راستش یک چیزهایی با هم جور در نمیآید، پخش اعترافات متهم به قتل دکتر علیمحمدی در سالگرد او خاطرهاش را زنده کرد، از آن جا که متهمین قتلهای زنجیره ای و بعضی از پرسنل بیگناه وزارت در آن سالها اعترافات رنگارنگی بیان کرده بودند، نظیر اعتراف به ترور شهید دستغیب و بمبگذاری حرم امام رضا و وابستگی به موساد و سیا و افبیای و اعتراف به فسق و فجور و زنا و لواط و ...و در نهایت هم آزاد شدند و به زندگی خود برگشتند و به نقل از یکی از مدیران اطلاعات در مقام نصیحت به من میگفت: " همسرسعید امامی با آن همه ظلمی که به او شد، عکسی بزرگ از رهبری در خانه دارد و همه هفته به نماز جمعه میرود و مرید رهبری است" در واقع میخواست در برابر ظلمی که من روا شده است بخاطر اصل نظام صبر کنم و از درد ننالم! اما دست خودم نیست، من هیچ اعترافی را در زندان باور ندارم، خرس را به انفرادی ببرید، پس از چندی بالا و پایین میپرد و میگوید " من خرگوشم!" حکایت " من خرگوشم، من خرگوشم" را قبلاً نوشتهام! و اما چیزهایی که برای من عجیب است:
پخش اعترافات قاتل در سالگرد مقتول!
عدم رویارویی قاتل با خانواده مقتول! چرا مواجهه حضوری نشده است؟
جلسات متعدد با خانواده مقتول و اخذ اطلاعات و جزئیات روز حادثه ازهمسر مقتول قبل از پخش فیلم، این شبهه قوی در ذهن متبادر میسازد که قاتل سناریو را از روی دست همسر مقتول نوشته است!
علیرغم هماهنگی و جلسات متعددبا همسر دکتر با تناقض وجود دارد و همسر مقتول در جایی میگوید:" من هم گفتم اینها دروغ می گویند به خاطر اینکه ما پایین کوچه رفتیم " این در حالی است که قاتل بالا و پایین کوچه را و مسیر دکتر علیمحمدی را اشتباه گفته است! یک نیروی عملیاتی تروریستی که در شرایط بحران و اضطراب راه را شناسایی و مسیر را انتخاب میکند، چنین خطایی هرگز نخواهد داشت و اگر صد سال دیگر هم از عبدخدایی در مورد صحنه ترور دوران فدائیان اسلام بپرسید باز همان مطلب را تکرار میکند، این خطا از شخصی سر میزند که یک سناریو را حفظ کرده است! احتمالاً عناصر موساد این سناریو خوانی را به او یاد دادهاند!
مسئلهای که نگران کننده است، سطر آخر مصاحبه همسر دکتر علیمحمدی است، در این کلام ترس و وحشت نهفته است، او از چیزی میترسد و این ترس اعتبار سخن او را در آینده هم زیر سئوال میبرد، او به خبرنگار میگوید: ' از شما هم می خواهم طوری نوشته نشود كه این خوشحالی از ما گرفته شود بالاخره این قاتلان رفتند اسراییل دوره دیده اند و از ما قوی تر هستند. '
از سوی دیگر قاتل میگوید برای آموزش به پادگانی در اسرائیل رفتم! و در آنجا دو موتور ایرانی بود! موتور موتور است، حال قحطی موتور نبوده است که از ایران ببرند به اسرائیل و در ثانی مدل همه موتورهای ما از ژاپن و چین و مالزی و هند میآید، می رفتند مشابه آنرا میآوردند! آموزش بمب گذاری و موتور سواری هم که می توان در همین کن سولوقون خودمان دید، نیازی به اسرائیل نیست! و صد البته دهها سئوال و پرسش دیگر که در سایتها مطرح شده است و این که او در دی ماه و بهمن ماه 88 ( زمان ترور) در ترکیه بوده است!
قاتل میگوید برای ترور دکتر علیمحمدی 50 هزاد دلار گرفته است، این هم به عقل جور در نمیآید، برای ترور مبلغ دیه را گرفته است، وقتی آقای جنتی میفرمایند سران فتنه که فقط حرف زده اند و بیانیه دادهاند یک میلیارد دلار بیعانه گرفته اند و 50 میلیارددلارهم قرار است بعد بگیرند، مگر قاتل مغز خر خورده است که با 50 هزار دلار آدم بکشد و بمب منفجر کند!! به ما که کمتر از یک میلیارد دلار بدهند کاری نمیکنیم، آخر این قاتل احمق نرخ را هم خراب کرده است، حالا هر کس هوس میکند با 50 هزار دلار سفارش ترور بدهد! ما کلی تلاش کردیم - البته با کمک آقای جنتی - تا نرخ را بالا بریم، این مردک زد تو سر مال، بازار را بد جوری خراب کرد!
همسر دکتر علیمحمدی گفته است: " حاضرم خودم طناب دار را به گردن قاتل بیاندازم!" من بعید میدانم حتی بتواند شاهد این ماجرا باشد، اما خوب حرف خوبی است، شما که قاتل میدان کاج را ظرف مدت 67 روز به دار مجازات سپردید، این قاتل و جاسوس اسرائیل را بعد از یک سال و اندی به دست خانواده مقتول مجازات کنید - البته در ملاء عام - نمیدانم چرا بعد از قتلهای زنجیرهای و بعد از پرونده کهریزک مردم باور ندارند که این گونه افراد به دار مجازات آویخته و به جزای کردار زشت شان میرسند.
در رسانه ها آمده بود که قاتل معرفی شده در سیمای جمهوری اسلامی عضو تیم ملی پانکریشن و مدال آور بوده( چهار ماه قبل از ترور علیمحمدی در باکو مدال برنز گرفته است) سابقه سپاه داشته و شدیداً طرفدار احمدینژاد بوده است، خبری از تکذیب یا تایید این مطالب هم ندیدم، اگر مسئولین که گزارش لحظه به لحظه متهم ( مجید جمالی فشی ) را در اسرائیل میدهند، قدری هم از سوابق درخشان او در ایران بگویند موجب امتنان است.
کلام آخر این که چه بگویم، استادی ترور میشود، ابتداجناح حاکم او را دانشمند هستهای واز طرفداران جناح حاکم معرفی میکند و ترور او را به گردن اسرائیل میاندازد! بعد معلوم میشود که او استاد فیزیک بوده و روی ذرات بنیادی کار میکرده و ارتباطی با پروژه های هستهای نداشته است و از طرفداران جدی رقیب انتخاباتی دولت بوده و حتی در دانشگاه رسماً برای دانشجویانش اعلام موضع میکرده است!
در تشییع جنازه، نیروهای امنیتی و لباس شخصیها خانه را در تصرف داشته و جنازه را در اختیار میگیرند، دوستان و آشنایان و شاگردان دکتر بدون جنازه تشییع میفرمایند و جنازه استاد در میان لباس شخصیهای غریبه تشییع میشود! و یک سال بعد هم مصاحبه قاتل و همسر مقتول بر ابهامات میافزاید!
ما منتظر دادگاه علنی قاتل با حضور خبرنگاران و اشد مجازات او هستیم! آرزویی که امیدوارم محال نباشد!
28 دیماه 1389 / مهدی خزعلی
پخش اعترافات قاتل در سالگرد مقتول!
عدم رویارویی قاتل با خانواده مقتول! چرا مواجهه حضوری نشده است؟
جلسات متعدد با خانواده مقتول و اخذ اطلاعات و جزئیات روز حادثه ازهمسر مقتول قبل از پخش فیلم، این شبهه قوی در ذهن متبادر میسازد که قاتل سناریو را از روی دست همسر مقتول نوشته است!
علیرغم هماهنگی و جلسات متعددبا همسر دکتر با تناقض وجود دارد و همسر مقتول در جایی میگوید:" من هم گفتم اینها دروغ می گویند به خاطر اینکه ما پایین کوچه رفتیم " این در حالی است که قاتل بالا و پایین کوچه را و مسیر دکتر علیمحمدی را اشتباه گفته است! یک نیروی عملیاتی تروریستی که در شرایط بحران و اضطراب راه را شناسایی و مسیر را انتخاب میکند، چنین خطایی هرگز نخواهد داشت و اگر صد سال دیگر هم از عبدخدایی در مورد صحنه ترور دوران فدائیان اسلام بپرسید باز همان مطلب را تکرار میکند، این خطا از شخصی سر میزند که یک سناریو را حفظ کرده است! احتمالاً عناصر موساد این سناریو خوانی را به او یاد دادهاند!
مسئلهای که نگران کننده است، سطر آخر مصاحبه همسر دکتر علیمحمدی است، در این کلام ترس و وحشت نهفته است، او از چیزی میترسد و این ترس اعتبار سخن او را در آینده هم زیر سئوال میبرد، او به خبرنگار میگوید: ' از شما هم می خواهم طوری نوشته نشود كه این خوشحالی از ما گرفته شود بالاخره این قاتلان رفتند اسراییل دوره دیده اند و از ما قوی تر هستند. '
از سوی دیگر قاتل میگوید برای آموزش به پادگانی در اسرائیل رفتم! و در آنجا دو موتور ایرانی بود! موتور موتور است، حال قحطی موتور نبوده است که از ایران ببرند به اسرائیل و در ثانی مدل همه موتورهای ما از ژاپن و چین و مالزی و هند میآید، می رفتند مشابه آنرا میآوردند! آموزش بمب گذاری و موتور سواری هم که می توان در همین کن سولوقون خودمان دید، نیازی به اسرائیل نیست! و صد البته دهها سئوال و پرسش دیگر که در سایتها مطرح شده است و این که او در دی ماه و بهمن ماه 88 ( زمان ترور) در ترکیه بوده است!
قاتل میگوید برای ترور دکتر علیمحمدی 50 هزاد دلار گرفته است، این هم به عقل جور در نمیآید، برای ترور مبلغ دیه را گرفته است، وقتی آقای جنتی میفرمایند سران فتنه که فقط حرف زده اند و بیانیه دادهاند یک میلیارد دلار بیعانه گرفته اند و 50 میلیارددلارهم قرار است بعد بگیرند، مگر قاتل مغز خر خورده است که با 50 هزار دلار آدم بکشد و بمب منفجر کند!! به ما که کمتر از یک میلیارد دلار بدهند کاری نمیکنیم، آخر این قاتل احمق نرخ را هم خراب کرده است، حالا هر کس هوس میکند با 50 هزار دلار سفارش ترور بدهد! ما کلی تلاش کردیم - البته با کمک آقای جنتی - تا نرخ را بالا بریم، این مردک زد تو سر مال، بازار را بد جوری خراب کرد!
همسر دکتر علیمحمدی گفته است: " حاضرم خودم طناب دار را به گردن قاتل بیاندازم!" من بعید میدانم حتی بتواند شاهد این ماجرا باشد، اما خوب حرف خوبی است، شما که قاتل میدان کاج را ظرف مدت 67 روز به دار مجازات سپردید، این قاتل و جاسوس اسرائیل را بعد از یک سال و اندی به دست خانواده مقتول مجازات کنید - البته در ملاء عام - نمیدانم چرا بعد از قتلهای زنجیرهای و بعد از پرونده کهریزک مردم باور ندارند که این گونه افراد به دار مجازات آویخته و به جزای کردار زشت شان میرسند.
در رسانه ها آمده بود که قاتل معرفی شده در سیمای جمهوری اسلامی عضو تیم ملی پانکریشن و مدال آور بوده( چهار ماه قبل از ترور علیمحمدی در باکو مدال برنز گرفته است) سابقه سپاه داشته و شدیداً طرفدار احمدینژاد بوده است، خبری از تکذیب یا تایید این مطالب هم ندیدم، اگر مسئولین که گزارش لحظه به لحظه متهم ( مجید جمالی فشی ) را در اسرائیل میدهند، قدری هم از سوابق درخشان او در ایران بگویند موجب امتنان است.
کلام آخر این که چه بگویم، استادی ترور میشود، ابتداجناح حاکم او را دانشمند هستهای واز طرفداران جناح حاکم معرفی میکند و ترور او را به گردن اسرائیل میاندازد! بعد معلوم میشود که او استاد فیزیک بوده و روی ذرات بنیادی کار میکرده و ارتباطی با پروژه های هستهای نداشته است و از طرفداران جدی رقیب انتخاباتی دولت بوده و حتی در دانشگاه رسماً برای دانشجویانش اعلام موضع میکرده است!
در تشییع جنازه، نیروهای امنیتی و لباس شخصیها خانه را در تصرف داشته و جنازه را در اختیار میگیرند، دوستان و آشنایان و شاگردان دکتر بدون جنازه تشییع میفرمایند و جنازه استاد در میان لباس شخصیهای غریبه تشییع میشود! و یک سال بعد هم مصاحبه قاتل و همسر مقتول بر ابهامات میافزاید!
ما منتظر دادگاه علنی قاتل با حضور خبرنگاران و اشد مجازات او هستیم! آرزویی که امیدوارم محال نباشد!
28 دیماه 1389 / مهدی خزعلی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر