سایت کلمه- داریوش محمدی:
"
بیست و سی، برداشتِ اول
مصباح یزدی: مقدمات فتنه سال ۸۸ از ۲۰سال قبل شروع شده بود و کمکهای مالی، کار فکری و کار تشویقی که برای این اقدام در نظر گرفته شده بود دارای برنامههای درازمدتی بود که ما به خوبی با آنها آشنا نیستیم. مسئله تهاجم فرهنگی ۲۰ سال است که مورد تاکید مقام معظم رهبری است. (اردوی طرح ولایت)
مصباح یزدی: فتنه ۸۸ به مدت ۲۰ سال توسط زیرکترین سیاستمداران داخلی و خارجی پیریزی شده بود (در دیدار جمعی از کارکنان سپاه پاسداران و وزارت دفاع)
احمد خاتمی: ما فتنه ۸۸ را معلول یک انتخابات نمیبینیم چرا که فتنه اخیر نتایج ۲۰ سال عقدهگشایی علیه ارزشهای انقلاب اسلامی بود (همایش امنیت ملی و انضباط اجتماعی)
حیدر مصلحی: طبق اسناد به دست آمده از فتنه گران مشخص شد که حرکت آنان از ۲۰سال قبل آغاز شده است. اسنادی که منتسب به سران فتنه و تشکیلات و احزاب مرتبط با آنهاست این موضوع را روشن میکند. (کانون الزهرای کاشان)
حیدر مصلحی: مجموعهای که فتنه را مدیریت میکرد به هیچ وجه مجموعهای نبود که قبل از انتخابات شکل گرفته و طراحی کرده باشد، بلکه این مساله یک سابقه ۲۰ ساله دارد (گردهمایی مشترک مسوولان و هادیان سیاسی نیروهای مسلح)
مهدی طائب: در طی این ۲۰ سال موضوع جدایی مردم از حاکمیت را مطرح کردند… سران فتنه از سال ۶۵ ! تاکنون هدف سرنگونی نظام را دنبال میکردند… مقام معظم رهبری این موضوع را از سال ۶۸ رصد کرده بودند. همه کشورهای دنیا پشت این فتنه قرار گرفتهاند (همایش فصل «عبرتها و بصیرتها»)
سردار محمد علی جعفری: بیش از ۲۰ سال است که ماهیت تهدید علیه انقلاب تغییر کرده و از تهدید فرهنگی وارد مرحله جنگ فرهنگی و نرم شدهایم و بر همین اساس مقام معظم رهبری اعلام جهاد فرهنگی نمودند. هر چند فتنه سال گذشته.. بسیار خطرناکتر از جنگ تحمیلی بود که صدام با حمایت جامعه جهانی علیه ما آغاز کرد (در جمع فرماندهان، پاسداران و بسیجیان استان گلستان)
سردار صفوی: حقیقا امام راحل جانشین و نایب عام امام زمان (عج) بودند و همچنین مقام معظم رهبری، که دو برابر حضرت امام این انقلاب را رهبری میکنند در مدت بیش از ۲۰ سال رهبری توانستهاند کشور را از خطرات و فتنههای مختلف ایمن نگه دارند. (یادواره سردار شهید حاج حسن شوکتپور و شهدای درجزین استان سمنان)
سرتیپ علی فضلی: مولا و رهبرمان ۲۰ سال قبل هجمه و شبیخون فرهنگی را گوشزد کرد اما به آن بیتوجهی شد و سپس براندازی فرهنگی را مطرح کرد که باز هم فهم نشد (جلسه ستاد راهیان نور استان گیلان)
سیدمحمدجواد ابطحی: همانگونه که رهبر معظم انقلاب تاکید کردند، فتنه گران حداقل از ۲۰ سال قبل برای رسیدن به فتنه ۸۸ برنامه ریزی کرده بودند و از همان زمان تخم نفاق و شبهات دینی را کاشتند. (سپاه نیوز)
سیدکمالالدین سجادی: این افراد تاکنون مصون مانده بودند اما دیگر به جایی رسیدهایم که نباید با آنها مماشات و مدارا کرد، چرا که آنها خط نفاق را از ۲۰ سال قبل دنبال کرده و به نظام و مردم خسارت زدند..
سردار مشفق، مفصلترین روایت را از ۲۰ سال اخیر دارد. سرداری که در یک سخنرانی مفصل و مشهور، به زعم خود و دوستانش پردههای این «جنگ ۲۰ ساله» را کنار میزند و ابایی ندارد که سوابق این جنگ نرم را از ۲۰ به ۳۰ هم بکشاند و یاران بیشتری را هم از انقلاب در این جنگ خائن و فریب خورده بداند. (سخنان سردار مشفق را میتوانید در اینجا بخوانید)
بیست و سی، برداشتِ دوم
میر حسین موسوی در مصاحبهای«تعبیر قابل اعتنا» و مهمی را در خصوص بد اخلاقیهای احمدی نژاد در مناظرههای انتخاباتی به کار گرفت. میر حسین در این مصاحبه گفته بود «بعد از انتخابات دو ماه طول کشید که بنده اعتقاد پیدا کنم مناظره کذائی نه برای از میدان بردن بنده یا آقای کروبی بلکه برای تصفیه حساب کامل با همه نیروهای رقیب و یکدست کردن کشور بوده است. بنده یکی و فقط یکی از این هدفها و سنگهای سر راه بودم». مهندس موسوی در ادامهٔ این مصاحبه، با اشاره به سخنرانی سردار مشفق خبر از یک «تلاش۲۰ ساله» برای یکدست کردن کشور میدهد که «ظاهرا قرار بوده که این انتخابات آخرین پرده این تلاش باشد». تلاشی که «از انتخابات مجلس چهارم شروع شده» و نشان میدهد اقتدارگرایان با توسل به آن «به دنبال حذف کردن همه فضای ملی از منتقدین و معترضین بودند؛ فضایی شبیه کره شمالی با کمی بزک مردمسالاری».
دو ماه قبل از آنکه میر حسین موسوی به این تلاش «بیست ساله» برای یکدست کردن کشور، اعتقاد پیدا کند، آیت الله خامنهای نیز در جلسهای با حضور نمایندگان کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری دهم از «بیست سال تلاش» سخن گفته بود… .
با اغماض از یکسال و چند ماه اخیر، میتوان به خرداد ۸۸ بازگشت؛ زمانی که با رجوع به آن میتوان از «یک نظام ۳۰ ساله و یک تلاش ۲۰ ساله» سخن گفت. «نظامی ۳۰ ساله» که به استناد معتبرترین سند رسمی آن، «جمهوری اسلامی» است و با اتکاء به آراء عمومی اداره میشود و «تلاشی ۲۰ ساله» برای استقرار نوعی «حکومت اسلامی» که به قرائتی تمامیت خواه از اسلام و حکومت اتکا دارد. نظامی ۳۰ ساله برای استقرار حاکمیت قانون و تلاشی ۲۰ ساله برای یکدست کردن حاکمیت. گفتمانی ۳۰ ساله که آرمانش استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی است و گفتمانی ۲۰ ساله که حاضر است استقلال و آزادی و جمهوریت و اسلامیتِ نظام را به پای یک قرائتِ اقتدارگرایانه قربانی کند. نظامی ۳۰ ساله که خود را مدیون «دفاع و سازندگی و اصلاحات» میداند و گفتمانی ۲۰ ساله که در دفاع مقدس، خیانت سران را میبیند، سازندگی را به سرمایه داری محکوم میکند و اصلاحات را براندازی میخواند. نظامی که جنگ ۸ ساله را یادگار رشادتها و گذشتها و ظرفیتهای خود میداند و گفتمانی ۲۰ ساله که ماندگاری خود را در تهاجم فرهنگی میبیند و سردارانش به رشادت در جنگ نرم ۸ ماهه مشهورند. نظامی ۳۰ ساله که بسیج را مدرسهٔ عشق میخواند و گفتمانی ۲۰ ساله که بسیج را یک حزب تمام میخواهد و…
بیست و سی، برداشتِ سوم
مخالفان و موافقان، به تفاوت معناداری که ۲۰ سال اخیر نظام با دههٔ اول آن داشته است پی بردهاند و به این «شکاف معنادار» بارها و بارها اشاره کردهاند. تا جایی که تاکید مکرر حلقهٔ اصلی قدرت، بر «۲۰ سال تلاش» میرود که از آن رقیبی برای «۳۰ سال نظام» بسازد و گفتمان ۲۰ ساله را رقیبی برای حکومت ۳۰ سالهٔ جمهوری اسلامی بداند. گفتمانی که حضور و وجودش را انکاری نیست که یاران به حضورش میبالند و رقیبان از وجودش مینالند.
بانیان این «گفتمانِ ۲۰ ساله»؛ از «شبیخون فرهنگی» و گفتمان دشمن، «هویت» میگیرند و «مهندسی فرهنگ» را «چراغ» راه خود میدانند و «جنگ نرم» را عاملی برای همبستگی تعریف کردهاند و آشکارا این «جنگ ۲۰ ساله» را دشوارتر و پرهزینهتر از جنگ تحمیلی ۸ ساله میخوانند؛ گویی ترجیح میدهند که ۳۰ سال گفتمان جمهوری اسلامی، ذیلِ ۲۰ سال گفتمانِ جنگ نرم قرار گیرد.
همراهان این گفتمانِ ۲۰ ساله، تصمیم گیریها، رفتارها و حتی سیاستهای ۱۰ سال اول نظام را در هر فرصتی تخطئه میکنند و از نقاط قوت آن میکاهند، شاید ۳۰ را به ۲۰ فرو بکاهند. این «فروکاستن» میتواند از هر مانعی بگذرد و با هر صدایی هم نوا شود، حتی اگر این مانع «ارزشهای ۸ سال دفاع مقدس» باشد و آن صدا، نوای دشمنان بینوای انقلاب و ملت باشد. این فروکاستن میتواند فرماندهی کل قوا را سرباز دشمن بخواند و مجاز است که نخست وزیر دفاع مقدس را، جاسوس بیگانه بداند. میتواند «انقلاب دوم» را از معنا تهی کند و آن را توطئهٔ شکست خوردگان «انقلاب اول» تفسیر کند. این فرو کاستن میتواند…
این «تلاش ۲۰ ساله»، نمودهای عینی بسیاری داشته است که لازم است مروری شوند. استعفای سید محمد خاتمی از وزارت ارشاد، حاکی از آن است که «شبیخون فرهنگی» آغاز شده و مجالی برای «گفتگو» نیست. تلاش برای مصادرهٔ انجمنهای دانشجویی و تسریع در پروژ هٔ امام سازی برای دانشجویان اگرچه موفق نبود اما توانست برچسب فساد اقتصادی و سرمایه داری را به یکی از بزرگترین رقیبان بچسباند تا در «فرصت مناسب» عدالت خواهان علیه سرمایه داران بشورند. گروههای فشار به عرصه آمدند وبا دستاویز مبارزه با تهاجم فرهنگی، سینماها را آتش زدند و روشنفکران را مرعوب کردند و هزینههای حضور سیاسی و فرهنگی را بالا بردند. «دوست ناتوان ِ» دولت سازندگی، در دشمن پروری برای آن سنگ تمام گذاشت و اصلاحات را علیه سازندگی شوراند و دشمن واقعی اصلاحات را پنهان کرد. میر حسین موسوی را به «سکوت» واداشت، هاشمی رفسنجانی را تضعیف کرد، کرباسچی را به زندان انداخت و قصد جان عبدالله نوری کرد و به جانِ سید محمد خاتمی افتاد.
غفلت ِ «گفتمان ۲۰ ساله» از «نظارت استصوابی» منجر به شکل گیری «مجلس ششم» شد و چون از «فتحِ سنگر به سنگر» به هراس افتاد، به خشونت مضاعف روی آورد تا غفلت خود را جبران کند. «قتلهای زنجیرهای» برای سقوط دولت خاتمی، «میدان دادن» به منتقدان سرسخت برای تضعیف هاشمی، و سرانجام «نظارت استصوابی ِ مضاعف» علیه مجلس؛ باشد که سهل انگاری چهار سال پیش، جبران شود!
کوی دانشگاه، «سپاه» را به رخ کشید و سرداران سپاه را به بازی گرفت، مبادا قانون مطبوعات اصلاح شود و دولت و مجلس به هوای اصلاحات بنیادی بیافتند. «یک کارتون»، بهانهای برای تحصن سه روزه در قم شد، تحصنی که لازم بود تا گفتمان ۲۰ ساله خود را حامی «سنت گرایان» بخواند، درحالی که – به گفتهٔ مرحوم آیت الله توسلی – «کوک شده بود تا دولت را زمین بزنند» و به زعم برگزارکنندگان «داشت کمر دولت آقای خاتمی را میشکست». «یک مصاحبه» فرصتی شد تا «صدا و سیما» تریبون منتقدان شورای شهر شود. مصاحبهای که اولین خانه را برای شکل گیری حلقهٔ قدرت این گفتمان ۲۰ ساله «آباد» کرد و در غوغای «بیسیاستیها» و «سکوتِ سیاست مداران»؛ «عدالت خواهی» عوام را فریفت تا «خواص» هم به خدا پناه ببرند و دولت هم به دست بوسی بیاید.
گفتمان ۲۰ ساله، به قدرت رسید. «نودولتان» به میدان آمدند و فرهنگ و جامعه به نظامیان وگروههای فشار و اصحاب خشونت و دست بوسان سپرده شد. «بـُـتِ نـو» گفتمان همه چیزخواهی را بر اندام عدالت طلبی بنا نهاد، روشنفکران را به سیاستها پوپولیستی بازی داد و مردم را با عوام فریبی به بازی گرفت و سرانجام «سکوت» را هم بر نتافت؛ مبادا بُتی بشکند. این بار پیش دستی کرد و سکوت را شکست تا «مهندسین فرهنگی» آخرین گام را بردارند و به «مهندسی آرا» برسند.
گفتمان ۲۰ ساله، تاریخ مینویسد، خاطره میخواهد و گذشته میطلبد. در این گفتمان ۲۰ ساله همه چیز باید به هم بیاید. «سردار مشفق» راوی این تاریخ ۲۰ ساله است.
بیست یا سی؟ مسئله این نیست!
امام خمینی، رهبری «کاریزماتیک و مشروعیت یافته» بود که از طرفی «لولای جمهوریت و اسلامیت» نظام جمهوری اسلامی بود و از طرفی دیگر «عاملی استثنایی» که نسبت میان «قانون اساسی و ولایت فقیه» را تنظیم میکرد. فضای استعاری ِ «ثلث اول نظام» به یاری فضای آرمانی و انقلابی شکل گرفت و به کمک «جنگ تحمیلی» تقویت شد.
سال ۱۳۶۸، جنگ به پایان رسیده بود و در غیاب امام، قانون اساسی هم تجدید شد. قانون جدید، مسئولیتها، اختیارات و وظایف سنگین تری را بر دوش رهبری جدید نظام گذاشت. مضمون ِ «ولایت مطلقهٔ فقیه» مندرج در قانون اساسی جدید، با تسط کامل بر «صدا و سیما»، «قوهٔ قضائیه»، «سپاه» و «شورای نگهبان» و تسلطِ غیر مستقیم برمجلس خبرگان، به رقیب قدر قدرتی برای قانون اساسی تبدیل شد و در فقدان شخصیت کاریزماتیکِ امام، حفظ تعادل و تنظیم میان «ولایت و قانون» به امرِ دشواری تبدیل شد که مرور زمان این دشواری را نمایان ساخت.
در ثلث دوم نظام، تسریِ ولایت به شورای نگهبان، نظارت استصوابی را به ارمغان آورد و به تدریج «جمهوریت نظام» قربانی «ولایتِ شورای نگهبان» شد. از طرفی دیگر، تفسیر رسمی حکومت از اسلام – که امکان همراهی ِاسلامیت و جمهوریت را دشوار کرده بود – به یاری نظارت استصوابی آمد و با تزئینی خواندن رای مردم، «فرمایشی شدن انتخابات» را مشروع ساخت. به عبارتی، اگر یک قرائت آرمانی، نمرهٔ جمهوریت نظام را در پایانِ ثلث اول ۲۰ میدانست و به آن افتخار میکرد، یک قرائت واقع گرا نمرهٔ قابل قبولی به جمهوریت نظام در «دو ثلث آخر» نخواهدداد و «۲۰ سال اخیر» را به سبب «نخواندن جمهوریت» مردود خواهد کرد.
مردود شدن نظام در ۲۰ سال اخیر، تنها به جمهوریت آن ختم نمیشود. در پایان این دو دهه، «سکوت معنادار» مراجع تقلید و اعتراض بیشمار روشنفکران دینی و بیاعتمادی عمومی از یک طرف و کم اعتباری «تفسیر رسمی حاکمیت از اسلام» و بد اخلاقی دولتمردان از طرف دیگر، اسلامیت نظام را هم به چالش کشیدهاند، تا ۲۰ سالهٔ اخیر، در اسلامیت خود هم مردود شود.
نتیجه گیری
اگر جمهوریت و اسلامیت را رکنهای اصلی حکومت بدانیم، با هر قرائتی میتوان «گفتمان ۲۰ ساله» را رقیبی برای «جمهوری اسلامی» دانست. گفتمانی که در دولت سازندگی حضوری پنهان دارد و فاقد طبقه است. در دولت اصلاحات هر از گاهی ظاهر شده و به یاری بحرانها، حضوری اپوزیسیون وار دارد و در دولت احمدی نژاد نیمهٔ پنهان آن آشکار شده است و با حضور در قدرت طبقهٔ جدیدی را شکل داده است. طبقهای که ترکیبی از «نظریه پردازها، مبلغها، مجوز شرعی صادرکنهایی» هستند که در نظر یا در عمل به «جمهوریت و اسلامیت» نظام اعتنایی ندارند و «جمهوری اسلامی» را رقیبی برای خود میدانند. گفتمانی که میر حسین در مصاحبهٔ خود آن را به درستی نشانه رفته است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر