۱۳۸۹ خرداد ۳۱, دوشنبه

سخنرانی امام موسی صدر در اربعین شریعتی

تحول سبز – گروه گسترش آگاهی ها: پس‌ از مراسم‌ به‌خاک‌سپاری‌ دکتر شریعتی‌ در زینبیة‌ دمشق‌، در ایران‌ کمتر مجالی‌ برای‌ برپایی‌ مراسمی‌ باشکوه‌ وجود داشت‌، خصوصاً اینکه‌ پاره‌ای‌ از همفکران‌ دکتر شریعتی‌ امکان‌ حضور در ایران‌ را نداشتند. در این‌ شرایط‌ امام‌ موسی‌ صدر در برپایی‌ مراسم‌ چهلم‌ برای‌ دکتر شریعتی‌ در بیروت‌ پیشقدم‌ شد، و این‌ مراسم‌ در پایتخت‌ لبنان‌ بسیار باشکوه‌ برگزار شد. در این‌ مراسم‌ خانواده‌ و همفکران‌ دکتر، شخصیتهای‌ مطرح‌ روز از جمله‌ یاسر عرفات‌ و همچنین‌ نمایندگان‌ ۱۹ سازمان‌ آزادیخواه‌ شرکت‌ کردند. پس‌ از این‌ مراسم‌ امام‌ موسی‌ صدر از دو جناح‌ مورد انتقاد قرار گرفت‌. از یک‌ سو ساواک‌ و عوامل‌ آنها در لبنان‌، و از دیگر سو روحانیان‌ مخالف‌ شریعتی‌ در ایران‌ حملات‌ تندی‌ به‌ امام‌ موسی‌ صدر کردند.

برادران‌ و خواهرانِ دانشمند و بزرگوار، خواهر گرامی‌ خانم‌ دکتر شریعتی‌، برادر عزیز احسان‌، سلامٌ علیکم‌ و رحمة‌ الله و برکاته‌.

چرا برای‌ دکتر شریعتی‌ جلسه‌ای‌ به‌ پا می‌کنیم‌ و یاد او را گرامی‌ می‌داریم‌؟ به‌ چه‌ سبب‌ جلسة‌ عظیمی‌ بر پا شده‌ که‌ مردان‌ و زنان‌ مبارز را در بر گرفته‌ است‌؟ روحانیان‌ روشنفکر در آن‌ حاضرند و رهبران‌ فکری‌ از هر سو در آن‌ گرد آمده‌اند. من‌ هم‌اکنون‌ رئیس‌ دانشکدة‌ حقوق‌ آقای‌ دکتر محمد فرحات‌ و برادر دانشمند دکتر منیر شفیق‌ و رهبران‌ فکری‌ دیگر را در برابر خود می‌بینم‌. برای‌ چه‌ در اینجا جمع‌ شده‌ایم‌ و یاد دکتر شریعتی‌ را گرامی‌ می‌داریم‌؟ چه‌ رابطه‌ای‌ بین‌ ما و او هست‌ و چه‌ چیزی‌ او را به‌ ما مربوط‌ می‌سازد؟ جواب‌ این‌ سؤال‌ را در وضع‌ انسانی‌ که‌ زندگی‌، اوضاع‌ و محیط‌ خود را بررسی‌ می‌کند و در افق‌ خود نگران‌ است‌ می‌توان‌ یافت‌. هیچ‌ یک‌ از حقایق‌ در زندگی‌ این‌ انسان‌ و در جامعة‌ او بلندپروازی‌ او را راضی‌ نمی‌کند. همچنان‌ به‌ افق‌ می‌نگرد و تصمیم‌ می‌گیرد تا محیط خود را تغییر دهد.

در وضع‌ امروز خود، چیزی‌ که‌ بلندپروازی‌ ما و آرزوهای‌ ما را تأمین‌ کند و ما را قانع‌ سازد نمی‌بینیم‌. در مقابلِ این‌ وضعِ نامساعد، مردم‌ به‌ {چند}دسته‌ تقسیم‌ می‌شوند: دسته‌ای‌ در مقابل‌ واقعیت‌ موجود تسلیم‌ می‌شوند، در آن‌ ذوب‌ می‌شوند، با آن‌ می‌سازند و وضع‌ موجود را می‌ستایند و می‌کوشند برای‌ وضع‌ موجود فلسفه‌ بسازند و آن‌ را صحیح‌ بشمارند.دستة‌ دیگر که‌ از اینها قوی‌ترند، این‌ وضع‌ را نمی‌پذیرند ولیکن‌ از این‌ وضع‌ فرار و هجرت‌ می‌کنند.

. دستة‌ سوم‌ که‌ از دستة‌ اول‌ و دوم‌ قوی‌ترند، تسلیم‌ نمی‌شوند و فرار هم‌ نمی‌کنند. سعی‌ می‌کنند جامعة‌ خود را تغییر دهند و اوضاع‌ را به‌ وضع‌ مساعدی‌ که‌ خود می‌خواهند تبدیل‌ کنند.

حدیثی‌ از پیغمبر اکرم‌ نقل‌ شده‌ است‌ که‌ می‌فرمایند: بیش‌ از همة‌ مردم‌ پیغمبران‌ گرفتار و ناراحت‌ اند و صدمه‌ می‌خورند. پس‌ از آنها اوصیای‌ پیغمبران‌ و سپس‌، هر کس‌ از دیگری‌ بهتر باشد زحمت‌ و رنج‌ بیشتری‌ خواهد داشت‌. این‌ حدیث‌ شریف‌ زحمت‌ کسانی‌ را که‌ تصمیم‌ می‌گیرند جامعة‌ خود را تغییر دهند، نشان‌ می‌دهد. جامعة‌ آنها ایشان‌ را راضی‌ نمی‌کند و می‌خواهند آن‌ را تغییر دهند. از آنان‌ که‌ از وضع‌ فعلی‌ جامعه‌ بهره‌برداری‌ می‌کنند عذاب‌ می‌کشند و رنج‌ می‌برند. هرچه‌ بلندپروازی‌ و افکار آنها بلندتر باشد صدمة‌ بیشتری‌ تحمل‌ می‌کنند. در هر حال‌، ما آنگاه‌ که‌ به‌ افق‌ خود می‌نگریم‌ و حقیقت‌ زندگی‌ روزمرة‌ خود را در لبنان‌ و در جهان‌ عرب‌ و در همة‌ جهان‌ نگاه‌ می‌کنیم‌، در وضع‌ امروز خود، چیزی‌ که‌ بلندپروازی‌ ما و آرزوهای‌ ما را تأمین‌ کند و ما را قانع‌ سازد نمی‌بینیم‌. در مقابلِ این‌ وضعِ نامساعد، مردم‌ به‌ چهار دسته‌ تقسیم‌ می‌شوند: دسته‌ای‌ در مقابل‌ واقعیت‌ موجود تسلیم‌ می‌شوند، در آن‌ ذوب‌ می‌شوند، با آن‌ می‌سازند و وضع‌ موجود را می‌ستایند و می‌کوشند برای‌ وضع‌ موجود فلسفه‌ بسازند و آن‌ را صحیح‌ بشمارند. در نتیجه‌، با آن‌ همکاری‌ می‌کنند و فاسد می‌شوند. اینها مردم‌ ضعیفی‌ هستند که‌ ما از آنها نیستیم‌ و آنها را از خود نمی‌دانیم‌. دستة‌ دیگر که‌ از اینها قوی‌ترند، این‌ وضع‌ را نمی‌پذیرند ولیکن‌ از این‌ وضع‌ فرار و هجرت‌ می‌کنند، به‌ جامعه‌های‌ دیگر پناه‌ می‌برند، به‌ اروپا و آمریکا و جاهای‌ دیگر می‌روند. پس‌ پناهگاه‌ دیگری‌ برای‌ خود می‌یابند تا در آنجا زندگی‌ کنند. این‌ دسته‌ از دستة‌ اول‌ قوی‌ترند ولی‌ باز ما آنها را نمی‌پذیریم‌ و خود را از آنها نمی‌دانیم‌. دستة‌ سوم‌ که‌ از دستة‌ اول‌ و دوم‌ قوی‌ترند، تسلیم‌ نمی‌شوند و فرار هم‌ نمی‌کنند. سعی‌ می‌کنند جامعة‌ خود را تغییر دهند و اوضاع‌ را به‌ وضع‌ مساعدی‌ که‌ خود می‌خواهند تبدیل‌ کنند. تصور می‌کنم‌ که‌ شما از این‌ دسته‌ هستید. زیرا وقتی‌ حس‌ می‌کنیم‌ که‌ در این‌ جلسه‌ که‌ برای‌ بزرگداشت‌ مرد بزرگی‌ که‌ او را تربیت‌ شدة‌ درد و رنج‌ می‌شناسیم‌ برپا شده‌ است‌، رهبر انقلاب‌ و سر شعلة‌ روشن‌ انقلاب‌، ابوعمار، شرکت‌ می‌کند، ناگهان‌ مجلس‌ عزای‌ ما به‌ بزم‌ و سرور تبدیل‌ می‌شود و از ضعفْ قدرت‌ زاده‌ می‌شود و از حزنْ شادمانی‌ و از یأسْ امید. بنابراین‌، شما و ما از مردم‌ دستة‌ اول‌ و دوم‌ نیستیم‌، بلکه‌ برای‌ تغییر جامعة‌ خود تلاش‌ می‌کنیم‌. آنچه‌ در جامعه‌ و منطقة‌ ما و در جهان‌ می‌گذرد ما را راضی‌ نمی‌کند، ولی‌ ما نه‌ تسلیم‌ می‌شویم‌ و نه‌ فرار می‌کنیم‌، بلکه‌ می‌کوشیم‌ این‌ وضع‌ را تغییر دهیم‌. کسانی‌ که‌ می‌خواهند محیط‌ خود را تغییر دهند به‌ دو دسته‌ تقسیم‌ می‌شوند: دستة‌ اول‌ کسانی‌ هستند که‌ اسلحة‌ دیگران‌ را به‌ عاریت‌ می‌گیرند. بعضی‌ از احزابی‌ که‌ ما با آنها ارتباطی‌ نداریم‌ و به‌ آنها عقیده‌ نداریم‌، کسانی‌ هستند که‌ از دستة‌ اول‌ و دوم‌ نیستند و از آنها بهترند ولی‌ سعی‌ کردند اسلحة‌ دیگران‌ را در راه‌ تغییر جامعة‌ خود به‌ کار گیرند. این‌ مردم‌ مصداق‌ قول‌ مولا امیرالمومنین‌ اند که‌ می‌فرماید: کسی‌ که‌ به‌ دنبال‌ حق‌ می‌گردد و اشتباه‌ می‌کند نمی‌توان‌ او را با کسی‌ که‌ به‌ دنبال‌ باطل‌ می‌گردد و به‌ آن‌ می‌رسد مقایسه‌ کرد. درست‌ است‌ که‌ ما با این‌ دسته‌ از مردم‌ که‌ می‌خواهند جامعة‌ خود را با اسلحة‌ عاریتی‌ تغییر دهند نیستیم‌ ولی‌ به‌ آنها احترام‌ می‌گذاریم‌ و آنها را از دسته‌های‌ دیگر بهتر می‌شماریم‌. ما هرچند از این‌ مردمی‌ که‌ برای‌ تغییر جامعة‌ خود قیام‌ کردند و از ایدئولوژی‌ دیگران‌ برای‌ تغییر استفاده‌ می‌کنند با احترام‌ یاد می‌کنیم‌ ولی‌ خود را از این‌ دسته‌ نمی‌دانیم‌. زیرا معتقدیم‌ اسلحه‌ای‌ که‌ برای‌ تغییر جامعه‌ به‌ کار می‌رود باید با زمین‌ و آسمان‌ ما تناسب‌ داشته‌ باشد. ما نمی‌توانیم‌ از ایدئولوژی‌ و افکار عظیمی‌ که‌ برای‌ ما در زیر این‌ آسمان‌ و روی‌ این‌ خاک‌ به‌ وجود آمده‌ و از ایمان‌ به‌ خدا که‌ برای‌ ما بلندپروازی‌ و هدفهای‌ بی‌نهایت‌ ایجاد می‌کند چشم‌ بپوشیم‌. بنابراین‌، از این‌ دسته‌ نیستیم‌.

کسانی‌ که‌ می‌خواهند محیط‌ خود را تغییر دهند به‌ دو دسته‌ تقسیم‌ می‌شوند: دستة‌ اول‌ کسانی‌ هستند که‌ اسلحة‌ دیگران‌ را به‌ عاریت‌ می‌گیرند. این‌ مردم‌ مصداق‌ قول‌ مولا امیرالمومنین‌ اند که‌ می‌فرماید: کسی‌ که‌ به‌ دنبال‌ حق‌ می‌گردد و اشتباه‌ می‌کند نمی‌توان‌ او را با کسی‌ که‌ به‌ دنبال‌ باطل‌ می‌گردد و به‌ آن‌ می‌رسد مقایسه‌ کرد.ما معتقدیم‌ اسلحه‌ای‌ که‌ برای‌ تغییر جامعه‌ به‌ کار می‌رود باید با زمین‌ و آسمان‌ ما تناسب‌ داشته‌ باشد. ما نمی‌توانیم‌ از ایدئولوژی‌ و افکار عظیمی‌ که‌ برای‌ ما در زیر این‌ آسمان‌ و روی‌ این‌ خاک‌ به‌ وجود آمده‌ و از ایمان‌ به‌ خدا که‌ برای‌ ما بلندپروازی‌ و هدفهای‌ بی‌نهایت‌ ایجاد می‌کند چشم‌ بپوشیم‌. بنابراین‌، از این‌ دسته‌ نیستیم‌.

آنگاه‌ که‌ بررسی‌ می‌کنیم‌ و به‌ جهان‌ عرب‌ می‌نگریم‌، می‌بینیم‌ که‌ اوضاع‌ جهان‌ عرب‌ خوب‌ نیست‌ و ما را سرافراز نمی‌کند. دسته‌ای‌ تروریست‌ در اسرائیل‌ حکومت‌ می‌کنند و ترور را به‌ چشم‌ تکلیف‌ می‌نگرند و می‌خواهند رسالتِ مقدسِ آزاد کردنِ فلسطین‌ را ترور بنمایانند. در عین‌ حال‌، در جهان‌، کسانی‌ را می‌بینیم‌ که‌ به‌ حرفِ نامناسبِ آنها گوش‌ سپرده‌اند. این‌ اوضاع‌ ما را پریشان‌ و ناراحت‌ می‌کند. خوب‌ که‌ به‌ جهانِ خود می‌نگریم‌، وزیر خارجة‌ آمریکا را می‌بینیم‌ که‌ می‌آید و می‌رود و با رهبران‌ کشورهای‌ عرب‌ دیدار می‌کند. با همة‌ گذشتهایی‌ که‌ آنها کرده‌اند باز هم‌ از آنها گذشتهای‌ بیشتر می‌طلبد. این‌ امر برای‌ ما قابل‌ تحمل‌ نیست‌. می‌بینیم‌ با تمام‌ گذشتهایی‌ که‌ اعراب‌ از نظر اقتصادی‌، نفتی‌، جغرافیایی‌ و جنگی‌ در مقابل‌ آمریکا کردند، اما هنوز جهان‌ از کشورهای‌ عربی‌ گذشتهای‌ دیگری‌ خواستار است‌ تا بتواند تروریستهای‌ اسرائیلی‌ را راضی‌ کند. بنابراین‌، به‌ هیچ‌ وجه‌ نمی‌توانیم‌ این‌ وضع‌ را قابل‌ قبول‌ بدانیم‌. هرچند که‌ نتوانیم‌ امروز این‌ وضع‌ را تغییر دهیم‌ ولی‌ حداقل‌ گام‌ اول‌ را در راهی‌ که‌ هزار کیلومتر مسافت‌ دارد می‌توانیم‌ بگذاریم‌. اگر امروز نتوانیم‌ این‌ وضع‌ را تغییر دهیم‌، فردا تغییر خواهیم‌ داد. بنابراین‌، ما باید تصمیم‌ بگیریم‌ که‌ این‌ وضع‌ را تغییر دهیم‌. از طرفی‌ به‌ وضع‌ داخلی‌ خود که‌ نگاه‌ می‌کنیم‌، می‌بینیم‌ که‌ یک‌ سال‌ از جنگِ کثیفِ لبنان‌، جنگی‌ که‌ هیچ‌ پیروزیی‌ در آن‌ نیست‌، گذشته‌ است‌. در این‌ معرکه‌ای‌ که‌ بدون‌ سبب‌ بر ما تحمیل‌ شد، تلاش‌ کردیم‌.

ما سعی‌ کردیم‌ هدفهای‌ خود را حفظ‌ کنیم‌. با تمام‌ مشکلات‌ و مصیبتهایی‌ که‌ این‌ جنگ‌ برای‌ لبنان‌ به‌ بار آورده‌ است‌، می‌بینیم‌ دسته‌ای‌ از این‌ طرف‌ هنوز در حال‌ درگیری‌ هستند وبه‌ جنگ‌ دعوت‌ می‌کنند و دستة‌ دیگر در مقابل‌ طغیان‌گران‌ تسلیم‌ شده‌ و سر فرود آورده‌اند. بنابراین‌، ما این‌ وضع‌ را نمی‌توانیم‌ قابل‌ قبول‌ بدانیم‌. وضع‌ داخلی‌ خود را نمی‌توانیم‌ صحیح‌ بپنداریم‌. به‌ این‌ ترتیب‌، تلاش‌ می‌کنیم‌ که‌ از نظر داخلی‌، عربی‌ و جهانی‌ وضع‌ را به‌ کلی‌ عوض‌ کنیم‌ و در راه‌ عوض‌ کردن‌ این‌ وضع‌ اقدام‌ کنیم‌. زیرا راه‌ دیگر برای‌ ما تسلیم‌ شدن‌ است‌ و ما جزو دستة‌ تسلیم‌شوندگان‌ نیستیم‌. و راه‌ دیگر فرار کردن‌ است‌ و ما جزو دستة‌ فراریها هم‌ نیستیم‌. از آن‌ طرف‌، اسلحة‌ دیگران‌ و ایدئولوژی‌ دیگران‌ را هم‌ نمی‌پذیریم‌، زیرا آنها از ما می‌خواهند که‌ ما ورشکستگی‌ سیاسیِ خود را اعلام‌ کنیم‌. ما در چشم‌اندازِ گذشتة‌ خود تجربه‌های‌ عظیمی‌ داریم‌. ما انقلابهای‌ اصیلی‌ داریم‌ که‌ در روی‌ زمینِ ما و در زیر آسمان‌ به‌ وجود آمده‌ و جهانی‌ را دگرگون‌ کرده‌ است‌؛ جنبشهایی‌ که‌ با تمام‌ فقر و ضعف‌ توانست‌ با قدرت‌ تمام‌ گامهای‌ محکمی‌ بردارد و رفته‌رفته‌ بخت‌ خود را بپیچاند و ضعف‌ را به‌ قدرت‌، یأس‌ را به‌ ایمان‌، و پراکندگی‌ را به‌ وحدت‌ تبدیل‌ کند. ما به‌ دنبال‌ چنین‌ سلاح‌ ایدئولوژیکی‌ می‌گردیم‌. چون‌ خوب‌ به‌ افق‌ می‌نگریم‌ می‌بینیم‌ که‌ مردی‌ به‌ نام‌ دکتر علی‌ شریعتی‌ ظاهر شده‌ است‌ که‌ می‌تواند به‌خوبی‌ انقلاب‌ اصیل‌، افکار اصیل‌ و ایدئولوژی‌ اصیلِ منطقة‌ ما را توضیح‌ دهد. بنابراین‌، او برای‌ ما ثروتی‌ است‌ که‌ با هیچ‌ قیمتی‌ قابل‌ تعویض‌ نیست‌. از افکار بزرگ‌ و اصیل‌ او استفاده‌ می‌کنیم‌ و به‌ او احترام‌ می‌گذاریم‌. افکار او توانسته‌ تجربة‌ عظیم‌ تاریخی‌ ما را که‌ تاریکیها را به‌ نور و کفرها را به‌ ایمان‌ و پراکندگیها را به‌ هماهنگی‌ تبدیل‌ کرده‌ است‌ نشانمان‌ دهد. کلمات‌ دکتر علی‌ شریعتی‌ با تمام‌ وضوح‌ ثروت‌ عظیمی‌ در مقابل‌ ما می‌گذارد. ما به‌ او احترام‌ می‌گذاریم‌، همچنان‌ که‌ اگر به‌ سازمان‌ فتح‌ احترام‌ می‌گذاریم‌، تنها برای‌ این‌ است‌ که‌ انقلابی‌ علیه‌ باطل‌ است‌ و هدفش‌ آزاد کردن‌ زمینهای‌ اشغال‌ شده‌. از این‌ روست‌ که‌ فتح‌ را یک‌ انقلاب‌ اصیل‌ می‌دانیم‌. انقلابی‌ می‌دانیم‌ که‌ در روی‌ زمینِ ما و در زیر آسمانِ ما و با افکار و قلبهایِ ما و آرزوهایِ ما تناسب‌ و هماهنگی‌ دارد. به‌ این‌ علّت‌ است‌ که‌ ما به‌ فتح‌ احترام‌ می‌گذاریم‌ و آن‌ را تأیید می‌کنیم‌. ما به‌ فتح‌ و دکتر شریعتی‌ احترام‌ می‌گذاریم‌ زیرا آنها تغییردهندگانی‌ هستند که‌ به‌ ایدئولوژیِ اصیلِ خود تکیه‌ کرده‌اند. آنها را، بنا بر اصطلاح‌ قرآن‌، کسانی‌ می‌دانیم‌ که‌ بر صراط‌ مستقیم‌ حرکت‌ می‌کنند، نه‌ آنان‌ که‌ «المغضوب‌» بر آنها حاکم‌ است‌ و نه‌ آنان‌ که‌ در سِلکِ «ضالّین‌» اند. احترام‌ دکتر شریعتی‌ برای‌ اصالت‌ فکریِ اوست‌. او و کسانی‌ که‌ این‌ راه‌ را می‌روند می‌توانند نیروهای‌ عظیمی‌ را که‌ در حال‌ حاضر در جهان‌ راکد مانده‌ است‌، برانگیزانند. بسا نیروهایی‌ که‌ در مساجد و معابر و دکانها و در کوچه‌پس‌کوچه‌های‌ زندگی‌ راکد و مهمل‌ مانده‌اند بتوانند این‌ افکار را از حالتِ فکریِ صرف‌ به‌ در آورند و از آنها نیروی‌ عظیمی‌ بسازند و بسا در آن‌ تقسیم‌بندی‌ که‌ کردیم‌ بتوانیم‌ همة‌ این‌ نیروها را از دستة‌ چهارم‌ بشماریم‌، که‌ تسلیم‌ نمی‌شوند، فرار نمی‌کنند، و اعتراف‌ به‌ ضعف‌ و ورشکستگیِ سیاسیِ خود ندارند، بلکه‌ برای‌ تغییر، با روشِ اصیل‌، تلاش‌ می‌کنند. بنابراین‌، ما می‌توانیم‌ خود را جزو این‌ دسته‌ بشماریم‌. ما که‌ در این‌ جلسه‌ دور هم‌ جمع‌ شده‌ایم‌، کسانی‌ هستیم‌ که‌ در سلکِ این‌ دسته‌ حساب‌ می‌شوند. کسانی‌ که‌ برای‌ تغییر، با هدفهای‌ اصیل‌، به‌ روشهای‌ اصیل‌، تلاش‌ می‌کنند، در فلسطین‌، اریتره‌ و لبنان‌، همة‌ این‌ انقلابهایی‌ که‌ در سرتاسر جهان‌ هستند، به‌ احترام‌ دکتر شریعتی‌ دور هم‌ جمع‌ شده‌ایم‌. ما دسته‌ای‌ هستیم‌ که‌ می‌توانیم‌ خود را جهانِ چهارم‌ بخوانیم‌. ما جزو جهان‌ سوم‌ هستیم‌ و زیرِ بارِ دو قدرتِ شرق‌ و غربِ عالم‌ نمی‌رویم‌. ولی‌ جهان‌ سومیها دو دسته‌اند: کسانی‌ که‌ به‌ ورشکستگیِ سیاسیِ خود اعتراف‌ کردند و از چپ‌ و راستِ جهان‌ ایدئولوژی‌ قرض‌ می‌کنند؛ گروه‌ دیگر کسانی‌ هستند که‌ به‌ اصالت‌ خود و به‌ اصالت‌ زمین‌ و آسمان‌ خود تکیه‌ می‌کنند. این‌ دسته‌ را ما جهان‌ چهارم‌ می‌نامیم‌ و معتقدیم‌ که‌ اینها باید دور هم‌ جمع‌ شوند تا در کنار هم‌ قدرت‌ پیدا کنند و با وحدتشان‌ خود را از ضعف‌ و پراکندگی‌ جدا کنند و قدرت‌ یابند. بنابراین‌، همچنان‌ که‌ در زمان‌ حیات‌ دکتر شریعتی‌ از او استفاده‌های‌ فراوان‌ کردیم‌، در مرگ‌ او نیز نیروهای‌ اصیل‌ و مومن‌ دور هم‌ جمع‌ شدند؛ نیروهایی‌ که‌ اگر دور هم‌ جمع‌ شوند قدرت‌ پیدا می‌کنند و از خدای‌ نامتناهی‌ هم‌، که‌ به‌ واسطة‌ ایمان‌ به‌ قلب‌ و عقل‌ ما راه‌ می‌یابد، حتماً می‌توانیم‌ کسب‌ قدرت‌ کنیم‌. چون‌ خوب‌ بررسی‌ می‌کنیم‌ و وضع‌ عمومی‌ خود را مشاهده‌ می‌کنیم‌، می‌بینیم‌ که‌ این‌ نیروهای‌ اصیل‌، این‌ پاکانِ مبارز، این‌ مومنین‌ به‌ خدا حتماً باید دور هم‌ جمع‌ شوند و اِلاّ با شدت‌ و قساوت‌ از همه‌ طرف‌ با آنها مقابله‌ خواهد شد. اگر دور هم‌ جمع‌ نشویم‌ و از خود دفاع‌ نکنیم‌، جنگ‌ را به‌ داخل‌ خانه‌های‌ ما هم‌ خواهند کشید. در لبنان‌ دو سال‌ در جنگ‌ بودیم‌. در جنگی‌ که‌ بر ما تحمیل‌ شد، ما فقط‌ از وطنمان‌، از وحدت‌ و یکپارچگیِ لبنان‌، از عرب‌ بودنِ لبنان‌ و از قضیه‌ و دغدغة‌ لبنان‌، که‌ انقلاب‌ فلسطین‌ است‌، بدون‌ اینکه‌ قصد فساد یا برتری‌جویی‌ داشته‌ باشیم‌، دفاع‌ می‌کردیم‌. هنوز هم‌ دست‌ خود را به‌ طرف‌ همه‌ دراز می‌کنیم‌ تا برای‌ وحدت‌ لبنان‌ و سلامت‌ قضیة‌ مقدس‌ خود بتوانیم‌ قدرتی‌ ایجاد کنیم‌. این‌ حق‌طلبی‌ و حق‌جویی‌، اگر به‌ صورت‌ قدرتی‌ در نیاید، اگر با وحدتی‌ که‌ این‌ نیروها با هم‌ دارند تبدیل‌ به‌ یک‌ قدرت‌ جهانی‌ نشود، جهانِ ما را تضعیف‌ می‌کند و اختلافات‌ در بین‌ ما راه‌ می‌یاید؛ صفوف‌ ما را متشتت‌ و قدرت‌ ما را پراکنده‌ می‌کند و در صفوف‌ ما جدایی‌ می‌افکند. بنابراین‌، ما باید دور هم‌ جمع‌ شویم‌.

برادران‌ عزیز، هیچ‌ چیزی‌ به‌ قدر پراکندگیِ صفوف‌ نمی‌تواند انسان‌ و قدرت‌ او را تضعیف‌ کند و او را از هدفش‌ دور گرداند.

جهان‌ سومیها دو دسته‌اند: کسانی‌ که‌ به‌ ورشکستگیِ سیاسیِ خود اعتراف‌ کردند و از چپ‌ و راستِ جهان‌ ایدئولوژی‌ قرض‌ می‌کنند؛ گروه‌ دیگر کسانی‌ هستند که‌ به‌ اصالت‌ خود و به‌ اصالت‌ زمین‌ و آسمان‌ خود تکیه‌ می‌کنند. این‌ دسته‌ را ما جهان‌ چهارم‌ می‌نامیم‌ و معتقدیم‌ که‌ اینها باید دور هم‌ جمع‌ شوند تا در کنار هم‌ قدرت‌ پیدا کنند و با وحدتشان‌ خود را از ضعف‌ و پراکندگی‌ جدا کنند و قدرت‌ یابند.

برادران‌ عزیز، آیا نمی‌شنوید که‌ نخست‌وزیرِ اسرائیلِ تروریست‌ می‌گوید اسلحة‌ اسرائیلی‌ در جنوب‌ لبنان‌ مسیحیان‌ را حمایت‌ می‌کند و از کشتار آنها جلوگیری‌ می‌کند؟ آیا ما در لبنانْ، چه‌ مسلمان‌ باشیم‌ چه‌ مسیحی‌، این‌ اهانت‌ را می‌پذیریم‌؟ ما هزار سال‌ با مسیحیان‌ هماهنگ‌ بودیم‌، همکاری‌ می‌کردیم‌، با هم‌ زندگی‌ می‌کردیم‌، با هم‌ غذا می‌خوردیم‌، رفت‌ و آمد داشتیم‌ و در روستاهای‌ مشترک‌ با هم‌ کار می‌کردیم‌. اسرائیلیان‌ کجا بودند؟ اسلحة‌ اسرائیل‌ بین‌ ما و برادران‌ مسیحی‌ ما تفرقه‌ انداخت‌. اسرائیل‌ سعی‌ می‌کند روابط‌ ما را به‌ هم‌ بزند. دو سال‌ جنگ‌ شد و همان‌ وقت‌ که‌ جنگ‌ قدری‌ فروکش‌ کرد، اسرائیلیان‌ سوء استفاده‌ کردند و جنگِ مذهبی‌ در جنوب‌ لبنان‌ به‌ راه‌ انداختند. اگر عده‌ای‌ حافظة‌ کافی‌ ندارند، ولی‌ هستند کسانی‌ که‌ به‌ خاطر می‌آورند. از پاتریارک‌ خریش‌، این‌ مرد پاک‌ و راستگو، سوال‌ کنید. در آن‌ زمان‌ کشیشِ حیفا بود. اسرائیل‌ دولت‌ غاصب‌ خود را تأسیس‌ کرد. ابتدا بین‌ مسلمانان‌ و مسیحیان‌ تفرقه‌ انداختند و به‌ مسیحیان‌ گفتند ما با شما کاری‌ نداریم‌. فقط‌ مسلمانان‌ را بیرون‌ خواهیم‌ کرد. پس‌ از آنکه‌ مسلمانان‌ را طرد کردند، به‌ سراغ‌ مسیحیان‌ رفتند. ابتدا آنها را به‌ مارونی‌، کاتولیک‌ و رومی‌ تقسیم‌ کردند. سپس‌ یکی‌یکی‌ به‌ سراغشان‌ رفتند. اموالشان‌ را توقیف‌ و خودشان‌ را بیرون‌ کردند. من‌ خودم‌ دو یا سه‌ بار از پاتریارک‌ خریش‌ شنیدم‌. بنابراین‌، نخست‌وزیر اسرائیل‌ به‌ که‌ می‌خندد؟ چه‌ کسانی‌ را می‌تواند گول‌ بزند؟ چه‌ کسی‌ در لبنان‌ مشکل‌ ایجاد کرد؟ سه‌ سال‌ پیش‌، درست‌ در همین‌ اوقات‌، من‌ خود شخصاً در کلیسای‌ کبوشیین‌ موعظة‌ روزه‌ را خواندم‌. این‌ درست‌ مثل‌ آن‌ است‌ که‌ یک‌ نفر کشیش‌ خطبة‌ جمعه‌ را ادا کند. چه‌ کسی‌ می‌تواند در جای‌ دیگری‌ از جهان‌، جز لبنان‌، نمونه‌ای‌ چون‌ همزیستیِ مسلمانان‌ و مسیحیان‌ لبنان‌ ببیند؟ چه‌ کسی‌ جز اسرائیل‌ مشکلات‌ را برای‌ ما خلق‌ کرد؟



نابراین‌، ما باید در این‌ روز دست‌ در دست‌ هم‌ نهیم‌ و با هم‌ همکاری‌ کنیم‌. لبنانیها و فلسطینیها همکاری‌ کنند. لبنانیها و فلسطینیها و سوریها هماهنگ‌ باشند و با همة‌ جهان‌ عرب‌ صف‌ واحد تشکیل‌ دهیم‌ و در مقابل‌ خطرهای‌ اسرائیل‌، که‌ روز به‌ روز شدت‌ پیدا می‌کند، بایستیم‌.

مشکلات‌ ما تا کجا می‌تواند پیش‌ رود؟ تا چه‌ حد می‌توانیم‌ در مقابل‌ مشکلاتی‌ که‌ در برابر ما تأسیس‌ و اختراع‌ می‌شود صبر کنیم‌؟ آیا بعضی‌ از اختراعاتی‌ که‌ در جهان‌ وجود داشته‌ کافی‌ نبوده‌ است‌؟ آیا هنوز آن‌ مشکلات‌ را باید به‌ لبنان‌ منتقل‌ کنند و ما را به‌ دردسر و پریشانی‌ بیندازند؟ آیا بعضی‌ از برادران‌ عرب‌ ما، که‌ در جنگ‌ جز ضرر زدن‌ اثر دیگری‌ نداشتند، اکنون‌ می‌خواهند سعی‌ کنند آتش‌ اختلافات‌ خودشان‌ را به‌ جانِ جنوب‌ ما و کشور ما بیفکنند؟ آیا برای‌ آنها کافی‌ نیست‌ که‌ هر روز می‌شنویم‌ گوشه‌ای‌ امامی‌ و سازمانی‌ به‌ وجود آمده‌ است‌. هر روز به‌ یک‌ جمعیت‌ خیریه‌ وعده‌ داده‌ می‌شود. هر روز شنیده‌ می‌شود که‌ می‌خواهند برای‌ شیعیان‌ خدمتگزاری‌ کنند و خیر شیعیان‌ را می‌خواهند. آیا این‌ دولت‌ شرقی‌ که‌ این‌ ادعاها را می‌کند حقیقتاً خیر شیعیان‌ را می‌خواهد؟ اگر خیر شیعه‌ را می‌خواستند چرا دکتر شریعتی‌ را کشتند؟ اگر خیر شیعیان‌ و خدمت‌ علمای‌ دین‌ را می‌خواستند چرا طالقانی‌ را زندانی‌ کردند؟ چرا علما و متفکران‌ بزرگ‌ مسلمان‌ را در ایران‌ و به‌ دست‌ ساواک‌ زندانی‌ می‌کنند؟ اطلاعات‌ ایران‌ است‌ که‌ صفوف‌ شیعه‌ را پاره‌پاره‌ می‌کند و مردم‌ را به‌ زندان‌ می‌اندازد و وجود ما را به‌ خطر انداخته‌ است‌. آنها می‌خواهند برای‌ ما خطی‌ انتخاب‌ کنند که‌ ما آن‌ را نمی‌پذیریم‌.ما به‌ هیچ‌ وجه‌ قبول‌ نمی‌کنیم‌ که‌ یک‌ دست‌ خارجی‌ وحدتِ مذهبیِ ما و وطن‌ ما را پراکنده‌ و متشتت‌ کند. به‌ هیچ‌ وجه‌ این‌ روش‌ را نخواهیم‌ پذیرفت‌. درست‌ است‌ که‌ ما در جنگ‌ ضعیف‌ شدیم‌ و مشکلات‌ فراوان‌ داریم‌ و مشکلات‌ داخلی‌ و پریشانیها و گرفتاریهای‌ ما از حد تمکّنمان‌ خارج‌ است‌ ولی‌ هنوز آنقدر خون‌ در بدن‌ ما جریان‌ دارد و همتی‌ در ما هست‌ که‌ بتوانیم‌ به‌ این‌ تصمیمهای‌ خطرناک‌ نه‌ بگوییم‌. بزرگان‌ و رهبران‌ ما، یکه‌ و تنها، در مقابل‌ تاریخ‌ می‌ایستادند و نه‌ می‌گفتند.

ما مشاهده‌ می‌کنیم‌ هر روز می‌کوشند از اینجا و آنجا آخوند بتراشند، عمامه‌ بسازند و سازمانهای‌ سرّی‌ و علنی‌ به‌ وجود بیاورند. هر روز می‌شنویم‌ که‌ می‌خواهند علاقه‌مندیِ خود را به‌ شیعه‌ نشان‌ دهند؛ اما به‌ هیچ‌ وجه‌ به‌ شیعه‌ علاقه‌ ندارند. آنها می‌خواهند شیعه‌ را از راه‌ حقیقی‌ خود، که‌ راه‌ مبارزه‌ و راه‌ علی‌ و حسین‌ است‌، باز دارند. آنها می‌خواهند ما را از راه‌ رد کردن‌ فساد و نه‌ گفتن‌ به‌ استثمار بنا بر قول‌ مرحوم‌ دکتر شریعتی‌ باز دارند. ما به‌ هیچ‌ وجه‌ لبنان‌ عظیم‌ خود را، که‌ کشور آزادی‌ و بیداری‌ و تلاش‌ است‌، کشوری‌ که‌ نمونة‌ همزیستی‌ است‌، کشوری‌ که‌ مبارزة‌ فکری‌ را در راه‌ اختیار افضل‌ اختیار کرده‌ است‌، کشوری‌ که‌ با هجرت‌ خود تمدن‌ دنیا را پایه‌ریزی‌ می‌کند، کشوری‌ که‌ سرچشمة‌ مقدس‌ترین‌ انقلابها یعنی‌ انقلاب‌ فلسطین‌ بوده‌ است‌، به‌ آنان‌ نخواهیم‌ داد.

ما به‌ هیچ‌ وجه‌ اجازه‌ نخواهیم‌ داد که‌ مردان‌ کوچکی‌ که‌ جز پول‌ فضیلتی‌ و چیزی‌ در اختیار ندارند وارد خانه‌های‌ ما شوند و صفوف‌ مذهبیِ ما را پراکنده‌ کنند و در هر گوشه‌ای‌ رهبری‌ ومحوری‌ بسازند. ما به‌ هیچ‌ وجه‌ این‌ روش‌ را نمی‌پذیریم‌ و با آن‌ مبارزه‌ خواهیم‌ کرد. آنها کسانی‌ هستند که‌ سعی‌ می‌کردند علی‌ و حسین‌ را بکشند و آنها را از حقوق‌ خود محروم‌ کنند. آنها نمی‌خواهند ما در این‌ راه‌ گام‌ زنیم‌ و به‌ این‌ دلیل‌ سعی‌ کردند مردم‌ را گمراه‌ کنند. اگر ما هیچ‌ امتیازی‌ جز ادراک‌ و تشخیص‌ اوضاع‌ روزانة‌ خود، که‌ به‌ نام‌ اجتهاد در تاریخ‌ معروف‌ است‌، نداشتیم‌، کافی‌ بود تا توطئه‌ و سِحر آنها در ما اثر نکند. بنابراین‌، مزدوران‌ خارجی‌، حتی‌ اگر عمامه‌ بر سر داشته‌ باشند، و حتی‌ اگر امام‌ نامیده‌ شوند، باید به‌ جهنم‌ بروند؛ به‌ جهنم‌ فساد و به‌ جهنم‌ پول‌ و به‌ جهنم‌ دشمنان‌ علی‌ و حسین‌. اگر آنان‌ به‌ شیعه‌ علاقه‌مند بودند، روحانیان‌ بزرگ‌ و شخصیتهای‌ مبارز را در زندان‌ نمی‌کشتند، صدها هزار زندانی‌ در زندان‌ نداشتند. ما به‌ هیچ‌ وجه‌ نمی‌توانیم‌ این‌ روش‌ را بپذیریم‌.ما دراینجا به‌ دکتر شریعتی‌ احترام‌ می‌گذاریم‌ زیرا دکتر شریعتی‌ یک‌ مبارزِ نمونه‌ و نمایندة‌ یک‌ مبارزة‌ اصیل‌ و عظیم‌ است‌ و به‌ همین‌ علت‌ نیز تسلی‌ می‌یابیم‌ زیرا فکر دکتر شریعتی‌ در بین‌ ما درخشان‌ است‌ و فکر دکتر شریعتی‌ افکارِ مبارزِ جهان‌ را در هر جا که‌ باشند به‌ دور یکدیگر جمع‌ کرده‌ است‌.

بنابراین‌، دکتر شریعتی‌ در مرگِ خود به‌ ما موهبت‌ دیگری‌ عطا کرد که‌ ما را دور هم‌ جمع‌ کرد و توانستیم‌ با هم‌ و در کنار هم‌ بنشینیم‌ و به‌ دشمنان‌ خود بیندیشیم‌ و سعی‌ کنیم‌ افکار خود را با یکدیگر در میان‌ بگذاریم‌ و وضع‌ بهتری‌ برای‌ خود و مردم‌ خود در نظر بگیریم‌ و ایجاد کنیم‌. ما در مقابل‌ این‌ مبارزات‌ با بیداریِ کامل‌ و ادراکِ کامل‌ مبارزه‌ خواهیم‌ کرد و دست‌ به‌ دستِ تمام‌ مردم‌ شریف‌ جهان‌ می‌دهیم‌. ما برادروار از تمامِ لبنانیها، از هر گروه‌، درخواست‌ می‌کنیم‌ که‌ افکار، تحریکات‌ و دشمنی های‌ خارجی‌ و منافع‌ خصوصی‌ را کنار بگذارند و دست‌ در دست‌ همدیگر دهند و با برادران‌ فلسطینی‌ و عرب‌ همکاری‌ کنند تا از مشکلات‌ عظیمی‌ که‌ در پیش‌ داریم‌ خود را نجات‌ دهیم‌. حتماً وقتی‌ که‌ دست‌ در دست‌ و رو در کنار روی‌ یکدیگر و عقل‌ در کنار عقل‌ یکدیگر داشته‌ باشیم‌ و قلبهامان‌ با هم‌ اتصال‌ پیدا کند، این‌ قلبْ به‌ قلبِ آفرینش‌، به‌ قلب‌ ابدیت‌ و با ایمانِ به‌ خدا ارتباط‌ برقرار خواهد کرد و قدرتی‌ برای‌ ما ایجاد خواهد کرد که‌ قابل‌ شکست‌ در مقابلِ هیچ‌ کس‌ نخواهد بود. بنابراین‌، به‌ امید خدا و با اعتماد به‌ او و راهنماییِ او به‌ دور یکدیگر جمع‌ آییم‌ و برای‌ بهبودِ زندگیِ مردمِ گرفتارِ جهان‌ قدم‌ برداریم‌. و السلام‌ علیکم‌ و رحمة‌ الله و برکاته‌.

"

بر سر پیمان خویش با شما تا پایان این راه ایستاده ام

بیانیه مهدی کروبی:
بسم الله الرحمن الرحیم
ملّت بزرگ و شریف ایران
یک سال از حضور با شکوه و پرشعور شما در انتخابات ریاست جمهوری دهم گذشت. حضور پرشور شما در آن انتخابات، گواه تمایل تان برای اعمال حق تعیین سرنوشت خود در امور مملکت تان بود که متاسفانه اما عده ای بر اساس تئوری ای که مردم را ناصر حکومت و ولی فقیه می داند نه ناصب آن، به جای شما تصمیم گرفتند و رای خود را به نام شما خواندند. یکسال از چنین انتخاباتی گذشت و در این یک سال، فراز و نشیب بسیار دیدیم. دیدیم که چگونه اصحاب قدرت پرده حجب و حیا را دریدند، و هزینه این بدنامی را برای حکومت اسلامی خریدند و شهروندان این مملکت را که از رای شان می پرسیدند در خیابان ها به شهادت رساندند و بسیاری را به خاک و خون کشیدند و زندان ها را از فرزندان این نظام و انقلاب پر کردند. آنچه در این یکسال غایب بود “حقوق ملّت مندرج در فصل سوم قانون اساسی” بود و آنچه جای آن را گرفته بود پا فشاری اصحاب قدرت بود بر بکارگیری زبان زور و شکستن تمامی حرمت ها. ما اما به رغم تمامی این تلخی ها و سیاهی ها همچنان امیدواریم که قطار خارج شده از ریل قانون اساسی، انقلاب و امام به راه اصلی خود بازگردد و خطاکاران توبه کنند و راه گفتگو و تعامل هموار شود.
ملّت بزرگ و شریف ایران
یکسال پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و گذر از مصائب و تلخی های این یکساله بیش از هر چیز لازم می دانم سپاس، تشکر و تقدیر خود را از خانواده های معظم شهدای حوادث یک سال گذشته که در مظلومیت تمام حتی نگذاشتند مراسمی در شأن عزیزانشان برگزار نمایند، اعلام کنم. اینجانب ضمن همدردی با خانواده های شهدای عزیز از خداوند برای شهدای این راه، رحمت و برای بازماندگان آنها نیز طلب صبر و اجر می کنم. به مجروحین عزیز هم که در کنار جراحت ها و آسیب ها حتی حق درمان در آسایش نیز از آنها سلب شد، ادای احترام می کنم و در مقابل این همه استقامت و پایداری آنها سر تعظیم فرود می آورم. و نهایتاً از خیل کسانی که به ناحق و برای خفه کردن ندای حق طلبانه این ملت مظلوم و بزرگ، به جای مجرمین واقعی به زندان افتادند، به نیکی یاد می کنم. این روزها زندان های کشور پر است از یاران انقلاب و امام، و اندیشمندان و فرهیختگان و جوانان و آزادی خواهان و همچنان امیدوارم مقامات قضایی کشور در جهت احیای دستگاه قضا به جای صدور کیفر خواست های سیاسی و ابلاغ احکام دیکته شده، زمینه رهایی و آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی را به زودی فراهم آورند.
ملت حق خواه و آزادی خواه ایران
تا یکسال پیش با وجود اختلافات فراوان در شیوۀ اداره کشور و تعطیل یا تفسیر به رأی قانون اساسی توسط برخی حاکمان، وحدت و انسجامی نسبی میان همه جریان های فکری و فعال سیاسی و آحاد مردم و مسئولان نظام وجود داشت. اگرچه عده ای به حقوق مردم و آزادی های مشروع آنان بی اعتنایی می کرند و حقوق اقوام گوناگون ایرانی و اقلیت های رسمی دینی و مذاهب و فرق مختلف اسلامی را نادیده می گرفتند و از هتک حرمت و توهین و تحقیر اقشاری چون جامعه زنان و جوانان و اعمال خشونت و رعب و وحشت علیه آنان ابایی نداشتند و فضای یأس و سرخوردگی در جامعه ایجاد می کردند و فشارهای سنگین و غیر قابل تحملی بر حوزه های علمیّه و دانشگاه های کشور وارد می آورند تا حوزه و دانشگاه را مطیع خود سازند ولی آنچه در انتخابات ریاست جمهوری گذشته اتفاق افتاد از همه آنچه پیشتر دیده بودیم فراتر بود. به کارگیری تمام امکانات مالی، رسانه ای، نظامی و بسیج جهت مصادره رأی مردم و اعلام نتایج انتخابات به صورت مهندسی شده و ظالمانه و در عین حال ناشیانه، و توهین و تحقیرهایی که از آن پس نسبت به مردم و جریان های حاضر در صحنه به عمل آمد و از همه بدتر بی اعتنایی نسبت به معترضین و اعتراضات، اتفاقات جدیدی بودند که در چنین وسعتی در سه دهه گذشته در این مملکت رخ نداده بود. بدین ترتیب اگر تا یکسال پیش وحدت و انسجامی نسبی در کشور حاکم بود، بعد از غارت رأی مردم به وسیله مجریان و ناظران در سایه زور و سرنیزه، ادامه چنان وحدتی غیر ممکن می نمود، آنچنانکه کاندیداها و هواداران ایشان و آحاد مردم نیز نسبت به این ظلم آشکار و بزرگ اعتراض کردند و آنچنانکه به یاد داریم تمام مطالبه آنان در ابتدا در شعار زنده و جاوید ” رأی من کجاست؟ ” تبلور یافت. متاسفانه اما مسئولان مربوطه به جای توجه و رسیدگی به این مطالبه حداقلی و به کار گیری قانون و عدالت، به خشونت و ایجاد فضای امنیتی و بازداشت و شکنجه و آزار معترضین و تشکیل دادگاه های فرمایشی و صدور آرای کلیشه ای روی آوردند و هزینه ای سخت و جبران ناپذیر را بر نظام، کشور و مردم تحمیل کردند. بسیاری از رجال و شخصیت های با سابقه حوزه دین و سیاست و انقلاب را کافر، ملحد، محارب، اجنبی و خود فروخته معرفی کردند و چوب حراج بر تمام سرمایه های مادی و معنوی این مملکت و انقلاب زدند.
ملت عزیز ایران
همانطور که می دانید و پیشتر هم اشاره کردم در یک سال گذشته پرده حجب و حیا از سوی کسانی که خود را وابسته به مراکز قدرت می دانند دریده شد و پیاده نظام این جریان در رسانه ها و سایت هایی که از پول نفت و بیت المال ارتزاق می کنند چنان آتشی بر خیمه نظام و انقلاب زد که ترکش های آن به همه خدمتگزاران و انقلابیون از جمله بیت معزز حضرت امام و نوه عالم و اندیشمند ایشان حاج سید حسن خمینی و دیگر مراجع بزرگ شیعه نیز اصابت کرد. سامان دهی عده ای از مواجب بگیران در ۱۴ خرداد و شکستن حرمت بیت امام در کنار مرقد ایشان را دیدیم و سیل محکومیت این فعل ابلهانه از سوی مردم و علمای بزرگ و مراجع تقلید را هم به نظاره کردیم. در مقابل واکنش مردم و علما اما یک روزنامه که حریمی اهریمنی دارد و هیچ چارچوب و حد و مرزی برای گستاخی و فحاشی قائل نیست همچون گذشته در دفاع از رفتار اوباش پیاده نظام، به توهین مضاعف به نوه امام پرداخت گویی بدان دلیل که جرم آن عزیز ایستادن در کنار ملت بود. این روزنامه اهریمنی به همین مقدار بسنده نکرد و با ساختار شکنی عجیبی به حریم مراجع نیز وارد شد و آنان را به سبب آنکه توهین به بیت امام را محکوم کرده بودند مورد پرسش و تهدید قرار داد. این روزنامه مراجع را متهم به ملاحظه کاری کرد و از آنان پرسید که ” کدام ملاحظه می تواند با دفاع از حریم اسلام و انقلاب برخاسته از آن برابری کند؟ ” باید تاسف خورد بر کسانی که کمترین درک و فهمی از آموزه های اسلامی و انقلابی امام نداشته اند و ندارند و با این حال می خواهند درک آلوده به قدرت خود را با زور و زندان و تهدید به دیگران از جمله مراجع بزرگ و محترم شیعه تحمیل کنند. حال آنکه مرجعیت شیعه دارای تاریخ و جایگاهی رفیع و حافظ آیین محمدی در ایام غیبت است. آنها اما مراجع را نیز مطیع قدرت خود می خواهند و از همینرو پیاده نظام خود را به بیت مراجع می فرستند تا آنها را به بصیرت دعوت کنند و آنگاهی که دعوت به بصیرت گرهی از کار فروبسته شان نمی گشاید، عده ای را اجیر می کنند تا نیمه شب در کمال توحش به بیت آیت الله العظمی صانعی و دفتر مرحوم آیت الله العظمی منتظری حمله کنند و خواستار خروج آنان از قم شوند. تاملی در اخبار این حوادث و فیلم های این حملات وحشیانه به بیوت مراجع و روایات نزدیکان آیت الله صانعی و بیت آیت الله منتظری از این حملات سبعانه کافی است تا پاسخی به این پرسش بیابیم که آیا جایگاه مرجعیت و علمای دین در طول تاریخ شیعه تا کنون چنین مورد بی حرمتی واقع شده است؟ و آن بسیج مردمی که با رمز یا زهرا(س) به متجاوزین به خاک کشور یورش می برد کارش به کجا رسیده است که ساعت ۵/۳ نیمه شب به بیوت مراجع حمله و به تخریب و غارت اموال و کتب دینی می پردازد؟ به راستی چه کسی مسئول و پاسخگوی این انحراف عظیم است ؟ به یاد داریم که قبل از پیروزی انقلاب اظهار نظر گستاخانه یک نفر در روزنامه اطلاعات نسبت به یک مرجع دینی چه طوفانی در کشور به پا کرد و امروز در روزنامه ای که عنوان نمایندگی رهبری را یدک می کشد چگونه به مراجع دین توهین می شود. شاید حریم اهریمنی و حمایت های مادی و امنیتی بی شمار امروز مانع از پاسخگویی مردم به این حرمت شکنان شود اما این گستاخی ها هرگز از اذهان مردم پاک نخواهد شد. و آیا اگر مردم نیز سکوت کنند خدا در برابر چنین ظلمی به بزرگان دین و اسلام سکوت خواهد کرد؟

از یاوه گویی های آن سرمقاله اگر بگذریم، در سرمقاله آن روزنامه اهریمنی نکته قابل تامل و درستی نیز بیان شده بود و آن، همین سخن امیرالمومنین علی (ع) بود که افراد را باید با معیار ” حق ” سنجید و نه ” حق ” را با معیار افراد. به راستی تعریف حق و عدالت از منظر آقایان چیست و چگونه می توان مطالبه حق رأی مردم را با گلوله پاسخ داد و آنگاه از حق نیز سخن گفت؟ اساس مطالبه مردم در روزهای پس از انتخابات، تنها حق رأی شان بود و به دنبال جنایات بی حد و حصر در کهریزک و سایر بازداشتگاه های غیر قانونی و قانونی بود که مطالباتی دیگر بر مطالبه اولیه مردم افزوده شد، که مگر می شد مردم را به گلوله بست و از آنها خواست که از این خون ریخته شده و مسببان آن نپرسند؟ اما چه کسی طرح این مطالبات حقه و پرسشی حداقلی درباره رای خود را از ابتدا در مخالفت با ولایت فقیه تلقی کرد؟ چرا با توسل به ولایت فقیه تیشه به ریشه قانون اساسی و جهوری اسلامی برخاسته از رأی مردم زده و اختیار و دامنه ولایت فقیه آنقدر توسعه داده شد که بعید می دانم در مواردی این مقدار اختیار از سوی خداوند به پیامبران و ائمه معصومین نیز داده شده باشد و حتی گمان نمی کنم که خدا چنین حقی برای چنین برخوردی با بندگان را برای خودش نیز درنظر گرفته باشد؟ تاریخ شیعه انتقاد از حاکم را نه تنها لازم بلکه واجب شرعی می داند: “النصیحه لائمه المسلمین”. امام صادق می فرمایند که “احب اخوانی الی من اهدی الی عیوبی” اما می بینید که آقایان اظهار نظر و بیان دیدگاه افراد را تقابل با ولایت فقیه تفسیر می کنند. رهبری در مورد انتخابات نظر خود را اعلام کردند اما آنچنانکه دیدیم مردم در کمال احترام به ایشان، نظری دیگر داشتند و آن مطالبه رأیی بود که به صندوق انداخته بودند. مگر می شود با کهریزکی کردن مردم و آباد کردن قبرستان ها درک شعور و حق پرسش را از مردم سلب کرد و به بهانه نظر رهبری به مراجع و بیت و یاران امام با توسل به اوباش حمله کرد و اصول قانون اساسی را زیر پای سرکوبگرانه خود له کرد؟ یاران امام و مردم هوشیار هنوز سنت و سیره عملی آن عزیز سفر کرده را فراموش نکرده اند. ایشان بارها مطالبی فرمودند و مسئولین بنا به درک و نظر خود به گونه ای دیگر عمل کردند و با این حال نه امام ناراحت شدند و نه کسی به آنان اعتراض کرد و نه آن مسئولان که نظری مخالف دیدگاه امام داشتند از حقوق اجتماعی خود مرحوم شدند. آیا اگر اعلم علما و مرجع دینی و ولی فقیه نیزدر پایان رمضان، ماه را ندید و بر اساس معیارها به صدور حکم عید فطر نرسید ولی چوپان یا کارگری ساده و بی سواد دربلندای افق کوه های محل زندگی خود ماه را دید و افطار کرد، او ضد ولایت فقیه، مخالف نظام، مشرک، محارب و وابسته به آمریکا و صهیونیسم است؟ گیریم که آقایان متوجه دزدیدن رای مردم نشده اند اما مردم این اتفاق را به چشم دیده باشند حال آیا می توان آنها را ضد ولایت فقیه و مشرک و محارب خواند؟ به راستی پرسیدن از رای خود چه ربطی به ضدیت با دین و اسلام و ولایت فقیه دارد؟ علاوه بر این در حوزه دین آزادی بخش و جهانی اسلام که مخالف و معاند می توانند در حضور امام معصوم به بحث و مناظره و جدل پرداخته و حتی در خصوص انکار خدا هم صحبت کنند چگونه است که عده ای، درخواست رسیدگی و احقاق حق را جرم و مخالفت با ولایت فقیه می دانند؟
ملت آزادی خواه و شریف ایران
همه ما به یاد داریم که نگاه سیاسی و اجتماعی بنیانگذار جمهوری اسلامی در زمان مرجعیت مرحوم آیت الله العظمی بروجردی با نگاه سیاسی و اجتماعی آن حضرت تفاوت داشت اما به یاد نداریم که هیچگاه هیچ یک از این دو طرف سخنی در تخطئه طرف مقابل زده و مردم را به مقابله با یکدیگر تحریک و تشویق کرده و فضای جامعه دینی را به نا امنی کشیده باشند. همه به یاد داریم که امام(ره) در واکنش به دیدگاههای اختلافی مراجع شایسته دینی و حوزه های علمیّه از جمله در برخورد با دیدگاه های فقهی و اجتماعی و حتی سیاسی مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی چگونه عمل می کردند تا آنجا که اعلام عید فطر برای مسلمین را با تشخیص و اعلام آن به نقل از ایشان در رسانه ها به رسمیت می شناختند. ما به یاد داریم که عده ای یک نوار ضبط شده در حدود یک ربع ساعت از سخنان آیت الله العظمی گلپایگانی در رابطه با ولایت فقیه را که در نقطه مقابل دیدگاه امام قرار داشت برای امام آوردند و امام اما دستور دادند که مشروح سخنان ایشان دو بار از رادیو سراسری پخش شود. همه به یاد داریم که رهبری فعلی در دوره اول ریاست جمهوریشان در خصوص معرفی نخست وزیر نظری غیر از نظر امام و مجلس داشتند و چقدر زیبا بود که ایشان بر تصمیم خود که مخالف نظر امام و ولی فقیه وقت نیز بود پای می فشردند اما پاسخ این مخالفت با نظر رهبری و ولایت فقیه، چنان نبود که برخی امروز در نظر دارند. به یاد داریم که حتی در سال ۶۴ که جناب اقای موسوی برای دور دوم به عنوان نخست وزیرانتخاب شدند و در جریان معروف ۹۹ نفر نماینده ای که به آقای میرحسین موسوی رأی مخالف دادند رهبری فعلی که در مقام ریاست جمهوری قرار داشتند نیز موافق با انتخاب ایشان نبودند و فرمودند که آنان ۹۹ نفر نیستند و با احتساب اینجانب ۱۰۰ نفر هستند و در جریان تحلیف در مجلس و در حضور تماشاچیان و خبرنگاران نیز اظهار داشتند که التزام من به سوگند ریاست جمهوری درحالیست که تمام ابزار اجرائی آن در اختیار من نیست و با این بیان ادامه نا رضایتی خود نسبت به دیدگاه امام را اعلام کردند اما هیچگاه برای ایشان یا آن نمایندگان کمترین تعرض یا مزاحمت یا بی حرمتی پیش نیامد و ایشان هدف تیرهای تهمت قرار نگرفتند و هیچ یک از آن نمایندگان نیز بازداشت یا محکوم به ضدیت با نظام و ولایت فقیه نشدند. همه به یاد داریم که یکی از نمایندگان دور دوم مجلس در جریان یک نطق پیش از دستور در برابر معترضین که محتوای نطق او را خلاف دیدگاه امام می خواندند با صدای بلندی پاسخ داد که «اگر این طور باشد بهتر است حضرت امام ۲۷۰ پوزه بند برای مجلس بفرستند.» آن فرد اما به رغم بیان این موضوع هیچ وقت از طرف امام و بیت ایشان مورد غضب قرار نگرفت و مایه رنج و دردسر او فراهم نشد و مورد اذیت و آزار و شکنجه و بازداشت قرار نگرفت و حتی بعد از آن نطق در مناصب عالی نظام از جمله در سمت عضو حقوقدان شورای نگهبان و معاونت قوه قضائیه نیز انجام وظیفه کرد و مورد توجه مسئولان بالای نظام نیز قرار داشت و به یاد دارم باری که ایشان به ملاقات امام رفته بودند نیز درحالیکه در آن زمان معمول نبود خبر دیدار یک نماینده با امام را از رادیو پخش کنند، خبر آن دیدار از رادیو نیز پخش شد. حال آن ولایت فقیهی که بر اساس آموزه های علمی و عملی بنیانگذار جمهوری اسلامی می توان تصویر کرد را مقایسه کنید با تصویری که امروز از ولایت فقیه ارائه می شود و در سایه دفاع از آن عمل می شود. خدا می داند این خیانت که عده ای به ولایت فقیه و دین مردم روا داشتند چه آسیب هایی به کشور، مردم و باورهای معنوی آنها وارد کرده است.
ملت شریف و آزاده ایران
یک سال پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و آنچه با رای شما کردند و آن خون هایی که برای احقاق حقوق شما ریخته شد یک بار دیگر با صراحت و صداقت اعلام می کنم که بر سر پیمان خویش با شما تا پایان این راه ایستاده ام و آماده ام تا با هر کس که به نمایندگی از سوی حاکمیت معرفی شود به مناظره بنشینم و نگرش خود نسبت به قانون اساسی، خط امام و انقلاب را بیان کنم تا مردم -همان ها که امام فرمود جان من فدای تک تک آنان- به داوری بنشینند و معین کنند چه کسانی از قانون اساسی، راه و اندیشه و آرمان های انقلاب منحرف شده اند و چه کسانی علیرغم همه فشارها و سختی ها بر آن اصول پایبند مانده اند. تنها در چنین مناظره آزادی در برابر چشم ملت است که می توان اعتماد از دست رفته مردم را بازیافت. که اگر اقناع مردم با این حجم از تبلیغات و در چنین باتلاقی از دروغ و تهمت ممکن بود، نباید احتیاجی به سرکوب می بود و بدون هراس و توسل به قوای مسلح، مجوز راهپیمایی سکوت به معترضین داده می شد. اما مخالفان رای مردم حتی حاضر نشدند سهم ناچیزی از امکانات و ابزار رسانه ای و تبلیغاتی شان را برای توضیح و پاسخگویی یا اعلام مواضع به معترضین واگذار کنند تا به بیان دیدگاه خود و دفاع از تهمت های ناروای وارده بپردازند. آقایان منطق را در گلوله دیدند و به سوی مردم پرتاب کردند. طرفه آنکه آقایان به جای مدیریت کشور و شنیدن صدای مردم، در این ام القرای اسلام، شعار مدیریت جهان و برنامه ریزی برای جهانیان داده می شود. از مردم و سایه خود می هراسند و به جای توسعه و آبادانی کشور، سرکوب و گسترش زندان ها و کهریزک ها، را در برنامه خود قرار داده اند و سودای مدیریت جهان را نیز در سر می پرورانند.
ملت آزاده و حق خواه ایران
آن رایی که از شما دزدیدند و حقی که ظالمانه از شما ستاندند ننگی است که با هیچ رنگی پاک نخواهد شد. آنچنانکه پس از یکسال به رغم تمام فشارها و ارعاب ها نه تنها مطالبه حق خواهانه شما به فراموشی سپرده نشده بلکه این تحول خواهی بر اساس یک شبکه اجتماعی گسترده در لایه های مختلف اجتماعی نیز رسوخ کرده است و این گسترگی اجتماعی چیزی نیست که بتوان با سرکوب و ارعاب و بازداشت و دادگاههای فرمایشی از میان برد. خداوند مومنان را به صبر و استقامت فراخوانده و وعده پیروزی به آنها داده است. راه شما اگرچه سخت و صعب و پر پیچ و خم است اما آینده وعده داده شده خدا متعلق به شما و تقدیر بر نابودی ستم پیشگان است و «الیس الصبح بقریب».
والسلام
مهدی کروبی
۳۰/۳/۱۳۸۹
"

نامه جمعی از اساتید حوزه علمیه به مراجع تقلید درباره حادثه ۱۴ خرداد

جمعی از اساتید و علماء حوزه علمیه قم درباره حوادث چهاردهم خرداد نامه ای خطاب به مراجع عظام تقلید و آیات و علماء منتشر کردند.


به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران ، متن این نامه بدین شرح است:


حضرات مراجع عظام تقلید و آیات و علماء«ادام الله ظلهم علی روس الانام»


در وانفسای «یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ » (۱)نفس گرم شما مصداق دم مسیحایی بود که خداوند متعال به مدد آن و به حکم «وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ » (۲)جلوه نمود.


آنگاه که به زعم خویش خواستند تا یادگار روح الله را این بار درون بیت خویش،بسوزانند، وه چه گمان باطل و فکر پلیدی داشتند و این شما بودید که به جامعه امروز یاد آوری کردید که «وَمَکَرُواْ وَمَکَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ» (۳) و زمانی که بر او خندیدند، طنین خروش شما فریاد بر آورد که فَلْیَضْحَکُواْ قَلِیلًا وَلْیَبْکُواْ کَثِیرًا جَزَاء بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ»(۴ )


عاشقان واقعی روح الله از این فهم و تدبیر و ارشاد و روشنگری به نشاط آمدند شاگردان و مریدان شما در حوزه های علمیه و سراسر مملکت اسلامی بر خویش می بالند وبه آن مفتخرند که «اذا ظهر البدع،فلیظهر العالم علمه»(۵)


واین چند سطر عرض اخلاص و تشکری است که به پیشگاه بلند مرتبه و شامخ مرجعیت عرضه می دارد و جامعه جوان و دیندار امروز را به حقیقت نهادی رهنمون می شود که به فرموده پیامبراکرم (ص)”امنا رسولان”هستند(۶) که براستی «فانهم حجتی علیکم و انا حجت الله علهیم»(۷)در شان آنهاست.




در خاتمه برای آنانکه در این غروب غم بار اخلاق سیاسی،طلوع خورشید علم و فقاهت را بر نمی تابند و خشک سرانه و نابخردانه ،ایشان را مخاطب قرار می دهند،یاد آور می شویم که «وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ»-(۸۷)




پی نوشت

۱) -سوره صف /۸ -می خواستند که نور خدا را با سخنانشان خاموش کنند

۲)- سوره صف ۸- کامل کننده نور خویش است هر چند کافران نپسندند

۳)- سوره آل عمران ۵۴- نیرنگ کردند و خدا کارسازی کرد و خداوند بهترین کارسازان است

۴) - سوره توبه ۸۲- کمتر به خندید بیشتر گریه کنند

۵)- اذریبه / آقابزرگ تهرانی ج ۱۸۹ ص ۳۱۸ -وقتی بدعت ها ظاهر می شود عالم باید علم خویش را ظاهرو نمایان کند

۶)-(کافی/ کلینی ج ۱ صفحه ۴۶)

۷)الحق المبین /فیض کاشانی/ص ۱۰ -علما حجت من نزد شما هستند و من حجت خدا بر آنها می باشم

۸) -منافقون ،۸ - همانا عزت اختصاص به خدا و روسل خدا و مومنین دارد






والسلام

جمعی از اساتید و علماء حوزه علمیه قم

۳۰/۳/۸۹
انتهای پیام /*

"

۱۳۸۹ خرداد ۲۷, پنجشنبه

مکتب داری یا مقبره داری

عطا الله مهاجرانی: "کاملا آشکار است که سید حسن خمینی در رویارویی طاقت سوز میان استبداد و عدالت در سوی عدالت ایستاده است. در میان مردم و سرکوب مردم هم در جانب مردم قرار دارد. از نگاه حاکمیت اونه تنها بی بصیرت است بلکه فریب خورده است و دیگر نوه امام خمینی محسوب نمی شود. بلکه سید حسن مصطفوی است. حتی سایت الف، دکتراحمد توکلی که گاه می کوشد جانب انصاف نگاه دارد و در برابر بی رسمی ها و دروغ شعله ای برافروزد، در مقاله ای از عنوان مصطفوی استفاده کرده است و پس از ۱۴ خرداد هم رسما به شبکه تخریب وجهه و شخصیت سید حسن خمینی پیوست.
به گمانم سید حسن خمینی دست به انتخاب بزرگی زده است. بین مقبره داری و مکتب داری، خویش را وارث و نگهبان مکتب امام خمینی می داند. مکتبی که امروزه از دو سو در معرض تهدید ست. مکتبی که نیازمند تبیین تازه ای است.
تازگی کتابی با عنوان ده مقاله نوشته سید حسن خمینی توسط انتشارات اطلاعات منتشر شده است. مقالات فقهی و اصولی و فلسفی ایشان. دقت نظر سید حسن خمینی در این مقالات با توجه به جوانی او بسیار شایسته توجه است. یادمان باشد سید مجتبی حسینی خامنه ای که سه سال از سید حسن بزرگترست تا کنون نه حرفی زده و نه مقاله ای منتشر کرده و نه کتابی از او چاپ شده است ، تا بتوان در باره دانش و بینش او داوری کرد.
انتخاب سید حسن با رنج های بسیاری روبروست ! در تفسیر پر نکته ی ابن عجیبه « البحر المدید » دیدم.
یوسف سر بر دامان پدر خفته بود. نگاه یعقوب به سیمای زیبا و درخشنده یوسف بود با خود می گفت: آیا ماه و آفتاب از پسر من زیباترند؟ یوسف خواب می دید که ماه و آفتاب و یازده ستاره در برابر او سجده می کردند.
از خواب بیدار شد رویایش را برای پدرش تعریف کرد. چشمان یعقوب سرشار از اشک شد. گفت پسرم این رویای تو تا تحققش رنج ها و محنت های بسیاری را به همراه دارد.
مقبره داری که رنج و محنتی ندارد. اگر هم حکومت لازم دید خود راسا وارد عمل می شود و حتی اداره مرقد و مراسم را هم به دست نیروهای نظامی و امنیتی می سپرد. همان اتفاقی که در ۱۴ خرداد افتاد. مکتبداری آمیخته با رنج و ابتلا است. آیا امام خمینی می دانست که بر سر فرزندان و خانواده و نیز هاشمی رفسنجانی چه خواهد گذشت؟ وقتی هاشمی رفسنجانی از شدت افترا ها یی که نسبت به مرحوم شهید بهشتی شایع شده بود، با امام خمینی سخن گفته بود ، امام خمینی در چشمان هاشمی نگریسته بود و گفته بود: مظلومیت تو بیشتر خواهد بود!
در وصیت نامه امام خمینی از رنج خانواده خود سخن گفته است. رنجی که یک بار تبدیل به توفانی از درد شد و قلب آیه الله توسلی در هنگام سخن گفتن در جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام ایستاد و تاوان آن خون تا قیامت ماند ...
راه سید حسن خمینی راهی است که از میان مردم و متن مردم می گذرد. او ظرفیت سخنگویی از سوی مردم و توانایی مکتبداری امام خمینی را به شایستگی دارد. همین بازداشتن او از سخن گفتن در روز ۱۴ خرداد، از هزار سخنی گویا ترست.

.تعبیری که درنامه آیه الله محمدی گیلانی آمده است. تعبیری بود که خواب را ازچشم ستاد تبلیغات کودتا ربوده است
ایشان از سید حسن خمینی به عنوان« خلف صالح و امید آینده بیت خمینی کبیر»نام بردند. همین عنوان و اشاره به آینده بسنده بود تا کیهان، صحیفه شریعتمداریه ولایت، ایشان را فاقد درک و تشخیص معرفی کند.
در بلوای قم لبه تیز حمله و تهدید و ناسزای سرکرده جمعیت یاران و فداییان ولایت، در باره سید حسن خمینی بود. سخنران از تعطیل دفتر سید حسن و جلو گیری از تدریس ایشان در حوزه قم سخن گفت.
او با کدام پشت گرمی چنین سخنان درشتی بر زبان آورد و حتی به صراحت گفت: ماموران دادسرا و اطلاعات و حوزه باید از تدریس ایشان جلوگیری کنند. و گرنه ما خود جلوگیری خواهیم کرد. او با کدام پشتوانه سخن می گفت؟
ایشان جا را بر چه کسی تنگ کرده اند؟ تمام ماجرا همین است، حضور سید حسن خمینی باطل السحر کدام خوابی است که برای ملت ایران دیده اند؟
سید حسن خمینی خط مشی درست و دقیقی را برگزیده است. تقویت بنیان علمی و حوزوی خویش، تبحر در فقه و اصول و نیز فلسفه و عرفان و از سوی دیگر با مردم بودن و دغدغه مردم را داشتن.
***************
"

مراقب مروان بن حکم باشیم

عطاالله مهاجرانی: مقام محترم رهبری در روز ۱۴ خرداد در نماز جمعه تهران در یک تفسیر و تحلیل تاریخی خویش را در جای امیرمومنان قرار دادند و منتقدان یا مخالفان وضع موجود را در جایگاه طلحه و زبیر معرفی کردند و به صراحت فرمودند که امیرالمومنین با طلحه و زبیر جنگیدند.

به گمانم مسوولیت سنگین رهبری و مرجعیت و فرماندهی نیروهای مسلح و اطلاعات در این روزگار فرصتی برای ایشان باقی نمی گذارد تا در باره تاریخ- حتی تاریخ اسلام- بتوانند با دقت نظر و استواری کلام داوری کنند.

حقیقت این است که امام علی مدام می کوشیدند که طلحه و زبیر را از مقابله باز دارند. سه شب در منطقه ذیقار توقف کردند. عبدالله بن عباس را نزد طلحه و زبیر فرستادند. حتی خودشان با آنان صحبت کردند. ابن مسکویه در تجارب الامم از خطبه امام علی یاد می کند؛ خطبه ای که به تعبیر ابن مسکویه برای بازداشتن دست و زبان مسلمانان نسبت به یکدیگر بود:' علی یخطب سایلا کف الالسن و الایدی'
در این تلاش موفق شدند و زبیر از صحنه جنگ جمل روی گرداند و در منطقه ای در حاشیه نبرد به نماز ایستاد.
فردی به نام عمرو بن جرموز، زبیر را تعقیب کرد و در هنگام نماز او را کشت! آن فرد گمان می کرد امام علی به او جایزه می دهد. با شمشیر زبیر به سوی مقر امام علی رفته بود. امام علی اجازه نداد عمرو بن جرموز وارد مقر ایشان شود. به شمشیر نگاهی انداخت و با تاسف گفت: این شمشیر غبار غم های بسیاری را از چهره پیامبر زدوده است.

این همان مضمونی بود که حسان بن ثابت نیز در وصف زبیر به کار برده بود:
و كم كربه ذب الزبير بسيفه

عن المصطفي والله يعطي و يجزل

طلحه نیز قصد کناره گیری از جنگ داشت، مروان بن حکم او را کشت. این منظومه وقتی درست دریافته می شود که بدانیم عمروبن جرموز هم از عوامل مروان بن حکم بوده است.

در هر صورت طلحه و زبیر با جماعتی همراه شدند که در برابر امام علی ایستادند. بصره را تصرف کردند. نمایندگان امام علی را که با قرآن مجید و پیام صلح به سوی آنان به بصره رفته بودند ، توسط گروه مروان بن حکم کشته شدند.
اما در مورد موسوی و کروبی کاملا وضعیت معکوس است. سپاه مقام معظم است که می کشد و به زندان می افکند و هر که را بخواهد هتک می کند.
ببینید رفتار روزنامه کیهان- که کتابی است به تعبیر حافظ اگر از پس امروز بود فردایی،' آن صحیفه بر گردن صاحب روزنامه آویخته می شود'…
در باره نامه آیه الله محمدی گیلانی چه واکنشی نشان داده است؟ نوشته است که ایشان بی خبر از متن و محتوا بوده اند. و ایشان را در حد فردی که زندگی نباتی دارند تنزل داده اند.
سخن آیه الله وحید و آیه الله مکارم و آیه الله موسوی اردبیلی و آیه الله بیات و آیه الله دستغیب چه می شود؟
به نظرم مقام محترم رهبری ضرورت دارد تا مروان بن حکم و عمروبن جرموز را در اردوگاه خویش شناسایی کنند. همانانی که با برنامه ریزی مانع سخن گفتن حجه الاسلام سید حسن خمینی نوه امام خمینی در روز ۱۴ خرداد شدند. همانانی که گمان می کنند حضور و تاثیر شخصیت سید حسن خمینی برنامه آنان برای جانشینی رهبری را با مشکل روبرو می کند. سخن ساده و صریح این است که: سپاه می خواهد پس از آیه الله خامنه ای ابتکار تعیین رهبری و ولی فقیه آینده را در دست بگیرد و به اصطلاح خودشان فرد مورد نظر را جا بیندازد. برای این مقصود بایست: نهاد مرجعیت تضعیف شود. آیه الله هاشمی رفسنجانی بی اعتبار شود. بیت امام و نوه امام هتک شود. یادمان باشد که همین فرقه در شب عاشورا به جماران حمله کردند و همینان باعث رنج و سکته آیه الله توسلی شدند.

به نظرم داستان فراتر از طلحه و زبیر ست…ما در آستانه یک حکومت اموی با تمام مختصاتش هستیم. حکومتی که مروان بن حکم و تیم او کارگردانش خواهند بود. همان حکومت معاویه که حکومتی امنیتی-نظامی بود. ولایت نظامیان و ماموران امنیتی، همان که پس از سی سال اتفاق افتاد.


*******************
"

۱۳۸۹ خرداد ۲۶, چهارشنبه

اعتراض شدید الویری به اقدام اخیر روزنامۀ «جوان» در تغییر متن مصاحبه

مرتضی الویری در اعتراض به حرکت غیر اخلاقی روزنامه جوان در تحریف و تغییر مفاد مصاحبۀ مرتضی الویری با آن روزنامه، متن اصلی مصا حبه خود با این روزنامه مدعی اصولگرایی را در سایت خود قرار داد. الویری می گوید حدود دو سوم مصاحبه وی حذف شده و در برخی موارد پاسخ یک سؤال در ذیل سؤال دیگری قرار گرفته و از آن بدتر، مطالبی در مصاحبه ذکر گردیده که بهیچ وجه در اظهارات او نبوده بلکه برخی از دوستان آن روزنامه، منویات ذهنی خود و آنچه که دوست داشتند از زبان او بشنوند را، در روزنامه به چاپ رسانده‌اند.

الویری همچنین در سایت رسمی خود و خطاب به مردم و ارباب جراید خاطرنشان می سازد “از آنجا که روزنامه جوان در ویژه نامه اخیر، بخش های زیادی از مصاحبه اینجانب را حذف، قسمت هائی را جابجا و مطالبی خلاف نظر من را در مصاحبه اضافه نموده، جهت رفع هر گونه شبهه، متن کامل این مصاحبه را که در تاریخ ١۶ خرداد در اختیار روزنامه جوان قرار گرفته را، در سایت رسمی خود منتشر می کنم .”

متن کامل این مصاحبه که در سایت مرتضی الویری مندرج شده، به شرح زیر می باشد:




آقای الویری! در سابقه مصاحبه های شما با رسانه های مختلف تنها رسانه هایی مشاهده می شود که بعد از انتخابات به دلایل مختلف از جمله اقدام علیه نظام و یا ارتباط با جریانات خارج ازکشور تعطیل و یا توقیف شده اند،آیا دلیل خاصی داشت که با این سایت ها مصاحبه انجام می دادید؟


من هیچ فیلتری برای خودم قائل نبودم ،وبا هرسایت وروزنامه ای که درخواست گفتگوداشت،مصاحبه انجام می دادم . البته رسانه هائی که امانتداری نمی کردند و مصاحبه را مثله می کردند از نظر من در لیست سیاه قرار می گرفتند و دیگر با آنان مصاحبه نمی کردم . گفتکو با یک سایت یا روزنامه به معنی پذیرش مواضع آن سایت یا روزنامه نیست. یادم نمی رود که شهید مطهری در زمان شاه با مجله “زن روز ” آن موقع مصاحبه کرده بود . بسیاری از متدینین بر او خرده گرفتند که چرا با یک مجله مبتذل مصاحبه کرده ای. استدلال شهید مطهری این بود که هدف رساندن پیام به مخاطب است.

من با همه سایت ها اعم از اصولگرا واصلاح طلب که خواستار مصاحبه شدند گفتگو ومصاحبه کرده ام و مقالاتی در سایت شخصی خود منتشر کردم که رسانه ها از آن گرفته و منتشر کرده اند . حالا اگر این مقالات را رسانه های اصلاح طلب درج کرده اند،اما اصولگرایان نه به من مربوط نیست .بروید از خودشان بپرسید .




* آماری که من از تعداد مصاحبه های شما تهیه کردم ،از ابتدای سال ۸۸ تنها با یک روزنامه آن اعتماد ملی و در سایت ها هم گفت وگوهای مکرر با جمهوریت وکلمه ،قلم و..داشتید که بیشتر این سایت ها به دلایل مختلف توقیف ویا وابسته با بیگانه شناخته شده اند؟


انگار بحث جدی ما از همین ابتدای مصاحبه آغازشده است .همانطورکه اشاره کردم ،من هیچ محدودیتی برای خودم قائل نیستم و اعتقاد دارم که اطلاعاتی که دارم باید دراختیارمردم قراردهم . اگر سایت یا روزنامه ای تخلف کرد باید خودش پاسخگو باشد اما دلیل نمیشود که تا زمانی که رسانه ای دایر است به دلیل اینکه ممکن است روزی بسته شود من با آن گفتگو نکنم.




*بسیاری از این سایت ها به دلیل ارتباط با بیگانه توقیف و یا فیلتر شدند ،یعنی اهداف یک رسانه برای شما اهمیتی نداشت؟


یکی ازاختلافات من با دوستان شما همین است که من با اینگونه فیلترکردن هامخالف هستم و معتقدم به مصلحت نظام جمهوری اسلامی نیست که سایت های اطلاع رسانی فیلترشود.من با تعطیل شدن روزنامه اعتمادملی هم مخالف بودم و در این زمینه هم مصاحبه ای انجام دادم.

من با توقیف وتعطیل شدن روزنامه و سایت های مختلف به شکل گسترده مخالف هستم و متهم کردن این سایت ها به ارتباط با جریان خارج ازکشورراهم قبول ندارم و این روش که مخالف را به جریان خارج از کشور نسبت دهیم ،قبول ندارم واینگونه رفتارها را به صلاح کشورنمی دانم.




* اما طبق اعلام وزارت اطلاعات از چند ماه قبل ازانتخابات ۸۸ بیش از ۶۰ موسسه و سایت غیر مجاز که دنبال براندازی نظام بودند،چطور شما این موضوع را نادیده گرفتید و با توقیف سایت های وابسته و برانداز نظام مخالف هستید؟


اطلاعاتی که من داشتم خلاف این موضوع را نشان می داد وباورمن اینگونه بود که این سایت ها در جهت نظام اما با یک نگرش و رویکرد دیگری فعالیت می کنند. باید بپذیریم همان طور که اثر انگشت دو نفر عین هم نیست فکر و اندیشه دو نفر نیز نمی تواند عین هم باشد . ما باید این تنوع سلیقه ها را به رسمیت بشناسیم و به آن احترام بگذاریم. درست نیست هر کس که مثل ما فکر نکرد را عامل و وابسته به بیگانه بنامیم.




* آقای الویری این روزها از شما به عنوان یکی از طراحان جریان فتنه نام برده می شود،این موضوع تاچه اندازه صحت دارد؟


برای من خیلی جالب است که همین روزنامه جوان مدتی پیش خبری را با این مضمون که ” الویری از طرف کروبی به دنبال سازماندهی جریان فتنه در کشوراست “، منتشرکرده بود.

برای من جای تعجب دارد که روزنامه جوان این مطلب را از چه منبعی به دست آورده است،چرا که این موضوع از اساس و بنیان اشتباه و باطل است .




*اما قبل از اینکه روزنامه جوان این مطلب موثق را منتشرکند ،سایت ها ورسانه های مختلفی در رابطه با این موضوع مطالبی را منتشر کرده بودند، فقط کافی است اسم شما رادراینترنت جستجو کنیم ،تعداد زیادی خبر ،گفت وگو و مقاله در رابطه با نقش شما در فتنه های بعد از انتخابات به دست می آید!؟


برای اینکه فضای مصاحبه تلطیف شود بگذارید در رابطه با “موثق ” بودن آنچه که روزنامه جوان منتشر کرد لطیفه ای را بگویم . میگویند یک بنده خدائی بطور ناگهانی به دوستش در خیابان برخورد کرد و به او گفت : اه حسن توئی ؟ من چندی پیش باخبر شدم که تو مردی . حسن گفت نه اینطور نیست من زنده هستم ، مگه نمی بینی. طرف گفت نه بابا ، تو مردی . چون اون منبع خبری که خبر مرگتو داد کاملا موثق بوده !!!

اما برگردیم به مطالب موثق شما یعنی نقش من در حوادث پس از انتخابات. من در جریان انتخابات فعال بودم، اما پس از انتخابات ، به غیراز راهپیمائی ۲۵ خرداد ، در هیچ تجمعی حضور نداشتم . تنها فعالیت تشکیلاتی من پس از انتخابات ، حضور در کمیته پیگیری آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات بود که توسط آقایان موسوی ، کروبی و خاتمی تشکیل شد و با دستگیری ما در ۱۷ شهریورفعالیت این کمیته متوقف شد . دادگاه عضویت ما در کمیته فوق را خلاف قانون ندانست و تبرئه شدیم اما بنده را به علت شرکت در راهپیمائی ۲۵ خرداد به یک سال حبس تعلیقی محکوم کرد . حالا شما که مدعی شده اید که من جزء جریان فتنه و یا طراحان فتنه بوده ام باید مصداق فتنه را نشان بدهید.

من در اینجا صریحا می گویم هیچ یک از کسانی را که در چارچوب قانون خواستار مطالبات قانونی خود و دیگران هستند فتنه گر نمی دانم .،به خصوص افرادی را که عشق و اعتقادشان به اسلام و ایران را در روزهای سخت نشان داده اند .




*مقام رهبری بارها در سخنانشان بعد از انتخابات نسبت به جریان فتنه و هوشیاری آحاد جامعه هشدار داده اند،فکر نمی کنید این نظرشما در رابطه با عدم قبول جریان فتنه با صحبت های رهبری در تناقض است ؟


البته من به شخصه به این موضوع معتقد هستم که در جریان انتخابات و حوادث تلخ بعد از آن جریاناتی که سمت و سوی آنها به ضد انقلاب برمی گردد سعی داشتند ازوضعیت به وجود آمده سوءاستفاده کنند. به عبارت دیگرجریانات برانداز که سالهاست دنبال اهداف خود هستند ،ازیک فضای آشوب زده بهره برداری های خاص خودشان را می کنند ، و این فضای آشوب زده و ملتهب پس ا زانتخابات سال گذشته به نوعی فراهم شد.

این نکته را هم بگویم که چنانچه به افرادی که سابقه درخشانی در نظام و انقلاب داشته اند،تهمت فتنه گروارد کنیم ، استوانه های تنومندی را که درشرایط دشوار ، جامعه سخت به آن ها نیازمند است فرو خواهد ریخت . حساب جریان فتنه باحساب معترضین به انتخابات جداست.




*شما به چه علتی دستگیر شدید؟


زمانی که درتحقیقات کمیته پیگیری آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات ،تعداد کشته شدگان به عدد۷۲ رسید وبه محض اینکه آقای بهشتی سخنگوی کمیته این آماررااعلام کرد ،بلافاصله هم دفتر کمیته پیگیری پلمب شد و تمام مدارک ووسایل ضبط و من و آقای بهشتی و آقای دکتر امینی (استاد حقوق دانشگاه شیراز) دستگیرشدیم.




* به نظر میرسد در قضیه تعداد کشته شدگان سهوا و یا شاید هم عمدا آماری اعلام شد که نظام بالطبع آن تحت فشار قرار بگیرد . البته ما به نیت خیر شما در مورد حضور دراین کمیته شک نداریم ولی عددی که اعلام شد مقداری مشکوک بود با این اوصاف آماری که از طرف کمیته در رابطه با تعداد کشته شدگان اعلام شد تا چه میزان مستند و با توجه به واقعیت ها بود؟


آقای بهشتی بر مبنای اطلاعاتی که در دفتر و توسط کارکنان دفتر کمیته به دست آمده بود، این آمار را اعلام کرده بود و من هم تصورمی کنم که این آمار بدون هیچ قصد وغرضی اعلام شده است و تمام این موارد هم در دادگاه مطرح شد و همه ما در دادگاه در زمینه فعالیت های کمیته اعم از جمع آوری پول جهت کمک به خانواده های آسیب دیده و یا انتشار آمار جان باختگان و غیره تبرئه شدیم.




*اما شما با وثیقه آزاد شدید؟


بله من به قید وثیقه آزاد شدم ولی این به معنی ثبوت مجرمیت نبود زیرا دادگاه من در آن زمان تشکیل نشده بود .سه اتهام از سوی دادستانی به من وارد شده بود ،یکی فعلیت درکمیته پیگیری آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات. دیگری دررابطه با مصاحبه هایی که انجام داده بودم وسوم شرکت در راهپیمائی ۲۵ خرداد. در رابطه با مصاحبه ها و حضور درکمیته پیگیری من دردادگاه تبرئه شدم ،اما دادگاه دلایل من را برای شرکت در راهپیمایی نپذیرفت ومن به یکسال حبس تعلیقی محکوم شدم.




*در مجلس هم کمیته ای برای پیگیری همین موضوع کشته شدگان تشکیل شد،اما در نهایت آمارارائه شده توسط مجلس با آمارمد نظر شما بسیار متفاوت و پایین تر است، چطور شما به آمار ۷۲ کشته دست پیدا کردید؟


ما اطلاعات و اسامی۶۹نفر جان‌باخته را به مجلس ارائه کردیم ،اما چند روزبعد مجلس اعلام کرد که هیچ اطلاعاتی ازطرف کمیته پیگیری دریافت نشده است ، مجدداً نسخه دیگری را برای کمیسیون امنیت ملی مجلس فرستادیم. تا آن زمان کمیته ما به عدد ۶۹ رسیده بود و بعد به ۷۲ رسید و با دستگیری ما کار متوقف شد.




*شما این آمار کشته شدگان را براساس چه مدارک وتحقیقاتی به دست آوردید؟


کمیته پیگیری آسیب دیدگان شماره تلفن، نشانی دفتر و نشانی الکترونیکی خود را در رسانه‌ها منتشر کرد و از مردم خواست اطلاعات خود را در اختیار کمیته بگذارند.




*یعنی تنها مبنای شما دررابطه با تعداد کشته شدگان تماس تلفنی و نظرات سایت بود؟


بعد ازهر تماس کمیته پیگیری با درج مشخصات تماس گیرندگان ،اقدام به تحقیق وانجام مصاحبه با خانواده کشته شدگان داشت ، که درنهایت این آمار به دست آمد.




*کمیته پیگری که در آن زمان با ارگان و یا دستگاهی ارتباط نداشت،چگونه از صحت اطلاعات و مشخصات افراد مطلع می شدید ؟


ما شخصی را به سازمان بهشت زهرا معرفی کردیم تا اطلاعات بگیرد. جلسه‌ای نیز با کمیته منتخب شورای شهر داشتیم. کمیسیون امنیت ملی مجلس هم از ما دعوت کرد تا برای تبادل اطلاعات هماهنگی کنیم.


*آقای الویری! طبق اسناد به دست آمده پرو‍ژه کشته سازی از ماه ها قبل ازانتخابات کلید خورده بود آنجا که بحث ترور یکی ا زکاندیداها و یا همسرش در آستانه انتخابات مطرح شد و یا موضوع ترور آقای خاتمی د رپرواز اهواز تهران و ….به نظر میرسد این موضوعی نیست که یک شبه یا دو شبه اتفاق افتاده باشد. به نظر میرسد دست جریانات خارجی و ضد انقلاب دراین جریان پیداست . البته این به آن معنا نیست که شما با اطلاع از این نیت ضدانقلاب دنبال اهداف آنها بوده اید .ولیکن این موضوع که جریان خارج نشین با هدف تهییج مردم در داخل دنبال کشته سازی بود غیر قابل کتمان است. از سوی دیگر بخش زیادی از آمارهای موجود غیر واقعی و سا ختگی است حداقل موضوع این است که خود ما در روزنامه جوان با چند تن ا ز افرادی که د راین لیست بعنوان کشته مطرح شده بودند مصاحبه کردیم و زنده بودنشان را بررسی کردیم ! ،چطور است که شما این موضوع را نادیده گرفته اید و بازهم به آما ر۷۲ کشته تا کید دارید؟


ذکراین عدد برمبنای یافته ها واطلاعات جمع آوری شده سطح شهراست و افرادی هم که در کمیته فعایت داشتند ،افرادی شناخته شده و مورد اطمینان بودند. البته احتمال اشتباه در این موضوع را نفی نمی کنم ولیکن به طور قاطع و صریح اعلام می کنم که ما هیچ قصد و هدف سویی در اعلام آمار نداشتیم و حتی به اصل امانت داری و رازداری اسناد و مدارکی که به کمیته تحویل داده می شد ،پایبند بودیم.بازهم تاکید می کنم من احتمال اشتباه را در یک چنین موضوع حساسی نفی نمی کنم ،احتمال این موضوع است که در این لیست اشتباهاتی هم وجود داشته است.




*اما دررابطه با این موضوع و آمارهای نادرست به نظام ضربات جبران ناپذیری وارد شد!


این موضوع به قضیه هلوکاست و ادعاهای مختلف برای کشته شدکان شباهت دارد . در حالی که مسئله اصلی تعداد کشته شذگان نیست. نگاه اصلی باید به گونه ای باشد که حتی اگر یک نفر بیگناه هم کشته شده باشد ،دغدغه رسیدگی به پرونده این یک نفر هم در کشور وجود داشته باشد.


*یکی ا زکسانی که نامش در این لیست وجود داشت فردی به نام سعیده پور آقایی است که بعدها مشخص شد وی ا زخانه فرار کرده و لیکن اسمش د رلیست مذکور وجود داشت. که البته آقای موسوی هم درمراسم ختم ساختگی این فرد شرکت کرد! شما احتمالا بهتر ا ز من میدانید خواهر این فرد سپیده پور آقایی از فعالان کمیته گزارشگران حقوق بشر و از نزدیکان کیوان رفیعی عامل کد دار گروهک مجاهدین خلق بوده است . اینکه نام این فرد در لیست کشته شدگان منتشر می شود از آن دست شواهدی است که بر جعلی و مشکوک بودن این لیست صحه می گذارد؟


بله- این از همان مواردی است که گفتم اشتباه بوده است و البته کمیته این موضوع را فورا اعلام کرد . یادم هست آقای مقیسه که دفتر کمیته را اداره می کرد در اولین جلسه نام دو نفر را که به اشتباه جزء جان باختگان ذکر شده بود اعلان کرد که یکی از آنها سعیده پورآقائی بود . در مورد خواهر این فرد و یا کیوان رفیعی اطلاعات من صفر است . یکروز به اشتباه نام سعیده پور آقائی درلیست جان باختگان آمد و پس از سه چهار روز گفتند اشتباه شده و از لیست خارج شد . هیچ غرض و مرضی هم حد اقل از ناحیه دوستان ما در کار نبوده .



* نکته دیگر اینکه این لیست اسامی که کمیته منتشر کرد کاملا منطبق با لیستی است که از طریق کیوان رفیعی عامل کد دار منافقین دراختیار محسن مخملباف که سخنگوی خارج ازکشور مهندس موسوی بود قرار گرفت و همین ایمیل برای آقای بهشتی ارسال شد و لیست مذکور که شامل ۷۲ نفر بود بعنوان کشته شدگان حوادث پس ازانتخابات منتشر شد. سند مربوط به این ایمیل موجود است . البته این به آن معنا نیست که همه اعضای کمیته مذکور از این ایمیل با خبر بوده اند. خود شما از این ایمیل و لیستی که آمده بود خبر دارید؟


نه من ا زموضوعی که شما می گویید بی خبرم . ولیکن به صراحت اعلام می کنم که اگر برای افراد کمیته پیگیری صحت و یا غیر واقعی بودن مطلب واسمی مشخص می شد هیچ انگیزه ای برای عدد سازی دروغی وجود نداشته است . ما هدفمان پیگیری موضوع و سر و سامان دادن به ماجرا بود وبا نیت خیر وارد این کار شدیم .ضمنا به طور قطع می گویم هرگز لیست ۶۹ یا ۷۲ نفره که ما منتشر کردیم بر گرفته ازکانال خارجی که شما گفتید نبود ، زیرا لیست ما ، در تماس با خانواده های جان باختگان به تدریج جمع آوری شد .علت تشابه لیست می تواند این باشد که آن ها از لیست ما گرفته باشند نه ما از آن ها.




*جناب آقای الویری ! ما شما را فردی انقلابی با پیشینه سوابق مبارزاتی قبل ازانقلاب و خدمت به نظام امام و انقلاب دربعد از انقلاب می دانیم. شما در جریان حوادث و اتفاقات یکسال گذشته به نوعی سکوت کردید و در راستای محکوم کردن حوادث اقدامی انجام نداده اید،در صورتی که از شما به عنوان یک شخص انقلابی و دارای سابقه مدیریتی در سال های گذشته انتظار می رفت که در برابر این اتفاقات که کلیت نظام را نشانه رفته بود واکنشی داشته باشید،آیا این سکوت به علت معذورات حزبی و جناحی بوده است ؟


خیر – من اصلا عضو حزبی نیستم تا معذوریت حزبی داشته باشم . من بر مبنای باورها و اعتقاداتم حرف می زنم . این باور و اعتقاد هم همان عشق به اسلام و ایران است که به خاطر آن پنج بار قبل از انقلاب به زندان رفتم و شکنجه شدم . امیدوارم باقیمانده عمر هم آتش این عشق در دلم روشن و فروزان بماند.

موضع گیری های من بعد از انتخابات هم یک رویکرد انتقادی نسبت به دولتمردان بود و معتقد بودم که اعتراض افراد معترض را نباید با زور پاسخ داد،بلکه روش های منطقی وقانونی برای این موضوع وجود دارد.

من قبول دارم که از هر حادثه ای ولو کوچک در کشور، جریانات بیگانه و ضد انقلاب سوء استفاده می کنند و در این مورد هیچ شک و تردیدی وجود ندارد . اما ما نباید با کار های نسنجیده بهانه به دست آنان بدهیم. متاسفانه اتفاقات یکسال گذشته هم فارغ از این موضوع نبود.

بدون تردید جریان ضد انقلاب درماجرای بعد ازانتخابات به دنبال بهره برداری و سوء استفاده از شرایط موجود بود و هست.من معتقدم که در شرایط کنونی هم می توان با استفاده از راهکار های منطقی بین دلسوزان نظام و دوستداران آن آشتی به وجود آوریم و از این طریق از سوءاستفاده جریانات مخالف نظام و ضد انقلاب که مترصد ضربه زدن به ایران است جلوگیری کنیم.


*چرا همین دلسوزان انقلابی که مورد نظر شما هستند و از آنها انتظارزیادی در کشور است ،توهین به امام و رهبری ونظام وبه تاراج رفتن میراث معنوی امام (ره) واکنش نشان ندادند؟


بر عکس ، جریان منتقد که در میان آنان بسیاری از مبارزین وانقلابیون قبل از انقلاب ، مراجع ، روحانیون انقلابی ، جبهه رفته ها و وفاداران به نظام جمهوری اسلامی و نزدیکان امام خمینی به چشم می خورند رفتارهای دولتمردان نظیر دستگیری ها ، اعتراف گیری ها ، بستن مطبوعات و سایت ها ونظیر این ها را به تاراج رفتن میراث امام وتضعیف نظام و رهبری می دانند.

البته هرگونه اعتراض و یا شکایت از موضوعی باید در چارچوب قانون باشد و هرگونه هنجار شکنی و میدان دادان به جریانات مخالف نظام را به ضرر منافع ملی می دانم .




*بحث تقلب در انتخابات از جمله مباحثی بود که بعد از انتخابات به کرات از طرف آقایان موسوی و کروبی و برخی هوادارانشان مطرح شد. بنابر شواهد موجود این بحث از ماه ها قبل از انتخابات مطرح شده است . برای اولین بار در پاییز ۸۷ آقای بهزاد نبوی بحث تقلب را مطرح کرد ، از سوی دیگر آقای کروبی هم در سخنانی پیش ا زانتخابات با توصیه به دوستانش به صراحت اعلام می کند که به هیچ وجه در انتخابات تقلب نمی شود ونباید اعتماد عمومی مردم را سلب کرد،اما بعد از انتخابات بحث تقلب به صورت گسترده مطرح می شود. آقای محتشمی پور د رجلسه روز شنبه ۲۳ خرداد د رمجمع روحانیون به آقای موسوی م یگوید ما آنقدر سند و مدرک ا زتقلب داریم که اگر مقاومت کنی رییس جمهورت می کنیم! حتی برخی معتقدند دلیل ایجاد توهم برای آقای موسوی همین سخنان محتشمی پور بعنوان رییس کمیته صیانت ا زآرا آقای موسوی بوده است. ازآن طرف مقام معظم رهبری هم زیر سوال بردن سلامت انتخابات را جرم بزرگ و به ضرر کشور دانسته اند، پافشاری دوستان شما برموضوع تقلب و عدم توجه به سخنان رهبری به چه علتی بوده است؟


در مورد مواضع میرحسین موسوی و نزدیکانشان و کروبی خودشان باید پاسخگو باشند ،اما من به عنوان مسئول کمیته صیانت از آرای آقای کروبی ماحصل برداشت هایی که در رابطه با انتخابات داشتم را در جلسه چهارشنبه ۲۶خرداد در حضورمقام معظم رهبری ارائه کردم.

نگرانی از سلامت یک انتخابات می تواند به طور طبیعی وجود داشته باشد و به نظر من نفس نگرانی طبیعی و در همه انتخابات های گذشته هم وجود داشته است . این دغدغه اتفاقا بد هم نیست زیرا باعث دقت بیشتر برگزارکنندگان انتخابات می شود.

اما اینکه پروژه ای به نام تقلب در انتخابات توسط افراد مخالف نظام پایه ریزی شده باشد ،حداقل درستاد آقای کروبی را نفی می کنم .

متاسفانه ما فکر می کنیم که اگر انتقادی از یک فرد یا یک ارگان نظام می شود ،تمام نظام زیر سوال رفته است ،در صورتی که نظام جمهوری اسلامی بسیار بالاتر از اینگونه صحبت ها است.

نظامی داریم که ۹۸ درصد به آن رای مثبت دادند و بیش صدها هزار نفر در عرصه های مختلف دفاع و جنگ در راه حفظ این نظام به شهادت رسیدند.نظام جمهوری اسلامی مجموعه ای از رهبری و قوه قضائیه و مجریه و دستگاه های مختلف است. نباید هر نقدی را تضعیف نظام تلقی کنیم .




*اما دوستان شما که بارها به موضوع تقلب اصرارداشتند،نه تنها در فرصت قانونی هیچ سندی ارائه نکردند،بلکه در یکسال گذشته هم سندی ارائه نکردند و پیوسته نظام را به اعمال تقلب در انتخابات محکوم کرده اند!


ما در کمیته صیانت از آرای آقای کروبی در مراحل مختلف چه قبل و چه بعد از انتخابات نامه های مختلفی را به مراجع مختلف،شورای نگهبان و حتی رهبری نظام ارسال کردیم. شکایت جامع ما هم در۲۴ خرداد تقدیم شورای نگهبان شد .تا جائی که من خبر دارم آقای محتشمی نیز در ستاد آقای موسوی همین کار را انجام دادند .اما من در مورد سایر دوستان پاسخگو نیستم. من پس از تایید صحت انتخابات توسط شورای نگهبان از بیان هر گونه بحثی در رسانه ها در این باره خود داری کردم. این نکته را هم اضافه کنم که شما ممکن است با یک قانون که تمام مراحل آن اعم از تصویب مجلس و تایید شورای نگهبان راگذرانده مخالف باشی و حتی در این مورد حرف بزنی واین کار شما خلاف نیست . مهم اینست که اگرامری کلیه مراحل قانونی را طی کرد باید به آن تمکین کنیم ولو اینکه از نظر کارشناسی نظر دیگری داشته باشیم . و بدون محدودیت زمانی براساس اسناد و شواهد موجود و مبنای قانون روند کلی انتخابات را بررسی کند.




*آقای الویری! در این شرایط که بیشتر افراد و مسئولان برای حرکت کشور به سمت آرامش و همت و کار مضاعف برای جبران عقب ماندگی ها سکوت کرده اند، فکر نمی کنید که این نوع موضع گیری ها به نوعی موجب التهاب در جامعه و تشویق بیگانگان شود؟


این موضوعی که شما اشاره می کنید ،یعنی اینکه صدای مخالف را ساکت کنیم،روزنامه و سایت ها را ببنیدم و اجازه بدهیم که دولت هرکاری که دلش می خواهد انجام دهد.نتیجه این خواهد شد که جامعه به سمت اشتباهات بزرگ و سنگینی خواهد رفت . در اصل نهم قانون اساسی آمده است که هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادی های مشروع را، هرچند با وضع قوانین و مقررات سلب کند.

مثلی است معروف که می گوید ” دست شکسته کار می کند اما دل شکسته کار نمی کند “. تجربه تلخ کشورهای کمونیستی و شوروی سابق را بیاد داشته باشیم که چگونه به دلیل ناذیده گرفتن آزادی ها و سلایق فردی ، علیرغم شعارهای آرمانی و بلند پروازانه پس از ۸۰ سال فرو پاشید . شما اگر به سلایق و عقاید افراد اجازه بروز و ظهور ندادید دل او را شکسته اید و دیگر دستش به کار نمی رود . بنابراین ایجاد فضای باز برای انتقاد و ابراز دیدکاهها نه تنها خلاف همت و کار مضاعف نیست ،بلکه مقوم و لازمه آن است . شما ببینید بهروری نیروی انسانی (که شاخصی برای شعار همت و کار مضاعف میتواند باشد) در کشورهای آزاد بیشتر بوده است یا در کشورهای غیر آزاد .

باید بپذیریم که ایران باید بوسیله همه ایرانیان که حاضر به فعالیت در چارچوب هنجارهای قانونی موجود هستند ساخته شود ودیدگاههای آنها را باید محترم بشماریم . جامعه یک صدائی راه به جائی نخواهد برد.




*”ویرانگری و تخریب به سود هیچکس نیست و نباید برای احقاق حقوق به روش های غیر اخلاقی متوسل شد” این جمله بخشی از یکی از مقالاتی است که شما چندی پیش منتشر کردید ،با توجه به این دیدگاه چرا و به چه علت زمانی که کروبی با اقدامات خود به دنبال تحریک افکار عمومی بود شما در سمت مشاورش این جملات و دیدگاه ها رابه آقای کروبی انتقال نمی دادید؟


تنها فراخوانی که اعلام شد مربوط به روز ۲۵ خرداد بود که به صورت مشترک توسط موسوی و کروبی اعلام شد و این فراخوان هم به نظر من هیچ کارغیرقانونی نبود، چرا که به وزارت کشور تقاضای راهپیمایی خود را اعلام کردند.




*البته وزارت کشور مجوز نداد؟


بسیاری از افراد و خود من هم معتقد هستند که طبق اصل ۲۷قانون اساسی راهپیمایی و تجمع نیازی به اخذ مجوزندارد. اصل ۲۷ بطور صریح می‌گوید : تشکیل اجتماعات و راهپیمایی ‌ها، بدون حمل و سلاح، به شرط آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است. این نکته را هم اضافه کنم که بنده سمت مشاورت آقای کروبی را نداشتم. تنها مسئولیت من پس از انتخابات عضویت در کمیته پیگیری آسیب دیدگان بود.




*اما بسیاری از این راهپیمایی ها در آخر به درگیری و اغتشاش کشیده شد ،چطور شما این موضوع را نادیده می گیرید؟


بعد از ۲۵خرداد هیچ کدام از راهپیمایی ها بنابردرخواست آقای کروبی نبود،به غیر از روز قدس و ۲۲ بهمن که در روز قدس هم من در زندان بودم.




*اگرآقای کروبی تنها یک بار اعلام فراخوان راهپیمایی داشت، اما در حوادث بعد از انتخابات با نطق ها و پیام های خود به ویژه با تهمت به نظام به نوعی جامعه را به سمت التهاب و نگرانی می کشاند،شما که مخالف ویرانگری و تخریب هستید ،بازهم این موضوع را قانونی می دانید؟


این مواردرا باید از خود آقای کروبی سوال کنید ،چرا که من مسئولیتی که در قبال آقای کروبی داشتم ،پیگری امور آسیب دیدگان بود که این کمیته پیگیری هم بعد ازدستگیری من در تاریخ ۱۷ شهریوربه نوعی تمام شد.

کروبی با استدلال هایی که داشت ، موضوع تجاوز در زندان‌ها را اعلام کرد و به علت اینکه اطلاعی در این زمینه ندارم مطالب آقای کروبی را نه تایید می‌کنم و نه تکذیب.




* به چه علت شما در انتخابات به سمت آقای کروبی رفتید؟


من آقای کروبی را به جهت سوابق انقلابی و حضوردر مدیریت ها کلان یک فرد راسخ و پابرجا در نظام اسلامی می دانستم و احساس می کردم که در زمینه برنامه های اقتصادی و سیاسی به نظرات من نزدیکتر است.

به عبارت دیگر آقای کروبی به نظر متخصصین اقتدا می کند و آمادگی پذیرش نظرات کارشناسان را دارد.

اما از نظر اقتصادی با سلایق و برنامه های آقای موسوی موافق نبودم. در رابطه با آقای احمدی نژاد هم به هیچ وجه و از هیچ نظر با سلایق و افکارش موافق نبودم. آقای محسن رضایی هم هنوز نامزد نشده بود. بنابراین من و چند نفر از دوستان تصمیم گرفتیم با تدوین برنامه‌ای در زمینه‌ای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی با آقای کروبی همکاری کنیم.




*این مواردی که اشاره کردید،مربوط به زمان پیش از انتخابات بود در حال حاضرهم با توجه به اقدامات آقای کروبی هنوز هم همین نظر رادارید؟


شاید با برخی از رفتارها مشکل داشته باشم اما اینکه افرادی به صورت دائم علیه آقای کروبی تبلیغ کنند وعنوان یکی از سران فتنه را به وی اختصاص دهند ،راه درست و اصولی نیست. من افرادی نظیر کروبی را جزء خدمت گذران وسرمایه های نظام می دانم. ما مجاز نیستیم سرمایه های نظام را به دلیل اختلافات سیاسی به تاراج دهیم .




* همین آقای کروبی ،به نظام جمهوری اسلامی تهمت تجاوز در زندان ها را وارد کرده است،باز هم شما معتقدید که این فرد در بین مردم محبوبیت دارد؟


این چه حرفی است که به محض اینکه شخصی یک مآمور زندان و یا یک کارمند را متهم به تخلفی می‌کند تهمت به نظام تلقی می‌شود. اما از سوی دیگر وقتی در کهریزک چند نفر در زندان کشته می‌شوند و یا به کوی دانشگاه نیمه شب حمله می شود این حساسیت وجود ندارد.

آقای کروبی بر مبنای یکسری استدلالها این موضوع را اعلام کرده است ،من در حال حاضر در مقام دفاع از آقای کروبی نیستم . این اختلاف نظر را هم با ایشان دارم که منطقی بود قبل از منتشر کردن نامه ،بررسی ها را کامل و در مرحله بعد و در صورت احراز ، موضوع اعلام می کرد.




* بنابر اسناد به دست آمده توسط وزارت اطلاعات برخی از آقازاده ها و سران فتنه با ارتباط با جریانات خارجی به دنبال براندازی نظام بودند،شما این موضوع را هم نفی می کنید؟


خود این موضوع باید ثابت شود و تنها یک ادعا مسئله را حل نمی کند،اگر فردی به دولت انتفاد داشته باشد، این شخص ضد نظام نیست و نمی توان عنوان ارتباط با بیگانه به او وارد کرد.

برای من قابل قبول نیست که چهره هایی همچون آقایان موسوی ،کروبی و خاتمی وابستگی به جریانات خارج از کشور داشته باشند. اگر با این روش ها چهره های انقلاب را ملکوک کنیم ‌چی باقی می ماند .




*آقای الویری !شما درتمامی پاسخ هایتان به نوعی موضوع را به دولت نسبت می دهید،بحث ما دررابطه با دولت نیست ،موضوع براندازی نظام است که فکر می کنم بسیار بالاتر از تخریب دولت باشد!


من این موضوعات را اتهامات بی اساس می دانم و به واقع به صادق و سالم بودن افرادی همچون مصطفی تاجزاده، بهزادنبوی ، میردامادی ، باقی و… اعتقاد دارم و با اطمینان خاطر بر این باور هستم که این افراد مدافع نظام هستند،اما متاسفانه همواره این روش ها وجود داشته است که برای اینکه رقیب را از صحنه خارج کنند،اتهاماتی نظیر جاسوسی و وابسته بیگانه بودن وارد می کردند.




* بسیاری از این افراد انقلابی که مد نظر شما هستند،در دادگاه های بعد از حوادث اعترافاتی را در زمینه همکاری با بیگانه و جریانات خارج از کشور داشتند،چطور شما این موضوع را نادیده گرفته اید؟


نگهداری در زندان انفرادی برای فردی که به طور دائم صدها صفحه در روز مطالعه انجام می دهد و با دهها نفر در تماس است و قرارگرفتن در یک سلول انفرادی و ایزوله شدن از کلیه اخبار خودش یک شکنجه است.

بنابراین من به هیچ وجه افرادی را که در این شرایط مجبور به بیان سخنانی شده اند را نکوهش نمی کنم.




*اما آقای عطریانفر مدت ها بعد از آزادی در گفت وگوبا رسانه های مختلف صحبت هایی برخلاف نظرات شما داشته اند ،اما شما به مواردی چون شکنجه و زندان انفرادی اشاره می کنید؟


من به نظرات آقای عطریان‌فر احترام می‌گذارم. شاید هم نظرات سابقش تغییر کرده باشد که باز هم برای من قابل احترام است.




*یکی از انتقاداتی که همواره به شما وارد شده ،مربوط به پیش بینی های غلط و اشتباه در زمان مختلف است ،به طور مثال شما در تاریخ ۲۷ /۱۲/۸۷ در گفت وگو باایسکانیوز اعلام کردید که انتخابات به درو دوم نمی رود،در حالی که در تاریخ ۱۸/۳/۱۳۸۸ در مصاحبه ای با روز آنلاین دور دوم انتخابات را پیش بینی کردیدو در مواردی هم به عمیق تر شدن وقایع بعد از انتخابات اشاره داشته اید ،آیا این انتقادات را قبول دارید؟


مطلبی که در رابطه با یک مرحله بودن انتخابات گفتم مربوط به زمان کاندیدایی آقای خاتمی بود و من هم بر این باور بودم که انتخابات با حضور خاتمی یک مرحله ای تمام خواهد شد. من با انصراف آقای خاتمی مخالف بودم .در حال حاضر هم همین برداشت را دارم که چنانچه خاتمی انصراف نداده بود، با استقبال عظیمی که در سفر به سه استان از او مشاهده کردیم بازبا رای بالاو قاطع در مرحله اول به پیروزی می رسید.

اما در رابطه با مصاحبه ۱۸ /۳/۸۸ با روز آنلاین در رابطه با پیش بینی دو مرحله ای شدن انتخابات . بله پیش بینی من این بود که انتخابات بین موسوی و یک نفر دیگربا تقدم آقای موسوی به مرحله دوم کشیده می شد.




*شما با چه معیاری این مطالب را عنوان می کنید؟


برداشت من بر مبنای نظر سنجی ها و اطلاعاتی است که دریافت کردم ودر آن زمان معتقد بودم که میرحسین موسوی با رای بالا انتخاب خواهد شد.

در رابطه با انتقاد سوم یعنی عمیق تر شدن وقایع بعد از انتخابات ، معتقدم که در حال حاضر جامعه با سه مشکل ویا بحران موجه است ونباید به این آرامش ظاهری بسنده کنیم.

یکی مشکل پرونده هسته ای و تهدیدات خارجی است که باید با درایت خاصی برطرف شود و الا کشور در معرض خطرات جدی قرارمی گیرد. البته ابتکار جدید دولت د رمورد تبادل سوخت د رترکیه را اقدام بسیار درست و منطقی و به نفع منافع ملی می دانم. موضوع دوم وضعیت اقتصادی کشور است، بسیاری از شاخص های اقتصادی وضعیت مطلوبی ندارد. وابستگی شدید بودجه به دلارهای نفتی ، رکود توام با تورم ، نرخ بالای بیکاری و کاهش نرخ سرمایه گذاری و….نمونه ای از این شاخص هاست .

از نظرسیاسی و اجتماعی هم وجدان منتقدین ، که از نظر کیفی و کمی بخش مهمی از جامعه را تشکیل می دهند ، نسبت به آنچه که بعد از انتخابات صورت گرفته راضی نیست و تا زمانی که این آرامش به وجدان جامعه برنگردد نمی توان به سکوت ظاهری مردم دل خوش کرد.




*اما شما چگونه خود را جای وجدان جامعه قرار می دهید ،یعنی شما و دوستانتان که به صورت مرتب از فضای بحرانی جامعه صحبت می کنید ،از وجدان بیش از ۷۰ میلیون آدم سالم و بالغ خبر دارید؟


این برداشت من است. شما می‌‌توانید یک برداشت دیگری داشته باشید. متأسفانه در کشور یک سیستم نظرسنجی کامل نداریم تا بتوان روی آن حساب کرد و هر جناحی گمانه زنی خاصی برای خود دارد. مجوز راهپیمائی هم که به جریان منتقد نمی دهند تا معلوم شود منتقدین چه میزان هستند. لذا نه شما می‌توانید نظر من را نفی کنید و نه من نظر شما را.




*اما شما تنها می توانید یک دایره محدودی را در اطراف خود از نزدیکان و آشنایان مشاهده کنید ،در صورتی نسبت دادن این موضوع به کل کشور کمی غیر واقع به نظر می رسد!


اگر شما معتقد هستید که یک جریاناتی وجود دارد که می تواند کل کشوررا رصد کند،چرا به جریان مخالف اجازه نمی دهند که حتی یک تریبون داشته باشد و چرا به محض اینکه آقای اطاعت در صدا و سیما دریک برنامه مناظره انتقاداتی را مطرح می کند ،این برنامه ها به طور کلی متوقف می شود.

باید سوال کرد که چرا با وجود اینکه طبق نظر مقامات رسمی جریان منتقد یک سوم آراء انتخابات را داشتند، چرا به اندازه این یک سوم ،رسانه های ملی را در اختیار شان قرار نمی دهند؟

چرا کلیه شبکه های صدا و سیما در اختیار یک جریان خاص قرارگرفته و اجازه میزگرد نمی دهند. چرا مجوز راهپیمایی صادرنمی شود. همه اینها نشانه این است که یک جریانی که حاکمیت کشور را در دست گرفته ،اجازه بروز و نمایش جریان منتقد را نمی دهد وازتریبون هایی هم که در دست دارد به طوردائم تبلیغ می کنند که شهر در امن و امان است و هیچ بحرانی راهم در کشوروجود ندارد.

من بر این باور هستم که ، یک سومی که طبق گزارش تایید شده انتخابات به میرحسین موسوی رای دادند ،اگر چه دربین آنها چند صد هزار نفری باشند که اصل نظام را هم قبول نداشته باشند (و من این موضوع را نفی نمی کنم ) اما بدون تردید اکثریت قاطع افرادی که به میرحسین رای داده اند،علاقه مند به نظام وکشورهستند و در همین چارچوب نظام هم می‌خواهند زندگی می کنند.

من همانطور که اشاره کردم ،به این انقلاب و نظام عشق می ورزم در عین حال احساس می کنم که راهی که تعدادی از مسئولان می روند راهی است که بسیاری از مردم و مسئولان را دلسرد ونا امید می کند.


* اما مدتی است که مناظره های مختلفی در دانشگاه ها و مراکز علمی برگزار می شود و در این برنامه ها افراد مختلف با نظرات و دیدگاه های متفاوت حضور پیدا می کنند؛چطور است که شما این نوع مناظره ها و نقش آنها را نادیده می گیرید؟


این مناظره‌ها تعدادشان بسیار محدود است ومخاطبین آن تنها تعداد محدودی دانشجو هستند و بصورت ناقص در برخی از مطبوعات که تیراژشان درحد شصت هفتاد هزارتاست منتشر می‌شود. در حالیکه ضریب نفوذ صدا و سیما در زمینه اطلاع‌رسانی به مردم بالای هفتاد درصد است اما متأسفانه جریان اصلاح طلب بکلی از این امکان ملی اطلاع‌رسانی محروم است.




*یکی دیگرازانتقاداتی که به شما وارد است،مربوط به پیش بینی شما درباره طرح هدفمند سازی یارانه ها در کشورمی شود،شما در یادداشتی این طرح را مغایر با اصل۵۵قانون اساسی اعلام کردید،در حالی که با تاکیدات مقام معظم رهبری و همکاری دولت و مجلس سرانجام این طرح به صورت قانون در آمد و آماده اجرا درکشور است،به واقع علت اینگونه پیش بینی های اشتباه در چه مواردی است؟


من به طور قطع اعلام می کنم که چنین نبوده است.




* “لایحه هدفمند کردن یارانه ها با اصل ۵۳ قانون اساسی و با چند قانون دیگر مغایرت داردو موجب آشفتگی مالی و توسعه رانت خواری درکشور می شود”این جمله بخشی از مطلبی است که در حال حاضر به نقل از شما در سایتتان هم قرارگرفته است،باز هم این موضوع را قبول ندارید؟


لایحه هدفمند کردن یارانه ها با قانون هدفمند کردن آن تفاوت می کند. انتقاد من در رابطه با لایحه ای بود که دولت به مجلس داد و در حال حاضرهم آن انتقادات را وارد می دانم. اما خوشبختانه مجلس اشکالات این لایحه را برطرف کرد و در نتیجه این قانون که مصوب مجلس است را قبول دارم ،اما لایحه ای را که از طرف دولت به مجلس ارائه شد را هنوز هم مغایر با اصولی از قانون اساسی و باعث آشقتگی مالی می دانم.

البته تعدادی از نمایندگان مجلس هم همانند دکترتوکلی دررابطه با لایحه دولت همین نظرراداشتند،اما قانون مصوب مجلس تمام این ایرادات را برطرف کرد.

اگر بخواهم در رابطه با فعالیت های اقتصادی یک فعالیت اصولی و صحیح دولت را نام ببرم ،اجرای طرح هدفمند سازی یارانه ها است. این جراحی مهمی است که میبایستی خیلی زودتر انجام می شد . بهترین زمان این جراحی ، ماههای پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ بود . این نقد به آقایان هاشمی وخاتمی وارد است که چرا در دوران خود این مهم را به انجام نرساندند.




*علاقه مند هستم نظر مشاور آقای کروبی در انتخابات و شهردار اسبق تهران را در رابطه با مفاسد اقتصادی و مبارزه با آن درجامعه بدانم ؟


متاسفانه دردولت آقای احمدی نژاد تمزکزگرایی بیش ازحد،غیر شفاف بودن اقتصاد و تصمیات غیرکارشناسی که درحوزه اقتصاد اتخاذ شد، موجب این شده است که فساد اقتصادی در کشور و سیستم اداری کشور افزایش پیدا کند. کم نیستند افرادی که در چند سال اخیر از هیچ شروع کرده و اکنون بیلیاردر شده اند. در مورد مبارزه با مفاسد اقتصادی هم چند سالی است که صحبت‌های آنچنانی در مصاحبه ها می شود ولی در عمل مردم چیزی ندیده اند.




*اما مطالعات انجام شده خلاف صحبت های شما را اثبات می کند،این مطالعات نشان می دهد که ریشه فساد اقتصادی از دوران دولت آقای هاشمی به وجود آمد!


چنین نیست .متاسفانه واقعیت های اقتصادی تحت تأثیر تسویه حساب های سیاسی قرار می‌گیرد.من معتقدم که قاطعانه باید با مفسد اقتصادی برخوردقانونی صورت گیرد.اما اشکال اینجاست که ما ، مفسد اقتصادی را ، یک شخصیت حقیقی تلقی می کنیم و دنبال نام و فامیل او می گردیم. غافل از این که ، مهمترازمفسدین حقیقی مفسدین حقوقی هستند که عبارت از مجموعه های حقوقی نادرستی است که دزد پرور هستند. به علت ناسالم یودن سیستم اقتصادی زمینه برای دزدی و فساد اقتصادی فراهم شده است ،یعنی بسیاری از افراد یکباره ثروت های هنگفتی را به دست می آورند.

تا زمانی که سیستم شفاف اقتصادی وجود نداشته باشد ومناقصه ها و مزایده ها با ابهامات برگزار شود و قوانین و مقررات به زبان و منطق اقتصاد تدوین نشود و کسانی قبل از دیگران به اطلاعات اقتصادی دسترسی داشته باشندذ این مفاسد وجود خواهد داشت . در قدم اول باید قانون های شفاف و روشن را برای سالم سازی اقتصاد تدوین کنیم.

باید برای مبارزه با مفاسد اقتصادی علت ها را بررسی کردتا به نتیجه مطلوب رسید،به طورمثال زمانی که سود تسهیلات بانکی را پایین تر از نرخ تورم قرارمی دهیم ،فضا را برای رانت خواری بسیاری از افراد فراهم می کنیم. در صورتی که این سود تسهیلات منطقی باشد ،هر فرد در جایگاه اصلی خود قرارمی گیردو فساد اقتصادی هم در کشور کمتر به وجود می آید.




* شما به بررسی علت های اصلی مفاسد اقتصادی توسط مدیران اشاره کردید،زمانی که مجموعه شهرداری تهران تحت سرپرستی شما بود تا چه حد به این موضوع توجه داشتید ؟


در دوره دو سال نیمی که من شهر داربودم شفاف سازی مالی شهرداری و برقرای انضباط مالی ازجمله فعالیت هایی بود که من در اولویت کاری خودم قرارداده بودم. کسانیکه با مقولات مالی و اداری آشنائی دارند می توانند تغییرات بنیادی در این حوزه را در فاصله سالهای ۷۸ تا ۸۰ شهادت بدهند. در این مدت کلیه اموال و دارائی‌های شهرداری احصاء شد و مجموعه ذیقیمتی در این زمینه برای اولین بار تهیه گردید و لوح فشرده آن در اختیار شورای شهر قرار گرفت. مطالعات و بررسی اصلاح ساختار مبنای تشخیص درآمد و سیستم مالی شهرداری تهران از نقدی به تعهدی را بایستی از اقدامات زیربنایی این دوره ذکر کرد.

در این دوران تمامی مناقصه ها و مزایده ها شفاف شد ودر اینترنت قرارگرفت و افراد ازمراجعه حضوری منع شدند و دریافت ها و پرداخت ها از حالت غیر متمرکزوغیر شفاف به حال شفاف در آمد .

به صراحت اعلام می کنم که در آن زمان ما کمترین تخلفات مالی را در شهرداری داشتیم .




* اما بعد از گذشت چندین سال از دوران مدیریت شما در شهر داری هنوزهم صحبت هایی در رابطه با اختلاس ،کلاهبرداری و مفاسد اقتصادی در این دروان مطرح می شود،در برابر اینگونه صحبت ها چه پاسخی دارید ؟


من حاضرم که با شما یک مصاحبه مستقلی داشته باشم و در یک تریبون باز در رابطه با این موضوع صحبت کنم. به هیچ وجه نمی توان حتی یک مورد در رابطه با اختلاس و یا مفاسد اقتصادی در شهرداری زمان من نام برد.

البته چند موردی وجود داشته است که آن هم مربوط به درگیری های تندی بود که بین شورای شهر و شهرداری به وجود می آمد که بیشتر جنبه سیاسی داشت و در همان زمان هم چند پرونده تشکیل شد که تمامی آنها دردادگاه بی اساس شناخته شده و رای برائت گرفت.

"

دلجویی آیات مظاهری و محقق داماد از سید حسن خمینی

رئیس حوزه علمیه اصفهان با ابراز تاسف از حادثه خلاف شرع و اخلاقی که درمراسم سالروز رحلت امام راحل (قدس سره)اتفاق افتاد گفت:این حادثه تاسف بار،آن هم درچنان مراسم عظیمی نه تنها جسارت به یادگار امام،بلکه اهانت به حضرت امام و نظام مقدس جمهوری اسلامی بود و همه ما باید به این جنبه حادثه توجه کنیم و برای جبران و اصلاح آن تلاش کنیم.

به گزارش ایلنا،به نقل ازپایگاه اطلاع رسانی آیت‌الله مظاهری ،‌وی انجام اینگونه اقدامات خلاف شرع و اخلاق را زمینه‌ای برای گسترش بی اخلاقی‌ها درفضای سیاسی کشورو درنتیجه خشنودی دشمنان اسلام و جمهوری اسلامی و یاس و نگرانی دوستان این نظام و با ناراحتی روح مطهر امام راحل دانست و تاکید کرد: نظام مقدس جمهوری اسلامی شجره طبیه‌ای است که وظیفه خطیر همگان درجهت تقویت و اعتلای آن است و اینگونه اقدامات که از سوی افراد اندک و معدودی انجام می‌‌پذیرد بی‌تردید موجب ضرر و زیان به این شجره طیبه می‌باشد و زیان بزرگی به شمارمی‌رود.

آیت الله مظاهری درپایان سخنان خود حجت الاسلام والمسلمین آقای سید حسن خمینی را به شرح صدر و توکل به خداوند متعال و دعا و توجه فراخوانده و گفت:همه آشنایان با بیت امام راحل(ره)و از جمله مراجع تقلید جنابعالی را به عنوان شخصیتی وزین،عالم و متدین می‌شناسند وشما را افتخار این بیت شریف و از امیدهای آینده حوزه علمیه می‌دانند و از این جهت چنین اتفاقات تلخی اگر چه باعث رشد و نفوذ بیشتر شخصیت شما خواهد بود اما باید برای ادای شکر الهی همه ما و شما به پیشگاه خداوند متعال دعا کنیم و از امام بزرگوار نیز بخواهیم که نظام مقدس جمهوری اسلامی ازآسیب‌ها و آفت‌ها خصوصا از بد اخلاقی‌ها حفظ و صیانت گردد.

همچنین آیت‌الله محقق داماد از اساتید بزرگ حوزه علیمه قم در پی حادثه تلخ روز ۱۴ خرداد گذشته در حرم مطهر حضرت امام خمینی (ره) ،‌دوشنبه شب با حضور در منزل حاج سید حسن خمینی از وی دلجویی کرد.

آیت‌الله محقق داماد در این دیدار ضمن ابراز انزجار از حرکت جاهلانه جمعی اندک در حرم مطهر حضرت امام (ره)در روز ۱۴ خرداد از توهین‌های صورت گرفته به وی‌ ابراز تاسف و تاثر کرد.

وی ضمن تقدیر از حجت الاسلام والمسلمین حاج سید حسن خمینی ابراز اطمینان کرد که این امور جز عزت برای بیت امام به ازمغان نخواهد آورد.

گفتنی است حجت الاسلام والمسلمین آقای حاج سید حسن خمینی بیش از ۱۲ سال در دروس خارج فقه و اصول معظم له استفاده برده است.

"

دلجویی آیات مظاهری و محقق داماد از سید حسن خمینی

رئیس حوزه علمیه اصفهان با ابراز تاسف از حادثه خلاف شرع و اخلاقی که درمراسم سالروز رحلت امام راحل (قدس سره)اتفاق افتاد گفت:این حادثه تاسف بار،آن هم درچنان مراسم عظیمی نه تنها جسارت به یادگار امام،بلکه اهانت به حضرت امام و نظام مقدس جمهوری اسلامی بود و همه ما باید به این جنبه حادثه توجه کنیم و برای جبران و اصلاح آن تلاش کنیم.

به گزارش ایلنا،به نقل ازپایگاه اطلاع رسانی آیت‌الله مظاهری ،‌وی انجام اینگونه اقدامات خلاف شرع و اخلاق را زمینه‌ای برای گسترش بی اخلاقی‌ها درفضای سیاسی کشورو درنتیجه خشنودی دشمنان اسلام و جمهوری اسلامی و یاس و نگرانی دوستان این نظام و با ناراحتی روح مطهر امام راحل دانست و تاکید کرد: نظام مقدس جمهوری اسلامی شجره طبیه‌ای است که وظیفه خطیر همگان درجهت تقویت و اعتلای آن است و اینگونه اقدامات که از سوی افراد اندک و معدودی انجام می‌‌پذیرد بی‌تردید موجب ضرر و زیان به این شجره طیبه می‌باشد و زیان بزرگی به شمارمی‌رود.

آیت الله مظاهری درپایان سخنان خود حجت الاسلام والمسلمین آقای سید حسن خمینی را به شرح صدر و توکل به خداوند متعال و دعا و توجه فراخوانده و گفت:همه آشنایان با بیت امام راحل(ره)و از جمله مراجع تقلید جنابعالی را به عنوان شخصیتی وزین،عالم و متدین می‌شناسند وشما را افتخار این بیت شریف و از امیدهای آینده حوزه علمیه می‌دانند و از این جهت چنین اتفاقات تلخی اگر چه باعث رشد و نفوذ بیشتر شخصیت شما خواهد بود اما باید برای ادای شکر الهی همه ما و شما به پیشگاه خداوند متعال دعا کنیم و از امام بزرگوار نیز بخواهیم که نظام مقدس جمهوری اسلامی ازآسیب‌ها و آفت‌ها خصوصا از بد اخلاقی‌ها حفظ و صیانت گردد.

همچنین آیت‌الله محقق داماد از اساتید بزرگ حوزه علیمه قم در پی حادثه تلخ روز ۱۴ خرداد گذشته در حرم مطهر حضرت امام خمینی (ره) ،‌دوشنبه شب با حضور در منزل حاج سید حسن خمینی از وی دلجویی کرد.

آیت‌الله محقق داماد در این دیدار ضمن ابراز انزجار از حرکت جاهلانه جمعی اندک در حرم مطهر حضرت امام (ره)در روز ۱۴ خرداد از توهین‌های صورت گرفته به وی‌ ابراز تاسف و تاثر کرد.

وی ضمن تقدیر از حجت الاسلام والمسلمین حاج سید حسن خمینی ابراز اطمینان کرد که این امور جز عزت برای بیت امام به ازمغان نخواهد آورد.

گفتنی است حجت الاسلام والمسلمین آقای حاج سید حسن خمینی بیش از ۱۲ سال در دروس خارج فقه و اصول معظم له استفاده برده است.

"

آیا یک حکومت اسلامی اجازه می دهد چاپلوسان در آزادی مطلق و منتقدان دلسوز درمعرض هتاکی و زندان باشند؟

مجمع مدرسین حوزه علمیه قم بیانیه را در محکومیت حمله به بیوت آیات عظام صانعی و منتظری صادر کرده است . متن کامل این بیانیه در پی می آید.

بسمه تعالی

حضرت امام باقر (ع) نقل می کنند که رسول خدا (ص) فرمودند: مؤمن کسی است که مومنان او را بر جان و مالشان امین بدانند و مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان و دستش درامان بمانند.

با افسوس فراوان در شب ولادت آن امام همام و شب اول ماه رجب که ماه حرام است، شاهد بودیم که در شهر قم پایگاه علم و فقاهت و مرکز نشر احکام تشیع گروهی از متجاوزان به حقوق مردم ، بیوت آیات عظام منتظری و صانعی را محاصره کرده و به آنها حمله ور شدند و اموال را تخریب کردند و از فحاشی و هتاکی به ساحت مرجعیت و برخی از یاران امام (ره) و خصوصا حضرت حجت الاسلام و المسلمین کروبی که به دیدار آیت الله صانعی رفته بودند ، دریغ نکردند ، همه اینها در حضور نیروهای انتظامی و امنیتی انجام شد که با سکوت آنها همراه بود .

آیا حکومتی که خود را اسلامی و پیرو پیامبر اسلام و در سیره علوی می داند باید اجازه دهد که مداحان و متملقان و چاپلوسان از آزادی مطلق برخوردار باشند اما معترضان و منتقدان دلسوز در معرض تعرض و هتاکی و ضرب و شتم و زندان قرار گیرند.

آیا شاهد نبودیم که گروهی هتاک در حضور سران نظام در کنار مرقد بنیانگزار جمهوری اسلامی با شعار های زننده حرمت بیت سیادت امام (ه) را بشکنند و کسی معترض آنان نشد . اگر آن روز از آن حرکت شرم آور آنان جلوگیری میشد کار به این هتاکی ها و آبروریزیهایی که در حوزه علمیه قم نسبت به مرجعیت صورت گرفت و دل هر مسلمان را به درد می آورد، منتهی نمی شد.

ملت شریف و مسلمان ایران به خوبی می دانند که این گونه رفتار ها نه اسلامی است و نه عقلانی. آنان به خوبی آگاهند که اسلام عزیز با این گونه رفتار ها ی خشن و زشت مخالف است و حساب اینها از اسلام جدا می داند . ما امید واریم که مسئولین بزرگ جلو این گونه حرکات خلاف شرع و قانون را بگیرند و تا دیر نشده چاره ای برای ایجاد اتحاد و وفاق واقعی ملت بزرگ ایران بیاندیشند.

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم ضمن ابراز تاسف و تاثر از هتک حرمت مرجعیت، اهانت به ساحت بزرگان و دلسوزان نظام در حوزه علمیه قم که مهد اخلاق و فضیلت و کرامت است ابراز انزجار نموده و از همه مراجع و بزرگوار و دلسوزان کشور و نظام می خواهد در شرایط حساس که کشور از همه سوی مورد فشار های بین المللی و سوء مدیریت اجرایی در داخل رنج می برد، در برابر اینگونه حرکات ناشایست موضع گیری نماید و نگذارند که جریان فرصت طلب و ریاکار و فریب خورده وحدت جامعه و ساحت مقدس حوزه علمیه و مرجعیت را نشانه گیرند.

ما بر این باوریم که مراجع هنوز بزرگترین سرمایه ملی، پناهگاه مذهبی و اجتماعی مردم و امید مظلومان و بی پناهان اند و می توانند با این پشتوانه عظیم و قدرتمند در مقابل ظالمان، جائران و فرصت طلبان بایستند که هم حریم حوزه و فقاهت حفظ شود و هم نظام جمهوری اسلامی با پشتبانی مراجع از آسیب ها و خطر های جریانها و باند های زیاده خواه و ریا کار ، از توطئه های اجانب و استکبار جهانی در امان بماند.

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم
"

عظمت نقش شریعتی از دیدگاه شهید بهشتی/صادق طباطبایی

تحول سبز – کتاب خاطرات دکتر صادق طباطبایی: نقش عظیم دکتر شریعتى در این زمان در به دست آوردن مجدد هویت جوانان و دانشجویان و طلاب، به مراتب بیش از آنست که در این مختصر بر زبان آید. شهید بهشتى نقش شریعتى را در انقلاب اسلامى این گونه مىستاید: «… دکتر در طول چند سال حساس، هیجان مؤثرى در جو اسلامى و انقلاب اسلامى به وجود آورد، و در جذب نیروهاى جوان درس خوانده و پر شور و پر احساس به سوى اسلام اصیل نقش سازندهاى داشت و دلهاى زیادى را با انقلاب اسلامى همراه کرد. این انقلاب و جامعه باید قدردان این نقش موثر باشد.» ۱

اى کاش کسانى که پارهاى اشکالات و کج فهمی هاى او را دسیسه نابودى و نفى او و انکار مطلق آثار او قرار دادهاند، منصفانه به این امور مىنگریستند و به تبع امام و شهید بهشتى و مرحوم مطهرى، حق او را ادا مىکردند. اى کاش کسانى که براى نفى على شریعتى، حتى به تحریف کامل و هوشیارانه اظهارات دلسوزانه شهید بهشتى روى مىآورند،قدرى مروت و مردانگى و انصاف را نیز چاشنى اظهارات خود مىکردند. عجیبتر از همه اینست که پارهاى از این افراد در تصورات خود، چنان مخاطبهاى خود را انسانهاى فاقد عقل و قدرت تحلیل و عارى از روش علمى تحقیق مىدانند که حتى یک درصد هم احتمال نمىدهند مخاطب آنها به منابعى که آنان به تحریف آن پرداختهاند روى آورده ۲ و خلاف ادعاى آنان را مشاهده کند. به عنوان مثال شهید بهشتى در پاسخ به پاره ای از شبهات، شریعتى را چنین معرفى مىکند: ۳

«دکتر شریعتى قریحهاى سرشار، ذهنى تیز و اندیشهاى پویا بود. درباره انسان بیش از هر چیز کوشیده بود و این اندیشه را در رابطه با اسلام و ادیان الهى، و در رابطه با آنچه فلاسفه و جامعه شناسان و انسان شناسان متفکر دیگر آوردهاند و گفتهاند، دنبال کرده و به نتایج مورد علاقهاش رسیده بود. به نظر من دکتر شریعتى تجلّى یک پویش و یک حرکت بود یک حرکت تند و تیز؛ یک حرکت پر نشیب و فراز؛ یک حرکت تحول دار… یک قریحه سرشار و یک ذوق بدیع بود…

از آنجا که دکتر پویش و یک حرکت بود، طبیعى است که در اندیشهها و کارهایش موارد متعددى وجود داشته باشد که… پایههاى اصیلى نداشت… در موارد زیاد حساسیت هایى در برابر گفتهها و نوشتههایش به وجود مىآمد، البته نه از جانب کسانى که نگرش سطحى نسبت به اسلام دارند، بلکه از جانب صاحب نظران رژف نگر اسلام…

دکتر در توسعه و تقویت شور انقلابى جامعه ما به خصوص نسل جوان تاثیر بسزایى داشت و توانست قلب و احساس و ذهن جوانهاى ما را براى درک پیامهاى امام آمادهتر و به فهم و دانش این پیامهاى انقلابى نزدیکتر کند. توانست پیوند میان نسل جوان و روحانیت مسؤول و متعهد را در یک راستاى انقلابى براى نسل جوان قابل فهمتر کند…

دکتر یک پویش بود. مىدانیم که مواضع انسان در دگرگونىها تغییر مىکند؛ برخى از مواضعش پسند بعضى از گروه ها افتد، در حالى که برخى از مواضعش ضد آن گروههاست. هر انسانى این طور است و دکتر یک استثناء نیست…



دکتر هیچ وقت معتقد نبوده که هر چه گفته صحیح است و این را بارها تکرار کرده. مگر مىشود یک انسانى هوشیار و آگاه و اندیشمند باشد و بگوید که هر چه من مىگویم درست است؟

در دیدارهاى مأنوس کنندهاى که گهگاه با مرحوم دکتر داشتیم، این نکات را با صداقت و صراحت و برادانه با ایشان در میان مىگذاشتم و در ایشان مقاومتى ندیدم… برادر عزیزمان آقاى خامنهاى در مورد دیگرى نقل کردند که درباره موضوعى با دکتر بحث کردند و ایشان پذیرا بودند…»

شهید بهشتى در جایى دیگر مىگوید:

«… دکتر شریعتى یک اندیشه پویا بود… اندیشهاى که همواره در پى فهمیدن و شناختن بود. مایههاى اصلى این اندیشه، یکى معارف اسلامى بود که دکتر در خانه پدرشان و در شهر مشهد با آنها آشنا شده بود… و دیگرى مطالعاتى که در زمینه ادبیات و جامعهشناسى در رابطه با فرهنگ غربى و اروپایى داشت. خصوصیت دکتر این بود که هویت و اصالت خود را در طول این سالها مطالعه و تحصیل در زمینه جامعهشناسى و معارف غربىحفظ کرده، شیفته و دلباخته مطلق فرهنگ غربى نشده بود، بلکه اصالت فرهنگ غنى اسلام همواره براى او جاذبه نیرومند داشت. همین امتیاز سبب شده بود که دکتر بتواند با حفظ خویشتن خویش و هویت خود، در یک مسیر و سلوک فکرى و معرفتى، گامهاى بلندى به جلو بردارد و نتایج زیبا و ارزندهاى را به دست آورد. …» ۴

____________________________________


۱ ) ص ۱۰۸، شریعتی، جستجوگری در مسیر شدن، انتشارات بقعه، ۱۳۷۸٫

۲ ) به عنوان مثال رجوع کنید به سخنرانى دکتر بهشتى در مدرسه حقانى قم، خطاب به طلاب جوان در مورد آثار و عقاید دکتر شریعتى. این سخنرانى تحت عنوان: دکتر شریعتى، جستجوگرى در مسیر «شدن» توسط انتشارات بقعه، ۱۳۷۸، منتشر شده است.

۳ ) همان، ص ۹۱ تا ۹۷٫

۴ ) همان، ص ۱۰۴٫

"

۱۳۸۹ خرداد ۲۵, سه‌شنبه

بیانیه 18 مهندس موسوی: با قامتی سرافراز گرچه مجروح و حبس کشیده ایستاده ایم

کلمه: میرحسین موسوی به مناسبت سالروز انتخابات ریاست جمهوری بیانیه ای صادر کرد. نخست وزیر ۸ سال کشور در این بیانیه منشوری برای جنبش سبز تدوین نموده که شامل اهداف، راهکار ها و هویت جنبش سبز است و آن را به عنوان متنی پیشنهادی برای جنبش سبز در معرض دید و قضاوت افکار عمومی و صاحبنظران قرار داده است. به گزارش کلمه متن بیانیه ۱۸ و منشور جنبش سبز به شرح زیر است :








بسم الله الرحمن الرحیم




در اولین سال انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری با قامتی سرافراز، گرچه شلاق خورده، مجروح و حبس کشیده ایستاده ایم. با مطالباتی برای نیل به آزادی، عدالت اجتماعی و تحقق حاکمیت ملی و مطمئن از پیروزی به یاری حضرت حق، چرا که جز احقاق حق ملت چیزی نخواسته ایم.


“فاما الزبد فیذهب جفاء و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض”


اما کف به کناری رود و از بین رود، اما ‏آنچه به مردم سود مى‏رساند در زمین مى‏مانَد.


از دروغ، تخلف و تقلب به کار گرفته شده در انتخابات، سوال “رای من کجاست؟” زاده شد و شما مردم، روشن و بی ابهام به شیوه ای مسالمت آمیز در راهپیمایی تاریخی و بی نظیر ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ این سوال را پرقدرت و بلند فریاد زدید و جز کسانی که جهل و خرافه و منفعت پرستی و دروغ چشم و گوش آنها را بسته بود، در سطح ملی و جهان همه آن را شنیدند و دیدند. ولی پاسخ چه بود؟ جز داغ و درفش و کشتن و به حبس کردن و زنجیر به تن برهنه زندانیان زدن و حمله به خوابگاه‌های دانشجویی؟


به یقین فجایع کهریزک و آدم کشی های روزهای ۲۵ و ۳۰ خرداد و عاشورای حسینی از خاطره جمعی ملت پاک نخواهد شد و نباید هم پاک شود که خیانت به خون شهدا و بی گناهان است. ما چگونه می توانیم تیرهای مستقیم به مردم و زیر کردن آنها توسط ماشین پلیس را از یاد ببریم.


خون‌ها و رنج‌ها اما پرده های فریب و ریای تمامیت خواهان را دریدند و فساد نهادینه شده پشت پرده های قدیس نمایی را نمایان کردند و این رویدادهای تلخ و نحوه تعامل دولتیان با مردم به همه اقشار ملت ما از کارگران، معلمان، دانشجویان، روزنامه نگاران، استادان، روحانیون، کارآفرینان، بازاریان، زنان، مردان، جوانان و پیران و همه فعالین جنبش‌های اجتماعی و اقشار مستضعف و میانه نشان داد که ریشه مشکلات آنها در کجاست.


اینکه کشور ما بیشترین اعدام ها را نسبت به جمعیتش در جهان دارد، ناشی از بزهکاری گناهکاران نیست، ناشی از رخت بر بستن عدالت و مدیریت و حکومت خوب در جامعه ماست. و اینکه حتی مصلحت های روزمره و عاجل حکومت باعث نشده است که تمامیت خواهان و دولتیان دست از دروغ و فساد و خرافه و زیر پا نهادن قانون اساسی و سایر قوانین بردارند، نشان از نفوذ عمیق این زشتی ها در لایه های درونی نظام دارد، گویا در این لایه ها ساختی محکم برای دفاع از منافعی شکل گرفته است که از عایدی صدها میلیارد دلار درآمد نفتی و واردات سالانه ۷۰ میلیارد دلار کالا و سلطه بر نهادهای پولی و مالی بدون نظارت های موثر نشات می گیرد.


امروز بیت المال در معرض یغمای یغماگران قدیس مآب است و هنوز ملت علی‌رغم ادعاها و دستورهای شدید از شناسایی و معرفی و محاکمه این مفسدان چیزی ندیده است. کجا رفت آن پرونده بزرگی که در مجلس باز شد و یک شبه در یک معامله پایاپای بسته شد؟


چه کسی جرات دارد پرونده واگذاری های بزرگ را به بهانه اجرای اصل ۴۴ به مراکز قدرت و نفوذ باز کند و پرده از این غارت بزرگ ملی که منجر به ایجاد انحصارهای بزرگ اقتصادی شده است، برکشد؟ چه کسی آن شجاعت را دارد که از فاجعه نبود کمترین نظارت مالی بر دستگاههای نظامی و امنیتی و نهادهای شبه دولتی که سراسر فضای اقتصادی کشور را تحت تاثیر خود قرار داده اند دم برآورد؟ و باز ملت ما سوال می کند که آیا این بود آن نظام اسلامی و عادلانه که در پی آن بودیم. شفافیت در مقابل ملت چه مشکلی ایجاد می کرد که به پنهان‌کاری از ملت پناه بردیم؟ آیا آن اصل طلایی شفافیت حکومت در مقابل ملت را از زبان پیر جماران یادمان رفته است که می‌گفت: “کاری نکنید که نتوانید به مردم توضیح دهید.”


یاران عزیز راه سبز امید


یک سال از پیدایش جنبش بی نظیر سبز گذشته است و در این مدت سبزها مسافت بسیاری را در این مسیر امید طی کرده اند. به برکت دل بریدن از مساعدت دولتیان و روی آوردن به خانه های خود و قبله قراردادن آنها و توسعه شبکه های اجتماعی روابط پایدار قابل اتکایی بین آحاد ملت ایجاد شده است و شبکه های پایدار اجتماعی در حیطه آگاهی های سیاسی -اجتماعی و فرهنگی معجزه کرده اند. کافی است تنها به تولیدات هنری این شبکه و میزان تبادل اخبار و اطلاعات و نظر و تحلیل که به صورت کاملا دموکراتیک جریان دارد نگاهی انداخته شود.جنبش سبز موجی از گفتگو درباره مسائل مهم و سرنوشت ساز در حوزه عمومی بین مردم ایجاد کرده که در تاریخ معاصر ما بی‌نظیر بوده است.


امروز بیش از همیشه تاریخ، مردم متجاوزان به حقوق اساسی ملت را می شناسند و به نقض مکرر حقوق بشر و کرامت انسانی در نظام امنیتی –قضایی کشور آگاهی دارند و می دانند تا چه اندازه تمامیت خواهان در پایمال کردن میثاق مشترک ملی به‌ویژه در زمینه حقوق اساسی مردم پیش رفته اند. و در عین حال علی‌رغم حوادث تلخ و گزنده و خونبار، به برکت همین تعامل و گفتگوی جمعی، عقلانیت مردم همواره بر احساسات آنان غلبه کرده است و از این‌‌رو بدخواهان با تمام تلاش هایی که کردند نتوانستند مردم آسیب دیده و کشته داده و حبس دیده را به خشونت وا دارند. مبارزه و ایستادگی از طریق مسالمت آمیز کارآمدترین اسلحه ما درمقابل گلوله ها و باتوم‌های برقی و چماقداران و قداره کشان بی‌فرهنگ و بد دهان بوده است.


توده های میلیونی ملت بزرگ امروز می بینند که چه کسانی دشنه در دست به دنبال زنان، مردان، پیران و جوانان می دوند و چه کسانی با برخورداری از فرهنگی نازل، در تظاهرات و جمع‌های عمومی رکیک ترین کلمات و جملات را بر زبان می آورند و مردم به جای اینها، نماهنگ های زیبا ساخته اند و پوسترهای پرمعنا به یکدیگر هدیه کرده اند و فیلم ها و عکس های بی شماری از زندگی و مبارزه مردم تهیه و پخش کرده اند و غصه ها و درد های خود را این چنین جاودانی کرده اند:


طفلی به نام شادی دیری‌ست گم شده ست



با چشم های روشن براق


با گیسویی بلند به بالای آرزو


هرکس از او نشانی دارد


ما را کند خبر


این هم نشان ما


یک سو خلیج فارس


سوی دگر خزر*



یاران سبز راه امید


در آغاز سال جدید صبر و استقامت، به توصیه دوستان منشوری برای هماهنگی و همدلی بیشتر و تقویت هویت مشترک جنبش سبز تهیه شده که در ادامه این مقدمه تقدیم می شود.


طبیعی است که متن پیشنهادی نتواند پاسخگوی همه سلیقه ها و مطالبات باشد. دلگرمی این همراه کوچک برای این معضل، راه حلی بود که تعدادی از رای دهندگان در آستانه انتخابات سال گذشته پیدا کردند. در زنجیره سبز میدان تجریش تا میدان راه آهن بودند کسانی که می گفتند میان بد و بدتر، بد را انتخاب می کنند و این انتخاب پیوستگی آن زنجیره محکم به‌یاد ماندنی را ممکن ساخت. اصلاح واقعی از همین تمیز و مسئولیت پذیری برای انتخاب این و یا آن شروع می شود.


این متن قدم اولین است و جنبش سبز در سیر تکاملی خود انشاءالله متن کاملتر و زیباتری خواهد آفرید.


“تلک الدار الاخرة نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا و العاقبة للمتقین”


و آن سرای آخرت را برای کسانی قرار دادیم که خواهان برتری‌جویی و فساد در زمین نیستند، و فرجام نیکو از آن پرهیزگاران است.

ریشه ها و اهداف


۱- بروز انحرافات گوناگون و موانع بتدریج سازمان یافته در مسیر تحقق اهداف و آرمان هایی چون عدالت، استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی که مردم به خاطر آنها انقلاب شکوهمند اسلامی را به پا کردند، ظهور گرایشات تمامیت خواهانه در میان برخی از مسوولین حکومتی، نقض حقوق بنیادین شهروندان، بی حرمتی به کرامت انسانی، سوءمدیریت دولتی، افزایش فاصله طبقاتی و محرومیت های اقتصادی و اجتماعی، قانون گریزی بل قانون ستیزی برخی مجریان قانون، نادیده گرفتن منافع ملی و ماجراجویی های عوامفریبانه در تعاملات بین المللی، فراموشی تدریجی و دردناک اخلاق و معنویت برای قدرت عواملی است که به نضج گیری نگرش های اعتراضی در میان دلسوختگان، دردمندان و قاطبه مردم ایران در سال های اخیر انجامید که بروز بارز و نیرومند آن در جنبش سبز مردم ایران پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ جلوه کرد.


۲- جنبش سبز با پایبندی به اصول و ارزشهای بنیادین انسانی، اخلاقی و دینی و ایرانی، خود را پالایش‌گر و اصلاح‌گر روند طی شده در نظام جمهوری اسلامی ایران در سال‌های پس از انقلاب می داند و بر این اساس حرکت در چارچوب قانون اساسی و احترام به نظر و رای مردم را وجه همت خویش قرار خواهد داد.


۳- جنبش سبز حرکتی در تداوم تلاش مردم ایران برای دستیابی به آزادی و عدالت اجتماعی و تحقق حاکمیت ملی است که پیش از این در برهه هایی چون انقلاب مشروطیت، جنبش ملی شدن نفت و انقلاب اسلامی خود را جلوه گر ساخته است.


۴- بازخوانی تجربه معاصر در تلاش برای تحقق اهداف والای اجتماعی مردم ایران نشان میدهد که تنها از طریق تقویت جامعه مدنی، گسترش فضای گفتگوی اجتماعی، ارتقاءسطح آگاهی و جریان آزاد اطلاعات، مشارکت موثر احزاب و تشکل ها وهمچنین زمینه پردازی برای فعالیت آزاد روشنفکران و فعالان اجتماعی- سیاسی وفادار به منافع ملی در چارچوب تحول خواهی و ایجاد تغییر در وضعیت موجود می توان اهداف جنبش سبز را عملی کرد و این امر مستلزم توافق و تاکید بر اصول حداقلی و مطالبات مشترک و ایجاد تعامل و هماهنگی میان همه نیروهایی است که علی رغم داشتن هویت مستقل با پذیرش تکثر در درون جنبش، زیر چتر فراگیر جنبش درکنار یکدیگر قرار می گیرند.

راهکارهای بنیادین


۱- جنبش سبز، یک حرکت اجتماعی فراگیر است که هرگز خود را مبری از خطا نمی انگارد و با نفی هرگونه مطلق نگری شرک آلود، بر گسترش فضای نقد و گفتگو در درون و بیرون جنبش تاکید دارد. دیده بانی سیر حرکت و تحول جنبش از سوی همه فعالان و به خصوص صاحبان اندیشه و عمل امری حیاتی است که می تواند جنبش را از لغزش به ورطه تمامیت خواهی و فساد بر حذر دارد.


۲- در نگاه فعالان جنبش سبز، مردم ایران همه خواهان ایرانی آباد سرفراز و سربلند هستند. جنبش سبز موافق تکثر ومخالف انحصارطلبی است. در نتیجه، دشمنی و کینه توزی با بدنه اجتماعی هیچ بخشی از جامعه جایی در جنبش ندارد. تلاش برای گفتگو و تعامل با رقبا و مخالفان در فضایی سالم و آگاهی بخشی درباره اهداف و اصول جنبش وظیفه همه افرادی است که خود را آگاهانه در زمره فعالان جنبش سبز می انگارند. ما همه ایرانی هستیم و ایران متعلق به همه ماست


۳- گسترش و فعال سازی شبکه های اجتماعی –واقعی و مجازی- و تعمیق فضای گفتگو بر سر اهداف و بنیان های هویتی جنبش از جمله راهکارهای محوری است که مستلزم توجه ویژه کلیه فعالان سبز است.


۴- جنبش سبز در عین تاکید مصرانه بر حفظ استقلال و مرزبندی با نیروهای غیرملی وخارجی، در جستجوی راهی منزوی همراه با دگر ستیزی نبوده و اسیر گرایشات تعصب آلود نمیشود. عدالت، آزادی، استقلال، کرامت انسانی و معنویت ارزشهای جهانی هستند و تجربه آموزی از ملتهایی که برای دستیابی به این ارزشها تلاش کرده اند و همچنین استقبال از نقد و نظر مشفقانه همه آزدیخواهان و صلح طلبانی که برای رهایی نوع بشر و کرامت انسانها تلاش می کنند از دیگر راه کارهای جنبش است.

هویت سبز



گنجینه ایرانی- اسلامی:




۱- جنبش سبز با پذیرش تکثر درون جنبش بر استمرار حضور دین رحمانی سرشار از رحمت، شفقت، معنویت، اخلاق و تکریم انسان تاکید دارد و راه تقویت ارزش های دینی در جامعه را تحکیم وجه اخلاقی و رحمانی دین مبین اسلام و نظام جمهوری اسلامی ایران می داند. ایجاد پیوند میان میراث ایرانی-اسلامی و شوق به توسعه و پیشرفت در جامعه، پرهیز از اکراه مردم به تقید به مرام، مسلک و رویه خاص و همچنین مبارزه با استفاده ابزاری از دین و حفظ استقلال نهادهای دینی و روحانی از حکومت تنها راه حفظ جایگاه والای دین و تداوم نقش برجسته آن در جامعه ایران است که به عنوان یکی از اصول بنیادین جنبش سبز در سرلوحه امور جای می گیرند.


۲- رمز بقای تمدن ایرانی- اسلامی همانا همزیستی و همگرایی ارزش های دینی و ملی در طول تاریخ این سرزمین است. در این راستا، جنبش سبز بر حفظ و تقویت ارزش های والای فرهنگ ایرانی و سرمایه های غنی انباشته شده در رسوم و مناسبت‌های ملی تاکید می ورزد و در این راه تقدس‌زدایی از تعصبات نابجا و آگاهی‌بخشی درباره ویژگی های هویت آفرین آیین های ملی و مذهبی را وجه همت خویش قرار می دهد.


۳- ملت ایران در تاریخ مبارزات خویش برای کسب آزادی و استقلال، بارها خودباوری و اتحاد بر سر اصول را به نمایش گذاشته است. جنبش سبز ملت ایران با اتکا به این میراث گرانبها و با تکیه بر خرد جمعی و نفی هرگونه خودمداری و خودخواهی در تلاش برای تحقق اهداف خویش، دستیابی به اجماع آگاهانه بر خصیصه های هویت آفرین و کنار گذاشتن عناصر تشتت زا را مورد نظر دارد و این امر را تنها با تکا به عقلانیتی میسر می داند که حاصل جمع خردهای مختلف و مبتنی بر نظام عقلانیت توحیدی باشد.


۴- جنبش سبز جنبشی ایرانی- اسلامی است که در جستجوی دستیابی به ایرانی آباد، آزاد و پیشرفته است. بر این اساس، هر فرد ایرانی که توسل به خرد جمعی توحیدی را به عنوان مبنای تلاش برای ایجاد فردای بهتر برای میهن خویش بپذیرد در زمره فعالان جنبش سبز به شمار می آید. جنبش “ایران را متعلق به همه ایرانیان می داند”.

حق حاکمیت مردم


۱- حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش از جمله اصول خدشه ناپذیر جنبش سبز است و نهاد انتخابات به عنوان مناسب ترین شیوه تحقق این اصل مدنظر این جنبش قرار می گیرد. براین اساس، جنبش سبز تلاش های خود برای صیانت از آرای مردم را تا زمان استقرار نظام انتخاباتی آزاد، رقابتی، غیرگزینشی و منصفانه که شفافیت و سلامت آن کاملاقابل تضمین باشد، ادامه خواهد داد.


رای و خواست مردم منشا مشروعیت قدرت سیاسی است و جنبش سبز اعمال هر گونه صلاحیت خودسرانه و گزینشی تحت عنوان نظارت استصوابی را مغایر با قانون اساسی، حق تعیین سرنوشت مردم وحقوق بنیادین آانها دانسته و با آن مبارزه میکند.


۲- دستیابی به اهدافی چون آزادی و عدالت تنها بر پایه توجه به منافع ملی و حفظ استقلال میسر است. جنبش سبز با آگاهی از این امر، نسبت به هر اقدامی که برخلاف منافع ملی و ناقض اصل استقلال باشد مبارزه می کند و این مسئله را در زمره موازین محوری خویش می داند.

ارزش های جنبش سبز



کرامت انسان ها و پرهیز از خشونت


۱- نخستین ارزش اجتماعی مدنظر جنبش سبز دفاع از کرامت انسانی وحقوق بنیادین بشر فارغ از ایدئولوژی، مذهب، جنسیت، قومیت و موقعیت اجتماعی است. استقرار و تضمین موازین حقوق بشر به عنوان یکی از مهمترین دستاوردهای بشری و حاصل خرد جمعی همه انسانها مورد تایید و تاکید جنبش سبز است. این حقوق خدادادی است و هیج فرمانروا، دولت، مجلس یا قدرتی نمی تواند آنها را لغو یا به صورت ناموجه و خودسرانه محدود کند. تحقق این امر مستلزم احترام به اصولی چون برابری، مدارا، گفتگو، حل مسالمت آمیز مناقشات و صلح طلبی است که خود در پرتو ایجاد زمینه های لازم برای فعالیت آزاد رسانه های مستقل، جلوگیری از سانسور، دسترسی آزاد به اطلاعات، گسترش و تعمیق جامعه مدنی، احترام به حریم خصوصی افراد، فعالیت آزادانه شبکه های اجتماعی غیر دولتی و اصلاح قواعد و مقررات در جهت حذف هرگونه تبعیض میان شهروندان امکان پذیر است.


۲- جنبش سبز یک جنبش مدنی است که پرهیز از خشونت و حرکت در چارچوب موازین مبارزه مدنی را سرلوحه خویش قرار می دهد. این جنبش با اعتقاد به اینکه “مردم” تنها قربانی خشونت در هر زمینه ای خواهند بود، گفتگو، مبارزه مسالمت آمیز و توسل به راهکارهای غیر خشونت آمیز را ارزشی خدشه ناپذیر می داند. جنبش سبز با توجه به شرایط و مقتضیات، از کلیه ظرفیتهای مبارزه مسالمت آمیز استفاده خواهد کرد.

عدالت، آزادی و برابری


۳- عدالت جایگاه والایی در میان ارزش ها و آرمان های جنبش سبز به خود اختصاص می دهد. توزیع عادلانه امکانات، چه در بعد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و چه در ابعاد دیگر حیات انسانی از جمله اهداف خدشه ناپذیر جنبش سبز است که لازم است برای دستیابی به آن، تمامی تلاش های ممکن انجام شود.


گسترش عدالت در جامعه تنها در صورتی امکان پذیر است که نظام حاکم بر کشور – در عرصه داخلی و خارجی- کاملا مستقل و فارغ از وابستگی به نهادها و قدرت های سیاسی، طبقاتی و اقتصادی عمل کند و بتواند توسعه اقتصادی و ترقی کشور را به نحوی که رفاه و عدالت اجتماعی برای همه مردم ایران فراهم شود، تضمین کند.


۴- جنبش سبز با عنایت به لزوم تامین خواست ها و مطالبات به حق تمامی اقشار و طبقات اجتماع، بر پیوند با اقشار متوسط و کم درآمد اجتماع -که در برابر فشارهای اجتماعی/سیاسی ضعیف‌تر هستند- تاکید دارد. این جنبش با الهام از اصل نهم قانون اساسی، با سلب حقوق اساسی مردم به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور مخالف است و با تاکید بر استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی، یگانه راه حفظ منافع ملی و دفاع از مرزهای میهن را “حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش” در تمامی ابعاد می داند.


۵- برقراری آزادی و برابری از اهداف انکارناپذیر انقلاب اسلامی است که جنبش سبز نیز بر ضرورت دستیابی به آن تاکید دارد. نفی هرگونه انحصار فکری، رسانه ای و سیاسی و همچنین مبارزه با حذف فیزیکی هر اندیشه و دیدگاه در سرلوحه اهداف جنبش سبز قرار دارد. ضروری است در این جهت، برای رهایی مردم از هرگونه سلطه سیاسی (استبداد و انحصار طلبی)، اجتماعی (تبعیض و نابرابری های اجتماعی) و فرهنگی (وابستگی و تقید فکری) تلاش شود. جنبش سبز بر حمایت از حقوق زنان، نفی هر گونه تبعیض جنسیتی و حمایت از حقوق اقلیتها و اقوام تاکید ویژه دارد.


۶- جنبش سبز بر این باور است که امنیت تنها امنیت دولت نیست، امنیت انسانی تک تک شهروندان ایرانی است. امنیت برای آحاد مردم باید برقرار شود تا آزاد از ترس و رها از نیاز تحت حمایت قانون زندگی کنند. مداخله نیروهای نظامی و انتظامی در امور سیاسی، هر گونه دخالت افراد غیر مسول در امور انتظامی و سلطه نیروهای امنیتی و انتظامی بر مقامات قضایی مخل امنیت دولت و ملت است. استقلال قوه قضاییه، عدم مداخله نیروهای نظامی در امور سیاسی و اقتصادی و برخورد با سازمان دهندگان و اعضاء گروههای موسوم به لباس شخصی از خواستهای جدی جنبش سبز است.


۷- اجرای تمامی اصول قانون اساسی و به ویژه اصول ناظر بر حقوق ملت (فصل سوم) هدف و خواست تجدیدناپذیر و حتمی جنبش سبز است.


۸- آزادی زندانیان سیاسی، رفع محدودیت های غیر قانونی و نگاه امنیتی علیه فعالیت احزاب و گروهها و جنبش های اجتماعی چون جنبش زنان، جنبش دانشجویی، جنبش های کارگری، جنبش های اجتماعی و امثال آن، و همچنین محاکمه عادلانه آمران و عاملان تقلب در انتخابات، شکنجه و کشتن معترضان به نتیجه انتخابات، و افشاء و محاکمه نظریه پردازان و حامیان خشونت در لایه های مختلف حکومت از راهکارهای روشنی است که در این زمینه باید مورد توجه قرار گیرد.


اخلاق مداری و احترام به خلاقیت های فردی و اجتماعی


۱- با کمال تاسف باید اذعان کرد که اتخاذ سیاست های نادرست سیاسی، اجتماعی، اقتصادی از سوی حاکمان به افول اخلاق و تنزل سطح سرمایه اجتماعی در جامعه منجر شده است. جنبش سبز با تاکید بر ضرورت احیای اخلاق به مثابه فصل مشترک و پیوند دهنده حیات اجتماعی مردم ایران، در مبارزات خود برای اجرای حقوق ملت، کاملا نسبت به اصول اخلاقی پایبند خواهد بود.


۲- جنبش سبز را نه می توان یک حزب متمرکز دانست و نه مجموعه ای از افراد سازمان نایافته و بی هدف. مرور تجربه تاریخی مردم ایران نشان می دهد که آنها همواره و در بزنگاههای تاریخی، هوشیاری، توانایی و درک والای خویش را به منصه ظهور رسانده اند و با تکیه بر قوای خلاقه خویش، راه را برای دستیابی به اهداف خود هموار ساخته اند.


جنبش سبز بر پایه اصول و مبادی بنیادین خود، با تکیه بر شبکه های اجتماعی بر فهم، اندیشه و نوآوری های مدنی ملت ایران تکیه دارد و دستیابی به آرمان هایی چون عدالت و آزادی را به شکوفایی این خلاقیت ها منوط می داند. شعار “هر ایرانی، یک ستاد” اینک می تواند به شعار “هر ایرانی، یک جنبش” تبدیل شود.

قانون گرایی و مذاکره


۱- جنبش سبز با پیگیری اهداف و آرمان های همیشگی انقلاب اسلامی و با اتکا به بازخوانی انتقادی تحولات صورت گرفته پس از انقلاب – به خصوص در عرصه روابط ملت و دولت- برپایه میثاق مشترک مردم ایران یعنی قانون اساسی، در پی دستیابی به آینده ای روشن برای ملت ایران است.


۲- در این راستا، “اجرای بدون تنازل قانون اساسی” راهکار اصلی و بنیادین جنبش سبز است. این جنبش بر این باور است که تنها با بازگشت به قانون و الزام نهادهای مختلف به رعایت آن و برخورد با متخلفان از قانون در هر موقعیت و جایگاه، می توان از بحران های مختلفی که دامنگیر شده است رهایی یافت و در راه ترقی و توسعه میهن گام برداشت. جنبش سبز در عین حال کاملا توجه دارد که قانونگرایی به معنای استفاده ابزاری از قانون توسط حاکمان نیست. باید شرایطی فراهم آورد تا قانون وسیله اعمال خشونت های ناروا و موهن، نقض حقوق بنیادین شهروندان قرار نگیرد و خشونت، بی عدالتی و تبعیض قانونی نشود.


۳- قوانین کشوری و از جمله قانون اساسی متونی همیشگی و تغییر ناپذیر نیستند. هر ملتی این حق را داراست که با تصحیح سیر حرکتی خویش، به اصلاح در قوانین جاری اقدام کند. اما باید توجه داشت که تنها تغییر و اصلاحی در قانون اساسی مورد پذیرش است که در فرایند مذاکره و گفتگوی اجتماعی و با مشارکت همه اقشار و گروههای اجتماعی و با پرهیز از تصلب و انحصارگرایی و زورگویی صورت پذیرد.


۴- گسترش جامعه مدنی و تقویت حوزه عمومی در زمره اصول اساسی جنبش سبز است. این جنبش بر این باور است که حفظ منافع ملی و دستیابی به اهداف انقلاب اسلامی و همچنین کاستن از تبعات ناخوشایند بحران موجود مستلزم مذاکره و گفتگو میان نمایندگان گروه‌های مختلف فکری و سیاسی است و در این راستا از هرگونه دعوت به مذاکره و گفتگوی شفاف به منظور دفاع از حقوق مردم و حل منازعات اجتماعی استقبال می کند.


۵- این جنبش خواهان قدرت بخشی به اقتصاد کشور در صحنه بین‌المللی و سرمایه گذاری و افزایش قدرت خرید مردم ایران است. جنبش سبز خواهان سیاست خارجی عقلانی و عزتمند مبتنی بر تعامل شفاف و سازنده با دنیا و طرد دیپلماسی ماجراجویانه و عوام فریبانه و ارتقاء شان ملت بزرگ و تاریخی ایران در جهان است.


همراه کوچک جنبش سبز


میرحسین موسوی



_______________


* استاد شفیعی کدکنی










  • فایل صوتی (قابل استفاده در کامپیوتر و موبایل) را میتوایند از اینجا دانلود کنید.
  • نسخه چاپی (pdf) را میتوانید از اینجا دانلود کنید.


توضیح: برای دانلود کافیست روی لینکهای بالا کلید راست کلیک ماوس را زده و از منوی باز شده Save as را انتخاب نمایید.
"