کلمه-غلامعلی رجایی: این روزها هنوز در اینجا و آنجا صحبت بر سرحضور مهندس علی شمخانی در برنامه کاملا یکطرفه دیروز، امروز ،فرداست و حرفهایی که به مجری جوان برنامه زد و ازگفتگویی که – خودش در جلسه ختم شهید علی هاشمی بمن می گفت قرار بوده فقط در باره فتح خرمشهر و…باشد ولی با هدایت دستهای آنطرف دوربین! به مسائل روز کشانده شد!- به شهادت همگان از آن پیروز بیرون آمد و بخشی از حرفهای متفاوت خودش را زد بدون آنکه به متولیان برنامه اجازه دهد به اهدافشان دست پیدا کنند ، همان که خودش با صراحت به مجری می گفت تو امشب می خواستی مرا شکست بدهی ولی شکست خوردی!
من در این نوشته کوتاه نمی خواهم از علی – و برادرانش حمید و محمد که اکنون زودتر از او به ملاقات خدایشان که بنام او و برای او و در راه او می جنگیدند شتافته اند همانها که مرگ ار آنها می گریخت – و حق بزرگی که در جنگ دارد و سینه دریاییش صندوق اسرار جنگ است و بقول خودش آدرس خیلی ها را که تا دیروز دستی از دور بر آتش جنگ داشتند و اکنون از مردان جنگ طلبکار شده اند !را دارد سخنی بگویم و یا ازصداقت و فروتنی و از استقلال رأیی که همواره داشته و دارد و انشاءالله خواهد داشت و از غربت او و امثال او در این روزگار قحطی و کمیابی انصاف ها حرفی زده باشم و یا ازصراحت لهجه و زیرکیهای او در مواجهه با دوربین ، در هر مصاحبه که هر بیننده را به سمت خود می کشاند سخنی بمیان بیاورم یا مانند بعضی از ضربه فنی شدن مجری و متولیان برنامه مورد نظر در این مصاحبه – که حتما درس عبرتی برایشان در دعوت امثال شمخانی – مانند برادرم دکتر حسین اعلایی که ابتدا برای حضور در این برنامه دعوت شد ولی بعد از حضور او عذر خواستند!- شده وخواهد شد !نظری داشته باشم بلکه آنچه مراد من در این مقال و مجال است گذر از مجری و سوالات او و جهتی است که سعی می کرد به مصاحبه خود بدهد تا از دریابان علی شمخانی در رد و تخطئه خاتمی و موسوی در سیاست حرف و سخنی مطابق میل خود بشنود یا ناشیانه از او بر دوگانگی سیاست هاشمی و محسن رضایی در باره نحوه ادامه و پایان جنگ اقراری بگیرد ! بلکه جان سخن من در این است که باید دانسته شود دست چه کسانی پشت این گونه برنامه ها در صدا وسیما ست و آنها از ساخت و پرداخت اینگونه برنامه ها با استفاده از فرصی طلایی که صدا وسیما در اختیارشان قرار داده و می دهد به دنبال رسیدن به چه هدف یا اهدافی هستند؟
همانها که یا برنامه شاخص می سازند و بیهوده و ناشیانه تلاش می کنند خط و سیره امام را به نفع امیال سطحی سیاسی خود تنزل دهند ،که هر چه متولی پاسداری از اندیشه امام یعنی آیت الله حاج سید حسن آقا خمینی و مؤسسه تنظیم و نشر و کارشناسان زبده سیره امام فریاد و خروش اعتراض در مغایرت محتوای این برنامه با سیره واقعی امام سر می دهند به جایی نمی رسد!
همانها که انگار پیروزی شان در چنگ زدن به چهره بزرگان این انقلاب نظیر آیت الله هاشمی و دکتر محسن رضایی و مهندس موسوی است. اما بیهوده سعی می کنند این موضع خود را در ورای ژستهای بیطرفانه و لبخندهای موذیانه پنهان کرده وبکنند.
برای اثبات این ادعا و اینکه دانسته شود در باطن این مجریان و متولیان چه می گذرد ناگزیر از ذکر مصداقی می شوم که سند آن نزد من است!
همین چند روزپیش دوستی روحانی و همشهری به من گفت یکی از دست اندر کاران اصلی این برنامه که دزفولی است در جمع چند نفر از طلبه های جوان شهر ضمن اهانت آشکار به محسن رضایی و تشبیه نامزدهای اخیر ریاست جمهوری به گوساله سامری که نیروهای انقلاب آن را ذبح کردند ! گفته است من وقتی در نماز جمعه شعار مرگ بر هاشمی را شنیدم جگرم خنک شد!
براستی اینان با این سن! و سابقه! به دنبال چیستند؟
این چه دستی است که دو ساعت برنامه پربیننده سیما را در اختیار چنین تندروانی قرار می دهد؟ کسانی که به صراحت در جلسات خصوصیشان که احتمال می دهند خبر آن به بیرون درز پیدا کند از مرگ هاشمی که دوست و دشمن می دانند از ارکان مهم نظام و انقلاب بوده وهست و اگر امام بود هرگز به اینان مجال اینگونه تاختن به ساحت او و امثال او را نمی داد، دم می زنند؟
هاشمی چرا باید بمیرد؟
مرگ هاشمی برای اینان و دیگران چه فایده و منفعتی در بر دارد؟
چه زود نوبت آسیاب تخریب به هاشمی رسید! – آنگونه که شهید بهشتی به هاشمی که وقتی از او پرسید که در برابر این همه تهمت ها ناراحت نمی شوی؟ گفت صبر کن آسیاب به نوبت! نوبت به تو هم می رسد!
اینها چه کسانی هستند و بدنبال چه هدفی این فرصتهای استثنایی را در اختیار چنین برنامه سازانی قرار داده و می دهند که پیروزی آنها در تخریب و تضعیف چهره مردان جنگ است؟
اینان با نفی مردان دیروز وامروز! به دنبال ساختن چه فردایی هستند؟!
اگر دیگران با اینان همدست و همداستان و هماهنگ نیستند و از این تاختن ها و غارت حیثیت بعضی افراد نصیبی نمی برند چرا بر سرشان نهیبی نمی زنند و آنها را از این فرصت ها و تاختن های ناجوانمردانه باز نمی دارند؟
این روزها بی آنکه بخواهم مانند بعضی ها در تحلیل حوادث چند سال اخیر به غلط یا تعمد !پای تاریخ صدر اسلام را به میان بکشم و به دنبال مشابهت سازی های غلط تر از آن ،این و آن را با پیغمبر و علی و طلحه و زبیر و ابن سعد! مقایسه کنم با مشاهده مواضع بعضی ها قویا به این احساس رسیده ام که انقلاب ما دراین دوران سخت پس از ارتحال معمار و بنیانگذار بی بدیل آن حضرت امام، با ظهور و خطر خوارج مواجه شده است .
مسخره آنکه در عصری که افتخار آفرینان و استوانه های انقلاب و یاران امام که ایران تا همیشه مدیون تلاش و مجاهدتهای آنهاست اینگونه مورد تهاجم این بی سابقه ها !واقع شده و می شوند این روزها در کشور بدنبال اثبات این مساله تاریخی هستند که آیا مرحوم ! کورش هخامنشی همان ذوالقرنین قرآن است یا نه!
سخت در شگفتم از مظلومیت این ملت و سرنوشت انقلاب و مردان انقلاب ساز آن و تندروانی که بی توجه به عاقبت و غایت خویش، هنوزاز تاریخ عبرت نمی گیرند!
چه خوش گفت آن که گفت که :”هرکه باد بکارد طوفان درو خواهد کرد!”
"