جوسازی برای تبلیغات هستیم؟ اگر راست است پس چرا وقتی خرشان از پل گذشت فراموش شد؟؟ چاپ وچهار برابر شدن حجم پول کشور و تزریق آن به جامعه خود بزرگترین دزدی و فساد دولتی است که در آینده اثرش آشکار خواهد شد.در مورد تظاهر بیدینی وامثال آن نیز باشما موافقم اما علت آنرا لجبازی جامعه و خصوصا جوانان میدانم،اینروزها بسیار میبینیم خانمهاییکه پشت فرمان ماشین یا در کوهنوردی روسری از سر برداشته اند اما علت آن دلزدگی از عملکرد مدعیان بیدین دین است و عدم توان هضم موضوع.شما اگر بیدلیل توی گوش یک بچه هم بزنی و از او بخواهی نماز بخواند مطمئن باشید اورا بینماز کرده اید.!!!علت اینکه عده ای شعار جدایی دین از سیاست میدهند نیز اینست که از سیاستمداران مدعی دین جز دروغ و نیرنگ و ظلم وبیدینی ندیده اند!!!مطمئن باشید این مردم همانهایی هستند که وقتی خلوص و صفای امام را دیدند تا پای جان و مال و فرزندانشان ایستادند و تمام سختیها راتحمل کردند.اون پست هم که گفتم مربوط به سال 2009 (اولین پست).
ارسال یک نظر