تحول سبز: مهدی کروبی طی نامه ای به موسسه تنظیم و نشر آثار رهبر فقید جمهوری اسلامی، خواستار جلوگیری از تحریف تاریخی پیرامون زندگی و ابعاد علمی و معنوی آن مرحوم شد.
به گزارش سحام نیوز، کروبی در این نامه ضمن انتقاد از مطالب خلاف واقع محمد یزدی، به ذکر مواردی تاریخی پیرامون زندگی رهبر فقید جمهوری اسلامی پرداخت.
متن نامه مهدی کروبی به حمید انصاری، مسئول موسسه آن به شرح زیر می باشد:
با سلام و احترام
همانطور که می دانید آیت الله یزدی از اعضای محترم شورای نگهبان در مصاحبه ای با هفته نامه پنجره پیرامون عملکرد جامعه مدرسین قبل از پیروزی انقلاب مطالب متنوعی مطرح کردند و در بخشی از آن جفایی آشکار نسبت به امام و جایگاه مرجعیت و علمی ایشان روا داشتند که لازم است موسسه تنظیم و نشر آثار امام با در نظر گرفتن خسارت های احتمالی آن و برای تنویر افکار عمومی و ممانعت از تحریف تاریخی در این زمینه رسما به آن پاسخ دهد. همگان هجمه ها و فشارهای متعدد دستوری بر آن موسسه را بخوبی واقف هستند. لیکن سکوت در برخی موارد حساس و تعیین کننده، ضایعات سنگینی در بر خواهد داشت. با درک چنین شرائطی مجددا به این دلیل تاکید می کنم که اینبار نه تنها آرا و اندیشه سیاسی امام، بلکه جایگاه مرجعیت و علمی ایشان با اغراض و اهداف خاص سیاسی مورد تعرض قرار گرفته است آنهم توسط یکی از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم!! فلذا هر گونه سکوت و اغماض ممکن است به تحریف موضوع در گذر زمان منجر شود.
البته آقای یزدی مطابق رویه گذشته شان مطالبی خلاف واقع و نسبت های مکرر ناروا به افراد حقیقی – منجمله اینجانب- وارد ساختند که در حال حاضر محل بحث و نقد بنده نیست. اما اینجانب به سهم خود و برای تنویر افکار عمومی لازم میدانم نکاتی را در باب این ادعای نادرست که صرفاً به خاطر پاره ای از مسایل سیاسی بیان شده، مطرح کنم. ایشان در مصاحبه خود چنین گفتند ” … امام قبل از دستگیری در سال ۱۳۴۲ عنوان مرجعیت نداشت و جامعه مدرسین عنوان مرجعیت را به ایشان عطا کرد تا دست ساواک از هرگونه تعرض به جان امام را ببندد. ”
عبارت فوق الذکر زمینه برداشت نادرستی مبنی بر اینکه “امام پیش از آغاز نهضت از مراجع تقلید محسوب نمی شدند و عنوان مرجعیت توسط برخی از آقایان به ایشان اعطا شد تا مطابق قانون اساسی مشروطه دارای مصونیت شوند” را بوجود آورده است. این ادعای نادرست انگیزه و عللی سیاسی دارد که باز کردن آن را در شرائط فعلی به صلاح نمی دانم و تنها به این بسنده می کنم که قیاس مورد نظر آقای یزدی قیاس مع الفارق است.
بیاد داریم که بدنبال رحلت مرجع بزرگ و عام تقلید آیت الله العظمی بروجردی در فروردین سال ۱۳۴۰ فضلا و مدرسین حوزه ها علمیه و علماء در شهر های مختلف با توجه به وجود مراجع مختلف در قم و نجف وتهران و مشهد با تشخیص خودشان شخصیت مورد نظر و واجد شرایط مرجعیت را معرفی و به تبلیغ آن مبادرت می کردند. در آن زمان امام خمینی که هنوز مبارزه سیاسی خود را آغاز نکرده بود بصورت گسترده ای از سوی فضلا و مدرسین به عنوان مرجع تقلید مطرح و معرفی شد. در آن مقطع در درس خارج امام ۵۰۰ الی ۶۰۰ شاگرد برجسته حضور داشتند که این رقم قابل قیاس با دروس خارج سایر علما که بعضا از ۱۰ یا ۱۵ نفر شروع و در مواردی اندک به ۱۰۰ نفر می رسید، نبود. بطور مثال در درس مرحوم آیت الله شیخ عباسعلی شاهرودی که اتفاقا آقای یزدی در آن شرکت می کردند تعدادی محدودی حضور داشتند. این موضوع در گزارش تنظیمی ساواک قم در دهه ۳۰ و زمان حیات آیت الله بروجردی، آینده مرجعیت قم را گزارش می کند. در آن گزارش چنین مطرح می شود “آیت الله سید روح الله خمینی بزرگترین درس خارج را در قم دارد و تعداد شاگردان زیادی حدود ۵۰۰ تا ۶۰۰ نفر، در کلاس ایشان حاضر می شوند. ” بعد از رحلت مرجع بزرگ شیعه روزنامه کیهان در کنار جراید دیگر که به قم می آمدند تا از وضعیت و آینده مرجعیت گزارش تهیه کنند، در مطلبی تصریح کرد” درس حاج آقا روح الله خمینی بین علمای موجود ممتاز است و حدود ۵۰۰ الی ۶۰۰ نفر در آن شرکت می کنند. ” آثار علمی و کم نظیر امام در علوم منقول و معقول که بالغ بر دهها جلد می شد جایگاه علمی ایشان را در میان علمای آن زمان متمایز ساخته بود. امام صرف نظر از کتب فلسفی، عرفانی و اخلاقی، تالیفات ارزشمندی در فقه استدلالی، فقه غیراستدلالی، اصول فقه و تقریرات از خود بجا گذاشتند. مرحوم آیت الله مصطفی خمینی در خلال بازجویی ها می نویسد پدرم حدود ۱۰۰۰ شاگرد در درس خود دارد که ۴۰۰ نفر از شاگردان ایشان دارای اجتهاد هستند.
اینجانب بیاد دارم در جلسه ای تعدادی از شاگردان و علما در پذیرش مرجعیت و انتشار رساله و آثار ایشان از جمله حاشیه بر عروه الوثقی که یکی از مهم ترین کتب فتوایی نزد شیعه امامیه است اصرار داشتند. در اینجا مناسب است حلقه اول از شخصیت ها و علمایی که بعد از رحلت آیت الله بروجردی امام را به عنوان مرجعیت معرفی می کردند، یادآوری کنم. مجاهد معروف مرحوم آیت الله ابولقاسم کاشانی به نزدیکان و ارادتمندانش توصیه کرده بود که از حاج آقا روح الله تقلید کنید و تعبیرشان این بود که بین همه علما امتیازاتی دارد و خیرالموجودین است. علی رغم اینکه امام از مطرح شدن برای مرجعیت پرهیز می کرد، فضلا و اساتید و آیات بزرگواری چون مرحوم فاضل لنکرانی، یوسف صانعی، ابطحی کاشانی، محقق قمی، مسافری نجف آبادی، محمدی گیلانی، عباس محفوظی گیلانی، محصل نیشابوری،مرحوم ربانی املشی، تقدیری، مرحوم بنی فضل، حسین اشتهاردی و شهید حیدری در کنار جمع کثیر دیگر در بیت امام با پا فشاری از امام اذن انتشار رساله برای آگاهی عموم را خواستار شدند که این درخواست مورد موافقت ایشان قرار گرفت و ایشان به عنوان یکی از مراجع مطرح شیعه در کانون توجه قرار گرفتند و پس از مدتی کوتاه طبق معمول حوزه ها از وجوهات شرعیه، پرداخت شهریه به طلاب را شروع کرد.
در چنین شرائطی دکتر امینی نخست وزیر وقت برای دیدار با مراجع تقلید به قم آمدند و از جمله به دیدار حضرت امام رفتند و ایشان در آن ملاقات به تفصیل دیدگاه های خود را مطرح کردند. لذا باید اذعان کرد که مرجعیت امام بر اساس سنت رایج در حوزه و با عنایت به جایگاه ممتاز ایشان در حوزه از سال ۱۳۴۰ مطرح شد و بدنبال نهضت عده ای به تبعیت از مردم و برخی علمای بزرگ حوزه، اقدام به معرفی ایشان بعد از سال ۱۳۴۲ به عنوان مرجع نمودند.
رژیم نیز که بخوبی خطر امام را درک کرده بود تلاش ناکامی کرد که ایشان را همچون آیت الله کاشانی، مجتهدی سیاسی به مردم معرفی کند. لیکن نفوذ و جایگاه عمیق مرجعیت امام و رابطه او با مقلدان فراوانش این توطئه را ناکام گذاشت. جای بسی تعجب است که بعد از گذشت ۵ دهه از آن زمان و در راستای اغراض سیاسی و توجیه برخی رفتارهای سیاسی انجام گرفته امروز باید شاهد طرح این موضوع با قیاسی ناشیانه ای از سوی عضو شورای نگهبان باشیم. غافل از این نیستیم که خرداد ۴۲ که امام دستگیر و بدنبال آن کشتار انجام شد، در قم و تهران و ورامین حکومت نظامی اعلام گردید؛ آن زمان جمع کثیری از مراجع و علماء با صدور اعلامیه هایی بر مقام مرجعیت ایشان تاکید کردند.
اینجانب بر این باورم که علیرغم شرایط موجود و حساسیت های بسیار نسبت به موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی مناسب است این موسسه برای جلوگیری از هرگونه تحریف تاریخی با باز کردن ابعاد این موضوع بطور ماهوی به آن بپردازد.
توفیق و سلامت همه عزیزان موسسه تنظیم و نشر آثار امام را از پروردگار عالم مسئلت می نمایم.
مهدی کروبی/ ۲۰ مهر ۱۳۸۹
"
به گزارش سحام نیوز، کروبی در این نامه ضمن انتقاد از مطالب خلاف واقع محمد یزدی، به ذکر مواردی تاریخی پیرامون زندگی رهبر فقید جمهوری اسلامی پرداخت.
متن نامه مهدی کروبی به حمید انصاری، مسئول موسسه آن به شرح زیر می باشد:
با سلام و احترام
همانطور که می دانید آیت الله یزدی از اعضای محترم شورای نگهبان در مصاحبه ای با هفته نامه پنجره پیرامون عملکرد جامعه مدرسین قبل از پیروزی انقلاب مطالب متنوعی مطرح کردند و در بخشی از آن جفایی آشکار نسبت به امام و جایگاه مرجعیت و علمی ایشان روا داشتند که لازم است موسسه تنظیم و نشر آثار امام با در نظر گرفتن خسارت های احتمالی آن و برای تنویر افکار عمومی و ممانعت از تحریف تاریخی در این زمینه رسما به آن پاسخ دهد. همگان هجمه ها و فشارهای متعدد دستوری بر آن موسسه را بخوبی واقف هستند. لیکن سکوت در برخی موارد حساس و تعیین کننده، ضایعات سنگینی در بر خواهد داشت. با درک چنین شرائطی مجددا به این دلیل تاکید می کنم که اینبار نه تنها آرا و اندیشه سیاسی امام، بلکه جایگاه مرجعیت و علمی ایشان با اغراض و اهداف خاص سیاسی مورد تعرض قرار گرفته است آنهم توسط یکی از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم!! فلذا هر گونه سکوت و اغماض ممکن است به تحریف موضوع در گذر زمان منجر شود.
البته آقای یزدی مطابق رویه گذشته شان مطالبی خلاف واقع و نسبت های مکرر ناروا به افراد حقیقی – منجمله اینجانب- وارد ساختند که در حال حاضر محل بحث و نقد بنده نیست. اما اینجانب به سهم خود و برای تنویر افکار عمومی لازم میدانم نکاتی را در باب این ادعای نادرست که صرفاً به خاطر پاره ای از مسایل سیاسی بیان شده، مطرح کنم. ایشان در مصاحبه خود چنین گفتند ” … امام قبل از دستگیری در سال ۱۳۴۲ عنوان مرجعیت نداشت و جامعه مدرسین عنوان مرجعیت را به ایشان عطا کرد تا دست ساواک از هرگونه تعرض به جان امام را ببندد. ”
عبارت فوق الذکر زمینه برداشت نادرستی مبنی بر اینکه “امام پیش از آغاز نهضت از مراجع تقلید محسوب نمی شدند و عنوان مرجعیت توسط برخی از آقایان به ایشان اعطا شد تا مطابق قانون اساسی مشروطه دارای مصونیت شوند” را بوجود آورده است. این ادعای نادرست انگیزه و عللی سیاسی دارد که باز کردن آن را در شرائط فعلی به صلاح نمی دانم و تنها به این بسنده می کنم که قیاس مورد نظر آقای یزدی قیاس مع الفارق است.
بیاد داریم که بدنبال رحلت مرجع بزرگ و عام تقلید آیت الله العظمی بروجردی در فروردین سال ۱۳۴۰ فضلا و مدرسین حوزه ها علمیه و علماء در شهر های مختلف با توجه به وجود مراجع مختلف در قم و نجف وتهران و مشهد با تشخیص خودشان شخصیت مورد نظر و واجد شرایط مرجعیت را معرفی و به تبلیغ آن مبادرت می کردند. در آن زمان امام خمینی که هنوز مبارزه سیاسی خود را آغاز نکرده بود بصورت گسترده ای از سوی فضلا و مدرسین به عنوان مرجع تقلید مطرح و معرفی شد. در آن مقطع در درس خارج امام ۵۰۰ الی ۶۰۰ شاگرد برجسته حضور داشتند که این رقم قابل قیاس با دروس خارج سایر علما که بعضا از ۱۰ یا ۱۵ نفر شروع و در مواردی اندک به ۱۰۰ نفر می رسید، نبود. بطور مثال در درس مرحوم آیت الله شیخ عباسعلی شاهرودی که اتفاقا آقای یزدی در آن شرکت می کردند تعدادی محدودی حضور داشتند. این موضوع در گزارش تنظیمی ساواک قم در دهه ۳۰ و زمان حیات آیت الله بروجردی، آینده مرجعیت قم را گزارش می کند. در آن گزارش چنین مطرح می شود “آیت الله سید روح الله خمینی بزرگترین درس خارج را در قم دارد و تعداد شاگردان زیادی حدود ۵۰۰ تا ۶۰۰ نفر، در کلاس ایشان حاضر می شوند. ” بعد از رحلت مرجع بزرگ شیعه روزنامه کیهان در کنار جراید دیگر که به قم می آمدند تا از وضعیت و آینده مرجعیت گزارش تهیه کنند، در مطلبی تصریح کرد” درس حاج آقا روح الله خمینی بین علمای موجود ممتاز است و حدود ۵۰۰ الی ۶۰۰ نفر در آن شرکت می کنند. ” آثار علمی و کم نظیر امام در علوم منقول و معقول که بالغ بر دهها جلد می شد جایگاه علمی ایشان را در میان علمای آن زمان متمایز ساخته بود. امام صرف نظر از کتب فلسفی، عرفانی و اخلاقی، تالیفات ارزشمندی در فقه استدلالی، فقه غیراستدلالی، اصول فقه و تقریرات از خود بجا گذاشتند. مرحوم آیت الله مصطفی خمینی در خلال بازجویی ها می نویسد پدرم حدود ۱۰۰۰ شاگرد در درس خود دارد که ۴۰۰ نفر از شاگردان ایشان دارای اجتهاد هستند.
اینجانب بیاد دارم در جلسه ای تعدادی از شاگردان و علما در پذیرش مرجعیت و انتشار رساله و آثار ایشان از جمله حاشیه بر عروه الوثقی که یکی از مهم ترین کتب فتوایی نزد شیعه امامیه است اصرار داشتند. در اینجا مناسب است حلقه اول از شخصیت ها و علمایی که بعد از رحلت آیت الله بروجردی امام را به عنوان مرجعیت معرفی می کردند، یادآوری کنم. مجاهد معروف مرحوم آیت الله ابولقاسم کاشانی به نزدیکان و ارادتمندانش توصیه کرده بود که از حاج آقا روح الله تقلید کنید و تعبیرشان این بود که بین همه علما امتیازاتی دارد و خیرالموجودین است. علی رغم اینکه امام از مطرح شدن برای مرجعیت پرهیز می کرد، فضلا و اساتید و آیات بزرگواری چون مرحوم فاضل لنکرانی، یوسف صانعی، ابطحی کاشانی، محقق قمی، مسافری نجف آبادی، محمدی گیلانی، عباس محفوظی گیلانی، محصل نیشابوری،مرحوم ربانی املشی، تقدیری، مرحوم بنی فضل، حسین اشتهاردی و شهید حیدری در کنار جمع کثیر دیگر در بیت امام با پا فشاری از امام اذن انتشار رساله برای آگاهی عموم را خواستار شدند که این درخواست مورد موافقت ایشان قرار گرفت و ایشان به عنوان یکی از مراجع مطرح شیعه در کانون توجه قرار گرفتند و پس از مدتی کوتاه طبق معمول حوزه ها از وجوهات شرعیه، پرداخت شهریه به طلاب را شروع کرد.
در چنین شرائطی دکتر امینی نخست وزیر وقت برای دیدار با مراجع تقلید به قم آمدند و از جمله به دیدار حضرت امام رفتند و ایشان در آن ملاقات به تفصیل دیدگاه های خود را مطرح کردند. لذا باید اذعان کرد که مرجعیت امام بر اساس سنت رایج در حوزه و با عنایت به جایگاه ممتاز ایشان در حوزه از سال ۱۳۴۰ مطرح شد و بدنبال نهضت عده ای به تبعیت از مردم و برخی علمای بزرگ حوزه، اقدام به معرفی ایشان بعد از سال ۱۳۴۲ به عنوان مرجع نمودند.
رژیم نیز که بخوبی خطر امام را درک کرده بود تلاش ناکامی کرد که ایشان را همچون آیت الله کاشانی، مجتهدی سیاسی به مردم معرفی کند. لیکن نفوذ و جایگاه عمیق مرجعیت امام و رابطه او با مقلدان فراوانش این توطئه را ناکام گذاشت. جای بسی تعجب است که بعد از گذشت ۵ دهه از آن زمان و در راستای اغراض سیاسی و توجیه برخی رفتارهای سیاسی انجام گرفته امروز باید شاهد طرح این موضوع با قیاسی ناشیانه ای از سوی عضو شورای نگهبان باشیم. غافل از این نیستیم که خرداد ۴۲ که امام دستگیر و بدنبال آن کشتار انجام شد، در قم و تهران و ورامین حکومت نظامی اعلام گردید؛ آن زمان جمع کثیری از مراجع و علماء با صدور اعلامیه هایی بر مقام مرجعیت ایشان تاکید کردند.
اینجانب بر این باورم که علیرغم شرایط موجود و حساسیت های بسیار نسبت به موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی مناسب است این موسسه برای جلوگیری از هرگونه تحریف تاریخی با باز کردن ابعاد این موضوع بطور ماهوی به آن بپردازد.
توفیق و سلامت همه عزیزان موسسه تنظیم و نشر آثار امام را از پروردگار عالم مسئلت می نمایم.
مهدی کروبی/ ۲۰ مهر ۱۳۸۹
۱ نظر:
این ادم که باید انرا افت الله خواند وقتی بر صدر قوه قضاییه قرار گرفت فساد قضایی واداری را درانجا وسایر قسمتها نهادینه کرد وما هنوز از اش دستپخت ایشان مجبور به خوردن هستیم کودتاچیان هم که کلی پیاز داغ وروعنش را افزودند الان دیگر کم کم داریم ترش میکنیم وحال اسنفراغ داریم
ارسال یک نظر