کلمه: مهندس میرحسین موسوی در گفتوگویی تفصیلی به ۱۰ سوال کلمه در مورد اهداف اصیل انقلاب اسلامی، اقدامات قوه قضائیه، عملکرد سوء اقتصادی، بسته شدن فضای رسانهای کشور، برپایی راه پیمایی و تجمع و برنامههای جنبش سبز پاسخ گفته است.
سهشنبه، ۱۳ بهمن ۱۳۸۸
به گزارش خبرنگار "کلمه"، مهندس موسوی در این گفتوگو که در آستانه ۲۲ بهمن ماه مصادف با سی و یکمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی انجام شد از دست دادن مشروعیت را عامل اصلی فروپاشی حکومت مستبد و منفور شاهنشاهی دانسته است و تأکید کرد که امروز مقاومت مردم میراث گرانبهای انقلاب اسلامی است و عدم سازگاری مردم با دروغ، تقلب و فساد که ما این روزها شاهد آن هستیم به خوبی حضور این میراث را نشان میدهد. مشروح این گفتوگو را در زیر میخوانید:
کلمه: در آستانه سی و یکمین سال انقلاب اسلامی هستیم. آیا میتوانیم از یادآوری و بزرگداشت روزهای پیروزی انقلاب استفادهای برای امروز خودمان ببریم؟
میرحسین موسوی: در مقدمه لازم میدانم سی و یکمین سال پیروزی انقلاب اسلامی را به همه ملت و به همه خانوادههای شهیدان و جانبازان و رزمندگان و ایثارگران تبریک بگویم. تحلیل انقلاب اسلامی هنوز پایان نیافته. هزاران کتاب و مقاله نوشته شده و هنوز هم نوشته میشود. آنچه امروز جالب است که انتخابات اخیر و حوادث بعد از آن دوباره انقلاب اسلامی را در معرض نقدهای جدیدی قرار داده است.
بعضی از این نقدها بیشتر به مشابهسازی گرایش دارند، بعضی از آنها روی تفاوتها و مشابهتها تاکید میکنند و بعضی دنباله ریشههای نهضت سبز در انقلاب اسلامی هستند. به هر حال این نقدها فوقالعاده مفیداند به ویِژه برای نسل جوان که شور اصلی حرکت سبز از آنهاست. عوامل گوناگونی دست به دست هم داد تا با شرکت یکپارچه ملت ما به ویِژه تهیدستان جامعه و رهبری درخشان حضرت امام خمینی(ره) انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. مطالب بسیاری در این زمینه میتوان گفت ولی آنچه بسیار مفید است همان اول این گفتگو به آن اشاره کنم آن است که در سال ۵۷ همه مردم یکپارچه در صحنه انقلاب بودند. این وحدت در صفوف آنقدر عمیق بود که حتی پادگانهای نظامی را در بر گرفت. عکس ادای احترام همافران و افسران نیروی هوایی در۱۹ بهمن ۱۳۵۷ به حضرت امام به عنوان یک سند تاریخی از این نظر اهمیت فوقالعادهای دارد. در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب ما دو گروه اقلیت و اکثریت در خیابانها نداشتیم، بلکه به دلیل آنکه حکومت مستبد و منفور شاهنشاهی ریشههای مشروعیتبخش خود را به طور کامل در آن سالها از دست داده بود حتی در پادگانها هم زیر پایش خالی شده بود، در آن برهه حتی گروههای شناسنامهدار سیاسی تمایزات خود را از دست داده بودند و از روی رضایت یا عدم رضایت با حرکت تودههای میلیونی و شعار استقلال آزادی جمهوری اسلامی همراه شدند.
میتوان گفت فروپاشی رژیم شاهنشاهی اجتنابناپذیر بود؟
رژیم مشروعیت خود را به طور کامل از دست داده بود. البته کشتارهای خیابانی در تسریع این روند نقش عظیم داشت؛ مخصوصا کشتار هفده شهریور تعیین کننده بود. اگر کمی دورتر برویم میتوان به قطع و یقین گفت که اگر پهلویها به میراث مشروطیت خیانت نمیکردند رژیم شاهنشاهی با اصالت رای مردم و نقشی که قانون اساسی مشروطه بر عهده شاه گذارده بود، می توانست مثل بعضی از کشورها ادامه پیدا کند. در این زمینه از همان اول به حکومت پهلویها تذکرات جدی داده شد و حتی کسانی مثل شهید مدرس تا پای جان در این زمینه مقاومت کردند. ولی همه این مقاومتها و تذکرات بیفایده بود و به فاصله کمی از انقلاب مشروطیت نظام استبدادی این بار در شکل شبه تجددگرایانه باز تولید شد. استمرار نسبتا طولانی پهلویها در حکومت نشان میدهد که در انقلاب مشروطیت ریشههای استبداد خودکامگی بطور کامل از بین نرفت و این ریشهها در قالبهای فرهنگی،اجتماعی و ساختهای اجتماعی به حیات خود ادامه دادند. بنده یادم هست که رژیم شاه در آن سالها از یک عکس برای تبلیغات بسیار استفاده میکرد و آن عکس یک رعیتی بود که به زمین افتاده بود و کفشهای شاه را میبوسید. این عکس از نظر آنها نشان پیوند شاه و ملت بود و عاقلان البته در این عکس چیزهای دیگری میدیدند.
عواملی که باعث بازتولید رژیمهای استبدادی در ایران میشد آیا با انقلاب اسلامی از بین رفته است؟
در سالهای اول انقلاب اسلامی اکثریت مردم قانع شده بودند که انقلاب همه ساختارهایی را که میتوانست منجر به استبداد و دیکتاتوری شود از بین برده است و من هم یک نفر از این جمع بودم. ولی الان چنین اعتقادی ندارم. امروز هم عوامل و ریشههایی را که منجر به دیکتاتوری میشود میتوان شناسایی کرد و هم مقاومت در مقابل بازگشت به این دیکتاتوری را که باید گفت مقاومت مردم میراث گرانبهای انقلاب اسلامی است. عدم سازگاری مردم با دروغ و تقلب و فساد که ما این روزها شاهد آن هستیم به خوبی حضور این میراث را نشان میدهد. همان طور که بسته شدن فضای مطبوعاتی و رسانهای و پر شدن زندانها و کشتن بیرحمانه مردم در خیاباها که به صورت مسالمتآمیز احقاق حقوق خود را خواستارند، نشان دهنده حضور ریشههای استبداد و دیکتاتوری باقیمانده از نظام شاهنشاهی است. مردم دنبال آزادی و عدالت هستند و متوجهاند که دستگیریها و اعدامها با اغراض سیاسی و در تعارض با قانون اساسی و قوانین رایج صورت میگیرد. آنها از رژیم شاهنشاهی نفرت دارند و در عین حال متوجهاند که با دادوستدهای بی اهمیت و بدون رعایت مراتب قانونی ممکن است عدهای به کام مرگ فرستاده شوند. تا امام جمعه بیرحمی که همواره از تبعیض و خشونت و تقلب دفاع کرده به قوه قضاییه دستمریزاد بگوید. برای او مهم نیست که شایعات گستردهای برای اعترافگیریهای غیر قانونی وجود دارد و برای او مهم نیست که این افراد ربطی به جریانات انتخابات ندارند. مهم برای او اعدام برای زهر چشم گرفتن است. او از قدرت تکوینی اثربخشی خون بیگناهان غافل است و نمیداند سیل خون شهیدان، رژیم شاه را از بین برد. مردم اعتقاد به استقلال و آزادی و جمهور اسلامی را از انقلاب دارند. همان طور که مقاومت دلیرانه ملت و رزمندگان در هشت سال دفاع مقدس ناشی از همین تغییرات بنیادینی بود که انقلاب اسلامی در روحیه مردم پدید آورده بود. بیاد داشته باشیم که از جنگهای روس با ایران تا آخر دوران شاه در مراحل مختلف بخشهایی از خاک کشورمان در جنگها و بحرانها و بازیهای سیاسی توسط همین شاهان از دست رفته بود و دفاع جانانه هشت ساله دفاع مقدس این مدار خطرناک و خوارکننده را در هم شکست. اکنون هم در صفوف سبز مردم و مرعوب نشدن آنها و پایداریشان بر سر حقوق خودشان ادامه همان مقاومت دفاع مقدس و همان روحیه آزادمنشانه قوام آمده در سال ۵۷ را میبینیم. از سوی دیگر امروز وقتی دیده میشود که دروغ از سوی دولت و صدا و سیما و روزنامههای وابسته، سکه رایج است؛ وقتی ملت ما میبیند که عملا این نیروهای امنیتی و نظامی هستند که بر پروندههای قوه قضاییه حکم میرانند و در حقیقت این قوه قضاییه است که ضابط نیروهای امنیتی شده است، به این نتیجه میرسیم که ما در اول انقلاب زیاد خوش بین شده بودیم.
بنده امروز به شهادت رسیدن مردانی چون بهشتی و مطهری و دیگر شهدای انقلاب اسلامی را ناشی از ادامه ریشههای استبداد شاهی میدانم که هنوز بطور کامل از کشور ما ریشهکن نشده بود. به همین دلیل بنده اعتقاد ندارم که انقلاب به اهداف خود رسیده است. بزرگداشت دهه فجر که هر ساله برگزار میشود در حقیقت برای هشیاری و برای تمدید قوا جهت برخورد با باقیمانده ریشههای استبداد است. امروز مردم برای نیل به عدالت و آزادی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خود در صحنه حضور دارند و باید بدانیم که ملت ما در این راه صدها هزار شهید داده است.
انقلاب اسلامی حاصل تلاش و ازخودگذشتگی عظیم ملت ماست و کمی غفلت و عقب گرد ما را به استبدادی تاریکتر از قبل از انقلاب میبرد چرا که استبداد به نام دین، بدترین نوع استبداد است و به عکس آگاهی و ایستادگی بر سر میراث اصلی و آرمانهای انقلاب اسلامی مطالبه جدی آزادی و عدالت ما را از گذشتهای سیاه به آیندهای روشن عبور میدهد و باقیمانده تفالههای خودکامگی را از بین میبرد و زمینه را برای زیستن در فضای آزاد توأم با احترام به تنوع و تکثر و آزادی اندیشهها و کرامت ذاتی انسان فراهم میسازد. بنده اعتقاد دارم، آن قرائت از اسلام که مردم را "خس و خاشاک" و "بزغاله" و "گوساله" مینامد و مردم را قسمت قسمت میکند تا عدهای به جان عدهای دیگر بیفتند، متاثر از فرهنگ شاهنشاهی است. سزاوار بود که قوه قضاییه به جای اعدام چند جوان و نوجوان، که شایعات جدی در مورد نحوه اعترافگیری از آنها وجود دارد، به این ریشهها توجه میکرد.
گرچه همانطور که اشاره کردم ما کاملا از قوه قضاییه قطع امید کردهایم و قوه قضاییهای که فرزند فرهیخته، آزادیخواه و مومن شهید بهشتی و آزایخواهان دیگر امثال او را زیر عکس پدرش در راهروهای دادسراها مینشاند، خیلی از اهداف تعریف شده انقلاب دور شده است.
امروز زندانها را پاکترین فرزندان ملت پر کردهاند؛ از دانشجویان و اساتید و دیگر اقشار. مطابق فرمولهای مندرس شدهای به دنبال پرونده سازی برای آنها هستند با پروندههایی مالی یا جنسی یا جاسوسی. در حالی که منحرفان واقعی و غارتگران بیتالمال در بیرون از زندانها مشغول جولان هستند. آنها به جای آنکه دنبال جاسوسان واقعی باشند، انسانهای شریف و مؤمن را به جاسوسی متهم میکنند. جا دارد در اینجا بنده از همه مشاوران پاک و فداکار و فرهیخته خود که همگی دستگیر شدهاند و در محبس عدالت آقایان گرفتارند دفاع نمایم و شرمندگی خود را از اینکه کنار آنها نیستم ابراز کنم. این روزها شبی نیست که بنده به امام و شهید بهشتی و دیگر شهیدان عزیز فکر نکنم و با آنها نجوا نکنم که شما چه میخواستید و امروز ما به کجا رسیدهایم. از مشاوران خود نام نبردم تا احترام خود را به همه زندانیان سیاسی ابراز کرده باشم. ایران نام و فداکاری همه این عزیزان را حفظ خواهد کرد.
آیا از ظهور و بروز روحیه استبدادی در رفتار مسؤلان میتوانید مثال بیاورید؟
نفوذ این روحیه و باقی مانده آثار رژیم مستبد تاریخی را در همه جا در کنار روحیه برآمده از آگاهی و آزادگی میتوان دید. ولی شاید برترین نمونه را در به هم خوردن روابط منطقی و قانونی ارکان نظام مشاهده میکنیم. الان به طور واضحی دیده میشود که زور مجلس در مواردی که جزء وظایف آن است به دولت نمیرسد. این فقط گفته مخالفان دولت نیست. اصول گرایان منصف و آگاه از این مسئله مینالند. عدم پاسخگویی در موارد اعلام شده دیوان محاسبات عمومی، روشن نبودن نحوه فروش نفت و شیوههای هزینه کردن آن، بیاعتنایی به برنامه چهارم و ویران کردن دستگاه برنامهریزی برای فرار از حساب و کتاب و الخ موارد بسیار روشنی از برگشت ما حتی به ماقبل پهلویها است. جای دوری نرویم. چند روز پیش بعضی از رسانهها نقل کردند که وزیری در اعتراض به سوال خبرنگاران در مورد حقوق معلمان گفته است به کسی ربط ندارد که معلمان چقدر حقوق میگیرند و چرا کم میگیرند. شما شبیه این گفته ها را از مسئولان دیگر و همچنین از نیروهای امنیتی میتوانید بشنوید.
همچنین در حالی که در مجلس به دلیل جنایات بیسابقه در کهریزک گزارش داده شده است. یکی از مسئولین میگوید مسئله کهریزک بیخود بزرگ شده است. نمونه بارز دیگر این روزها نحوه ارتباط قوه قضاییه با بهاصطلاح ضابطین خودش است. باید دید قاضیها فرمان میدهند و تصمیمی میگیرند یا نیروهای انتظامی و امنیتی؟ قوه قضاییهای که در قانون اساسی به صورتی قوی بر استقلال آن تأکید شده است امروز باید دید که اختیاراتش تا چه حد است؟ تا چه مقدار شأن و منزلت آن مراعات میشود؟ به نظر من یکی از مظاهر بارز ادامه روحیه استبدادی را در مظلوم واقع شدن قوه قضاییه و مجلس میتوان مشاهده کرد. آیا امروز قوه قضاییه و قوه مقننه میتوانند از همه اختیاراتی که قانون اساسی برای آنها تعیین کرده است، استفاده کنند. مشابهتی که انتخاباتها هم با انتخابات آن دوره پیدا میکند یکی دیگر از این نشانهها است. شما شیوه رایگیری مجالس اول انقلاب را با الان مقایسه کنید تا ببینید ما به جلو حرکت کردهایم یا به گذشته؟
از مطالبات همیشگی جامعه که در شعارهای تشکل های سیاسی بازتاب داشته است عدالت اجتماعی، بویژه عدالت اقتصادی بوده است. گاهی دیده شده است که آزادی و عدالت در مقابل هم قرار داده شدهاند. میتوان گرایش خاصی را در جنبش سبز تشخیص داد ...
مردم در مشروطیت عدالت میخواستند و از دل عدالت، خواست آزادی هم متولد شد تا آنجا که تاریخ اندیشه بشری نشان میدهد خواست عدالت همیشه مطرح بوده است حتی بعضی از حکما و اندیشمندان عدالت را جمع همه فضیلتها و یا مادر همه فضیلتهای دیگر دانستهاند. من گمان نمیکنم که ما مجبور باشیم میان عدالت و آزادی یکی از آنها را انتخاب کنیم. بطور عینی و ملموس شما توجه کنید که با خط فقر هشتصد و پنجاه هزار تومانی و وجود توأمان تورم و بیکاری، دارند درخواست آزادی را محدود میکنند.
درست در همین نقطه است که طمع سیطره و مهار خواستهای آزادیخواهانه مردم بروز و ظهور پیدا میکند. در کوچکتر شدن سفره مردم است که توزیع سیب زمینی و اقتصاد صدقهای برای جلب آرا و خواستههای مردم مورد توجه قرار میگیرد. بررسی وضعیت موجود کشور نشان میدهد که امروز گره خوردن خواست برای عدالت بویژه عدالت اقتصادی با خواست برای آزادی سیاسی یک ضرورت است.
در سالهای قبل از انقلاب، دفاع نیروهای انقلابی و جامعه دانشگاهی از اقشار ضعیف یک اصل بود و متصف بودن به همنشینی باکارگران و حقوق بگیران و اقشار مستضعف یک افتخار بهحساب میآمد. به نظر بنده از نکاتی که همه ما باید به آن توجه کنیم، حمایت از منافع اقشار زحمتکش است، البته نه برای آنکه از این اقشار به صورت ابزاری استفاده شود بلکه با این قصد که سرنوشت جنبش با سرنوشت همه آحاد ملت بویژه دو قشری که تولید اقتصادی و تولید علمی دارند، یعنی کارگران و معلمان ودانشگاهیان گره بخورد. بنده به دلیل آنکه مشکلات حاد سیاسی باعث شده است مشکلات اقشار پایین دست جامعه و حقوق آنان کمتر مورد توجه قرار گیرد، ناراحت هستم. وقتی معیشت مردم سامان پیدا میکند، هم ریشههای آزادی در جامعه عمیق تر میشود و هم وحدت و رشد و شکوفایی مردم بیشتر میشود.
امروز کسانی که مسئول شوربختی مردم و عقبماندگی ملی ما هستند و کسانی که مسئول تورم و بیکاری و ویرانی اقتصاد کشور هستند، مسئول تعطیلی پروژههای بزرگ و عقبماندگی ما از رقیبان در منطقه هستند، با تزریق مسکّنها و سیاستهای بی سر و ته ولی عوامفریبانه سعی میکننداز این وضعیت استفاده کنند. کافی است ببینید با سهام عدالت و حقوق بازنشستگان و شیوه غلط اجرای اصل ۴۴ چه بلایی به سر مملکت آوردهاند. سرنوشت برنامه چهارم و بودجه سال آینده مایه نگرانی جدی است.
مخصوصا با ندانم کاریهایی که منجر به افزایش خطر تحریمها شده است. به هر حال باید گفت که اقشار مستضعف جامعه که دل در ارزشهای اسلامی دارند بالقوه خواستار تحقق اهدافی هستند که جنبش سبز نیز به دنبال آن است. کسانی که خواستار اجماع ملی برای تغییراند باید بیشتر با اقشار تهیدست گره بخورند و از منافع آنها دفاع بکنند. گذشته از آن، امروز به دلیل سرنوشتساز بودن تصمیمات و سیاستهای اقتصادی همه باید به اخبار و تحلیلهای اقتصادی حساسیت نشان بدهند. این روزها حجم اخبار اقتصادی و اجتماعی درمقایسه با اخبار سیاسی بسیار اندک است و در این زمینه اطلاعرسانی کمی صورت میگیرد.
عدهای عبور از قانون اساسی را حلال مشکلات کشور میبینند. آیا به نظر شما این راه حل واقعی مسائل ماست؟
انشاالله همه ما برای اصلاح به میدان آمدهایم، نه برای انتقامگیری و یا کسب قدرت و یا ویرانگری. راهحلهای گذر از قانون اساسی دارای اشکالات فراوان و جدی است. اولین آنها عدم توانایی صاحبان چنین خواستهای برای جلب نظر اکثریت ملت ماست. بدون جلب نظر این اکثریت و حتی باید بگویم، بدون ایجاد یک اجماع نباید منتظر یک تحول اساسی و معنادار باشیم. برای همین بعضی از شعارهای معطوف به عبور از قانون اساسی مورد سوء ظن مردم متدین ونهادهای سنتی است و متاسفانه باید گفت، گاهی شعارهای افراطی در این زمینه بیشتر از افراطکاریهای اقتدارگرایان به جنبش آسیب میرسانند. اینکه شما مخالف خرافهگرایی و تحجر هستید یک خواست خوب و اساسی است.
ولی اینکه وسط معرکه بحثهایی به میان کشیده شود که با اعتقادات و دین و ایمان مردم ناسازگاری دارد، مشکوک است. دلیل بعدی برای ابتر بودن عبور از قانون اساسی آن است که با این راه حل، ما به پرتاب در تاریکی دعوت میشویم. اگر ما این ریسمان اتصال را که حاصل زحمات و تلاش های نسلهای گذشته ماست از دست بدهیم، به قطعات ریز ریز بیخاصیت تبدیل خواهیم شد. طبیعی است که دنبال آن رویگردانی عامه مردم از این آشفتگی و حرکت در تاریکی را شاهد باشیم. کسانی که اهداف مبتنی بر عبور از قانون اساسی را دنبال میکنند، ممکن است امروز بلندگوهای بزرگی را در اختیار داشته باشند ولی در بطن جامعه اهداف آنها با سوءظن جدی روبرو است. مخصوصا که در کنار منادیان عبور از قانون اساسی خواسته و نخواسته آنها بعضی از چهرههای منفور شاهی حضور دارند که به صورت فرصتطلبانهای کینه خود را به مردم و انقلاب به نمایش میگذارند. کسانی که تئوریسینهای شاهی را در برنامههای خود علم میکنند ظاهرا یادشان رفته است که مردم حافظه بسیار خوبی دارند. بهرحال هر کس به اندازه وزن اجتماعی خود میتواند انتظار مقبولیت را داشته باشد و نه بیشتر.
شعارهایی امروز مفید است که یا بصورت مشخص به تبیین اهداف جنبش کمک کند و یا همدلی عامه مردم را در کنار نخبگان و طبقات میانه جلب کند.همه باید بدانند که ۲۲ بهمن و انقلاب اسلامی را اکثریت قاطع مردم ما متعلق به صدها هزار شهید میدانند و تاریخ و منش ملت ما با زنجیرهای از این شهدا در شهر و روستا به دیروز انقلاب متصلاند.
هفت ماه برنامه کانالهای کشورهای دیگر که متأسفانه به دلیل بستن فضای رسانهای کشور و انحراف صدا و سیما اهمیت پیدا کردهاند، اثراتی داشتهاند. ولی این اثرات ضعیفتر از آن هستند که مردم از منافع ملی خود و خواستههای دینی و تاریخیشان دست بردارند، همچنانکه نباید همچون حربهای برای اتهام و سرکوب واقعیتهای جامعه مورد بهرهبرداری قرار گیرند. به نظر من تلاش برای سوق دادن مردم بسوی شعارهای محدود و از پیش تعیین شده ،اهانت به مردم است و باید شعارها از بطن حرکتهای مردمی و بهصورت خودجوش و غیرآمرانه بجوشد. همانطور که در سال ۵۷ شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی به صورت طبیعی از دل مردم جوشید.
آیا صرف تکیه بر قانون اساسی راه را برای آینده نمیبندد؟
بنده جایی گفتهام که قانون اساسی وحی منزل نیست و همانطور که سال ۶۸ یکبار تغییر پیدا کرد میتوان با توجه به نیازهای فکری مردم و مطالبات مردم و تجربیات ملی گامهای مهمی در جهت کارآمدسازی بیشتر آن برداشت. منتهی باید بداینم که صرف داشتن یک قانون خوب مسئله را حل نمیکند. ما باید به طرف سازو کارهایی حرکت کنیم که امکان نقض و تخطی از قانون هزینههای گزافی برای نقضکنندگان آن در هر سطح و مرتبتی داشته باشد.
به نظر بنده جمهوری اسلامی منهای قانون اساسی بیمعنا است، و ما علاوه بر مراقبت جهت عدم نقض قانون اساسی، اجرا نشدن و یا کمتر توجه کردن به بخشهایی از قانون اساسی را هم باید نوعی نقض قانون اساسی بهحساب بیاوریم. برای همین، خواست اجرای بدون تنازل قانون اساسی یک خواست راهبردی است. از طرف دیگر هم به همین دلیل باید به کسانی که علاقهمند به بقای جمهوری اسلامی هستند بگوییم اگر بخشهای قابل ملاحظهای از قانون اساسی بهویژه فصل سوم آن مورد بیاعتنایی قرار گیرد بطور قهری بدیلهای دیگری برای نظام ظهور خواهد کرد. همه باید بدانیم، عدم رعایت حقوق اساسی مردم که در قانون اساسی آمده است و هم چنین به رسمیت نشناختن حاکمیت مردم بر سرنوشت خود به ابطال این میثاق ارزشمند ملی خواهد انجامید. به طور مثال آن کسانی که جاسوسی و تجسس را در جامعه تبدیل به یک رویه عادی کردهاند، خواسته و ناخواسته تیشه به ریشه نظام میزنند. آن کسانی که رسانه ها را محدود کردهاند و صدا و سیما را در انحصار خواستههای خود قرار دادهاند، به سستی پایههای جمهوری اسلامی کمک میکنند.
در بیانیه شماره ۱۷ اشاره به نهرهایی داشتم که اگر وارد رودخانه گل آلود و طغیانی بشوند میتوانند جریان آن را بتدریج آرام و روشن گردانند. یکی از آن نهرهای روشن میتواند این باشد که رسما اعلام شود که قرار است همه به قانون اساسی برگردیم.
به عنوان سوال آخر در مورد راهپیماییها و تجمعات نظرتان را بیان بفرمایید.
راهپیمایی و تجمعات مسالمتآمیز، حق مردم است، زنان و مردان و جوانان و میانسالان و سالخوردگان به نظر من مردم در اصل هیچ کینهای نسبت به نیروهای انتظامی و بسیج ندارند، چرا که آنها را نیز از خود میدانند. درگیری موقعی پیش می آید که این نیروها در مقابل حرکت آرام مردم قرار میگیرند از هزاران عکس و فیلمهای کوتاه مردمی که درعاشورا و یا روزهای دیگر گرفته شده میتوان فیلم مستندی ساخت تا معلوم شود که درگیریها و فضای تند دنبال آن چگونه ایجاد شده است. به هر حال آنچه توصیه بنده به نیروهای انتظامی و بسیج است، مهربانی و ملاطفت با مردم است و توصیه من به طرفداران جنبش سبز آن است که تمایز خود را با بقیه مردم، چه کم و چه زیاد، کم کنند. این نهضت از میان مردم برآمده و متعلق به مردم است. همه به شدت باید مراقب اعتقادات، مقدسات و عرف و هنجارهای جامعه باشند. اما هدف نهایی خودمان را درهیچ مرحلهای نباید از یاد ببریم و آن ساختن ایرانی پیشرفته و مستقل و آزاد و متحد است. این هدف تنها با همکاری همه زنان و مردان و همه اقشار ملت و همه اندیشهها و سلیقهها امکانپذیر است. جا دارد بگویم، وقتی میگوییم ایران باید همه ایرانیان داخل و خارج علاقمند به اعتلای این سرزمین و فرهنگ دیرینه و باورهای دینی، آسمانی و رحمانی آن را در نظر بیاوریم و انشاالله حرکت سبز در هیچ مرحلهای دست از روشهای مسالمتآمیز و اخلاقی خود در مبارزه برای احقاق حق ملت دست برنخواهد داشت. این حرکت از انتخاب رنگ سبز رنگ اهل بیت پیامبر به عنوان اسلام رحمانی و دوستی و محبت و وحدت همیشه استفاده کرده است. جنبش سبز به کرامت ذاتی انسانی و حق تنوع عقاید و اندیشه و آزادی بیان احترام میگذارد و از همه جنبشهایی که اهداف آنها بهروزی و رشد ملت و تضمین حقوق شهروندی و آزادی های اساسی ملت ما و نیز عدالت اجتماعی است استقبال می کند و آنها را از خود جدا نمیداند.
آیا شما نماینده و سخنگویی در خارج دارید؟
در جنبش سبز هر شهروند یک رسانه است و راه سبز هیچ نماینده و سخنگویی در خارج ندارد. یکی از زیباییهای فضای سبز آن است که همه حرفهای خود را میزنند و این حرکت در یک فضای تعامل گسترش مییابد. بنده هم به عنوان یک همراه نظرات و پیشنهادات خودم را در این فضا مطرح میکنم.
گاهی در سایتها و فیس بوک و نظایر آن از شما نقل قولهایی میشود. تا چه اندازه این مطالب مورد تأیید شماست؟
مطالب بنده با امضاء و در سایتهای محدودی منعکس میشود و من وبلاگ شخصی و امثال آن ندارم. نقل قولهایی که اشاره کردید از جمله عوارض اجتنابناپذیر فضای مجازی است و ارتباطی با من ندارد.
سهشنبه، ۱۳ بهمن ۱۳۸۸
به گزارش خبرنگار "کلمه"، مهندس موسوی در این گفتوگو که در آستانه ۲۲ بهمن ماه مصادف با سی و یکمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی انجام شد از دست دادن مشروعیت را عامل اصلی فروپاشی حکومت مستبد و منفور شاهنشاهی دانسته است و تأکید کرد که امروز مقاومت مردم میراث گرانبهای انقلاب اسلامی است و عدم سازگاری مردم با دروغ، تقلب و فساد که ما این روزها شاهد آن هستیم به خوبی حضور این میراث را نشان میدهد. مشروح این گفتوگو را در زیر میخوانید:
کلمه: در آستانه سی و یکمین سال انقلاب اسلامی هستیم. آیا میتوانیم از یادآوری و بزرگداشت روزهای پیروزی انقلاب استفادهای برای امروز خودمان ببریم؟
میرحسین موسوی: در مقدمه لازم میدانم سی و یکمین سال پیروزی انقلاب اسلامی را به همه ملت و به همه خانوادههای شهیدان و جانبازان و رزمندگان و ایثارگران تبریک بگویم. تحلیل انقلاب اسلامی هنوز پایان نیافته. هزاران کتاب و مقاله نوشته شده و هنوز هم نوشته میشود. آنچه امروز جالب است که انتخابات اخیر و حوادث بعد از آن دوباره انقلاب اسلامی را در معرض نقدهای جدیدی قرار داده است.
بعضی از این نقدها بیشتر به مشابهسازی گرایش دارند، بعضی از آنها روی تفاوتها و مشابهتها تاکید میکنند و بعضی دنباله ریشههای نهضت سبز در انقلاب اسلامی هستند. به هر حال این نقدها فوقالعاده مفیداند به ویِژه برای نسل جوان که شور اصلی حرکت سبز از آنهاست. عوامل گوناگونی دست به دست هم داد تا با شرکت یکپارچه ملت ما به ویِژه تهیدستان جامعه و رهبری درخشان حضرت امام خمینی(ره) انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. مطالب بسیاری در این زمینه میتوان گفت ولی آنچه بسیار مفید است همان اول این گفتگو به آن اشاره کنم آن است که در سال ۵۷ همه مردم یکپارچه در صحنه انقلاب بودند. این وحدت در صفوف آنقدر عمیق بود که حتی پادگانهای نظامی را در بر گرفت. عکس ادای احترام همافران و افسران نیروی هوایی در۱۹ بهمن ۱۳۵۷ به حضرت امام به عنوان یک سند تاریخی از این نظر اهمیت فوقالعادهای دارد. در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب ما دو گروه اقلیت و اکثریت در خیابانها نداشتیم، بلکه به دلیل آنکه حکومت مستبد و منفور شاهنشاهی ریشههای مشروعیتبخش خود را به طور کامل در آن سالها از دست داده بود حتی در پادگانها هم زیر پایش خالی شده بود، در آن برهه حتی گروههای شناسنامهدار سیاسی تمایزات خود را از دست داده بودند و از روی رضایت یا عدم رضایت با حرکت تودههای میلیونی و شعار استقلال آزادی جمهوری اسلامی همراه شدند.
میتوان گفت فروپاشی رژیم شاهنشاهی اجتنابناپذیر بود؟
رژیم مشروعیت خود را به طور کامل از دست داده بود. البته کشتارهای خیابانی در تسریع این روند نقش عظیم داشت؛ مخصوصا کشتار هفده شهریور تعیین کننده بود. اگر کمی دورتر برویم میتوان به قطع و یقین گفت که اگر پهلویها به میراث مشروطیت خیانت نمیکردند رژیم شاهنشاهی با اصالت رای مردم و نقشی که قانون اساسی مشروطه بر عهده شاه گذارده بود، می توانست مثل بعضی از کشورها ادامه پیدا کند. در این زمینه از همان اول به حکومت پهلویها تذکرات جدی داده شد و حتی کسانی مثل شهید مدرس تا پای جان در این زمینه مقاومت کردند. ولی همه این مقاومتها و تذکرات بیفایده بود و به فاصله کمی از انقلاب مشروطیت نظام استبدادی این بار در شکل شبه تجددگرایانه باز تولید شد. استمرار نسبتا طولانی پهلویها در حکومت نشان میدهد که در انقلاب مشروطیت ریشههای استبداد خودکامگی بطور کامل از بین نرفت و این ریشهها در قالبهای فرهنگی،اجتماعی و ساختهای اجتماعی به حیات خود ادامه دادند. بنده یادم هست که رژیم شاه در آن سالها از یک عکس برای تبلیغات بسیار استفاده میکرد و آن عکس یک رعیتی بود که به زمین افتاده بود و کفشهای شاه را میبوسید. این عکس از نظر آنها نشان پیوند شاه و ملت بود و عاقلان البته در این عکس چیزهای دیگری میدیدند.
عواملی که باعث بازتولید رژیمهای استبدادی در ایران میشد آیا با انقلاب اسلامی از بین رفته است؟
در سالهای اول انقلاب اسلامی اکثریت مردم قانع شده بودند که انقلاب همه ساختارهایی را که میتوانست منجر به استبداد و دیکتاتوری شود از بین برده است و من هم یک نفر از این جمع بودم. ولی الان چنین اعتقادی ندارم. امروز هم عوامل و ریشههایی را که منجر به دیکتاتوری میشود میتوان شناسایی کرد و هم مقاومت در مقابل بازگشت به این دیکتاتوری را که باید گفت مقاومت مردم میراث گرانبهای انقلاب اسلامی است. عدم سازگاری مردم با دروغ و تقلب و فساد که ما این روزها شاهد آن هستیم به خوبی حضور این میراث را نشان میدهد. همان طور که بسته شدن فضای مطبوعاتی و رسانهای و پر شدن زندانها و کشتن بیرحمانه مردم در خیاباها که به صورت مسالمتآمیز احقاق حقوق خود را خواستارند، نشان دهنده حضور ریشههای استبداد و دیکتاتوری باقیمانده از نظام شاهنشاهی است. مردم دنبال آزادی و عدالت هستند و متوجهاند که دستگیریها و اعدامها با اغراض سیاسی و در تعارض با قانون اساسی و قوانین رایج صورت میگیرد. آنها از رژیم شاهنشاهی نفرت دارند و در عین حال متوجهاند که با دادوستدهای بی اهمیت و بدون رعایت مراتب قانونی ممکن است عدهای به کام مرگ فرستاده شوند. تا امام جمعه بیرحمی که همواره از تبعیض و خشونت و تقلب دفاع کرده به قوه قضاییه دستمریزاد بگوید. برای او مهم نیست که شایعات گستردهای برای اعترافگیریهای غیر قانونی وجود دارد و برای او مهم نیست که این افراد ربطی به جریانات انتخابات ندارند. مهم برای او اعدام برای زهر چشم گرفتن است. او از قدرت تکوینی اثربخشی خون بیگناهان غافل است و نمیداند سیل خون شهیدان، رژیم شاه را از بین برد. مردم اعتقاد به استقلال و آزادی و جمهور اسلامی را از انقلاب دارند. همان طور که مقاومت دلیرانه ملت و رزمندگان در هشت سال دفاع مقدس ناشی از همین تغییرات بنیادینی بود که انقلاب اسلامی در روحیه مردم پدید آورده بود. بیاد داشته باشیم که از جنگهای روس با ایران تا آخر دوران شاه در مراحل مختلف بخشهایی از خاک کشورمان در جنگها و بحرانها و بازیهای سیاسی توسط همین شاهان از دست رفته بود و دفاع جانانه هشت ساله دفاع مقدس این مدار خطرناک و خوارکننده را در هم شکست. اکنون هم در صفوف سبز مردم و مرعوب نشدن آنها و پایداریشان بر سر حقوق خودشان ادامه همان مقاومت دفاع مقدس و همان روحیه آزادمنشانه قوام آمده در سال ۵۷ را میبینیم. از سوی دیگر امروز وقتی دیده میشود که دروغ از سوی دولت و صدا و سیما و روزنامههای وابسته، سکه رایج است؛ وقتی ملت ما میبیند که عملا این نیروهای امنیتی و نظامی هستند که بر پروندههای قوه قضاییه حکم میرانند و در حقیقت این قوه قضاییه است که ضابط نیروهای امنیتی شده است، به این نتیجه میرسیم که ما در اول انقلاب زیاد خوش بین شده بودیم.
بنده امروز به شهادت رسیدن مردانی چون بهشتی و مطهری و دیگر شهدای انقلاب اسلامی را ناشی از ادامه ریشههای استبداد شاهی میدانم که هنوز بطور کامل از کشور ما ریشهکن نشده بود. به همین دلیل بنده اعتقاد ندارم که انقلاب به اهداف خود رسیده است. بزرگداشت دهه فجر که هر ساله برگزار میشود در حقیقت برای هشیاری و برای تمدید قوا جهت برخورد با باقیمانده ریشههای استبداد است. امروز مردم برای نیل به عدالت و آزادی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خود در صحنه حضور دارند و باید بدانیم که ملت ما در این راه صدها هزار شهید داده است.
انقلاب اسلامی حاصل تلاش و ازخودگذشتگی عظیم ملت ماست و کمی غفلت و عقب گرد ما را به استبدادی تاریکتر از قبل از انقلاب میبرد چرا که استبداد به نام دین، بدترین نوع استبداد است و به عکس آگاهی و ایستادگی بر سر میراث اصلی و آرمانهای انقلاب اسلامی مطالبه جدی آزادی و عدالت ما را از گذشتهای سیاه به آیندهای روشن عبور میدهد و باقیمانده تفالههای خودکامگی را از بین میبرد و زمینه را برای زیستن در فضای آزاد توأم با احترام به تنوع و تکثر و آزادی اندیشهها و کرامت ذاتی انسان فراهم میسازد. بنده اعتقاد دارم، آن قرائت از اسلام که مردم را "خس و خاشاک" و "بزغاله" و "گوساله" مینامد و مردم را قسمت قسمت میکند تا عدهای به جان عدهای دیگر بیفتند، متاثر از فرهنگ شاهنشاهی است. سزاوار بود که قوه قضاییه به جای اعدام چند جوان و نوجوان، که شایعات جدی در مورد نحوه اعترافگیری از آنها وجود دارد، به این ریشهها توجه میکرد.
گرچه همانطور که اشاره کردم ما کاملا از قوه قضاییه قطع امید کردهایم و قوه قضاییهای که فرزند فرهیخته، آزادیخواه و مومن شهید بهشتی و آزایخواهان دیگر امثال او را زیر عکس پدرش در راهروهای دادسراها مینشاند، خیلی از اهداف تعریف شده انقلاب دور شده است.
امروز زندانها را پاکترین فرزندان ملت پر کردهاند؛ از دانشجویان و اساتید و دیگر اقشار. مطابق فرمولهای مندرس شدهای به دنبال پرونده سازی برای آنها هستند با پروندههایی مالی یا جنسی یا جاسوسی. در حالی که منحرفان واقعی و غارتگران بیتالمال در بیرون از زندانها مشغول جولان هستند. آنها به جای آنکه دنبال جاسوسان واقعی باشند، انسانهای شریف و مؤمن را به جاسوسی متهم میکنند. جا دارد در اینجا بنده از همه مشاوران پاک و فداکار و فرهیخته خود که همگی دستگیر شدهاند و در محبس عدالت آقایان گرفتارند دفاع نمایم و شرمندگی خود را از اینکه کنار آنها نیستم ابراز کنم. این روزها شبی نیست که بنده به امام و شهید بهشتی و دیگر شهیدان عزیز فکر نکنم و با آنها نجوا نکنم که شما چه میخواستید و امروز ما به کجا رسیدهایم. از مشاوران خود نام نبردم تا احترام خود را به همه زندانیان سیاسی ابراز کرده باشم. ایران نام و فداکاری همه این عزیزان را حفظ خواهد کرد.
آیا از ظهور و بروز روحیه استبدادی در رفتار مسؤلان میتوانید مثال بیاورید؟
نفوذ این روحیه و باقی مانده آثار رژیم مستبد تاریخی را در همه جا در کنار روحیه برآمده از آگاهی و آزادگی میتوان دید. ولی شاید برترین نمونه را در به هم خوردن روابط منطقی و قانونی ارکان نظام مشاهده میکنیم. الان به طور واضحی دیده میشود که زور مجلس در مواردی که جزء وظایف آن است به دولت نمیرسد. این فقط گفته مخالفان دولت نیست. اصول گرایان منصف و آگاه از این مسئله مینالند. عدم پاسخگویی در موارد اعلام شده دیوان محاسبات عمومی، روشن نبودن نحوه فروش نفت و شیوههای هزینه کردن آن، بیاعتنایی به برنامه چهارم و ویران کردن دستگاه برنامهریزی برای فرار از حساب و کتاب و الخ موارد بسیار روشنی از برگشت ما حتی به ماقبل پهلویها است. جای دوری نرویم. چند روز پیش بعضی از رسانهها نقل کردند که وزیری در اعتراض به سوال خبرنگاران در مورد حقوق معلمان گفته است به کسی ربط ندارد که معلمان چقدر حقوق میگیرند و چرا کم میگیرند. شما شبیه این گفته ها را از مسئولان دیگر و همچنین از نیروهای امنیتی میتوانید بشنوید.
همچنین در حالی که در مجلس به دلیل جنایات بیسابقه در کهریزک گزارش داده شده است. یکی از مسئولین میگوید مسئله کهریزک بیخود بزرگ شده است. نمونه بارز دیگر این روزها نحوه ارتباط قوه قضاییه با بهاصطلاح ضابطین خودش است. باید دید قاضیها فرمان میدهند و تصمیمی میگیرند یا نیروهای انتظامی و امنیتی؟ قوه قضاییهای که در قانون اساسی به صورتی قوی بر استقلال آن تأکید شده است امروز باید دید که اختیاراتش تا چه حد است؟ تا چه مقدار شأن و منزلت آن مراعات میشود؟ به نظر من یکی از مظاهر بارز ادامه روحیه استبدادی را در مظلوم واقع شدن قوه قضاییه و مجلس میتوان مشاهده کرد. آیا امروز قوه قضاییه و قوه مقننه میتوانند از همه اختیاراتی که قانون اساسی برای آنها تعیین کرده است، استفاده کنند. مشابهتی که انتخاباتها هم با انتخابات آن دوره پیدا میکند یکی دیگر از این نشانهها است. شما شیوه رایگیری مجالس اول انقلاب را با الان مقایسه کنید تا ببینید ما به جلو حرکت کردهایم یا به گذشته؟
از مطالبات همیشگی جامعه که در شعارهای تشکل های سیاسی بازتاب داشته است عدالت اجتماعی، بویژه عدالت اقتصادی بوده است. گاهی دیده شده است که آزادی و عدالت در مقابل هم قرار داده شدهاند. میتوان گرایش خاصی را در جنبش سبز تشخیص داد ...
مردم در مشروطیت عدالت میخواستند و از دل عدالت، خواست آزادی هم متولد شد تا آنجا که تاریخ اندیشه بشری نشان میدهد خواست عدالت همیشه مطرح بوده است حتی بعضی از حکما و اندیشمندان عدالت را جمع همه فضیلتها و یا مادر همه فضیلتهای دیگر دانستهاند. من گمان نمیکنم که ما مجبور باشیم میان عدالت و آزادی یکی از آنها را انتخاب کنیم. بطور عینی و ملموس شما توجه کنید که با خط فقر هشتصد و پنجاه هزار تومانی و وجود توأمان تورم و بیکاری، دارند درخواست آزادی را محدود میکنند.
درست در همین نقطه است که طمع سیطره و مهار خواستهای آزادیخواهانه مردم بروز و ظهور پیدا میکند. در کوچکتر شدن سفره مردم است که توزیع سیب زمینی و اقتصاد صدقهای برای جلب آرا و خواستههای مردم مورد توجه قرار میگیرد. بررسی وضعیت موجود کشور نشان میدهد که امروز گره خوردن خواست برای عدالت بویژه عدالت اقتصادی با خواست برای آزادی سیاسی یک ضرورت است.
در سالهای قبل از انقلاب، دفاع نیروهای انقلابی و جامعه دانشگاهی از اقشار ضعیف یک اصل بود و متصف بودن به همنشینی باکارگران و حقوق بگیران و اقشار مستضعف یک افتخار بهحساب میآمد. به نظر بنده از نکاتی که همه ما باید به آن توجه کنیم، حمایت از منافع اقشار زحمتکش است، البته نه برای آنکه از این اقشار به صورت ابزاری استفاده شود بلکه با این قصد که سرنوشت جنبش با سرنوشت همه آحاد ملت بویژه دو قشری که تولید اقتصادی و تولید علمی دارند، یعنی کارگران و معلمان ودانشگاهیان گره بخورد. بنده به دلیل آنکه مشکلات حاد سیاسی باعث شده است مشکلات اقشار پایین دست جامعه و حقوق آنان کمتر مورد توجه قرار گیرد، ناراحت هستم. وقتی معیشت مردم سامان پیدا میکند، هم ریشههای آزادی در جامعه عمیق تر میشود و هم وحدت و رشد و شکوفایی مردم بیشتر میشود.
امروز کسانی که مسئول شوربختی مردم و عقبماندگی ملی ما هستند و کسانی که مسئول تورم و بیکاری و ویرانی اقتصاد کشور هستند، مسئول تعطیلی پروژههای بزرگ و عقبماندگی ما از رقیبان در منطقه هستند، با تزریق مسکّنها و سیاستهای بی سر و ته ولی عوامفریبانه سعی میکننداز این وضعیت استفاده کنند. کافی است ببینید با سهام عدالت و حقوق بازنشستگان و شیوه غلط اجرای اصل ۴۴ چه بلایی به سر مملکت آوردهاند. سرنوشت برنامه چهارم و بودجه سال آینده مایه نگرانی جدی است.
مخصوصا با ندانم کاریهایی که منجر به افزایش خطر تحریمها شده است. به هر حال باید گفت که اقشار مستضعف جامعه که دل در ارزشهای اسلامی دارند بالقوه خواستار تحقق اهدافی هستند که جنبش سبز نیز به دنبال آن است. کسانی که خواستار اجماع ملی برای تغییراند باید بیشتر با اقشار تهیدست گره بخورند و از منافع آنها دفاع بکنند. گذشته از آن، امروز به دلیل سرنوشتساز بودن تصمیمات و سیاستهای اقتصادی همه باید به اخبار و تحلیلهای اقتصادی حساسیت نشان بدهند. این روزها حجم اخبار اقتصادی و اجتماعی درمقایسه با اخبار سیاسی بسیار اندک است و در این زمینه اطلاعرسانی کمی صورت میگیرد.
عدهای عبور از قانون اساسی را حلال مشکلات کشور میبینند. آیا به نظر شما این راه حل واقعی مسائل ماست؟
انشاالله همه ما برای اصلاح به میدان آمدهایم، نه برای انتقامگیری و یا کسب قدرت و یا ویرانگری. راهحلهای گذر از قانون اساسی دارای اشکالات فراوان و جدی است. اولین آنها عدم توانایی صاحبان چنین خواستهای برای جلب نظر اکثریت ملت ماست. بدون جلب نظر این اکثریت و حتی باید بگویم، بدون ایجاد یک اجماع نباید منتظر یک تحول اساسی و معنادار باشیم. برای همین بعضی از شعارهای معطوف به عبور از قانون اساسی مورد سوء ظن مردم متدین ونهادهای سنتی است و متاسفانه باید گفت، گاهی شعارهای افراطی در این زمینه بیشتر از افراطکاریهای اقتدارگرایان به جنبش آسیب میرسانند. اینکه شما مخالف خرافهگرایی و تحجر هستید یک خواست خوب و اساسی است.
ولی اینکه وسط معرکه بحثهایی به میان کشیده شود که با اعتقادات و دین و ایمان مردم ناسازگاری دارد، مشکوک است. دلیل بعدی برای ابتر بودن عبور از قانون اساسی آن است که با این راه حل، ما به پرتاب در تاریکی دعوت میشویم. اگر ما این ریسمان اتصال را که حاصل زحمات و تلاش های نسلهای گذشته ماست از دست بدهیم، به قطعات ریز ریز بیخاصیت تبدیل خواهیم شد. طبیعی است که دنبال آن رویگردانی عامه مردم از این آشفتگی و حرکت در تاریکی را شاهد باشیم. کسانی که اهداف مبتنی بر عبور از قانون اساسی را دنبال میکنند، ممکن است امروز بلندگوهای بزرگی را در اختیار داشته باشند ولی در بطن جامعه اهداف آنها با سوءظن جدی روبرو است. مخصوصا که در کنار منادیان عبور از قانون اساسی خواسته و نخواسته آنها بعضی از چهرههای منفور شاهی حضور دارند که به صورت فرصتطلبانهای کینه خود را به مردم و انقلاب به نمایش میگذارند. کسانی که تئوریسینهای شاهی را در برنامههای خود علم میکنند ظاهرا یادشان رفته است که مردم حافظه بسیار خوبی دارند. بهرحال هر کس به اندازه وزن اجتماعی خود میتواند انتظار مقبولیت را داشته باشد و نه بیشتر.
شعارهایی امروز مفید است که یا بصورت مشخص به تبیین اهداف جنبش کمک کند و یا همدلی عامه مردم را در کنار نخبگان و طبقات میانه جلب کند.همه باید بدانند که ۲۲ بهمن و انقلاب اسلامی را اکثریت قاطع مردم ما متعلق به صدها هزار شهید میدانند و تاریخ و منش ملت ما با زنجیرهای از این شهدا در شهر و روستا به دیروز انقلاب متصلاند.
هفت ماه برنامه کانالهای کشورهای دیگر که متأسفانه به دلیل بستن فضای رسانهای کشور و انحراف صدا و سیما اهمیت پیدا کردهاند، اثراتی داشتهاند. ولی این اثرات ضعیفتر از آن هستند که مردم از منافع ملی خود و خواستههای دینی و تاریخیشان دست بردارند، همچنانکه نباید همچون حربهای برای اتهام و سرکوب واقعیتهای جامعه مورد بهرهبرداری قرار گیرند. به نظر من تلاش برای سوق دادن مردم بسوی شعارهای محدود و از پیش تعیین شده ،اهانت به مردم است و باید شعارها از بطن حرکتهای مردمی و بهصورت خودجوش و غیرآمرانه بجوشد. همانطور که در سال ۵۷ شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی به صورت طبیعی از دل مردم جوشید.
آیا صرف تکیه بر قانون اساسی راه را برای آینده نمیبندد؟
بنده جایی گفتهام که قانون اساسی وحی منزل نیست و همانطور که سال ۶۸ یکبار تغییر پیدا کرد میتوان با توجه به نیازهای فکری مردم و مطالبات مردم و تجربیات ملی گامهای مهمی در جهت کارآمدسازی بیشتر آن برداشت. منتهی باید بداینم که صرف داشتن یک قانون خوب مسئله را حل نمیکند. ما باید به طرف سازو کارهایی حرکت کنیم که امکان نقض و تخطی از قانون هزینههای گزافی برای نقضکنندگان آن در هر سطح و مرتبتی داشته باشد.
به نظر بنده جمهوری اسلامی منهای قانون اساسی بیمعنا است، و ما علاوه بر مراقبت جهت عدم نقض قانون اساسی، اجرا نشدن و یا کمتر توجه کردن به بخشهایی از قانون اساسی را هم باید نوعی نقض قانون اساسی بهحساب بیاوریم. برای همین، خواست اجرای بدون تنازل قانون اساسی یک خواست راهبردی است. از طرف دیگر هم به همین دلیل باید به کسانی که علاقهمند به بقای جمهوری اسلامی هستند بگوییم اگر بخشهای قابل ملاحظهای از قانون اساسی بهویژه فصل سوم آن مورد بیاعتنایی قرار گیرد بطور قهری بدیلهای دیگری برای نظام ظهور خواهد کرد. همه باید بدانیم، عدم رعایت حقوق اساسی مردم که در قانون اساسی آمده است و هم چنین به رسمیت نشناختن حاکمیت مردم بر سرنوشت خود به ابطال این میثاق ارزشمند ملی خواهد انجامید. به طور مثال آن کسانی که جاسوسی و تجسس را در جامعه تبدیل به یک رویه عادی کردهاند، خواسته و ناخواسته تیشه به ریشه نظام میزنند. آن کسانی که رسانه ها را محدود کردهاند و صدا و سیما را در انحصار خواستههای خود قرار دادهاند، به سستی پایههای جمهوری اسلامی کمک میکنند.
در بیانیه شماره ۱۷ اشاره به نهرهایی داشتم که اگر وارد رودخانه گل آلود و طغیانی بشوند میتوانند جریان آن را بتدریج آرام و روشن گردانند. یکی از آن نهرهای روشن میتواند این باشد که رسما اعلام شود که قرار است همه به قانون اساسی برگردیم.
به عنوان سوال آخر در مورد راهپیماییها و تجمعات نظرتان را بیان بفرمایید.
راهپیمایی و تجمعات مسالمتآمیز، حق مردم است، زنان و مردان و جوانان و میانسالان و سالخوردگان به نظر من مردم در اصل هیچ کینهای نسبت به نیروهای انتظامی و بسیج ندارند، چرا که آنها را نیز از خود میدانند. درگیری موقعی پیش می آید که این نیروها در مقابل حرکت آرام مردم قرار میگیرند از هزاران عکس و فیلمهای کوتاه مردمی که درعاشورا و یا روزهای دیگر گرفته شده میتوان فیلم مستندی ساخت تا معلوم شود که درگیریها و فضای تند دنبال آن چگونه ایجاد شده است. به هر حال آنچه توصیه بنده به نیروهای انتظامی و بسیج است، مهربانی و ملاطفت با مردم است و توصیه من به طرفداران جنبش سبز آن است که تمایز خود را با بقیه مردم، چه کم و چه زیاد، کم کنند. این نهضت از میان مردم برآمده و متعلق به مردم است. همه به شدت باید مراقب اعتقادات، مقدسات و عرف و هنجارهای جامعه باشند. اما هدف نهایی خودمان را درهیچ مرحلهای نباید از یاد ببریم و آن ساختن ایرانی پیشرفته و مستقل و آزاد و متحد است. این هدف تنها با همکاری همه زنان و مردان و همه اقشار ملت و همه اندیشهها و سلیقهها امکانپذیر است. جا دارد بگویم، وقتی میگوییم ایران باید همه ایرانیان داخل و خارج علاقمند به اعتلای این سرزمین و فرهنگ دیرینه و باورهای دینی، آسمانی و رحمانی آن را در نظر بیاوریم و انشاالله حرکت سبز در هیچ مرحلهای دست از روشهای مسالمتآمیز و اخلاقی خود در مبارزه برای احقاق حق ملت دست برنخواهد داشت. این حرکت از انتخاب رنگ سبز رنگ اهل بیت پیامبر به عنوان اسلام رحمانی و دوستی و محبت و وحدت همیشه استفاده کرده است. جنبش سبز به کرامت ذاتی انسانی و حق تنوع عقاید و اندیشه و آزادی بیان احترام میگذارد و از همه جنبشهایی که اهداف آنها بهروزی و رشد ملت و تضمین حقوق شهروندی و آزادی های اساسی ملت ما و نیز عدالت اجتماعی است استقبال می کند و آنها را از خود جدا نمیداند.
آیا شما نماینده و سخنگویی در خارج دارید؟
در جنبش سبز هر شهروند یک رسانه است و راه سبز هیچ نماینده و سخنگویی در خارج ندارد. یکی از زیباییهای فضای سبز آن است که همه حرفهای خود را میزنند و این حرکت در یک فضای تعامل گسترش مییابد. بنده هم به عنوان یک همراه نظرات و پیشنهادات خودم را در این فضا مطرح میکنم.
گاهی در سایتها و فیس بوک و نظایر آن از شما نقل قولهایی میشود. تا چه اندازه این مطالب مورد تأیید شماست؟
مطالب بنده با امضاء و در سایتهای محدودی منعکس میشود و من وبلاگ شخصی و امثال آن ندارم. نقل قولهایی که اشاره کردید از جمله عوارض اجتنابناپذیر فضای مجازی است و ارتباطی با من ندارد.