غلامعلی رجایی
بیش از دو هفته است که سردار بازنشسته سپاه، محمود مقدم که در انتخابات سال پیش مسولیت کمیته ایثارگران مهندس موسوی را بر عهده داشت، دستگیر شده است. در این دو هفته، حداقل کاری که از دست من و بعضی دوستان او برآمده، این بوده که در جهت دلداری همسر او که یکی از قدیمیترین نیروهای بیادعای سپاه در جنگ است، با همسرش تماس داشته باشیم.
همسرش با نگرانی میگوید: خدا شاهد است که حتی در دوران جنگ که محمود را به مصاف صدامیان میفرستادم، اینقدر نسبت به وضعیت او نگرانی نداشتهام. از این حرفش قلبم به درد میآید و در خود میشکنم.
به او میگویم: نگران کسی نباش که راهش را انتخاب کرده است. او برخلاف تصورات نادرست بازداشتکنندگانش، کسی نیست که با این بازداشتها از راهی که به درستی آن ایمان و اطمینان دارد، بازگردد.
میگوید: این درست، ولی زن و بچه او که از او بیخبرند، چه گناهی کردهاند که باید در بیخبری از او اینگونه بیرحمانه مجازات شوند؟ پاسخی ندارم.
میگوید: حتی نمیدانیم جه کس یا کسانی و از سوی چه مرکزی او را دستگیر کردهاند و به کجا بردهاند، و ادامه میدهد: این حق ما نیست که حداقل بدانیم او در کجا زندانی شده است و ما به عنوان خانواده برای پیگیری کارش به کی و کجا باید مراجعه کنیم؟ جوابی ندارم.
بیهوده به او میگویم: فرض کنید الان در اوین باشد. این دانستن برای شما و در تعیین تکلیف او چه سودی دارد؟ نمیدانم این حرف چقدر مورد پسند اوست، اما میدانم پاسخ بیربطی به او دادهام. به او امید میدهم که شاید بازداشتکنندگان، او را به زودی با توجه به اینکه پس از بازداشت اولش با وثیقه آزاد کردهاند، آزاد کنند. گوشی را میگذارم و در فکر فرو میروم.
خدایا این دیگر چه رسمی است که در پیش گرفتهاند! آیا جز با زبان زندان نمیتوان با برادرانی که در سالهای جنگ در کنارمان با دشمن بعثی میجنگیدند، سخن گفت؟ ما تا کی میخواهیم داعیه عدل علی را داشته باشیم و با زبان زندان با منتقدان خویش سخن بگوییم؟
آیا آنان که این سردار زجرکشیده جنگ را گرفتهاند، چه ضرری میکردند اگر در همان لحظه اول دستگیری، خودشان خبر بازداشت و محل انتقال او را به خانوادهاش اطلاع میدادند؟
همسر سردار مقدم میگفت: در دو سه روز اول، یک تماس محدود تلفنی داشته که نسبت به سررسید چکی که در دست مردم داشته و نگران برگشت آن بوده، سفارش کرده؛ ولی وقتی از او پرسیده اکنون در کجا بازداشت است، پاسخ شنیده: نپرسید!
آیا کسی در اشتباه بودن این روشها و مغایرتشان با اصول شرعی که این جمهوری بر پایه آن بنا شده است، هیچ شک و تردیدی دارد؟ عقل سلیم هم چنین حکم میکند که مجازات کسی که متهم است، نباید به بستگان او تسری پیدا کند و از طرفی مطلع بودن خانواده از ماهیت بازداشتکنندگان او و محل زندانی شدنش که هیچ حربهای جز نفرین و دعا به درگاه خدا ندارند هم هیچ خطری را متوجه نهادهای امنیتی نخواهد کرد.
پس مشکل کار در کجاست؟ آیا باخبر بودن یک زن یک زندانی با دو سه فرزند نوجوانش از محل بازداشت همسرش، مسئله مهم دوستانی است که به مدد حکمهایی که در دست دارند، هرگاه اراده کنند، هرکس را در هر وقت که شده، می برند و او را در هرکجا که بخواهند، نگاه میدارند؟
آیا این مانور قدرت! از سوی نظام اسلامی ما نسبت به کسانی که هنوز به رغم همه زجرهایی که دیدهاند و میبینند، حاضر نیستند با واگویه کردن سخنانشان با رسانههای منتظر فرصت، دل دشمنان این آب و خاک علوی را شاد کنند، پسندیده است؟
خدایا خود ببین که کار ما یاران رزمنده دیروز! با یکدیگر به کجا رسیده است که نسبت به عدم رعایت حداقلهای حقوق شهروندی خویش باید به این و آن تظلم کنیم.
هرچند بعضی بسیار گفته و میگویند که دیگر کار از این حرفها گذشته است، ولی تکرار بعضی حرفها اگر تاثیری هم در بر نداشته باشد – که دارد – حداقل حجت را که تمام میکند!
امران اینگونه روشها و بازداشتهای نیروهای امتحان داده انقلاب و بازداشتکنندگان زجر و رنج کشیده های جنگ، هرکه باشند، بیشک خود دارای همسر و فرزند هستند. برای رضای خدا چند دقیقه با خود خلوت کنند و ببینند این رفتار آنها با کدام اصل قانون و شرع و حتی اصول مسلم انسانی مطابقت دارد.
کاش این روزها را نمیدیدیم. خدای من! ما چرا اینقدر بیرحم شدهایم. ما با اینگونه بیآبرو کردن نظام الهی به امانت سپرده از سوی حضرت روحالله و شهیدانش و اینسان رنجه کردن خویش، داریم سزای چه تقصیری را میبینیم و تاوان چه گناهی را میپردازیم؟
آیا ما شیعیان همان کسی هستیم که درتاریخ به غدیر شرف و آبرو داد؟ همو که از فرزندانش از حال ضارب خود میپرسید و به آنها میگفت: مبادا او را در زیر آفتاب نگاه بدارید و از آنها می خواست که از شیری که برای او آوردهاند، به قاتلش هم بخورانند؟
خدای من، به ما کمک کن به حکم تو برگردیم و بدانیم بهشتیها و مقدمها و تاجزادهها و نوریزادها هرگز مجرم نیستند؛ فرزندان امامی هستند که نقد حاکمیت و حاکمان را به عنوان هدیهای الهی از او آموختهاند!
آنان و دیگرانی که منتقد حاکمیتاند، برادران دیروز و امروز و فردای ما در مصاف کفر جهانیاند که انقلاب خمینی همیشه به همیاری همه آنها محتاج است. آنها حتی اگر مجرم باشند – که نیستند – خانوادههایشان در هیچ دادگاهی نه متهم هستند و نه شایسته اینگونه مجازاتها. خانواده سردار مقدم و امثال مقدم، حقوقی کمتر از خانوادههای دستگیر شده آمریکایی اخیر ندارند که همه روزه اخبار ریز و درشت زندانی شدنشان در رسانههای داخلی وخارجی منتشر میشد.
و لا یجرمنکم شنئان قوم علی ان لا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی.
همسرش با نگرانی میگوید: خدا شاهد است که حتی در دوران جنگ که محمود را به مصاف صدامیان میفرستادم، اینقدر نسبت به وضعیت او نگرانی نداشتهام. از این حرفش قلبم به درد میآید و در خود میشکنم.
به او میگویم: نگران کسی نباش که راهش را انتخاب کرده است. او برخلاف تصورات نادرست بازداشتکنندگانش، کسی نیست که با این بازداشتها از راهی که به درستی آن ایمان و اطمینان دارد، بازگردد.
میگوید: این درست، ولی زن و بچه او که از او بیخبرند، چه گناهی کردهاند که باید در بیخبری از او اینگونه بیرحمانه مجازات شوند؟ پاسخی ندارم.
میگوید: حتی نمیدانیم جه کس یا کسانی و از سوی چه مرکزی او را دستگیر کردهاند و به کجا بردهاند، و ادامه میدهد: این حق ما نیست که حداقل بدانیم او در کجا زندانی شده است و ما به عنوان خانواده برای پیگیری کارش به کی و کجا باید مراجعه کنیم؟ جوابی ندارم.
بیهوده به او میگویم: فرض کنید الان در اوین باشد. این دانستن برای شما و در تعیین تکلیف او چه سودی دارد؟ نمیدانم این حرف چقدر مورد پسند اوست، اما میدانم پاسخ بیربطی به او دادهام. به او امید میدهم که شاید بازداشتکنندگان، او را به زودی با توجه به اینکه پس از بازداشت اولش با وثیقه آزاد کردهاند، آزاد کنند. گوشی را میگذارم و در فکر فرو میروم.
خدایا این دیگر چه رسمی است که در پیش گرفتهاند! آیا جز با زبان زندان نمیتوان با برادرانی که در سالهای جنگ در کنارمان با دشمن بعثی میجنگیدند، سخن گفت؟ ما تا کی میخواهیم داعیه عدل علی را داشته باشیم و با زبان زندان با منتقدان خویش سخن بگوییم؟
آیا آنان که این سردار زجرکشیده جنگ را گرفتهاند، چه ضرری میکردند اگر در همان لحظه اول دستگیری، خودشان خبر بازداشت و محل انتقال او را به خانوادهاش اطلاع میدادند؟
همسر سردار مقدم میگفت: در دو سه روز اول، یک تماس محدود تلفنی داشته که نسبت به سررسید چکی که در دست مردم داشته و نگران برگشت آن بوده، سفارش کرده؛ ولی وقتی از او پرسیده اکنون در کجا بازداشت است، پاسخ شنیده: نپرسید!
آیا کسی در اشتباه بودن این روشها و مغایرتشان با اصول شرعی که این جمهوری بر پایه آن بنا شده است، هیچ شک و تردیدی دارد؟ عقل سلیم هم چنین حکم میکند که مجازات کسی که متهم است، نباید به بستگان او تسری پیدا کند و از طرفی مطلع بودن خانواده از ماهیت بازداشتکنندگان او و محل زندانی شدنش که هیچ حربهای جز نفرین و دعا به درگاه خدا ندارند هم هیچ خطری را متوجه نهادهای امنیتی نخواهد کرد.
پس مشکل کار در کجاست؟ آیا باخبر بودن یک زن یک زندانی با دو سه فرزند نوجوانش از محل بازداشت همسرش، مسئله مهم دوستانی است که به مدد حکمهایی که در دست دارند، هرگاه اراده کنند، هرکس را در هر وقت که شده، می برند و او را در هرکجا که بخواهند، نگاه میدارند؟
آیا این مانور قدرت! از سوی نظام اسلامی ما نسبت به کسانی که هنوز به رغم همه زجرهایی که دیدهاند و میبینند، حاضر نیستند با واگویه کردن سخنانشان با رسانههای منتظر فرصت، دل دشمنان این آب و خاک علوی را شاد کنند، پسندیده است؟
خدایا خود ببین که کار ما یاران رزمنده دیروز! با یکدیگر به کجا رسیده است که نسبت به عدم رعایت حداقلهای حقوق شهروندی خویش باید به این و آن تظلم کنیم.
هرچند بعضی بسیار گفته و میگویند که دیگر کار از این حرفها گذشته است، ولی تکرار بعضی حرفها اگر تاثیری هم در بر نداشته باشد – که دارد – حداقل حجت را که تمام میکند!
امران اینگونه روشها و بازداشتهای نیروهای امتحان داده انقلاب و بازداشتکنندگان زجر و رنج کشیده های جنگ، هرکه باشند، بیشک خود دارای همسر و فرزند هستند. برای رضای خدا چند دقیقه با خود خلوت کنند و ببینند این رفتار آنها با کدام اصل قانون و شرع و حتی اصول مسلم انسانی مطابقت دارد.
کاش این روزها را نمیدیدیم. خدای من! ما چرا اینقدر بیرحم شدهایم. ما با اینگونه بیآبرو کردن نظام الهی به امانت سپرده از سوی حضرت روحالله و شهیدانش و اینسان رنجه کردن خویش، داریم سزای چه تقصیری را میبینیم و تاوان چه گناهی را میپردازیم؟
آیا ما شیعیان همان کسی هستیم که درتاریخ به غدیر شرف و آبرو داد؟ همو که از فرزندانش از حال ضارب خود میپرسید و به آنها میگفت: مبادا او را در زیر آفتاب نگاه بدارید و از آنها می خواست که از شیری که برای او آوردهاند، به قاتلش هم بخورانند؟
خدای من، به ما کمک کن به حکم تو برگردیم و بدانیم بهشتیها و مقدمها و تاجزادهها و نوریزادها هرگز مجرم نیستند؛ فرزندان امامی هستند که نقد حاکمیت و حاکمان را به عنوان هدیهای الهی از او آموختهاند!
آنان و دیگرانی که منتقد حاکمیتاند، برادران دیروز و امروز و فردای ما در مصاف کفر جهانیاند که انقلاب خمینی همیشه به همیاری همه آنها محتاج است. آنها حتی اگر مجرم باشند – که نیستند – خانوادههایشان در هیچ دادگاهی نه متهم هستند و نه شایسته اینگونه مجازاتها. خانواده سردار مقدم و امثال مقدم، حقوقی کمتر از خانوادههای دستگیر شده آمریکایی اخیر ندارند که همه روزه اخبار ریز و درشت زندانی شدنشان در رسانههای داخلی وخارجی منتشر میشد.
و لا یجرمنکم شنئان قوم علی ان لا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر